مشروطهای که چپ شد
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در واپسین سالهای حکومت ناصرالدین شاه، رویای سرنگونی شجره خبیثه استبداد در ذهن و ضمیر بسیاری از روشنفکران و اصلاحطلبان ایرانی نقش بسته بود. هر چند که در آغاز عصر ناصری، روشنفکران ایرانی به سلطنتی مطلقه ولی نوگرا رضایت داشتند، اما آخرالامر افزایش روز افزون خصلت استبدادی حکومت ناصرالدین شاه، آنها را به فکر «عبور از استبداد» انداخته بود. فکر بکر فوق الذکر، نطفه تشکیل تشکلهای سیاسی در ایران قاجاری بود اما فشار حکومت مانع از رسمیت یافتن و علنی شدن این تشکلها میشد. به همین دلیل در پایان حیات و حکومت ناصرالدین شاه، نخستین انجمنهای مخفی در ایران شکل گرفتند. در سال 1273، میرزا ملکم خان «فراموشخانه» را علیالظاهر با هدف تلفیق مذهب با افکار نوین تاسیس کرد. چه ملکم خان، به گفته خودش، «سیاست و دانش اروپا را با دانش مذهبی آسیا» تلفیق کرده بود. وی در پاسخ به یکی از علمای تبریز، درباره تاسیس فراموشخانه چنین نوشت: « آن اشخاصی که میگویند چون این دستگاه از فرنگ آمده است ... باید منکر و مخرب آن شد ... دو سهو بزرگ دارند. اولاً در صورتی هم که این مطلب واقعاً از فرنگستان آمده باشد این معنی به هیچ وجه موجب نقض مطلب نخواهد بود زیرا که عینک را حکیم فرنگی اختراع کرده است و امروز بر چشم مقدسین اسلام اسباب قرائت قرآن شده است. ثانیاً حقایق بزرگ را نه در خاک فرانسه میکارند و نه در کارخانه انگلیس میسازند. آفتاب معرفت اقلیم مخصوص ندارد.» به دنبال تاسیس فراموشخانه، «مجمع آدمیت» توسط میرزا عباس قلیخان قزوینی (پدر فریدون آدمیت)، که بعدها نام آدمیت گرفت، تاسیس شد. وی از دوستان نزدیک میرزا ملکم بود و مجمع آدمیت نیز برای تحقق تز « وحدت و همکاری» ملکم خان تاسیس شد؛ چرا که ملکم خان پیشبرد اهداف سیاسی را در گرو وحدت میدانست. مجمع آدمیت همانند فراموشخانه، تشکیلاتی شبهماسونی بود و میرزا ملکم خان که داعیه مذهبی بودن داشت، آن را «حزب الله» مینامید. مجمع آدمیت، تشکلی توسعهگرا و لیبرال بود که اعضای آن عمدتاً دولتمردان عالیرتبه بودند. مجمع بتدریج به صورت یک حزب سیاسی رسمیدر آمد و حتی محمدعلی شاه نیز پس از عقبنشینی در برابر مجلس، در جریان نزاع بر سر مفاد قانون اساسی، به عضویت آن درآمد تا حسن نیت خود را به مجلس نشان دهد. این امر باعث شد که شاهزادگان و درباریان نیز به عضویت مجمع درآیند و مجمع به لحاظ طبقاتی، بافتی بورژوایی- اشرافی پیدا کند. هنگامیکه مظفرالدین شاه مقیم مقام پادشاهی شد، انجمنهای سری رشدی قارچگونه پیدا کردند و یکی پس از دیگری از زیر خاک استبداد سر برآورند.«انجمن ملی» برای ایجاد وحدت بین انجمنهای مخفی و نیمه مخفی عصر مشروطه بوجود آمد. این انجمن ماهیتی انقلابی داشت و برخی از اعضای آن پیشتر با سیدجمال الدین اسدآبادی ارتباط داشتند. اعضای مشهور آن عبارت بودند از ملک المتکلمین،میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، محمدرضا مساوات (مسوول روزنامه مساوات) و سیدجمال واعظ اصفهانی. انجمن ملی و انجمن مخفی درصدد بدل شدن به حزب نبودند و به همین دلیل پس از تشکیل مجلس اول مشروطه، به فعالیت خود خاتمه دادند. از دل انجمن ملی، «کمیته انقلابی» با هدف براندازی استبداد و برقراری «حکومت قانون و عدالت» بیرون آمد. اعضای کمیته انقلابی برآمده از مدرسه دارالفنون و در مجموع 57 روشنفکر رادیکال عصر مشروطه بودند. سردار اسعد بختیاری، سیدجمال الدین واعظ اصفهانی، ملک المتکلمین و سلیمان میرزا اسکندری (موسس حزب توده)، حسینقلی خان نواب، سیدحسن تقیزاده و علی اکبر دهخدا از اعضای کمیته انقلابی بودند. کمیته انقلابی خاستگاه حزب دموکرات عامیون در دوره دوم مجلس مشروطه بود و به همین دلیل میتوان انجمن ملی را یکی از مهمترین انجمنهای عصر مشروطه قلمداد کرد. رشد بیرویه انجمنهادر آن دوره به گونهای بود که فقط در تهران، حداقل یکصد انجمن فعالیت داشتند. «انجمن آذربایجان» به ریاست تقیزاده، از دیگر انجمنهای مهم عصر مشروطه بود که بالغ بر 2900 نفر در آن عضویت داشتند. شعبه اصلی این انجمن «کمیته دهشت» به ریاست حیدرخان عمواوغلی بود. ملک المتکلمین سخنگوی انجمن آذربایجان و سلیمان میرزا اسکندری و کمال الملک نیز از اعضای شناخته شده آن بودند. انجمن آذربایجان در پیشبرد اهداف انقلاب مشروطه از ترور مخالفین نیز ابایی نداشت و مسوولیت این امر با کمیته دهشت بود. از دیگر انجمنهای قابل ذکر در عصر مشروطه، «انجمن بین الطلوعین» بود. این انجمن نیز مشی تروریستی داشت و برخی از اعضای آن جزو موسسین «کمیته مجازات» بودند.
صرفنظر از انجمنهای سیاسی، احزاب مهم دوره مشروطه عبارت بودند از حزب دموکرات عامیون و حزب اجتماعیون عامیون (اعتدالی). با تسامح میتوان گفت ایران عصر مشروطه دارای نظام دو حزبی بود. اما در حقیقت، نظام حزبی در ایران آن زمان وجود نداشت؛ چرا که نظام حزبی یک کشور، بنا بر تعریف، «مجموعه احزابی است که در انتخابات مشارکت میکنند و به پارلمان راه مییابند و دولت را در دست میگیرند.» ماهیت صنفی و طبقاتی مجلس و نیز عدم امکان تشکیل کابینه حزبی، موانع عمده تحقق نظام حزبی در آن دوره بودند. به هر حال ظاهراً تحت تاثیر نظام حزبی انگلستان و آمریکا، در ایران عصر مشروطه نیز دو حزب اصلی شکل گرفت(دموکرات و اعتدالی). با این حال، احزاب دیگری نظیر حزب لیبرال و حزب اتفاق و ترقی نیز در سالهای پس از پیروزی انقلاب مشروطه فعال بودند. احزاب سیاسی به پیشنهاد ناصرالملک تشکیل شدند. وی این پیشنهاد را مطرح کرد تا کابینه حزبی در ایران تاسیس شود؛ امری که البته محقق نشد. اما هدف اصلی ناصرالملک، روشن شدن وزن اجتماعی گروههای تندرو و امکان اسکات آنان در صورت عدم کسب رای لازم برای ورود به مجلس بود. در هر صورت، ایده ناصرالملک با استقبال مشروطه خواهان روبرو شد و چه بسا اگر مجالس مشروطه به نحو طبیعی به کار خود ادامه میدادند، احزابی ریشهدار در ایران پدید میآمد. مشروطه خواهان بر این باور بودند که در «معیشت سیاسی»، فقدان تشکیلات یعنی تدارک اسباب مغلوبیت خویش. حزب اجتماعیون عامیون در سال 1283 در باکو توسط گروهی از مهاجرین تاسیس شد. در سال 1282، 22درصد کارگران باکو ایرانی بودند و در سال 1284، 62 هزار کارگر ایرانی در روسیه مشغول به کار بودند. بنابراین، حزب اجتماعیون عامیون از دنده چپ برخاست. با انتقال احساسات سوسیالیستی به ایران، این حزب فعالیت خود را در ایران نیز آغاز کرد. چهرههای برجسته حزب معاضدالسلطنه پیرنیا، سیدمحمدصادق طباطبایی (فرزند محمد طباطبایی) و علی اکبر دهخدا بودند.
حزب بهرغم آنکه در پی تلفیق سوسیالیسم با مذهب بود، از رادیکالیسم و چپ روی بیمهابا پرهیز داشت و بر «طریق اعتدال» پای میفشرد. به همین دلیل به اجتماعیون عامیون، اعتدالیون هم گفته میشد. اعتدالیون در واقع جریان چپ میانه رو را تشکیل میدادند. آنان خود را رئالیست و دموکرات عامیون را ایدهآلیستهایی میدانستند که «با یک شعف طفلانه» به پروراندن رویاهای دستنیافتنی مشغولند. مشی معتدلانه حزب باعث میشد که اغنیا را به دستگیری از فقرا تشویق نموده و عامه مردم را نیز از غرق شدن در دریای «آرزوهای بعیده» برحذر دارد؛ چرا که این آرزوها موجب «طغیانهای مضر نامشروع» و «تزلزل انتظام عمومیو ظهور مشقت و بدبختی» میشد. اعتدالیون «تجدد آنی» را محال میدانستند و از این حیث در نقطه مقابل دموکرات عامیون قرار میگرفتند که تئوریسین اصلی آن (رسولزاده)، تمدن جدید را «یک دوری پلو پخته حاضر» میدانست که فراروی جامعه ایران نهاده شده و ما ایرانیان تنها باید با عقل سلیم «قبول خوردن آن را بکنیم و این زحمت را بر خود هموار نماییم.» در حالی که دموکراتها بر طبل تقلید میکوبیدند و استدلال میکردند که غربیها از هیچ، همه چیز ساختهاند و برای ما ایرانیان «این زحمت موجود نیست، فقط باید تقلید آنها را بکنیم»، اعتدالیون در نقد آنان میگفتند: «گویا تاریخ اروپا را در جلو نهاده و ... از روی حوادث اروپا که مبتنی بر اساس عادات و اخلاق و قوانین محلیه بوده، نتایج موهومه در ترتیبات آتیه ایران بدست آورده» اند. حزب دموکرات عامیون در مجلس دوم مشروطه حضور داشت. رهبران این حزب عموماً لیبرال و سکولار بودند اما در ایدئولوژی حزب، علاوه بر لیبرالیسم انگلیسی، رگههایی از سوسیال دموکراسی آلمانی، آنارشیسم روسی و مبانی اسلامینیز دیده میشد. حزب هدف اساسی خود را تحقق آزادی و مشروطیت میدانست. رسولزاده و تیگران هاکوپیان نظریهپردازان اصلی حزب بودند اما رهبری حزب عمدتاً با تقی زاده، حسینقلیخان نواب و وحیدالممالک شیبانی بود. سیدحسن اردبیلی، محمدعلی فروغی و شیخ ابراهیم زنجانی از دیگر اعضای برجسته حزب بودند. زنجانی قاضی دادگاه شیخ فضل الله نوری بود و حکم اعدام او را صادر کرد. این حزب مورد حمایت حزب لیبرال انگلستان به رهبری کمپبل بنرمن بود که در آن زمان قدرت سیاسی را در بریتانیا در اختیار داشت. از شرایط ورود به حزب دموکرات عامیون، عدم اشتغال به «کسب روحانی» بود. دموکرات عامیون منتقد رویه اعتدالی اعتدالیون بودند و اجتماعیون عامیون را حزب اعیان و اشراف قاجاری میدانستند که با آگاهی از «اساس پوسیده استبداد و فئودالیسم» در قالبی جدید بر آن بودند که «حیثیت و مقام سالفهشان را به اندازهای محفوظ بدارند» و «بعضی اختیارات به ملت داده شود که آن اختیارات به اعیانیت و ممتازیت آنها ضربهای نرساند.» دموکراتها اعتقاد داشتند که مشروطیت با فئودالیسم قابل جمع نیست و در جامعه فئودالی، سوسیالیستها باید با بورژواها علیه فئودالیسم متحد شوند. آزادیخواهان رایکال حزب دموکرات عامیون، سوسیالیست نامیده شدن اعتدالیون را به سخره میگرفتند زیرا آنان باور داشتند در کشوری که کارگر و کارخانهای وجود ندارد و با نحوه معیشت قرون وسطی روزگار میگذراند، سوسیالیسم «خیالی است بیحقیقت.»
به طور کلی باید گفت که بهرغم ماهیت لیبرال انقلاب مشروطه، چپگرایی در میان روشنفکران و آزادیخواهان مشروطه خواه، رنگ و آهنگ بارزی داشت. فقدان انسجام در مبانی ایدئولوژیک و نیز تعارض نظر و عمل، یکی از مشکلات احزاب عصر مشروطه بود؛ به نحوی که حزب به ظاهر چپگرای اجتماعیون عامیون، کنشهای دست راستی فراوانی از خود بروز میداد و حزب راستگرا و لیبرال دموکرات عامیون، بهرغم حمله به فئودالیسم و بیپایه دانستن سوسیالیسم در ایران، گاه به نقد رادیکال سرمایه داری نیز اهتمام میورزید.
صرفنظر از انجمنهای سیاسی، احزاب مهم دوره مشروطه عبارت بودند از حزب دموکرات عامیون و حزب اجتماعیون عامیون (اعتدالی). با تسامح میتوان گفت ایران عصر مشروطه دارای نظام دو حزبی بود. اما در حقیقت، نظام حزبی در ایران آن زمان وجود نداشت؛ چرا که نظام حزبی یک کشور، بنا بر تعریف، «مجموعه احزابی است که در انتخابات مشارکت میکنند و به پارلمان راه مییابند و دولت را در دست میگیرند.» ماهیت صنفی و طبقاتی مجلس و نیز عدم امکان تشکیل کابینه حزبی، موانع عمده تحقق نظام حزبی در آن دوره بودند. به هر حال ظاهراً تحت تاثیر نظام حزبی انگلستان و آمریکا، در ایران عصر مشروطه نیز دو حزب اصلی شکل گرفت(دموکرات و اعتدالی). با این حال، احزاب دیگری نظیر حزب لیبرال و حزب اتفاق و ترقی نیز در سالهای پس از پیروزی انقلاب مشروطه فعال بودند. احزاب سیاسی به پیشنهاد ناصرالملک تشکیل شدند. وی این پیشنهاد را مطرح کرد تا کابینه حزبی در ایران تاسیس شود؛ امری که البته محقق نشد. اما هدف اصلی ناصرالملک، روشن شدن وزن اجتماعی گروههای تندرو و امکان اسکات آنان در صورت عدم کسب رای لازم برای ورود به مجلس بود. در هر صورت، ایده ناصرالملک با استقبال مشروطه خواهان روبرو شد و چه بسا اگر مجالس مشروطه به نحو طبیعی به کار خود ادامه میدادند، احزابی ریشهدار در ایران پدید میآمد. مشروطه خواهان بر این باور بودند که در «معیشت سیاسی»، فقدان تشکیلات یعنی تدارک اسباب مغلوبیت خویش. حزب اجتماعیون عامیون در سال 1283 در باکو توسط گروهی از مهاجرین تاسیس شد. در سال 1282، 22درصد کارگران باکو ایرانی بودند و در سال 1284، 62 هزار کارگر ایرانی در روسیه مشغول به کار بودند. بنابراین، حزب اجتماعیون عامیون از دنده چپ برخاست. با انتقال احساسات سوسیالیستی به ایران، این حزب فعالیت خود را در ایران نیز آغاز کرد. چهرههای برجسته حزب معاضدالسلطنه پیرنیا، سیدمحمدصادق طباطبایی (فرزند محمد طباطبایی) و علی اکبر دهخدا بودند.
حزب بهرغم آنکه در پی تلفیق سوسیالیسم با مذهب بود، از رادیکالیسم و چپ روی بیمهابا پرهیز داشت و بر «طریق اعتدال» پای میفشرد. به همین دلیل به اجتماعیون عامیون، اعتدالیون هم گفته میشد. اعتدالیون در واقع جریان چپ میانه رو را تشکیل میدادند. آنان خود را رئالیست و دموکرات عامیون را ایدهآلیستهایی میدانستند که «با یک شعف طفلانه» به پروراندن رویاهای دستنیافتنی مشغولند. مشی معتدلانه حزب باعث میشد که اغنیا را به دستگیری از فقرا تشویق نموده و عامه مردم را نیز از غرق شدن در دریای «آرزوهای بعیده» برحذر دارد؛ چرا که این آرزوها موجب «طغیانهای مضر نامشروع» و «تزلزل انتظام عمومیو ظهور مشقت و بدبختی» میشد. اعتدالیون «تجدد آنی» را محال میدانستند و از این حیث در نقطه مقابل دموکرات عامیون قرار میگرفتند که تئوریسین اصلی آن (رسولزاده)، تمدن جدید را «یک دوری پلو پخته حاضر» میدانست که فراروی جامعه ایران نهاده شده و ما ایرانیان تنها باید با عقل سلیم «قبول خوردن آن را بکنیم و این زحمت را بر خود هموار نماییم.» در حالی که دموکراتها بر طبل تقلید میکوبیدند و استدلال میکردند که غربیها از هیچ، همه چیز ساختهاند و برای ما ایرانیان «این زحمت موجود نیست، فقط باید تقلید آنها را بکنیم»، اعتدالیون در نقد آنان میگفتند: «گویا تاریخ اروپا را در جلو نهاده و ... از روی حوادث اروپا که مبتنی بر اساس عادات و اخلاق و قوانین محلیه بوده، نتایج موهومه در ترتیبات آتیه ایران بدست آورده» اند. حزب دموکرات عامیون در مجلس دوم مشروطه حضور داشت. رهبران این حزب عموماً لیبرال و سکولار بودند اما در ایدئولوژی حزب، علاوه بر لیبرالیسم انگلیسی، رگههایی از سوسیال دموکراسی آلمانی، آنارشیسم روسی و مبانی اسلامینیز دیده میشد. حزب هدف اساسی خود را تحقق آزادی و مشروطیت میدانست. رسولزاده و تیگران هاکوپیان نظریهپردازان اصلی حزب بودند اما رهبری حزب عمدتاً با تقی زاده، حسینقلیخان نواب و وحیدالممالک شیبانی بود. سیدحسن اردبیلی، محمدعلی فروغی و شیخ ابراهیم زنجانی از دیگر اعضای برجسته حزب بودند. زنجانی قاضی دادگاه شیخ فضل الله نوری بود و حکم اعدام او را صادر کرد. این حزب مورد حمایت حزب لیبرال انگلستان به رهبری کمپبل بنرمن بود که در آن زمان قدرت سیاسی را در بریتانیا در اختیار داشت. از شرایط ورود به حزب دموکرات عامیون، عدم اشتغال به «کسب روحانی» بود. دموکرات عامیون منتقد رویه اعتدالی اعتدالیون بودند و اجتماعیون عامیون را حزب اعیان و اشراف قاجاری میدانستند که با آگاهی از «اساس پوسیده استبداد و فئودالیسم» در قالبی جدید بر آن بودند که «حیثیت و مقام سالفهشان را به اندازهای محفوظ بدارند» و «بعضی اختیارات به ملت داده شود که آن اختیارات به اعیانیت و ممتازیت آنها ضربهای نرساند.» دموکراتها اعتقاد داشتند که مشروطیت با فئودالیسم قابل جمع نیست و در جامعه فئودالی، سوسیالیستها باید با بورژواها علیه فئودالیسم متحد شوند. آزادیخواهان رایکال حزب دموکرات عامیون، سوسیالیست نامیده شدن اعتدالیون را به سخره میگرفتند زیرا آنان باور داشتند در کشوری که کارگر و کارخانهای وجود ندارد و با نحوه معیشت قرون وسطی روزگار میگذراند، سوسیالیسم «خیالی است بیحقیقت.»
به طور کلی باید گفت که بهرغم ماهیت لیبرال انقلاب مشروطه، چپگرایی در میان روشنفکران و آزادیخواهان مشروطه خواه، رنگ و آهنگ بارزی داشت. فقدان انسجام در مبانی ایدئولوژیک و نیز تعارض نظر و عمل، یکی از مشکلات احزاب عصر مشروطه بود؛ به نحوی که حزب به ظاهر چپگرای اجتماعیون عامیون، کنشهای دست راستی فراوانی از خود بروز میداد و حزب راستگرا و لیبرال دموکرات عامیون، بهرغم حمله به فئودالیسم و بیپایه دانستن سوسیالیسم در ایران، گاه به نقد رادیکال سرمایه داری نیز اهتمام میورزید.