نویسندگان: خسرو شاکری
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

روشنفکران ایرانی عصر مشروطه، که به دنبال ایجاد ساختارهای مدرن حکومتی در ایران و همچنین پیگیری پروژه مدرنیزاسیون در ایران بودند، اگر چه تاثیر اصلی را از کشورهایی همچون انگلستان و فرانسه گرفتند، اما آیا می‌توان از نقش روسیه و تفکرات روسی غافل شد؟ بنابراین میزان تاثیر روسیه بر جنبش مشروطیت را در چه حد می‌بینید؟
نه. امروز که به مشروطیت می‌نگریم، به نظر می‌رسد که مشروطه‌خواهان همه باهم پروژه‌ای داشتند که در اداره‌ای، مثلاً چون سازمان برنامه تدوین شده بود. اما واقعیت چنین نبود، چون متفکران مشروطه، هرکدام به نحو ویژه خود، تحت تأثیر دنیای خارج از ایران قرار می‌گرفتند. با تغییرات تعیین‌کننده در اقتصاد کشور، متأثر از اقتصاد جهانی از یک سو، و ندانم‌کاری‌های قاجار و سامان اقتصادی ویژه پیش سرمایه‌داری کشور، از دیگر سوی، اندیشه‌های گوناگون متفکران مشروطه‌خواه، در تلاقی با سیاست‌های دو دولت حاکم بر محیط سیاسی ایران – دولت‌های بریتانیا - هند و روسیه تزاری، به برآیندی رسید که در تاریخ پس از چندی مشروطه یا انقلاب مشروطیت نام گرفت. (باید توجه داشت که تا انتشار کتاب انقلاب مشروطیت ادوار براوُن کسی از انقلاب مشروطیت سخن نگفته بود!) متفکران مشروطه‌خواه، که برخی از آنان – چون میرزا حسن‌خان مشیرالدوله - در روسیه تزاری تحصیلات عالی کرده یا – چون طالبوف و آخوندزاده، تقی‌زاده - تحت تأثیر جریانات مخالفان حکومت تزاری در خود روسیه یا قفقاز بودند. به ویژه خود انقلاب 1905 روسیه در ایران اثر غیرقابل انکاری گذاشت، بیشتر از این رو که روسیه دولتی بود که مورد تنفر ایرانیان بود و شکست تزاری ایده امکان حکومت قانون در ایران، که حکومتش همواره تحت فشار روسیه قرار داشته بود را به یک واقعیت تبدیل کرد. بنابراین، نه فقط تأثیر نظرات، بل همچنین تأثیر رویدادهای سیاسی گشایش‌دهنده فضای سیاسی حکومت قدرتمندی چون روسیه انکار ناپذیرند. پس از کودتای محمد علی شاه و کمک انقلابیون قفقاز به استقرار مجدد مشروطه تفکر مشروطه‌خواهی لَختی در ایران تقویت شد.
2 میزان تاثیر تشکیل دوما در روسیه و تحولاتی که در سالهای 1901 تا 1905 در روسیه تزاری رخ داد بر مشروطه ایرانی را چگونه می‌بینید.
چنانکه گفتم تأثیر انقلاب روسیه، که تشکیل دوما یکی از پیامد‌های آن بود، بسزا بود، به‌ویژه در میان مردم عادی که به طرق گوناگون، از جمله بازگشت خِیل کارگران فصلی ایرانی که در قفقاز کار می‌کردند، به گوش آنان می‌رسید. باید توجه داشت که قهوه‌خانه‌ها و مساجد مراکز پخش اطلاعاتی از این نوع بودند. سبک کار پخش اعلامیه‌های دستی (شبنامه) در دوران مشروطیت خود از راه قفقاز به ایران رسوخ کرده بود. دوما ایده مجلس ملی (کشوری) را در ایران تقویت می‌کرد و نیز ایده سویت‌ها و ایده انجمن‌ها را، که در سامان اجتماعی پیشین ایران ریشه‌های غنی داشت، قوت می‌بخشید. شکست نظامی روسیه در جنگ با ژاپن که به تأسیس دوما انجامید، بلافاصله هراس از روسیه قَدَرقدرت را در ذهن ایرانیان از میان برد. هنگامی که اعتصابات توده زحمتکش در روسیه از هشتصدهزار تا دو میلیون افزایش یافت و قیام‌های دهقانان، کارگران، و سربازان دومای مشورتی را به دومای قانونگذاری بدل ساخت، ایرانیان به سرنوشت خود دلگرم شدند اما سرکوب انقلاب در تابستان 1907 نیز تأثیر خود را بر ایران گذاشت و ارتجاع دربار قاجار را به جلب حمایت حکومت تزاری برای سرکوب مشروطیت سوق داد. تا کنون مطالعه‌ای را در زمینه مقایسه امتیازاتی که تزار به انقلابیون روسیه داد با قانون اساسی مشروطیت و متمم آن ندیده‌ام، اما در ذهن من این نقش هست که احتمالاً قانون اساسی ایران و متمم آن، به علت ضعف نسبی حکومت قاجار، دستاورد بزرگتری از امتیازاتی بوده باشد که تزار به انقلابیون روسیه اعطا کرد. به هر رو، تشکیل دو دومای اولِ مشورتی و دومِ قانون‌گذار در روسیه تأثیر انکارناپذیری بر ایران ما گذاشت.
3 بنا به روایت زنده‌یاد دکتر فریدون آدمیت، روشنفکرانی همچون آقاخان کرمانی یا طالبوف دیدگاه‌های سوسیالیستی داشتند، و آخوند‌زاده در متصرفات روس زندگی می‌کرد و با روشنفکران آن دیار حشر ونشر داشت. بنابراین، میزان تاثیر اندیشه‌ای سوسیالیستی افراد فوق‌الذکر در مشروطه چیست؟ از منظری دیگر می‌دانیم که به دنبال قدرت گرفتن تفکرات سوسیال‌دموکرات در میان گروهی از مسلمان قفقاز، آنها به ایفای نقش در تحولات ایران منتهی به انقلاب مشروطه پرداخته‌اند، چنانچه در ایران شعباتی از این گروههای سوسیال دموکرات در تبریز و مشهد تشکیل شد،تاثیر مسلمانان قفقازی بر متفکران ایرانی مشروطه به چه میزان اثرگذار بوده است؟
چنانکه اخیراً در مقاله‌ای یاد آور شدم1، متأسفانه دکتر آدمیت، به علت اختناق حاکم در زمان شاه، به اسناد و مدارک تاریخی مربوط به سوسیال دموکراسی ایران دسترسی نداشت. لذا، اظهارات او در این زمینه کامل نیستند، امری که پس از بازگشتم در فردای انقلاب در ملاقاتی با او در میان گذاشتم. او از دریافت اسناد بسیاری که با خود برده بودم و در نوشته‌هایم مورد استفاده قرار داده‌ام بسیار خوشنود شد.
اما در مورد سوسیال دموکراسی. برخلاف آنچه تاریخ‌نگاری استالینی در ایران شایع کرده است، در ایران تنها یک گروه سوسیال دموکرات نبود. نخستین این گروه‌ها در خود تبریز به‌سال 1284 شکل گرفت و عمده اعضای آن از ارمنیان ایرانیِ تحصیلکرده اروپای غربی و روسیه بودند. دومین گروه کسانی بودند که تحت هدایت نریمان نریمانوف، یکی از رهبران حزب همت در قفقاز، فرقه اجتماعیون-عامیون را تشکیل دادند. این گروه در آن دوران شعبه‌ای در مشهد نداشت. علت این اشتباه که کراراً تکرار شده است که اجتماعیون-عامیون در یکی از اسناد خود، مصوبه نشست‌شان به‌تاریخ 1286، از نظر تاکتیکی امضای محل را مشهد گذاشتند تا پس از مشروطیت به اجتماعیون-عامیون مشروعیتی وطنی ببخشند. البته، چنانکه حیدرخان عمواوغلی خود نوشت، زمانی که او در مشهد در استخدام یک کارخانه برق کوچکی بودکوشید شعبه‌ای از اجتماعیون-عامیون را در آن شهر به وجود آورد، اما موفق نشد و به تهران نقل مکان کرد. اجتماعیون-عامیون در باکو و تفلیس و برخی دیگر شهرهای قفقاز شعباتی داشت که ایرانیان مهاجر اعضای آن را تشکیل می‌دادند. گروه معروف به «انجمن مخفی» که نامی است که بعد‌ها وضع شد، مجمعی بود از مشروطه‌خواهان که تحت تأثیر اجتماعیون-عامیون قرار داشتند و با آنان مشورت می‌کردند. اجتماعیون -عامیون کوشید در برخی از شهر‌ها چون تهران، رشت، ارومیه، و تبریز گروههایی ایجاد کند، اما موفقیتی نداشت؛ چون بیشتر اعضای آن از روی ابن‌الوقتی و بدون دانش و گرایش محکم سوسیالیستی به آن پیوستند، پس از برکناری محمد علی شاه، رهبری آن سازمان چند واحد خود در ایران را منحل اعلام کرد و خبر آن را نیز در ایران نو منتشر ساخت. عده‌ای از اعضای این سازمان در ایران، چون حیدرخان، به سازمانی گرویدند و در آن فعال شدند که توسط دو تن از انشعابیون گروه سوسیال دموکرات تبریز ایجاد شد به نام فرقه (حزب) دموکرات ایران و سخنگویان آن در مجلس دوم تقی‌زاده و سلیمان میرزا اسکندری بودند، و روزنامه ارگان آن ایران نو بود.2
اما تأثیر اندیشه‌های سوسیال-دموکراتیک نیز، همانند اندیشه‌های مشروطه‌خواهی، فرآیندی کند داشت. از آخوندوف و طالبوف در میان ایرانیان مقیم روسیه آغازید و با اعلامیه‌های اجتماعیون-عامیون در دوران مشروطیت، روزنامه‌هایی چون فریاد در ارومیه، مجاهد در تبریز و رشت، و سپس ایران نو در تهران گسترش یافت. پس از تعطیل مجلس دوم تحت فشار اولتیماتوم دولت تزاری، چون فضای سیاسی از نو تنگ شد، فعالیت‌های هواداران این تفکر نیز رو به خاموشی گذاشت. تنها در دوران جنگ جهانی و پس از آن بود که گروه‌هایی از نو با همت اعضای پیشین گروههای عصر مشروطیت به وجود آمدند، که عبارتند از: حزب عدالت در قفقاز که در 1920 به حزب کمونیست ایران تبدیل شد؛ حزب سوسیالیستی در تبریز که جز برنامه آن چیز بیشتری در مورد آن نمی‌دانیم؛ سوسیالیست‌های اونیفیه (متحده)، که مشروطه‌خواه بزرگ علی اکبر دهخدا پایه‌ریزی کرد، اما با کودتای 1299 دوامی نیاورد؛ و سرانجام حزب کوچک سوسیالیست (اجتماعیون) که سلیمان میرزا و برخی از همکارانش ایجاد کردند، که کمونیست‌هایی چون کامبخش در آن نفوذ کرده بودند. این سازمان پس از به سلطنت رسیدن رضاخان نیز ازمیان رفت. بدین‌سان اندیشه‌های نوعی سوسیالیسم دموکراتیک، که بعضاً از منابع دست دومی چون منابع روسی-قفقازی تغذیه کرده بود و بعضاً از سوسیال دموکراسی اروپایی نشأت گرفته بودند،از میان رفتند؛ با قتل ارانی در زندان، تأسیس حزب توده توسط سلیمان میرزا، بنابر تقاضای یک افسر رکن دو ارتش روسیه در پائیز 1320،3 مارکسیسم-لنینیسم، مخلوق استالین، جای آن‌ها را گرفت.
پی‌نوشت‌ها:
1- مقاله‌ای که پس از فوت دکتر آدمیت نوشتم و در کارگزاران به چاپ رسید. چاپ مجدد آن در بخارا بدون اطلاع من و سرقت متن بود.
2- تاریخ این سه گروه را به تفصیل در پیشینه‌های اقتصادی-اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دموکراسی در آن عهد (تهران، اختران 1385) نوشته‌ام.
3- بنگرید به:
C. Chaqueri, «Did The Soviets Play a Role in Founding the Tudeh Party in Iran?» in Cahier du monde russe (Paris), July-September 1999.

تبلیغات