آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

همانطور که در عنوان این سمینار آمده است قرار است که ما مشروطه را از منظر علوم اجتماعی بررسی کنیم. نکته مهم همین بررسی مشروطه از منظر «علوم اجتماعی» است. در مورد مشروطه تاکنون به اندازه کافی کتاب تاریخ نوشته شده است. البته منظورم آن نیست که تاریخ ننویسیم چرا که هنوز در حوزه تاریخ‌نگاری درست تحولات مشروطه بسیار عقب هستیم. در سال‌های اخیر منابع زیادی منتشر شده است. اما چیزی که در مورد مشروطه مورد غفلت قرار گرفته، این نکته اساسی است که مشروطیت به عنوان یک مفهوم در علوم اجتماعی و تاریخ‌نویسی جدید چیست و چه باید باشد؟ در مشروطه ایران چه گذشت؟ و مشروطه ایران چه جایگاهی در تاریخ اندیشه ایران و حتی جهان دارد؟
ما مشروطه را کشف نکردیم، مشروطه را از زبان‌ کشورهای اروپایی‌ای که تجربه مشروطه رل لز سر گذرانده بودند، ترجمه کردیم. [رهبران مشروطه هم از این موضوع آگاه بودند] یک نکته کلیدی و اساسی در مکتوبات آخوند خراسانی این است که در جایی می‌گوید: به تجربه ثابت شده است که نه دهم معایب حکومت‌های زمان غیبت در مشروطه حل می‌شود. این تجربه نه متعلق به ماست و نه متعلق به جهان اسلام است. چه این هردو دارای حکومت‌های استبدادی بودند. بنابراین این تجربه ناظر به تجربه دیگری است. روشنفکران ما به این نکته اساسی توجه نکرده‌اند که آخوند خراسانی در اینجا چه گفته است؟
اما چرا توجه نکرده‌‌اند؟ چون نخوانده‌اند. فهم این جمله آخوند خراسانی تنها از موضع علوم اجتماعی میسر است. این یک بحث در حوزه علوم اجتماعی است. پس چرا ما این جمله نخوانده بودیم؟ یک علت مهم به نظر من این است که در صد سالی که مدرسه علوم سیاسی ـ به عنوان متکلف اندیشه سیاسی ـ تاسیس شده است در دانشکده‌های حقوق و علوم سیاسی جز تاریخ ایدئولوژی‌ها چیزی درس داده نشده است و اساتید آنجا جز تاریخ ایدئولوژی‌ها نگفته‌اند.
آدمیت که از نظر تاریخ‌نویسی دوره مشروطه این‌قدر مهم است عنوان یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایش «ایدئولوژی نهضت مشروطیت» است. البته مفهومی که من از ایدئولوژی در نظر دارم متفاوت است با مفهومی که آدمیت در نظر دارد. اما در نهایت آدمیت هم اهل ایدئولوژی است نه اهل تاریخ اندیشه سیاسی ـ به معنای دقیق کلمه. اگر مشروطه ایرانی نمی‌توانست و نتوانست جز به راه شیخ فضل‌الله نوری برود علتش این است که اهل اندیشه، تاریخ مشروطه را ننوشتند.
مشروطیت فقط مناسبات سیاسی را برهم نزد. مشروطه در همه جای دنیا از نظر تاریخ اندیشه از دو جهت مهم است: اول از جهت تغییری که در مناسبات سیاسی یک جامعه، در مناسبات قدرت و توزیع قدرت ایجاد کرد. اما مشروطه در یک حوزه دیگر نیز مهم بود. مشروطه تحولی در مفاهیم ایجاد کرد. اما آنچه که ما نوشتیم ـ از کسروی تا آدمیت و تا تمام معاصرین ـ تنها در وجه اول، در حوزه برهم خوردن مناسبات قدرت، بحث می‌کنند. اما به نظر من مشروطه از جهت تغییر مناسبات در حوزه دیگری که روشنفکران تا امروز سهمی در آن نداشته‌اند مهم است و آن این است که مشروطیت نظام حقوقی ایجاد می‌کند. «مشروطیت» مفهومی در فلسفه حقوق است. برای من بسیار عجیب است که کسی چون آدمیت که در انگلستان تحصیل کرده و تاریخ اندیشه خوانده بود در 15 جلد کتاب خود در هیچ مورد درباره تاریخ تحولات مشروطیت در انگلستان ـ که به قول طالبوف، مادر تمامی قانون اساسی‌هاست ـ هیچ حرفی نمی‌زند.
ما تاریخ مشروطه را از دیدگاه ایدئولوژیک نوشته‌ایم. یعنی این تاریخ را از منظر مناسبات قدرت نوشته‌ایم. تمام نیروهای روشنفکری و غیرروشنفکری ما عموماً سیاسی و به دنبال تغییر مناسبات قدرت بوده‌اند. اما همان‌طور که چندین بار در تاریخ ایران تکرار شده است، با تغییر مناسبات قدرت هیچ اتفاقی نمی‌افتد. اگر واقعه‌ای تکیه‌گاهی در تحولات حوزه اندیشه و خصوصاً حوزه تاریخ مفاهیم نداشته باشد، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. یک ملت روی مفاهیم خودش می‌ایستد. ستون‌های استوار یک ملت، مفاهیم آن ملت هستند.
البته طبیعی است که بعضی‌ها بگویند و گفته‌اند که این موضع من ایدئالیستی است. البته که ایدئالیستی است. برای اینکه در حوزه اندیشه شما فقط می‌توانید ایدئالیستی بحث کنید. در اندیشه بحث ماتریالیستی نداریم.
اتفاق مهمی که بعد از مشروطه افتاد این بود که راهی که [در اندیشه سیاسی] باز شد و تداوم یافت، راه شیخ فضل‌الله بود. علت این مسئله آن بود که ما نتوانستیم راه دیگری در حوزه اندیشه باز کنیم. یک راه به طور سنتی در ایران باز بود و آن راه طبیعتاً استبداد بود که شیخ فضل‌الله کم‌وبیش از آن دفاع می‌کرد. این راه باز بود. راه‌های دیگر بسته بود. راه‌های دیگر را باید باز می‌کردیم. اما چگونه باز می‌کردیم؟ همان‌طور که در جاهای دیگر باز کردند. اینجاست که تجربه کشورهای دیگر مهم است. من در اینجا بر مورد انگلستان تاکید می‌کنم. ما چون سیاسی هستیم و اطلاعات‌مان از تاریخ اندیشه کم است، فکر می‌کنیم مشروطه بحثی در داخل نظام‌های سلطنتی است. در حالی که مشروطه بحثی اساسی‌تر و عمومی‌تر در حوزه اندیشه و همه نظام‌های حکومتی ـ خواه مشروطه، خواه مستبدـ است. در بحث مشروطه این مسئله مهم نیست که حکومتی سلطنتی باشد یا نباشد. مهمترین دموکراسی‌های امروز سلطنتی‌ هستند و مهمترین استبداد‌های امروز چه بسا جمهوری‌ باشند. مورد صدام را یادمان نرفته است. پس مشروطیت اتفاقی مهم در تاریخ تحول دنیای جدید است که خاستگاه آن انگلستان است. برای اینکه انگستان اولین جایی بود که مناسبات قدرت میان شاه، اشرافیت و مردم به هم خورد. اما نکته مهم‌تر درتجربه انگلستان این است که آنان توانستند مفاهیمی را بر این تحولی که ایجاد می‌شود سوار کنند. تحولات مهم آنی بود که در حوزه اندیشه اتفاق می‌افتاد. تحولات اجتماعی دیوارهای بی‌بتون هستند و تحولات فکری سیمانی است که در پای تحولات اجتماعی ریخته می‌شود. اینجاست که شما اگر توانستید این بتون را ایجاد کنید و پای این بنا بریزید، از اسقوط آن جلوگیری کرده‌اید.
مشروطه ما عقب رفت به این دلیل که نتوانست مفاهیم خودش را ایجاد کند. اما در تجربه انگلستان این مفاهیم از کجا ‌آمدند؟ نکته مهم در تاریخ انگلستان این است که آنان چون هنوز وارد محاسبات ایدئولوژیک نشده بودند، دستشان باز بود. به عبارت دیگر دست خودشان را نبستند. مفاهیم مورد نیاز‌شان را از هرجایی که ایجاد و تدوین می‌شد می‌گرفتند. منظور چیست؟ مورخین نشان داده‌اند بحث مشروطیت سابقه بسیار طولانی دارد. اولین بار این بحث در حوزه کلیسا مطرح شد. وقتی از قرن 9 به بعد پاپ ادعای ولایت مطلقه کرد، در شورای کلیسایی که در کنار پاپ بود، بحثی درگرفت به این مضمون که آیا دست پاپ در همه امور باز است؟ آیا او حتی ورای شورا بسط ید دارد؟ یا شورا از آن جهت که مجمعی از کاردینال‌ها است بر پاپ اشراف دارد؟ در این شورا دست پاپ را بستند و گفتند، پاپ با شورا قوی‌تر خواهد بود. یعنی پاپ اگر نظری مخالف شورا بدهد، آن فتوا درست نیست. وقتی در انگلستان « مشروطیت» در مناسبات اجتماعی و سیاسی هم رخ داد، همین مفاهیم را وارد کردند و گفتند شاه در پارلمان و دست شاه را با مجلس ‌بستند. علت این که در اروپا مفاهیم در جایی ایجاد می‌شوند، رشد می‌کنند، استقرار می‌یابند و بعد مفاهیم دیگری در زهدان آنان تکوین پیدا می‌کند آن است، تاریخ اندیشه دارند. و در عوض اینکه تمام رشته‌های ما هر بار پنبه می‌شود به این علت این است که ما در حوزه تاریخ ایدئولوژی بحث می‌کنیم. بنابراین هر مفهومی که ایجاد می‌شود، در اولین فرصت ممکن قبل از اینکه اصلاً به دنیا بیاید در مسلخ ایدئولوژی سر ‌بریده می‌شود. باز به همین دلیل است که هیچ‌کدام از مفاهیم ما روشن نیست. هیچ مفهومی نیست که استوار ایستاده باشد و جایی در مجموعه نظام فکری ما داشته باشد. اعلامیه‌های
اخوند خراسانی که بخشی از آنها را دکتر کدیور درهمین جلسه خواندند می‌توانست نطفه‌ای باشد که بزرگ شود، تکوین پیدا کند و اساسی برای حقوق شهروندی، مجلس شورا و مساوات بشود. اما این اتفاق نیفتاد. یک استثناء مهم «طالبوف» است. او تنها استثناء در میان روشنفکران است که تماماًٌ به حقوق توجه کرده است. بحث مساوات که در قانون اساسی مطرح شد و طی آن آمده است همه ایرانی‌ها در مقابل «قانون دولتی» برابر هستند، در واقع حاصل بحثی است که میان میرزا فضل‌علی تبریزی و طالبوف گذشته است. این [بند مهم قانونی] از بحث میان یک روشنفکر و یک مجتهد طراز اول بیرون آمده است. اما بعداً دنباله این مفاهیم گرفته نشد.
در حوزه تاریخ اندیشه ما کار مهمی نتوانسته‌ایم انجام بدهیم. از کسروی تا معاصرین مساله مهم مفاهیم مشروطه مورد توجه واقع نشد. ما نتوانستیم این مفاهیم را به عنوان گره‌گاه‌های تحول اساسی فکر در ایران مطرح کنیم. این کار نیازمند یک تاریخ اندیشه بود. بنابراین هنوز نیازمند بازگشتی از دیدگاه تاریخ اندیشه با توجه به دستاوردهای علوم اجتماعی جدید (که ما بسیار از آن دور هستیم) به این مفاهیم هستیم. از این زاویه نتوانستیم این مفاهیم را در ساختن یک نظام فکری منضبط به کار بگیریم. تحولات آتی ایران مستلزم بازگشتی به تجربه مشروطه است، منظورم نه بازگشت مجدد مشروطه است که نه امکان دارد و نه می‌شود، بلکه بازگشت به تجربه مشروطه به اعتبار تحول اساسی در نظام مفاهیم ما (و خصوصا در نظام حقوقی ما) ایجاد کرد. تا زمانی که روی مفاهیم اساسی نظریه‌پردازی نکرده باشیم، تحولات بعدی تکرار تحولاتی است که تا کنون داشته‌ایم.
چون در حوزه تاریخ اندیشه بحث می‌کنیم نباید ترسی از این داشته باشیم که مفاهیم از کجا آمده‌اند. مهم نیست که این مفاهیم را اولین بار آخوند خراسانی گفته باشد یا آخوندزاده. این تلاش‌ها جزو میراث گذشته فکری ماست و از نظر نویسنده تاریخ اندیشه فرقی نمی‌کند چه کسی گفته باشد. مهم این است که در کجا گفته شده است. از همین رو است که من همچنان بر موضع خودم هستم که در تاریخ مشروطیت ایران آنچه در حوزه نجف افتاد بسیار مهم است و ما عضو هر گروه و فرقه‌‌ای که باشیم نمی‌توانیم به این تلاش‌ها بی‌توجه باشیم. ما خود را از سرمایه بزرگی که به هر حال از آنِ ماست، محروم کرده‌ایم. مشروطیت ایران اگرچه تمام شده، اما هنوز برای آینده ایران باید تامل نظری جدی درباره آن از جایی آغاز شود.
* متن سخنرانی در همایش «انقلاب مشروطه از منظر علوم اجتماعی». تیتر و زیر تیتر مطلب به انتخاب شهروند است.

تبلیغات