قطبزاده اعدام شد
آرشیو
چکیده
متن
سرانجام پس از چند ماه مقاومت نیروهای فلسطینی در لبنان، هدف شوم آمریکا و صهیونیسم و مزدوران آنان در لبنان جامه عمل پوشید و فلسطینیها را مجبور کرد که خروج تحمیلی را از این کشور بپذیرند و در این هفته خروج نیروهای فلسطینی از لبنان آغاز شد که به کشورهای دیگر مانند سوریه، اردن، تونس و دیگر کشورها بروند. اسرائیل و آمریکا نمیخواستند که مقاومت فلسطین و نیروهای مسلمان دیگر خطرات جدی برای آنها ایجاد کنند و ناگزیر در شرایطی که مسلمانان و مخالفان جدی و واقعی اسرائیل تحرک تازهای یافتهاند، تلاش کردند که آن نیروها را از کنار خود دور سازند و متأسفانه موفق شدند. از سوی دیگر برای این که لبنان نیز مانند دیگر کشورهای ارتجاعی منطقه مانند مصر، اردن، مراکش تحت اختیار آمریکا و اسرائیل باشد، «بشیر جمیل» رهبر فالانژیستها را که طرفدار اسرائیل و مخالف سرسخت نیروهای مقاومت فلسطینی و مسلمین است با یک انتخابات قلابی به قدرت رساندند و به نام رئیسجمهور حاکم به این کشور کردند تا در نهایت حافظ صهیونیسم و سرکوبگر دشمنان واقعی اسرائیل باشد. در هفته گذشته امام طی یک سخنرانی که از رادیو - تلویزیون پخش شد روی دو نکته با تأکید سخن گفتند یکی این که در دادگاهها و زندانها نباید به زندانیان سخت گرفت و بر خلاف مقررات اسلامی با آنها رفتار کرد و اگر کسی یک فحش به متهم بدهد و یا یک سیلی به گوش او بزند باید قصاص کند و هم باید قاطعیت در مجازات مجرمین باشد و هم تبرئه بیگناهان و دوم این که فرمودند من اعلام میکنم که تمام قوانین غیرشرعی باید در دادگاهها لغو شود و مطابق با شرع احکام صادر گردد که اگر کسی بعد از این به بهانه اطاعت از قانون بر خلاف شرع حکم کند باید محاکمه شود و آنگاه اضافه کردند که مسئولیت این کار بهعهده من است. پیرو این سخنرانی شورای قضایی طی بخشنامهای به تمام دادگستریها قوانین خلاف شرع را منتفی اعلام کرد.... باید گفت که واقعاً حق همین است که امام گفتند.
تشرف به سفر حج
چهارشنبه 17/6/61: شب سهشنبه بمبی بسیار قوی در پارکشهر – جنب دادگستری – منفجر شد که طی آن حدود بیست نفر شهید و بیش از 100 نفر مجروح شدند و خرابیهای فراوان در محوطه انفجار پدید آورد. واقعا این اعمال جنایتکارانه با هیچ منطقی قابل توجیه نیست. ضمنا امروز عازم زیارت خانه خدا هستم.
اعدام صادق قطبزاده
شنبه 10/7/61: روز 17 شهریور به قصد تشرف به حج از تهران به جده پرواز کردیم و صبح امروز به ایران بازگشتیم. در مورد حج و برداشتها و رهاوردهایی که داشتهام از آنجایی که هم مفصل است و هم در دفترچهای مستقل مطالبی را نوشتهام از این جهت در اینجا چیزی نمینویسم و فقط یک جمله میتوانم بگویم که دریغ مسلمین دنیا از این کنگره عظیم فقط به عنوان یک مراسم عبادی استفاده میکنند. از وقایع مهم این ایام یکی کشته شدن «بشیر جمیل» رئیسجمهور قلابی لبنان و رهبر فالانژیستهای آن کشور است که بسیار مهم و قابل توجه است و این حادثه در اوج غرور و پیروزی آمریکا و اسرائیل ضربه محکم و کاری به پیکر امپریالیسم و صهیونیسم است و برادرش «امین جمیل» را فعلا به جای آن مزدور آمریکا نشاندهاند... یکی دیگر از حوادث مهم انفجار 150 کیلو تی.ان.تی در میدان توپخانه نبش ناصرخسرو است که شب گذشته، ساعت 5/8 صورت گرفت و با این انفجار حدود 70 نفر کشته و حدود 700 نفر مجروح شدند. شدت انفجار به حدی بود که تهران را لرزاند و مغازهها و ساختمانهای فراوانی در پیرامون توپخانه ویران یا آسیب دیده شدند و ساختمان مخابرات نیز آسیب فراوان دید و دکلهای مخابراتی لطمه خورد. گفته میشود و قرائن هم نشان میدهد که باید کار عوامل عراق و احیاناً سلطنتطلبها باشد. این حادثه ضایعه بزرگی بود. گویا آمریکا و دستنشاندگانش تصمیم بر این گرفتهاند که ناامنی و آشفتگی را در ایران دامن بزنند و زمینه بیلیاقتی دولت و سپس سقوط آن را فراهم کنند و آنگاه یک حکومت دستنشانده روی کار آورند. درست مانند زمینهچینی انگلیس در کودتای 1299 و روی کار آوردن رضاخان! امام به نخستوزیر دستور داد که به خانواده شهدا و مجروحین و آسیبدیدگان این حادثه رسیدگی کنند و دولت فعلاً 50 میلیون تومان اختصاص به این کار داد... از حوادث دیگر اعدام صادق قطبزاده و سیدمهدی مهدوی و یک تن دیگر از نظامیان همدست آنان است که به جرم اقدام برای براندازی جمهوری اسلامی در دادگاه ارتش محکوم به اعدام شدند... مطلب گفتنی دیگر این است که در این فاصله سه هفته چند مصاحبه تلویزیونی از افراد و گروههای مختلف مانند پیکار، مجاهدین خلق، فداییان اقلیت، جبهه ملی و اعضای دفتر بنیصدر مانند حسین روحانی، تکمیل همایون، غضنفرپور، سودابه سدیفی، مسعود حجازی و... از تلویزیون پخش شد که در آن افراد مذکور ضمن اظهار ندامت و محکوم کردن مواضع و عملکرد گذشتهشان تحلیلی از تطبیق عملکرد این گروهها با مواضع آمریکا ارائه میدادند ... . و نیز آقای خسرو قشقاقی در یک هفته قبل در شیراز اعدام شد. شب نهم مهر ارتش ایران در غرب به مواضع عراق حمله کرد و توانست تپههای مشرف به شهر مندلی عراق را به تصرف خود درآورد. چنانکه گفته میشود این پیروزی مهم و چشمگیری بوده است. در اول مهر به مناسبت آغاز سال تحصیلی امام ضمن پیامی از تمام افراد دستاندرکار آموزش و پرورش و مدارس خواستند که مراقب همدیگر باشند. البته چون در سفر بودم این مطالب را بر اساس نقل افراد میگویم.
نامه نهضت آزادی
شنبه 17/7/61: در هفته گذشته هنگامی که از سفر بازگشتیم دیدیم که نامهای از سوی نهضت آزادی ایران به آقای هاشمی رفسنجانی نوشته شده که متن تکثیرشده آن به نمایندگان را ملاحظه کردیم. در این نامه مطالبی در اعتراض به مسوولان نوشته شده بود که مطالب اساسی آن اینها بودند: 1- کسانی که ناراضی هستند همه از ضدانقلابها و منافقین و بنیصدریها و... نیستند بلکه از همین افراد مؤمن و معتقد اعتراضهایی دارند 2-شماها در ماشینهای ضدگلوله آژیرکش بادپا مینشینید و درد مردم را درک نمیکنید 3- مردم به گرانی، تورم، کمبودها معترضند و... روز سهشنبه هنگام نطق قبل از دستور آقای یارمحمدی در داخل محوطه پارلمان شروع به داد و فریاد کرد و خطاب به نمایندگان که چرا با نهضت آزادیها حرف میزنید، روبوسی میکنید و... اینها خائنند، اینها... و سرانجام با شعار مرگ بر بازرگان از جلسه خارج شد و افرادی دیگر مانند حجازی، خلخالی، هادی غفاری، اسدینیا و... هم از جلسه خارج شدند و در بیرون پارلمان با صداهای بلند نسبت به بازرگان هتاکی و فحاشی میکردند که من نمیفهمیدم که چه میگویند. دیدن این صحنه مرا به یاد یک حادثه تاریخی مشابه دیگر انداخت. در مجلس چهارم یا پنجم مجلس مشروطه، در اوج درگیری اقلیت مجلس به رهبری مدرس و سردار سپه بود که روزی در صف تماشاچیان، عدهای به نفع سردار سپه و عدهای به نفع مدرس شعار دادند و مؤتمنالملک رئیس مجلس دستور داد که چون تماشاچی حق شعار در محوطه پارلمان را ندارد، شعاردهندگان را بازداشت کنند و کردند و حالا میبینیم که این حادثه بار دیگر به شکل دیگر در مجلس شورای اسلامی تکرار شد. به دنبال این ماجرا روز جمعه – روز گذشته – آقای کروبی قبل از نماز جمعه تهران و آقای مشکینی امام جمعه قم انتقادات شدیدی به نهضت آزادی در مقام پاسخ گفتن کردند که باید به حق گفت که این پاسخگفتنها برای هر شنونده منصفی بسیار شگفتآور بود که افرادی چون آیتالله مشکینی که به تقوا و خداپرستی شهرت دارد و یا آقای کروبی که آدم بسیار متقی و منصف و خدمتگزار و بیریاست، این چنین به این اظهارات متوسل شوند. مثلا آقای کروبی گفتند که آقای بازرگان اصلا مبارزه نکردهاند و اگر هم مبارزهای کردهاند فقط با دولتها بوده است نه با شاه و حال آنکه تاسیس نهضت آزادی در سال 40 براساس جلوگیری از سقوط جبهه ملی دوم در آغوش دربار و مبارزه با شاه بوده است و اعلامیه آیتالله طالقانی از چهرههای تابناک روحانیت و نهضت آزادی تحت عنوان «دیکتاتور خون میریزد» بعد از پانزده خرداد 42 حقیقت دیگری است. در سال 1343 که نهضت آزادی دستگیر و در زندان محاکمه شدند آیتالله خمینی اعلامیهای در پشتیبانی آنها داد. مدافعات آقای مهندس بازرگان در دادگاه رژیم شاه در سال 43 که امروز به صورت یک کتاب 150 صفحهای در دست است رژیم استبدادی 2500 ساله را به محاکمه کشیده است و از همه مهمتر در سال 57 که امام آقای بازرگان را به نخستوزیری برگزید و یا نوشت که: با توجه به ایمان راسخ شما به اسلام و با توجه به سوابق مبارزات ملی و اسلامی شما... آن وقت با توجه به این حقایق غیرقابل انکار نهایت بیانصافی نیست که گفته شود که شما اصلا مبارزه نکردهاید و با شاه هیچ وقت مبارزه نکردهاید. به هر حال، آقای کروبی در پایان خواستار دستگیری بازرگان و محاکمه نهضت آزادی شدند
تشرف به سفر حج
چهارشنبه 17/6/61: شب سهشنبه بمبی بسیار قوی در پارکشهر – جنب دادگستری – منفجر شد که طی آن حدود بیست نفر شهید و بیش از 100 نفر مجروح شدند و خرابیهای فراوان در محوطه انفجار پدید آورد. واقعا این اعمال جنایتکارانه با هیچ منطقی قابل توجیه نیست. ضمنا امروز عازم زیارت خانه خدا هستم.
اعدام صادق قطبزاده
شنبه 10/7/61: روز 17 شهریور به قصد تشرف به حج از تهران به جده پرواز کردیم و صبح امروز به ایران بازگشتیم. در مورد حج و برداشتها و رهاوردهایی که داشتهام از آنجایی که هم مفصل است و هم در دفترچهای مستقل مطالبی را نوشتهام از این جهت در اینجا چیزی نمینویسم و فقط یک جمله میتوانم بگویم که دریغ مسلمین دنیا از این کنگره عظیم فقط به عنوان یک مراسم عبادی استفاده میکنند. از وقایع مهم این ایام یکی کشته شدن «بشیر جمیل» رئیسجمهور قلابی لبنان و رهبر فالانژیستهای آن کشور است که بسیار مهم و قابل توجه است و این حادثه در اوج غرور و پیروزی آمریکا و اسرائیل ضربه محکم و کاری به پیکر امپریالیسم و صهیونیسم است و برادرش «امین جمیل» را فعلا به جای آن مزدور آمریکا نشاندهاند... یکی دیگر از حوادث مهم انفجار 150 کیلو تی.ان.تی در میدان توپخانه نبش ناصرخسرو است که شب گذشته، ساعت 5/8 صورت گرفت و با این انفجار حدود 70 نفر کشته و حدود 700 نفر مجروح شدند. شدت انفجار به حدی بود که تهران را لرزاند و مغازهها و ساختمانهای فراوانی در پیرامون توپخانه ویران یا آسیب دیده شدند و ساختمان مخابرات نیز آسیب فراوان دید و دکلهای مخابراتی لطمه خورد. گفته میشود و قرائن هم نشان میدهد که باید کار عوامل عراق و احیاناً سلطنتطلبها باشد. این حادثه ضایعه بزرگی بود. گویا آمریکا و دستنشاندگانش تصمیم بر این گرفتهاند که ناامنی و آشفتگی را در ایران دامن بزنند و زمینه بیلیاقتی دولت و سپس سقوط آن را فراهم کنند و آنگاه یک حکومت دستنشانده روی کار آورند. درست مانند زمینهچینی انگلیس در کودتای 1299 و روی کار آوردن رضاخان! امام به نخستوزیر دستور داد که به خانواده شهدا و مجروحین و آسیبدیدگان این حادثه رسیدگی کنند و دولت فعلاً 50 میلیون تومان اختصاص به این کار داد... از حوادث دیگر اعدام صادق قطبزاده و سیدمهدی مهدوی و یک تن دیگر از نظامیان همدست آنان است که به جرم اقدام برای براندازی جمهوری اسلامی در دادگاه ارتش محکوم به اعدام شدند... مطلب گفتنی دیگر این است که در این فاصله سه هفته چند مصاحبه تلویزیونی از افراد و گروههای مختلف مانند پیکار، مجاهدین خلق، فداییان اقلیت، جبهه ملی و اعضای دفتر بنیصدر مانند حسین روحانی، تکمیل همایون، غضنفرپور، سودابه سدیفی، مسعود حجازی و... از تلویزیون پخش شد که در آن افراد مذکور ضمن اظهار ندامت و محکوم کردن مواضع و عملکرد گذشتهشان تحلیلی از تطبیق عملکرد این گروهها با مواضع آمریکا ارائه میدادند ... . و نیز آقای خسرو قشقاقی در یک هفته قبل در شیراز اعدام شد. شب نهم مهر ارتش ایران در غرب به مواضع عراق حمله کرد و توانست تپههای مشرف به شهر مندلی عراق را به تصرف خود درآورد. چنانکه گفته میشود این پیروزی مهم و چشمگیری بوده است. در اول مهر به مناسبت آغاز سال تحصیلی امام ضمن پیامی از تمام افراد دستاندرکار آموزش و پرورش و مدارس خواستند که مراقب همدیگر باشند. البته چون در سفر بودم این مطالب را بر اساس نقل افراد میگویم.
نامه نهضت آزادی
شنبه 17/7/61: در هفته گذشته هنگامی که از سفر بازگشتیم دیدیم که نامهای از سوی نهضت آزادی ایران به آقای هاشمی رفسنجانی نوشته شده که متن تکثیرشده آن به نمایندگان را ملاحظه کردیم. در این نامه مطالبی در اعتراض به مسوولان نوشته شده بود که مطالب اساسی آن اینها بودند: 1- کسانی که ناراضی هستند همه از ضدانقلابها و منافقین و بنیصدریها و... نیستند بلکه از همین افراد مؤمن و معتقد اعتراضهایی دارند 2-شماها در ماشینهای ضدگلوله آژیرکش بادپا مینشینید و درد مردم را درک نمیکنید 3- مردم به گرانی، تورم، کمبودها معترضند و... روز سهشنبه هنگام نطق قبل از دستور آقای یارمحمدی در داخل محوطه پارلمان شروع به داد و فریاد کرد و خطاب به نمایندگان که چرا با نهضت آزادیها حرف میزنید، روبوسی میکنید و... اینها خائنند، اینها... و سرانجام با شعار مرگ بر بازرگان از جلسه خارج شد و افرادی دیگر مانند حجازی، خلخالی، هادی غفاری، اسدینیا و... هم از جلسه خارج شدند و در بیرون پارلمان با صداهای بلند نسبت به بازرگان هتاکی و فحاشی میکردند که من نمیفهمیدم که چه میگویند. دیدن این صحنه مرا به یاد یک حادثه تاریخی مشابه دیگر انداخت. در مجلس چهارم یا پنجم مجلس مشروطه، در اوج درگیری اقلیت مجلس به رهبری مدرس و سردار سپه بود که روزی در صف تماشاچیان، عدهای به نفع سردار سپه و عدهای به نفع مدرس شعار دادند و مؤتمنالملک رئیس مجلس دستور داد که چون تماشاچی حق شعار در محوطه پارلمان را ندارد، شعاردهندگان را بازداشت کنند و کردند و حالا میبینیم که این حادثه بار دیگر به شکل دیگر در مجلس شورای اسلامی تکرار شد. به دنبال این ماجرا روز جمعه – روز گذشته – آقای کروبی قبل از نماز جمعه تهران و آقای مشکینی امام جمعه قم انتقادات شدیدی به نهضت آزادی در مقام پاسخ گفتن کردند که باید به حق گفت که این پاسخگفتنها برای هر شنونده منصفی بسیار شگفتآور بود که افرادی چون آیتالله مشکینی که به تقوا و خداپرستی شهرت دارد و یا آقای کروبی که آدم بسیار متقی و منصف و خدمتگزار و بیریاست، این چنین به این اظهارات متوسل شوند. مثلا آقای کروبی گفتند که آقای بازرگان اصلا مبارزه نکردهاند و اگر هم مبارزهای کردهاند فقط با دولتها بوده است نه با شاه و حال آنکه تاسیس نهضت آزادی در سال 40 براساس جلوگیری از سقوط جبهه ملی دوم در آغوش دربار و مبارزه با شاه بوده است و اعلامیه آیتالله طالقانی از چهرههای تابناک روحانیت و نهضت آزادی تحت عنوان «دیکتاتور خون میریزد» بعد از پانزده خرداد 42 حقیقت دیگری است. در سال 1343 که نهضت آزادی دستگیر و در زندان محاکمه شدند آیتالله خمینی اعلامیهای در پشتیبانی آنها داد. مدافعات آقای مهندس بازرگان در دادگاه رژیم شاه در سال 43 که امروز به صورت یک کتاب 150 صفحهای در دست است رژیم استبدادی 2500 ساله را به محاکمه کشیده است و از همه مهمتر در سال 57 که امام آقای بازرگان را به نخستوزیری برگزید و یا نوشت که: با توجه به ایمان راسخ شما به اسلام و با توجه به سوابق مبارزات ملی و اسلامی شما... آن وقت با توجه به این حقایق غیرقابل انکار نهایت بیانصافی نیست که گفته شود که شما اصلا مبارزه نکردهاید و با شاه هیچ وقت مبارزه نکردهاید. به هر حال، آقای کروبی در پایان خواستار دستگیری بازرگان و محاکمه نهضت آزادی شدند