تنگه و توحید
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«بعد از عملیات فروغ، رهبری زیر تیغ بود. میبایست جواب این ماجراجویی را لااقل به نیروهای خود بدهد. او پیشدستی کرد و مرحله سوم انقلاب ایدئولوژیک به نام «تنگه و توحید» را راه انداخت... رجوی ابتدا آمد عملیات فروغ را بیمهنامه معرفی کرد تا بدین وسیله غم بچهها را قدری تخفیف دهد و دل آنها را خوش کند؛ بعد هم آمد طلبکار شد و همه گناهان شکست و اشتباهات را به گردن دیگران انداخت که شما مستعد و لایق پیروزی نبودید زیرا تفکر شما ماتریالیستی و تعادلقوایی بود.»
شمس حائری (از جداشدگان سازمان)
انقلاب ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق راهی است برای فرافکنی توسط رهبری سازمان، آنگاهی که پاسخگویی بیش از هر زمانی ناممکن مینماید. بدینترتیب در حالی که ازدواج مسعود رجوی و مریم عضدانلو (همسر مهدی ابریشمچی) اولین نقطه عطف در مسیر فرافکنی توسط رهبری سازمان بود و راه را بر پرسشهای منطقی در سازمان بست، آنگاهی که مشکلات و مباحثات درونی در سازمان افزایش یافت، تصفیه درونی دومین گام در مسیر انقلاب ایدئولوژیک بود و قربانی اصلی آن نیز علی زرکش، نفر دوم سازمان پس از مرگ موسی خیابانی آنچنان که پس از اعلام غصب پست قائممقامی توسط زرکش، حکم اعدام او صادر و به همین روال تصفیه در سازمان با عنوان گام دوم انقلاب ایدئولوژیک به انجام رسید. سومین مرحله در انقلاب ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق اما آنگاهی رخ نمود که عملیات فروغ جاویدان با هدایت مسعود رجوی به یک ناکامی بزرگ تبدیل شد و پاسخگویی چندان سهل و آسان نبود.
نیروهای مجاهدین در «تنگه چهارزبر» متوقف شده و از پیشروی بازمانده و مجبور به عقبنشینی شده بودند و بدین ترتیب سومین مرحله از انقلاب ایدئولوژیک در سازمان با بحث «تنگه و توحید» آغاز شد. اعضا متهم بودند که در عملیات اگر در تنگه به مشکل و مانع برخورد کردند از آن رو بود که به فکر زن و زندگی و آینده افتاده بودند و به همین دلیل قوای جمهوری اسلامی در نظر آنها بزرگ جلوه کرده بود. مطابق گفته مسعود رجوی، اگر اعضا در آن مرحله، خودشان را فراموش میکردند و فقط به رهبری سازمان چشم میداشتند، پیروز این نبرد بودند.
«توحید» که به منزله تبعیت کامل ذهنی و عینی از رهبری مسعود بود، تنها ضامن عبور از «تنگه» میتوانست باشد و اکنون پس از شکست، سخن رهبری سازمان چنین بود: «این فتنه ذهن بیمار شماست. شهدا به شما مربوط نیست... حسابرسی خانوادگی در مورد شهدا و اینکه آی این شوهر من، برادر من، زن من بود، در حیطه صلاحیت هیچ کس نیست و آنها را در جیب خود نریزید. آنها پیمان خودشان را با ما بستهاند و ما هم خیلی دلمان از شما بیشتر میسوزد.»
نتیجه چنین انقلاب ایدئولوژیکی در سازمان اما تحمیل طلاقهای اجباری بر اعضا بود. رجوی در شهریور 1370 خطاب به زنان و مردان متاهلی که در «نشست طلاق» گرد آمده بودند، گفت: «قلب هیچ کس مال خودش نیست، همه قلبها متعلق به رجوی است. او مالک و صاحب همه قلبهاست. هر کس باید این مالکیت را از طریق همسر خود به اثبات برساند. قلب زن متعلق به شوهرش نیست. همه قلبها مال من است و قلبها باید به من عشق بورزند و سینهها باید برای من بتپند. هر کس به میزان و درجهای که قلبش به دیگری عشق بورزد، به همان اندازه حق رهبری را ضایع کرده است.»
حکم شرعی مسعود رجوی آنگاهی که در یک سینی، حلقههای ازدواج اعضا جمعآوری شد نیز چنین بود: «همه زنها به مردها حراماند و تا امر سرنگونی، هیچ کس حق ندارد با زن خود ملاقات کند.» این اتفاق ثمره سومین انقلاب ایدئولوژیک در سازمان بود، همچنان که پیشتر نیز مسعود رجوی زمینه آن را فراهم کرده و پس از شکست در فروغ جاویدان گفته بود: «عملیات فروغ، بیمهنامه بود. اینکه نتوانستید پیروز شوید دلیل آن این بود که شما مستعد و لایق پیروزی نبودید؛ زیرا تفکر شما ماتریالیستی و تعادل قوایی بود. پس یک انقلاب دیگر لازم است تا بچهها چند مدار بالا بیایند و لایق پیروزی شوند.»
شمس حائری (از جداشدگان سازمان)
انقلاب ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق راهی است برای فرافکنی توسط رهبری سازمان، آنگاهی که پاسخگویی بیش از هر زمانی ناممکن مینماید. بدینترتیب در حالی که ازدواج مسعود رجوی و مریم عضدانلو (همسر مهدی ابریشمچی) اولین نقطه عطف در مسیر فرافکنی توسط رهبری سازمان بود و راه را بر پرسشهای منطقی در سازمان بست، آنگاهی که مشکلات و مباحثات درونی در سازمان افزایش یافت، تصفیه درونی دومین گام در مسیر انقلاب ایدئولوژیک بود و قربانی اصلی آن نیز علی زرکش، نفر دوم سازمان پس از مرگ موسی خیابانی آنچنان که پس از اعلام غصب پست قائممقامی توسط زرکش، حکم اعدام او صادر و به همین روال تصفیه در سازمان با عنوان گام دوم انقلاب ایدئولوژیک به انجام رسید. سومین مرحله در انقلاب ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق اما آنگاهی رخ نمود که عملیات فروغ جاویدان با هدایت مسعود رجوی به یک ناکامی بزرگ تبدیل شد و پاسخگویی چندان سهل و آسان نبود.
نیروهای مجاهدین در «تنگه چهارزبر» متوقف شده و از پیشروی بازمانده و مجبور به عقبنشینی شده بودند و بدین ترتیب سومین مرحله از انقلاب ایدئولوژیک در سازمان با بحث «تنگه و توحید» آغاز شد. اعضا متهم بودند که در عملیات اگر در تنگه به مشکل و مانع برخورد کردند از آن رو بود که به فکر زن و زندگی و آینده افتاده بودند و به همین دلیل قوای جمهوری اسلامی در نظر آنها بزرگ جلوه کرده بود. مطابق گفته مسعود رجوی، اگر اعضا در آن مرحله، خودشان را فراموش میکردند و فقط به رهبری سازمان چشم میداشتند، پیروز این نبرد بودند.
«توحید» که به منزله تبعیت کامل ذهنی و عینی از رهبری مسعود بود، تنها ضامن عبور از «تنگه» میتوانست باشد و اکنون پس از شکست، سخن رهبری سازمان چنین بود: «این فتنه ذهن بیمار شماست. شهدا به شما مربوط نیست... حسابرسی خانوادگی در مورد شهدا و اینکه آی این شوهر من، برادر من، زن من بود، در حیطه صلاحیت هیچ کس نیست و آنها را در جیب خود نریزید. آنها پیمان خودشان را با ما بستهاند و ما هم خیلی دلمان از شما بیشتر میسوزد.»
نتیجه چنین انقلاب ایدئولوژیکی در سازمان اما تحمیل طلاقهای اجباری بر اعضا بود. رجوی در شهریور 1370 خطاب به زنان و مردان متاهلی که در «نشست طلاق» گرد آمده بودند، گفت: «قلب هیچ کس مال خودش نیست، همه قلبها متعلق به رجوی است. او مالک و صاحب همه قلبهاست. هر کس باید این مالکیت را از طریق همسر خود به اثبات برساند. قلب زن متعلق به شوهرش نیست. همه قلبها مال من است و قلبها باید به من عشق بورزند و سینهها باید برای من بتپند. هر کس به میزان و درجهای که قلبش به دیگری عشق بورزد، به همان اندازه حق رهبری را ضایع کرده است.»
حکم شرعی مسعود رجوی آنگاهی که در یک سینی، حلقههای ازدواج اعضا جمعآوری شد نیز چنین بود: «همه زنها به مردها حراماند و تا امر سرنگونی، هیچ کس حق ندارد با زن خود ملاقات کند.» این اتفاق ثمره سومین انقلاب ایدئولوژیک در سازمان بود، همچنان که پیشتر نیز مسعود رجوی زمینه آن را فراهم کرده و پس از شکست در فروغ جاویدان گفته بود: «عملیات فروغ، بیمهنامه بود. اینکه نتوانستید پیروز شوید دلیل آن این بود که شما مستعد و لایق پیروزی نبودید؛ زیرا تفکر شما ماتریالیستی و تعادل قوایی بود. پس یک انقلاب دیگر لازم است تا بچهها چند مدار بالا بیایند و لایق پیروزی شوند.»