چرا توطئه نگرها کوتاه نمیآیند؟
آرشیو
چکیده
متن
گاهی اوقات به نظر میرسد که جوامع غربی پسرفت میکنند و در برابر بلایای طبیعی، رفتارهایی قرون وسطایی را در پیش میگیرند. در آن دوران سیاه بود که مردم مصیبتها و بدبختیها را نشانهای مبنی بر اقدامات نیروهایی مخفی در طبیعت میدانستند. از دید آنها چیزی و رویدادی رخ نمیداد مگر اینکه قصدی و نیتی پشت آن بود، حال چه آن تحول مثبت بود و چه منفی. میگفتند بلاها را همیشه مردمی باعث میشوند که توسط “نیروهای شیطانی” فریب خورده و گمراه شدهاند. به نظر میرسد مردم جهان دوباره به این نوع نحوه نگرش روی آوردهاند و مصیبتها را بسیار سادهانگارانه تحلیل میکنند.
نظریههای توطئه حالا جذابترین شیوه را برای توضیح حملات 11 سپتامبر یا خرابیهای نیواورلئان در جریان توفان کاترینا در اختیار مردم میگذارد و از آنجا که توطئه باوران اعتقاد دارند آنچه که شما نمیبینید بسیار مهمتر از آن چیزی است که حتی میتوانید ببینید، پس بعید است گزارش تازهای از ویرانی “برج هفت” در روز یازدهم سپتامبر 2001 باعث تغییر عقیدهشان شود. این گزارش را چند روز پیش موسسه ملی تکنولوژی و استانداردها (NIST) منتشر کرده که مقر آن در واشنگتن است. برج 47 طبقه “هفت” سومین برج در مرکز تجارت جهانی بود که در روز یازدهم سپتامبر 2001 فرو ریخت. بر خلاف برجهای دوقلو، برج هفت مورد اصابت هیچ هواپیمایی هم قرار نگرفت. از دید توطئهنگرها، برج هفت توسط دولت آمریکا، در انفجاری کنترل شده، نابود شد. چرا؟ چون، میگویند، آژانسهای امنیتی آمریکایی نظیر اف.بی.آی و سی.آی.ای در برج هفت، دفتر داشتند و از آنجا “عملیات یازدهم سپتامبر” را رهبری میکردند. کوتاه سخن آنکه برج هفت ویران شد تا ردی بر جا نماند.
فکر میکنم “جویندگان حقیقت” یازدهم سپتامبر و دیگر توطئهنگرها با گزارش اخیر NIST تغییر عقیده نمیدهند. بر اساس یافتههای این نهاد تحقیقاتی برج هفت به خاطر آتش انفجارهای برجهای دوقلو فروریخت. گروههای کذایی “جوینده حقیقت” البته انتشار همین گزارش را هم بخشی از پروژه مخفی کاری بزرگ دولت قلمداد خواهند کرد.
و چقدر جذاب است این تحلیل و برداشتها!
تخیل توطئهنگر، مردم را همواره و همیشه نه خالقان سرنوشت خودشان که بازیچههای دست سرویسهای مخفی قلمداد میکند. زندگی در این صورت شبیه فیلمهای هالیوودی میشود، جذاب و دلهرهآور و این چهرههای قدرتمند شیطانی هستند که همه چیز را کنترل میکنند. هر چه رسانهها اطلاعات ناقصتری به خورد مردم بدهند آنها بیشتر از گذشته در دام توهم توطئه میافتند.
این روزها، تقریبا تمامی جنبههای زندگی عمومیمورد بحث قرار میگیرد و به چالش کشیده میشود و بر سر اینکه چرا ما در مخمصه کنونی افتادهایم توافقی وجود ندارد. من اسم این جریان را میگذارم “بحران علیت”، و آن را روندی تعریف میکنم که طی آن همه تفسیرهای رسمیاز وقایع به پرسش گرفته میشود. بدون شک باید همیشه گزارشهای دولتی از ماجرا را به چالش کشید، البته نه به این صورت سادهانگارانه توطئهنگر که هر مشکلی در دنیا را بر گردن چند نفر شیطان صفت میاندازد. بحران علیت به این معناست که ما فکر کنیم همه وقایع بزرگ جهانی از قبل پیشبینی شدهاند و دستی مخفی مهرهها را میچیند. شاید زندگی در دنیایی تیره و تار شبیه دنیای فیلم ماتریکس جذاب باشد و در چنین صورتی مهمترین سوال این است: چه کسی نفر اصلی است و چه کسی عروسک خیمهشب بازی. در دهههای پیش، چنین توطئهگراییهایی بیشتر از سوی جنبشهای عوامگرای دست راستی تقویت میشد که اکثرا یهودیها، فراماسونها یا کمونیستها را مسئول حوادث بزرگ جهان قلمداد میکردند.
امروز اما توطئهگرایی به روندی عمومیمبدل شده است و شماری از بزرگترین و پر سر و صداترین حامیان آن چپگرایان فرهنگی هستند. وقتی، چند سال پیش، هیلاری کلینتون در جریان ماجرای مونیکا لووینسکی هشدار داد که یک “توطئه عظیم دست راستی” برای تضعیف همسرش نقشه کشیده است، میشد حدس زد که توطئهگرایی به سرعت به جزء دائمی زندگی عمومی مبدل میشود. امروز جنبشهای ضد سرمایهداری و ضد جهانیسازی همان قدر به توهم توطئه دامن میزنند که رقبای راست افراطیشان. توطئهنگری معاصر باعث بیاعتنایی به سیاست میشود. حامیان تئوری توطئه جستوجوی دستهای پیدا و پنهان در وقایع را جایگزین تعاملی انتقادی با اجتماع میکنند. این نگاه باعث بیتوجهی به اختلافات واقعی گروههای سیاسی میشود و کمک میکند که صحنه سیاسی را نمایشنامهای تصور کنیم که در آن آنچه اهمیت دارد زندگی خصوصی و نفع شخصی سیاستمداران مشکوک است و بس.
رسانههای معتبر هم البته به این دید دامن میزنند. ماجرا هم جذاب است و هم نیاز به تحقیقی جدی ندارد. هنوز که یادتان نرفته رسانهها پس از مرگ دایانا چه داستانهایی را جعل کردند؟ و مردم چقدر به آنها علاقه نشان دادند؟
به قول پیتر نایت “مردم وقتی که دنیا را درک نمیکنند، وقتی که از آشفتگی میترسند به نظریههای توطئه روی میآورند. این باعث شود آنها دوباره خیال شان راحت شود که دنیا تحت کنترل است.” تحت کنترل آدم بدها البته. تاریخ به ما نشان داده که هیچ چیز برای یک ملت خطرناکتر از درک نکردن مشکلات پیشرو نیست. در چنین وضعیتی مردم احساس ضعف و دستپاچگی میکنند و کمکم به این نتیجه میرسند که توانایی تاثیرگذاری بر شرایط را ندارند. آن موقع است که همه چیز را سیاه یا سفید میبینند و منتظر میشوند که فرشتگان یا شیاطین آیندهشان را بسازند. به همین خاطر است که باور نمیکنند ممکن است یک گروه تروریستی بدون اجازه دولت آمریکا برجهای تجارت جهانی را از بین ببرند یا مردمیبدون کمک خارجی دست به طغیان و انقلاب بزنند. فراموش نکنید! چنگ انداختن به تئوریهای توطئه همیشه سادهترین راه است.
* استاد جامعهشناسی در دانشگاه کنت انگلستان و نویسنده چندین کتاب تاثیرگذار در حوزه سیاست عمومی. فوردی یکی از مورد استنادترین جامعهشناسان انگلیسی در مطبوعات این کشور است.
نظریههای توطئه حالا جذابترین شیوه را برای توضیح حملات 11 سپتامبر یا خرابیهای نیواورلئان در جریان توفان کاترینا در اختیار مردم میگذارد و از آنجا که توطئه باوران اعتقاد دارند آنچه که شما نمیبینید بسیار مهمتر از آن چیزی است که حتی میتوانید ببینید، پس بعید است گزارش تازهای از ویرانی “برج هفت” در روز یازدهم سپتامبر 2001 باعث تغییر عقیدهشان شود. این گزارش را چند روز پیش موسسه ملی تکنولوژی و استانداردها (NIST) منتشر کرده که مقر آن در واشنگتن است. برج 47 طبقه “هفت” سومین برج در مرکز تجارت جهانی بود که در روز یازدهم سپتامبر 2001 فرو ریخت. بر خلاف برجهای دوقلو، برج هفت مورد اصابت هیچ هواپیمایی هم قرار نگرفت. از دید توطئهنگرها، برج هفت توسط دولت آمریکا، در انفجاری کنترل شده، نابود شد. چرا؟ چون، میگویند، آژانسهای امنیتی آمریکایی نظیر اف.بی.آی و سی.آی.ای در برج هفت، دفتر داشتند و از آنجا “عملیات یازدهم سپتامبر” را رهبری میکردند. کوتاه سخن آنکه برج هفت ویران شد تا ردی بر جا نماند.
فکر میکنم “جویندگان حقیقت” یازدهم سپتامبر و دیگر توطئهنگرها با گزارش اخیر NIST تغییر عقیده نمیدهند. بر اساس یافتههای این نهاد تحقیقاتی برج هفت به خاطر آتش انفجارهای برجهای دوقلو فروریخت. گروههای کذایی “جوینده حقیقت” البته انتشار همین گزارش را هم بخشی از پروژه مخفی کاری بزرگ دولت قلمداد خواهند کرد.
و چقدر جذاب است این تحلیل و برداشتها!
تخیل توطئهنگر، مردم را همواره و همیشه نه خالقان سرنوشت خودشان که بازیچههای دست سرویسهای مخفی قلمداد میکند. زندگی در این صورت شبیه فیلمهای هالیوودی میشود، جذاب و دلهرهآور و این چهرههای قدرتمند شیطانی هستند که همه چیز را کنترل میکنند. هر چه رسانهها اطلاعات ناقصتری به خورد مردم بدهند آنها بیشتر از گذشته در دام توهم توطئه میافتند.
این روزها، تقریبا تمامی جنبههای زندگی عمومیمورد بحث قرار میگیرد و به چالش کشیده میشود و بر سر اینکه چرا ما در مخمصه کنونی افتادهایم توافقی وجود ندارد. من اسم این جریان را میگذارم “بحران علیت”، و آن را روندی تعریف میکنم که طی آن همه تفسیرهای رسمیاز وقایع به پرسش گرفته میشود. بدون شک باید همیشه گزارشهای دولتی از ماجرا را به چالش کشید، البته نه به این صورت سادهانگارانه توطئهنگر که هر مشکلی در دنیا را بر گردن چند نفر شیطان صفت میاندازد. بحران علیت به این معناست که ما فکر کنیم همه وقایع بزرگ جهانی از قبل پیشبینی شدهاند و دستی مخفی مهرهها را میچیند. شاید زندگی در دنیایی تیره و تار شبیه دنیای فیلم ماتریکس جذاب باشد و در چنین صورتی مهمترین سوال این است: چه کسی نفر اصلی است و چه کسی عروسک خیمهشب بازی. در دهههای پیش، چنین توطئهگراییهایی بیشتر از سوی جنبشهای عوامگرای دست راستی تقویت میشد که اکثرا یهودیها، فراماسونها یا کمونیستها را مسئول حوادث بزرگ جهان قلمداد میکردند.
امروز اما توطئهگرایی به روندی عمومیمبدل شده است و شماری از بزرگترین و پر سر و صداترین حامیان آن چپگرایان فرهنگی هستند. وقتی، چند سال پیش، هیلاری کلینتون در جریان ماجرای مونیکا لووینسکی هشدار داد که یک “توطئه عظیم دست راستی” برای تضعیف همسرش نقشه کشیده است، میشد حدس زد که توطئهگرایی به سرعت به جزء دائمی زندگی عمومی مبدل میشود. امروز جنبشهای ضد سرمایهداری و ضد جهانیسازی همان قدر به توهم توطئه دامن میزنند که رقبای راست افراطیشان. توطئهنگری معاصر باعث بیاعتنایی به سیاست میشود. حامیان تئوری توطئه جستوجوی دستهای پیدا و پنهان در وقایع را جایگزین تعاملی انتقادی با اجتماع میکنند. این نگاه باعث بیتوجهی به اختلافات واقعی گروههای سیاسی میشود و کمک میکند که صحنه سیاسی را نمایشنامهای تصور کنیم که در آن آنچه اهمیت دارد زندگی خصوصی و نفع شخصی سیاستمداران مشکوک است و بس.
رسانههای معتبر هم البته به این دید دامن میزنند. ماجرا هم جذاب است و هم نیاز به تحقیقی جدی ندارد. هنوز که یادتان نرفته رسانهها پس از مرگ دایانا چه داستانهایی را جعل کردند؟ و مردم چقدر به آنها علاقه نشان دادند؟
به قول پیتر نایت “مردم وقتی که دنیا را درک نمیکنند، وقتی که از آشفتگی میترسند به نظریههای توطئه روی میآورند. این باعث شود آنها دوباره خیال شان راحت شود که دنیا تحت کنترل است.” تحت کنترل آدم بدها البته. تاریخ به ما نشان داده که هیچ چیز برای یک ملت خطرناکتر از درک نکردن مشکلات پیشرو نیست. در چنین وضعیتی مردم احساس ضعف و دستپاچگی میکنند و کمکم به این نتیجه میرسند که توانایی تاثیرگذاری بر شرایط را ندارند. آن موقع است که همه چیز را سیاه یا سفید میبینند و منتظر میشوند که فرشتگان یا شیاطین آیندهشان را بسازند. به همین خاطر است که باور نمیکنند ممکن است یک گروه تروریستی بدون اجازه دولت آمریکا برجهای تجارت جهانی را از بین ببرند یا مردمیبدون کمک خارجی دست به طغیان و انقلاب بزنند. فراموش نکنید! چنگ انداختن به تئوریهای توطئه همیشه سادهترین راه است.
* استاد جامعهشناسی در دانشگاه کنت انگلستان و نویسنده چندین کتاب تاثیرگذار در حوزه سیاست عمومی. فوردی یکی از مورد استنادترین جامعهشناسان انگلیسی در مطبوعات این کشور است.