اسراییل در تدارک انتقام
آرشیو
چکیده
متن
حدود دو سال پس از آغاز جنگ 33 روزه اسراییل علیه لبنان عملیات تبادل اسرا میان تل آویو و حزبالله با میانجیگری واسطه آلمانی انجام شد. در این عملیات اسراییل جنازه دو سربازی را که دو سال پیش توسط حزبالله به اسارت گرفته شده بودند تحویل گرفت و در مقابل پنج زندانی از جمله سمیر قنطار، یکی از قدیمیترین زندانیان خود را آزاد کرد. تحویل گرفتن جنازه اسرایی که اسراییل به بهانه آزادی آنان جنگ 33 روزه را آغاز کرده بود پایانی بود بر آن جنگ اما پایانی که مطابق با خواسته حزبالله بود نه اسراییل. حزبالله همان زمان اعلام کرده بود که آماده است دو سرباز اسراییلی را در عملیات تبادل اسرا آزاد کند اما آنان را در جنگ و تحت فشار نظامی آزاد نخواهد کرد و اکنون این خواسته محقق شده است. محمدعلی سبحانی، سفیر پیشین ایران در لبنان در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی بر این باور است که اسراییل اکنون دچار ضربه روحی سنگینی شده است و این احتمال وجود دارد که دست به انتقام گیری بزند. سبحانی تاکید میکند که اسراییل به این دلیل به تبادل اسرا راضی شد تا بتواند خود را از هر موضوعی که به جنگ 33 روزه مرتبط است راحت کند و از آن فاصله بگیرد.
حدود دو سال از آغاز جنگ 33 روزه میگذرد. جنگی که اسراییل آن را با هدف آزاد کردن دو سربازی که توسط حزبالله به اسارت درآمدند آغاز کرد اما امروز پس از گذشت دو سال اجساد آن سربازان را تحویل گرفته و در مقابل زندانیان لبنانی از جمله سمیر قنطار را آزاد کرده است. میخواستم نظر شما را در این مورد بدانم و بپرسم اسراییل با چه هدفی جنگ را آغاز کرد و چه دستاوردی داشت؟
مهمترین نکته تبادل اسرا در این مقطع همین است که میتواند اسراییل را با پرسشی جدی هم در جامعه خودش و هم در جامعه بینالملل مواجه کند که جنگ برای چه صورت گرفت و چه نتیجهای داشت. اسراییل با هدف آزادی این اسرا جنگ را آغاز کرد اما زمانی که متوجه شد این جنگ نمیتواند این دو اسیر را آزاد کند اهدافی دیگر تعیین کرد. اسراییل جنگ بیفایدهای را آغاز کرد و به نتیجهای نرسید. امروز اسراییل هدفی را که برای آغاز جنگ تعیین کرده بود در عملیات تبادل اسرا محقق شده میبیند. یعنی همان موضوعی که حزبالله از همان ابتدا میخواست. حزبالله دو سرباز اسراییلی را با هدف تبادل اسرا و آزادی زندانیانش آغاز کرد و پس از دو سال هم به این خواسته رسید. مهمترین نکته عملیات تبادل این است. اما نکته دوم آزادی سمیر قنطار و باز آزادی پیکر خانم دلال المغربی است. اسراییلیها این دو را افرادی میدانستند که غیر قابل آزاد شدن و سمبل ضربات سنگین به اسراییل هستند. اما آنان سرانجام به آزادی این افراد رضایت دادند. نکته سوم این بود که به نوعی گفت و گو هرچند غیرمستقیم میان حزبالله و اسراییل انجام شد. این واقعهای درس آموز است که نشان میدهد گفت و گو با دشمن هم امکانپذیر است و با دشمن هم میشود مذاکره کرد.
نکته چهارم عملیات تبادل، وجود عناصر عربی و فلسطینی در این عملیات است. اسراییلیها همیشه در عملیات تبادل اصرار میورزند که لبنانی باید در برابر اسراییلی آزاد شود اما حزبالله اراده خودش مبنی آزادی زندانیان غیر لبنانی را هم وارد این ماجرا کرد و شمار قابل توجهی اجساد شهدای فلسطینی و عرب را وارد این عملیات کرد. این نکته هم مطرح است که گفته میشود اسراییلیها تعهد دادهاند تعدادی از اسرای زنده فلسطینی را هم آزاد کنند. البته این موضوع هنوز محقق نشده است. گویا این برنامه تبادل اسرا سه بند داشته است. بند اول آزادی پنج نفر از اسرای لبنانی، بند دوم تحویل جنازههای لبنانی، عرب و فلسطینی و بند سوم هم که به نظر میرسد قرار است پس از مدتی انجام بپذیرد تا اسراییلیها خیلی هم دچار ضربه روحی و روانی نشوند، این است که تعدادی از اسرای فلسطینی که گویا کودکان و پیرها هستند قرار است به زودی آزاد شوند. اسراییلیها به هیچ وجه دوست ندارند مسایل لبنان با مسایل فلسطین گره بخورد اما حزبالله با اقدام اخیر کمک بزرگی به فلسطینیها و نهضت آنان انجام داد. البته بند سوم هنوز مورد تایید منابع کاملا مسئول نرسیده اما گفتههایی که از سوی منابع آگاه مطرح میشود با تکذیب طرفهای دیگر مواجه نشده و این نشان میدهد که امکان این موضوع هست. البته در تبادل قبلی هم باز عنصر فلسطینی با اصرار حزبالله وجود داشت. هدف حزبالله این است که در عمل ثابت کند که مبارزات ضد اشغالگری و ضد صهیونیستی به هم مرتبط است و قابل تفکیک نیست.
اسراییل در عملیات تبادل اخیر دو جنازه را با پنج زندانی مهم از جمله سمیر قنطار آزاد کرد. دلیل این موضوع چیست؟ آیا جنازههای اسراییلی تا این حد برایشان اهمیت دارد یا اینکه آنان در کار اطلاعاتی ضعف داشتند و نتوانستند بفهمند که سربازانشان مردهاند یا زنده؟ به عبارت دیگر اگر اسراییلیها میدانستند که سربازانشان مردهاند باز هم دست به این عملیات تبادل میزدند یا نه؟
من راجع به این قضیه تبلیغاتی حرف نمیزنم. اگر بخواهم این گونه حرف بزنم باید بگویم که اسراییلیها در کار اطلاعاتی ضعیف و ناموفق عمل کردهاند. در صورتی که اسراییلیها بر اساس فرهنگ و پایبندی و عقایدی که دارند جنازه هاشان هم برایشان مهم است.
چرا؟
به این دلیل که از نظر دین یهود بیوههای یهودی تا زمانی که وضیعت همسرانشان مشخص نشود و مراسم تدفین آنان برگزار نشود شرایط ویژه دارند. بنابر این دولتهای اسراییل برای تحویل اجساد کمتر از اسرای زنده تحت فشار نیستند. آقای اولمرت؛ نخست وزیر اسراییل دو هفته پیش از انجام عملیات تبادل اعلام کرد که به احتمال خیلی زیاد سربازان اسراییلی کشته شدهاند. اما آن چیزی که مطرح است این است که در یک نبرد اطلاعاتی هم اسراییل نتوانست حزبالله را شکست دهد.
بنابر این شما معتقدید که اگر اسراییلیها به طور قطع میدانستند که اسرایشان کشته شدهاند بازهم دست به این عملیات تبادل میزدند؟
بله. به نظر من دلایل تبادل فقط وجود این دو اسیر نیست. دلایل دیگری پشت این مسایل وجود دارد. یکی دیگر از این دلایل این بود که اسراییلیها خیلی زود دوست داشتند از نتایج و آثار جنگ 33 روزه فاصله بگیرند. من معتقدم که اسراییلیها میخواهند از هر موضوعی که به جنگ 33 روزه مربوط است فاصله بگیرند. پس از یک مدتی وقتی اسرایی که مرتبط با جنگ 33 روزه نباشند و موضوع آنان حل و فصل شده باشد موضوعشان به تاریخ میپیوندد اما اگر این دو اسیر در اختیار حزبالله باقی میماندند به عنوان یک امر زنده و موثر در معادلات سیاسی داخلی اسراییل اثرگذاری فوری و دائمی داشت.
این عملیات به هرحال یک موفقیت برای حزبالله بود. چه تبعاتی میتوان برای این موضوع متصور شد و احتمال چه واکنشهایی از سوی اسراییل برای انتقامگیری احتمالی وجود دارد؟
شخصا بر این باورم و توقع آن را دارم که اسراییل دست به ترور و عملیاتی خواهد زد که غیرقابل تلافی باشد تا بتواند روحیهاش را بازسازی کند. این احتمال هم قوی است.
اقداماتی غیر از جنگ؟
بله. جنگ در لبنان فعلا منتفی است. جنگ میتواند در نقاطی غیر از لبنان با هدف بازسازی روحیه انجام شود. در لبنان به این سرعت جنگی نخواهد بود. نه آمریکاییها این جنگ را میخواهند نه اسراییلیها. اما به هرحال ماجرای تبادل اسرا اتفاق نابرابری بود. اما به نظر میرسد دلیل اصلی آن فاصلهگیری از جنگ 33 روزه است. اما کماکان معتقدم آنان به دنبال یک انتقامگیری جدی هستند. نه در لبنان که در خارج از لبنان. این انتقامگیری میتوانست در سوریه باشد که دمشق با یک مانور سیاسی زیرکانه در مذاکره غیر مستقیم با اسراییل و فضای به وجود آمده از حل مشکلات در لبنان و همینطور شرکت در نشست مدیترانهای موفق شد خود را از خطر جدا کند. فراموش نکنید که سوریه کشوری بود که بنا بود به آن حمله شود، واشینگتن سیاست انزوای آن را در جامعه جهانی پیش گرفته بود و رییس جمهورش یعنی بشار اسد را میخواستند در دادگاه بینالمللی محاکمه کنند. اما دمشق موفق شد با مانوری سیاسی و به موقع و استفاده از شرایط به وجود آمده خود را از این بحران خارج کند.
پس نقطه انتقامگیری احتمالی اسراییل کجاست؟
فعلا نامعلوم است. ممکن است ایران باشد. مقامات اسراییلی در مورد حمله به ایران زیاد صحبت میکنند.
شما این احتمال را چقدر میدانید؟
من این احتمال را زیاد نمیدانم البته منتفی هم نمیدانم. البته اقدام بدون همراهی، هماهنگی، چراغ سبز و دخالت آمریکا امکانپذیر نیست. اما من احتمال این موضوع را به دو دلیل اندک میدانم. اول اینکه ایران هنوز فرصتهایی دارد تا مانع از عملیات نظامی شود.اگر مذاکرهکننده ایرانی بتواند با یک اراده قوی، قدرت مانور و انعطاف مبتنی بر اصول ملی وارد عمل شود میتواند از حمله و قطعنامه چهارم جلوگیری کند. دلیل دیگر هم این است که اسراییل اگر حملهای احتمالی علیه ایران انجام دهد موجب تحکیم روابط ایرانی و عربی میشود. اگر اسراییل دست به چنین اقدامی بزند افکار عمومی جهان عرب به دولتها اجازه همراهی با آن را نخواهد داد. به همین دلیل اسراییل دست به این اقدام نخواهد زد. اما اگر آمریکا دست به این اقدام بزند عربها آن را راحتتر هضم میکنند. با این دو دلیل احساس میشود احتمال حمله اسراییل ضعیف است اما هیچ امرمنتفی وجود ندارد.
در مورد سمیر قنطار میخواستم نظرتان را بپرسم. چطور میشود که اسراییلیها راضی میشوند قنطار را که 30 سال در زندانهای اسراییل به سر میبرد و اتهامش کشتن چند اسراییلی بود و چند بار حکم حبس ابد داشت آزاد کنند؟ این موضوع در شرایطی اتفاق افتاد که اسراییلیها پیشتر تاکید میکردند هیچ فردی را که یهودی و اسراییلی کشته باشد آزاد نخواهند کرد. حتی خانواده هاران، شخصی که گفته میشود توسط قنطار کشته شده است علیه این تصمیم اسراییل به دادگاه عالی شکایت کردند اما نتیجهای نگرفتند. نظر شما در این مورد چیست؟
دولتها برای تحویل جنازه اسرا در اسراییل بسیار تحت فشار هستند. موضوع دومی که مطرح است این است که اسراییل قصد دارد از کابوس لبنان در امان بماند. احتمال میرود در آینده بحث مزارع شبعا هم مطرح شود و با نظارت و حمایت بینالمللی مزارع شبعا هم از اشغال اسراییل آزاد شود.
حدود دو سال از آغاز جنگ 33 روزه میگذرد. جنگی که اسراییل آن را با هدف آزاد کردن دو سربازی که توسط حزبالله به اسارت درآمدند آغاز کرد اما امروز پس از گذشت دو سال اجساد آن سربازان را تحویل گرفته و در مقابل زندانیان لبنانی از جمله سمیر قنطار را آزاد کرده است. میخواستم نظر شما را در این مورد بدانم و بپرسم اسراییل با چه هدفی جنگ را آغاز کرد و چه دستاوردی داشت؟
مهمترین نکته تبادل اسرا در این مقطع همین است که میتواند اسراییل را با پرسشی جدی هم در جامعه خودش و هم در جامعه بینالملل مواجه کند که جنگ برای چه صورت گرفت و چه نتیجهای داشت. اسراییل با هدف آزادی این اسرا جنگ را آغاز کرد اما زمانی که متوجه شد این جنگ نمیتواند این دو اسیر را آزاد کند اهدافی دیگر تعیین کرد. اسراییل جنگ بیفایدهای را آغاز کرد و به نتیجهای نرسید. امروز اسراییل هدفی را که برای آغاز جنگ تعیین کرده بود در عملیات تبادل اسرا محقق شده میبیند. یعنی همان موضوعی که حزبالله از همان ابتدا میخواست. حزبالله دو سرباز اسراییلی را با هدف تبادل اسرا و آزادی زندانیانش آغاز کرد و پس از دو سال هم به این خواسته رسید. مهمترین نکته عملیات تبادل این است. اما نکته دوم آزادی سمیر قنطار و باز آزادی پیکر خانم دلال المغربی است. اسراییلیها این دو را افرادی میدانستند که غیر قابل آزاد شدن و سمبل ضربات سنگین به اسراییل هستند. اما آنان سرانجام به آزادی این افراد رضایت دادند. نکته سوم این بود که به نوعی گفت و گو هرچند غیرمستقیم میان حزبالله و اسراییل انجام شد. این واقعهای درس آموز است که نشان میدهد گفت و گو با دشمن هم امکانپذیر است و با دشمن هم میشود مذاکره کرد.
نکته چهارم عملیات تبادل، وجود عناصر عربی و فلسطینی در این عملیات است. اسراییلیها همیشه در عملیات تبادل اصرار میورزند که لبنانی باید در برابر اسراییلی آزاد شود اما حزبالله اراده خودش مبنی آزادی زندانیان غیر لبنانی را هم وارد این ماجرا کرد و شمار قابل توجهی اجساد شهدای فلسطینی و عرب را وارد این عملیات کرد. این نکته هم مطرح است که گفته میشود اسراییلیها تعهد دادهاند تعدادی از اسرای زنده فلسطینی را هم آزاد کنند. البته این موضوع هنوز محقق نشده است. گویا این برنامه تبادل اسرا سه بند داشته است. بند اول آزادی پنج نفر از اسرای لبنانی، بند دوم تحویل جنازههای لبنانی، عرب و فلسطینی و بند سوم هم که به نظر میرسد قرار است پس از مدتی انجام بپذیرد تا اسراییلیها خیلی هم دچار ضربه روحی و روانی نشوند، این است که تعدادی از اسرای فلسطینی که گویا کودکان و پیرها هستند قرار است به زودی آزاد شوند. اسراییلیها به هیچ وجه دوست ندارند مسایل لبنان با مسایل فلسطین گره بخورد اما حزبالله با اقدام اخیر کمک بزرگی به فلسطینیها و نهضت آنان انجام داد. البته بند سوم هنوز مورد تایید منابع کاملا مسئول نرسیده اما گفتههایی که از سوی منابع آگاه مطرح میشود با تکذیب طرفهای دیگر مواجه نشده و این نشان میدهد که امکان این موضوع هست. البته در تبادل قبلی هم باز عنصر فلسطینی با اصرار حزبالله وجود داشت. هدف حزبالله این است که در عمل ثابت کند که مبارزات ضد اشغالگری و ضد صهیونیستی به هم مرتبط است و قابل تفکیک نیست.
اسراییل در عملیات تبادل اخیر دو جنازه را با پنج زندانی مهم از جمله سمیر قنطار آزاد کرد. دلیل این موضوع چیست؟ آیا جنازههای اسراییلی تا این حد برایشان اهمیت دارد یا اینکه آنان در کار اطلاعاتی ضعف داشتند و نتوانستند بفهمند که سربازانشان مردهاند یا زنده؟ به عبارت دیگر اگر اسراییلیها میدانستند که سربازانشان مردهاند باز هم دست به این عملیات تبادل میزدند یا نه؟
من راجع به این قضیه تبلیغاتی حرف نمیزنم. اگر بخواهم این گونه حرف بزنم باید بگویم که اسراییلیها در کار اطلاعاتی ضعیف و ناموفق عمل کردهاند. در صورتی که اسراییلیها بر اساس فرهنگ و پایبندی و عقایدی که دارند جنازه هاشان هم برایشان مهم است.
چرا؟
به این دلیل که از نظر دین یهود بیوههای یهودی تا زمانی که وضیعت همسرانشان مشخص نشود و مراسم تدفین آنان برگزار نشود شرایط ویژه دارند. بنابر این دولتهای اسراییل برای تحویل اجساد کمتر از اسرای زنده تحت فشار نیستند. آقای اولمرت؛ نخست وزیر اسراییل دو هفته پیش از انجام عملیات تبادل اعلام کرد که به احتمال خیلی زیاد سربازان اسراییلی کشته شدهاند. اما آن چیزی که مطرح است این است که در یک نبرد اطلاعاتی هم اسراییل نتوانست حزبالله را شکست دهد.
بنابر این شما معتقدید که اگر اسراییلیها به طور قطع میدانستند که اسرایشان کشته شدهاند بازهم دست به این عملیات تبادل میزدند؟
بله. به نظر من دلایل تبادل فقط وجود این دو اسیر نیست. دلایل دیگری پشت این مسایل وجود دارد. یکی دیگر از این دلایل این بود که اسراییلیها خیلی زود دوست داشتند از نتایج و آثار جنگ 33 روزه فاصله بگیرند. من معتقدم که اسراییلیها میخواهند از هر موضوعی که به جنگ 33 روزه مربوط است فاصله بگیرند. پس از یک مدتی وقتی اسرایی که مرتبط با جنگ 33 روزه نباشند و موضوع آنان حل و فصل شده باشد موضوعشان به تاریخ میپیوندد اما اگر این دو اسیر در اختیار حزبالله باقی میماندند به عنوان یک امر زنده و موثر در معادلات سیاسی داخلی اسراییل اثرگذاری فوری و دائمی داشت.
این عملیات به هرحال یک موفقیت برای حزبالله بود. چه تبعاتی میتوان برای این موضوع متصور شد و احتمال چه واکنشهایی از سوی اسراییل برای انتقامگیری احتمالی وجود دارد؟
شخصا بر این باورم و توقع آن را دارم که اسراییل دست به ترور و عملیاتی خواهد زد که غیرقابل تلافی باشد تا بتواند روحیهاش را بازسازی کند. این احتمال هم قوی است.
اقداماتی غیر از جنگ؟
بله. جنگ در لبنان فعلا منتفی است. جنگ میتواند در نقاطی غیر از لبنان با هدف بازسازی روحیه انجام شود. در لبنان به این سرعت جنگی نخواهد بود. نه آمریکاییها این جنگ را میخواهند نه اسراییلیها. اما به هرحال ماجرای تبادل اسرا اتفاق نابرابری بود. اما به نظر میرسد دلیل اصلی آن فاصلهگیری از جنگ 33 روزه است. اما کماکان معتقدم آنان به دنبال یک انتقامگیری جدی هستند. نه در لبنان که در خارج از لبنان. این انتقامگیری میتوانست در سوریه باشد که دمشق با یک مانور سیاسی زیرکانه در مذاکره غیر مستقیم با اسراییل و فضای به وجود آمده از حل مشکلات در لبنان و همینطور شرکت در نشست مدیترانهای موفق شد خود را از خطر جدا کند. فراموش نکنید که سوریه کشوری بود که بنا بود به آن حمله شود، واشینگتن سیاست انزوای آن را در جامعه جهانی پیش گرفته بود و رییس جمهورش یعنی بشار اسد را میخواستند در دادگاه بینالمللی محاکمه کنند. اما دمشق موفق شد با مانوری سیاسی و به موقع و استفاده از شرایط به وجود آمده خود را از این بحران خارج کند.
پس نقطه انتقامگیری احتمالی اسراییل کجاست؟
فعلا نامعلوم است. ممکن است ایران باشد. مقامات اسراییلی در مورد حمله به ایران زیاد صحبت میکنند.
شما این احتمال را چقدر میدانید؟
من این احتمال را زیاد نمیدانم البته منتفی هم نمیدانم. البته اقدام بدون همراهی، هماهنگی، چراغ سبز و دخالت آمریکا امکانپذیر نیست. اما من احتمال این موضوع را به دو دلیل اندک میدانم. اول اینکه ایران هنوز فرصتهایی دارد تا مانع از عملیات نظامی شود.اگر مذاکرهکننده ایرانی بتواند با یک اراده قوی، قدرت مانور و انعطاف مبتنی بر اصول ملی وارد عمل شود میتواند از حمله و قطعنامه چهارم جلوگیری کند. دلیل دیگر هم این است که اسراییل اگر حملهای احتمالی علیه ایران انجام دهد موجب تحکیم روابط ایرانی و عربی میشود. اگر اسراییل دست به چنین اقدامی بزند افکار عمومی جهان عرب به دولتها اجازه همراهی با آن را نخواهد داد. به همین دلیل اسراییل دست به این اقدام نخواهد زد. اما اگر آمریکا دست به این اقدام بزند عربها آن را راحتتر هضم میکنند. با این دو دلیل احساس میشود احتمال حمله اسراییل ضعیف است اما هیچ امرمنتفی وجود ندارد.
در مورد سمیر قنطار میخواستم نظرتان را بپرسم. چطور میشود که اسراییلیها راضی میشوند قنطار را که 30 سال در زندانهای اسراییل به سر میبرد و اتهامش کشتن چند اسراییلی بود و چند بار حکم حبس ابد داشت آزاد کنند؟ این موضوع در شرایطی اتفاق افتاد که اسراییلیها پیشتر تاکید میکردند هیچ فردی را که یهودی و اسراییلی کشته باشد آزاد نخواهند کرد. حتی خانواده هاران، شخصی که گفته میشود توسط قنطار کشته شده است علیه این تصمیم اسراییل به دادگاه عالی شکایت کردند اما نتیجهای نگرفتند. نظر شما در این مورد چیست؟
دولتها برای تحویل جنازه اسرا در اسراییل بسیار تحت فشار هستند. موضوع دومی که مطرح است این است که اسراییل قصد دارد از کابوس لبنان در امان بماند. احتمال میرود در آینده بحث مزارع شبعا هم مطرح شود و با نظارت و حمایت بینالمللی مزارع شبعا هم از اشغال اسراییل آزاد شود.