چرچیل: بزرگترین سیاستمدار در جنگ بزرگ
آرشیو
چکیده
متن
شانس بزرگ بریتانیاییها این بود که برجستهترین سیاستمدار قرن بیستم، در لحظات تاریخی جنگ جهانی دوم،قدرت را در آن جزیره به دست گیرد؛”سر وینستون لئونارد اسپنسر چرچیل” از آن رو مرد سال تایم در 1940 و “مرد نیمه اول قرن بیستم”همین مجله در 1949 شد و انگلیسیها در رایگیری نوامبر ۲۰۰۲ بیبیسی،او را «بزرگترین بریتانیایی تمام تاریخ» خواندند،که در حساسترین برهه تاریخ،فرماندهی بریتانیا در جنگ دوم جهانی را بر عهده گرفت؛نخست وزیری که گرچه در جوانی افسر ارتش بود و در کابینههای مختلف وزیر دریاداری و وزیر جنگ شد،اما سیاستورزی پیشه کرد و سیاس بودنش پرآوازهتر از نظامیگریاش بود؛با این حال وقتی برای بار اول، نخست وزیر شد (ماه مه۱۹۴۰) پیامی برای ملت بریتانیا فرستاد و به آنان گفت: «ما امروز مجبوریم تنها در برابر فاشیسم مقاومت کنیم و من هیچ هدیهای جز اشک و خون ندارم که به شما تقدیم کنم. میدانم روزهای مشقتباری را میگذرانیم ولی بدانید و قاطعانه بدانید پیروزی با ملل آزاد جهان و دموکراسی است.»
چرچیل یکی از هشت داوطلبی بود که از میان 150 داوطلب برای ورود به دانشکده افسری پذیرفته و بلافاصله به عنوان ستوان دوم در گارد حفاظتی ملکه مشغول به کار شد و از همانجا تا سمت فرماندهی پیش رفت. در سال ۱۸۹۹ ارتش را با هدف انجام فعالیتهای سیاسی ترک کرد ولی قبل از آن به عنوان روزنامهنگار به آفریقای جنوبی رفت که در «جنگ دوم بوئر» توسط بوئرها به عنوان اسیر جنگی دستگیر و زندانی شد ولی توانست از آنجا فرار کند. در سال۱۹۰۰ در حالیکه 26سال بیشتر نداشت برای نخستین بار به عنوان نماینده از حزب محافظهکار به مجلس عوام راه یافت. در سال 1906 وزیر مستعمرات، در۱۹۰۸ وزیر بازرگانی و در ۱۹۱۰ وزیر کشور شد.چرچیل در جنگ اول جهانی، فرمانده نیروی دریایی بریتانیا و در سال۱۹۱۸ وزیر جنگ شد. در ۱۹۲۴ وزارت خزانهداری را به عهده گرفت.
در سال۱۹۳۹ وزیر نیروی دریایی شد و در دهم مه۱۹۴۰ به عنوان نخست وزیر بریتانیا جانشین «چمبرلن» شد که سیاست مماشات با هیتلر را داشت. چرچیل مجدداً از ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۵ نخست وزیر شد؛ در زمان او بود که ایدن وزیر امورخارجه بریتانیا در تبانی با آمریکا و شاه،دولت دکتر مصدق را سرنگون کردند. اصولاً مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت موجب شد محافظه کاران در بریتانیا به قدرت برسند. این برنده جایزه نوبل ادبیات 1954 و نویسنده آثاری چون جنگ رودخانه،مسافرت آفریقایی من، بحران جهان، تاریخ مردم انگلیسی زبان،معاصران بزرگ، جنگ جهانی دوم، پیروزی و تراژدی،بحرانی جهانی،تاریخ جنگ جهانی دوم و اتحاد بزرگ و محور سرنوشت، وقتی سکان هدایت بریتانیا در جنگ دوم جهانی را بر عهده داشت برای اولین بار اصطلاح “پرده آهنین”را به کار برد: «از استتین در بالتیک تا تریست در ساحل آدریاتیک یک دیوار آهنی در سراسر قاره [اروپا] کشیده شده است. در پشت این دیوار، پایتختهای کشورهای باستانی اروپای مرکزی و شرقی قرار دارند. ورشو، برلن، پراگ، وین، بوداپست، بلگراد، بخارست و صوفیه؛ همه این شهرهای مشهور و ساکنین این مناطق اکنون در محدودهای واقع شدهاند که من آن را گستره شوروی میخوانم.»
او حتی دستور ساخت نخستین تانکهای تجربی را با استفاده از استعداد ذاتی خود صادر کرد که این تانکها مورد استفاده ارتش بریتانیا قرار گرفت. لندن وقتی دریافت هیتلر، اتریش را ضمیمه قلمرو خود کرده؛چک اسلواکی را نیز زیر فرمان خود درآورده و با حمله به لهستان به زودی بزرگترین قدرت نظامی،اقتصادی و صنعتی جهان خواهد شد که رقیب خطرناکی برای امپراتوری بریتانیا خواهد بود با تحلیل سیاسی چرچیل موافقت کرد و چمبرلن را کنار زد و چرچیل جایگزین او شد. پیشبینی چرچیل در مورد جنگ سرد هم درست بود و اندکی پس از پایان جنگ متحدان پیشین (ترومن و استالین) به دشمنانی سخت بدل شدند؛ سخنان چرچیل در ۵ مارس ۱۹۴۶، در واقع درخواستی بود از آمریکا که متوجه این واقعیت باشد که استالین در حال برپا کردن رژیمهای خودکامه کمونیستی در تمام کشورهایی است که تحت کنترل نظامیشوروی قرار داشتند.آمریکا که در آن زمان به صورت بزرگترین ابرقدرت جهان درآمده بود مدتها از پذیرفتن این نتیجهگیری سر باز میزد؛ ولی یکسال بعد ترومن تصمیم گرفت که سیاست محدود کردن قدرت شوروی را دنبال کند.درسال ۱۹۴۸ با اشغال چکسلواکی توسط نیروهای شوروی و محاصره برلین تردیدی که آمریکا در این باره داشت از بین رفت.چرچیل اشرافزادهای بود که بر خلاف کشورهای غیرپیشرفته با ورود به ارتش سودای ارتقای موقعیت اجتماعی در سر نداشت و بودند احزابی که امیال سیاستورزی آنان را ارضا کنند و ارتش قدرتی نیست که بر این نظم سیاسی بشورد؛ چرچیل مظهر یک سیاستمدار نظامیبود که بریتانیاییها در برههای صحیح از دانش نظامی در کنار منش سیاسیاش بهره بردند.
چرچیل یکی از هشت داوطلبی بود که از میان 150 داوطلب برای ورود به دانشکده افسری پذیرفته و بلافاصله به عنوان ستوان دوم در گارد حفاظتی ملکه مشغول به کار شد و از همانجا تا سمت فرماندهی پیش رفت. در سال ۱۸۹۹ ارتش را با هدف انجام فعالیتهای سیاسی ترک کرد ولی قبل از آن به عنوان روزنامهنگار به آفریقای جنوبی رفت که در «جنگ دوم بوئر» توسط بوئرها به عنوان اسیر جنگی دستگیر و زندانی شد ولی توانست از آنجا فرار کند. در سال۱۹۰۰ در حالیکه 26سال بیشتر نداشت برای نخستین بار به عنوان نماینده از حزب محافظهکار به مجلس عوام راه یافت. در سال 1906 وزیر مستعمرات، در۱۹۰۸ وزیر بازرگانی و در ۱۹۱۰ وزیر کشور شد.چرچیل در جنگ اول جهانی، فرمانده نیروی دریایی بریتانیا و در سال۱۹۱۸ وزیر جنگ شد. در ۱۹۲۴ وزارت خزانهداری را به عهده گرفت.
در سال۱۹۳۹ وزیر نیروی دریایی شد و در دهم مه۱۹۴۰ به عنوان نخست وزیر بریتانیا جانشین «چمبرلن» شد که سیاست مماشات با هیتلر را داشت. چرچیل مجدداً از ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۵ نخست وزیر شد؛ در زمان او بود که ایدن وزیر امورخارجه بریتانیا در تبانی با آمریکا و شاه،دولت دکتر مصدق را سرنگون کردند. اصولاً مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت موجب شد محافظه کاران در بریتانیا به قدرت برسند. این برنده جایزه نوبل ادبیات 1954 و نویسنده آثاری چون جنگ رودخانه،مسافرت آفریقایی من، بحران جهان، تاریخ مردم انگلیسی زبان،معاصران بزرگ، جنگ جهانی دوم، پیروزی و تراژدی،بحرانی جهانی،تاریخ جنگ جهانی دوم و اتحاد بزرگ و محور سرنوشت، وقتی سکان هدایت بریتانیا در جنگ دوم جهانی را بر عهده داشت برای اولین بار اصطلاح “پرده آهنین”را به کار برد: «از استتین در بالتیک تا تریست در ساحل آدریاتیک یک دیوار آهنی در سراسر قاره [اروپا] کشیده شده است. در پشت این دیوار، پایتختهای کشورهای باستانی اروپای مرکزی و شرقی قرار دارند. ورشو، برلن، پراگ، وین، بوداپست، بلگراد، بخارست و صوفیه؛ همه این شهرهای مشهور و ساکنین این مناطق اکنون در محدودهای واقع شدهاند که من آن را گستره شوروی میخوانم.»
او حتی دستور ساخت نخستین تانکهای تجربی را با استفاده از استعداد ذاتی خود صادر کرد که این تانکها مورد استفاده ارتش بریتانیا قرار گرفت. لندن وقتی دریافت هیتلر، اتریش را ضمیمه قلمرو خود کرده؛چک اسلواکی را نیز زیر فرمان خود درآورده و با حمله به لهستان به زودی بزرگترین قدرت نظامی،اقتصادی و صنعتی جهان خواهد شد که رقیب خطرناکی برای امپراتوری بریتانیا خواهد بود با تحلیل سیاسی چرچیل موافقت کرد و چمبرلن را کنار زد و چرچیل جایگزین او شد. پیشبینی چرچیل در مورد جنگ سرد هم درست بود و اندکی پس از پایان جنگ متحدان پیشین (ترومن و استالین) به دشمنانی سخت بدل شدند؛ سخنان چرچیل در ۵ مارس ۱۹۴۶، در واقع درخواستی بود از آمریکا که متوجه این واقعیت باشد که استالین در حال برپا کردن رژیمهای خودکامه کمونیستی در تمام کشورهایی است که تحت کنترل نظامیشوروی قرار داشتند.آمریکا که در آن زمان به صورت بزرگترین ابرقدرت جهان درآمده بود مدتها از پذیرفتن این نتیجهگیری سر باز میزد؛ ولی یکسال بعد ترومن تصمیم گرفت که سیاست محدود کردن قدرت شوروی را دنبال کند.درسال ۱۹۴۸ با اشغال چکسلواکی توسط نیروهای شوروی و محاصره برلین تردیدی که آمریکا در این باره داشت از بین رفت.چرچیل اشرافزادهای بود که بر خلاف کشورهای غیرپیشرفته با ورود به ارتش سودای ارتقای موقعیت اجتماعی در سر نداشت و بودند احزابی که امیال سیاستورزی آنان را ارضا کنند و ارتش قدرتی نیست که بر این نظم سیاسی بشورد؛ چرچیل مظهر یک سیاستمدار نظامیبود که بریتانیاییها در برههای صحیح از دانش نظامی در کنار منش سیاسیاش بهره بردند.