نویسندگان: آرمن آوانسیان
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

«در مصر دو منبع قدرت بیشتر نیست؛یکی ارتش است و دیگری “حزب اتحاد سوسیالیست عرب” که تنها میراث سیاسی ناصر است.»تحلیلگر سیاسی روزنامه کیهان وقتی این نقد را در سال ۱۳۴۹ پس از مرگ جمال عبدالناصر و پایان زمامداری ۱۸ساله این کودتاچی ناسیونالیست در مصر نوشت،شرح حال رهبری را روایت کرد که«اخوان المسلمین را که گرایش‌های تندی داشتند می کوفت، کمونیست‌ها را زندانی می‌کرد. با بعثی‌ها مخالف بود، به آمریکا رو نمی‌داد، با انگلیس و فرانسه در موارد مختلف قطع رابطه کرد و نزدیکترین یاران خود را تا پای مرگ پیش برد و از گمنام‌ترین مردم مصر رجالی نام‌آور ساخت. در رهبری او همین بس که در این ۱۸سال، محافظه‌کاران،انقلابیون،شیوخ،رؤسای جمهور و چریک‌ها و بالاخره همه ملت‌های عرب از عقب‌مانده تا پیشروترین را در میدان نفوذ خود نگه داشته بود.»
جمال عبدالناصر از آن طیف از جوانان تهیدستی بود که با ورود به ارتش می‌توانستند برای استقلال کشور خود مبارزه و در سطوح اجتماعی پیشرفت کنند و دولت و جامعه‌ای آزاد و پیشرفته را تدارک ببینند.اما همان افسران دانشکده نظامی قاهره که کودتای ۱۹۵۲ مصر علیه ملک فاروق را رهبری کردند و بعدها «گروه افسران آزاد» نامیده شدند (جمال عبدالناصر، کمال الدین حسین، عبدالحکیم عامر، حسن ابراهیم، عبدالمنعم عبدالرئوف، صالح جمال سالم، عبداللطیف بغدادی،خالد محی‌الدین و انورالسادات)چند ماه پس از کودتا، شورش کارگران کارخانه‌های بافندگی را سرکوب و رهبرانشان را اعدام یا زندانی کردند و تقدیر چنین بود که قربانیان انقلاب از “پاشاها” و “بیگ ها” یا وزرا و وکلای سابق یا خائنان به ملت و مملکت نباشند، بلکه اعضای ساده اتحادیه کارگری بودند که به غلط چنین می پنداشتند که انقلاب افسران مصری مقدمه یک انقلاب بزرگ کارگری،مشابه انقلاب بلشویکی سال ۱۹۱۷ شوروی است.
جمال عبدالناصر از سال‌ها پیش روی حمایت آمریکا از کودتای مصر حساب می‌کرد. از این رو به”علی صبری” که یکی از ۱۱ افسر همپیمان کودتاگران بود و با آمریکایی‌ها به خاطر عضویت در اداره اطلاعات نیروی هوایی مصر ارتباط داشت،اجازه داد تا با معاون وابسته نیروی هوایی آمریکا در قاهره تماس بگیرد و از او بخواهد که درصورت بروز کودتا در مصر،مقامات عالی‌رتبه ایالات متحده آمریکا از مداخله انگلستان جلوگیری کنند. همین که کودتا پیروز شد،واشنگتن “کرمیت روزولت”پرتجربه‌ترین عامل شعبه خاورمیانه‌ای سازمان مرکزی جاسوسی آمریکا-سیا- را به قاهره فرستاد و چون آمریکایی‌ها می‌دانستند که همه کاره ناصر است نه سرلشگر محمدنجیب،این بود که روزولت مستقیماً به دیدار ناصر رفت؛روزولت در ماجرای کودتای مصر و برکناری فاروق نقش مهمی داشت،کسی که در تیرماه ۱۳۳۲ برای نظارت بر کودتای ۲۸ مرداد به تهران آمد و از عوامل اصلی کودتا علیه دکتر محمد مصدق بود.
کرمیت روزولت به خاطرموفقیت نقشه‌هایش در کودتای ۲۸مرداد ۳۲ از سوی رسانه‌های غربی «آقای ایران» لقب گرفت.(۱۸سال زمامداری ناصر؛گروه پژوهش‌های تاریخی،روزنامه ایران)در شرایطی که قوای بریتانیا در دره نیل مستقر بود و کانال سوئز هم به اجاره ۹۹ساله به انگلیسی‌ها و سهامداران دیگر واگذار شده بود،ارتش مصر در کنار ارتش‌های دیگر عرب در جنگ سال ۱۹۴۸ اسرائیل و اعراب زبون شده بود و مصر را تحقیری تاریخی می‌آشفت،قدرت‌گیری افسرانی ناسیونالیست که در دوقطبی کمونیسم و امپریالیسم،منادی احیای غرور عربی-اسلامی بودند می‌توانست پایان همه آلام باشد اما ناصر در کتاب «فلسفه انقلاب» بر خام بودن این خیال اذعان کرد:«روزنه امید باز شد. پیشاهنگان انقلاب پایه‌های بیداد را فرو ریختند و فاروق را از تخت به زیر کشیدند و ما فقط منتظر پیشواز مردم بودیم. خیلی صبر کردیم و انتظار کشیدیم... جمعیت به سوی ما آمد ولی نه آن طور که در رؤیاهای خود تصور کرده بودیم. آنها پراکنده و بی‌نظم و در هرج و مرج کامل بودند.بدین ترتیب رژه مقدس هیچگاه صورت نگرفت.»در زمان زمامداری ناصر،انگلیسی‌ها از دره نیل خارج شدند و برای نخستین بار از زمان تسلط رومیان بدین سو،مصر خالی از نیروی بیگانگان بود؛کانال سوئز ملی شد؛
نهضت عربی دامن گرفت؛مصر به مبارزان ضد استعمار الجزایری یاری داد،در کنفرانس‌های سران آفریقا و بویژه کنفرانس آدیس آبابا در ۱۹۶۴ قرار داد اتحاد آفریقا را مورد بحث قرار داد؛انضمام سوریه به مصر در سال 1958،مداخله در حل مسأله یمن، بنیانگذاری”نهضت چریکی فلسطین” را در کارنامه‌اش گنجاند و چنان بر پان عربیسم ناصریسم غره شد که حتی خلیج فارس را هم خلیج عربی نام گذاشت. نیروی نظامی خود و کشورهای همپیمان را بیش از حد انگاشت و به جنگ ۱۹۶۷ کشیده شد؛جنگ شش روزه با اسرائیل که نتیجه‌ای جز شکست عایدش نشد اما آن جنگ پاسخی بود به خواست اعراب در احیای غرور خود پس از جنگ 1948.کودتای سودان،لیبی و استقلال عدن که همگی بعد از جنگ ۶ روزه بر پیشانی دنیای عرب نشسته تا اندازه زیادی مدیون حمایت شخصی او و اعتمادی بود که کشورهای مزبور به کمک‌های او داشتند.ناصر از ارتش برخاست اما زمامداری 18 ساله‌اش غیر از تقویت نقش ارتش در مصر، حزب اتحاد سوسیالیست عرب و ناصریسمی بود که از ناصر رهبری بی‌بدیل در جهان عرب ساخت.

تبلیغات