نویسندگان: علی ملیحی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

انتشار ترجمه دو رساله درباره حکومت مدنی، اثر جان لاک فیلسوف بزرگ قرن هفدهم میلادی، بهانه‌ای برای گفتگو با دکتر سید علی محمودی استاد فلسفه و نویسنده معاصر گردید. دکتر محمودی رساله دانشگاهی خود را در شهر یورک انگلستان در خصوص مقایسه نظریه آزادی در اندیشه‌های‌هابز و لاک نگاشته است. محمودی، جان لاک را به دلیل نظریاتش پدر لیبرالیسم و پایه ریز نظم مدرن در دو قرن بعد از خود می‌داند.

آقای دکتر محمودی پیش از ورود به بحث اصلی ما که بررسی فلسفه سیاسی جان لاک و آرای وی در باب حکومت است، به عنوان سوال آغازین می‌خواهیم که به شکلی اجمالی در خصوص مفهوم «وضع طبیعی» بر اساس اندیشه لاک توضیح دهید؟
بطور اجمالی می‌توان گفت که وضع طبیعی، وضع ما قبل ورود به وضع مدنی است. طبق آنچه لاک در فلسفه سیاسی خود طراحی می‌کند، در وضع طبیعی افراد در کنار هم زندگی می‌کنند و ساختار سیاسی و یا جامعه مدنی در کار نیست. اما انسانها می‌توانند در کنار هم به سر برند و حتی قراردادهایی را تنظیم و اجرا کنند. این وضع اما شکننده و ناپایدار است. پس افراد به این نتیجه می‌رسند که باید به وضعی وارد شوند که امنیت و ثبات و نظم حکمفرما باشد. در واقع وضع طبیعی یک وضعیت فرضی است؛ هر چند جان لاک در رساله دوم حکومت مدنی و در پاسخ به مخالفانش شواهدی از جوامع ابتدایی در مناطق قبایلی می‌آورد تا وضع طبیعی را مستند کند.
 
اما در اصل، لاک هم مانند توماس‌هابز و ژان ژاک روسو، وضع طبیعی را یک وضع فرضی تلقی می‌کند. ترسیم چنین وضعی از سوی لاک بیشتر به نگرش او به انسان باز می‌گردد. از دیدگاه لاک، انسان موجودی خردمند، برابر و آزاد است. پس نگاه لاک در قیاس با ‌هابز که انسان را اهل رقابتهای خشن و در حال ستیزه با همنوعان خود و غیر قابل اعتماد معرفی می‌کند، متفاوت است. وضع طبیعی‌هابز، توام با آشوب و بی‌نظمی‌است. البته در نگاه لاک اگرچه وضع طبیعی تا حدی می‌تواند ادامه یابد اما دوام نداشته و به وضع جنگی منجر خواهد شد. او معتقد است که باید افراد قراردادی میان خود بوجود آورند تا از وضع طبیعی در آیند و گام در جامعه مدنی بگذارند. این نقطه عزیمت لاک برای ایجاد حکومت مدنی است.

بدین ترتیب از دیدگاه لاک، گذار از وضع طبیعی به حکومت مدنی و شکل‌گیری یک حکومت مشروع چگونه اتفاق می‌افتد؟
در وضع طبیعی که تعریف مختصری از آن بیان شد مردم دارای حقوق طبیعی هستند که همان حقوق الهی است. در این وضع، قانون طبیعی نانوشته‌ای بر مبنای حقوق طبیعی وجود دارد. وقتی جامعه مدنی شکل می‌گیرد، اولین قدم تدوین قانون اساسی است. طبق نظریات لاک،فرض براین است که انسانهای آزاد، برابر و خردمند، قانون اساسی را برای یک نظام دموکراتیک که در آن انسانها می‌خواهند که امنیت و آزادی‌شان تضمین گردد، می‌نویسند. مردم آزاد، خردمند و برابر، طبیعتا و منطقا قانونی را تدوین خواهند ساخت که نمایانگر یک نظام سیاسی آزاد است. اساس و شالوده چنین نظامی‌بر آزادی قرار دارد. به همین دلیل جان لاک را پدر لیبرالیسم می‌نامند. در وضع مدنی که لاک ترسیم می‌کند آزادیهایی از قبیل آزادی مالکیت، دادو ستد میان مردم وجود دارد.

یکی از مفاهیم اساسی لاک برای مدل حکومت مدنی، مفهوم «رضایت» است. از دیدگاه لاک رضایت از یک حکومت چگونه شکل می‌گیرد؟
مردم بخشی از حقوق و آزادیهای خودشان را که در وضع طبیعی دارا بوده‌اند، با رضایتمندی به حکومتی که علی الاصول انتخابی است تفویض می‌کنند. چراکه بنا به تجربه دریافته‌اند که در وضع طبیعی نمی‌توانند بدون قانون اساسی و ساختار سیاسی، با امنیت و بدون تجاوز به حریم یکدیگر زندگی کنند. پس بخشی از حقوق خود را به حاکمان انتخابی تفویض می‌کنند . رضایت در اینجا جایگاه خود را می‌یابد. برای کسانی که این نظم را بوجود آورده‌اند، رضایت حاصل است، چرا که آنها خود به عنوان انسانهایی مختار،خردمند و آزاد، بخشی از حقوق خود را در هنگام تشکیل حکومت تفویض کرده‌اند.
 
این امر به معنی انتقال نیست بلکه به نوعی حالت وکالت دارد. اکنون سوال مهم این است که نسل دوم که در تاسیس حکومت نقش نداشته‌اند آیا از کار پدران خود رضایت دارند؟ اگر این حکومت را نخواهند، چه باید بکنند؟ پاسخ لاک این است که آنها می‌توانند «رضایت ضمنی» داشته باشند. بنابراین رضایت ضمنی شامل افرادی است که نسل بعدی را شکل می‌دهند. نشانه‌های این رضایت چیست؟ این افراد میتوانند نظام حاکم را بپذیرند و به قوانین آن گردن نهند و در سایه امنیت، از آزادی برخوردار شوند. اما این رضایت تا زمانی ادامه خواهد یافت که نظام حاکم،تبلور و نماینده خواسته‌های مردم باشد. در این نظام شما می‌توانید پرسش کنید یعنی حکومت پذیرفته است که باید پاسخگو باشد. می‌توانید از طریق مجلس، قوانین جاری و حتی قانون اساسی را تغییر دهید.
 
پس در این ساختارسیاسی، استعدادها و خواسته‌ها و اهداف انسان‌ها می‌تواند از قوه به فعلیت در آید.هرگاه نسل دوم از حکومت رضایت نداشته باشند،در صورتی که در پرتو آزادی بیان و قلم به اکثریت برسند، می‌توانند حاکمان وحتی نظام سیاسی را تغییر دهند. لاک آزادی را بر دو مبنا تعریف می‌کند: آزادی اقتصادی و آزادی ارتباط.

چرا جان لاک با وجودی که براساس نظریاتش بر حکومت انتخابی اکثریت تاکید دارد، با حکومتهای اشرافی و یا پادشاهی مخالفت نمی‌کند؟
برای پاسخ به این سوال،لازم است به فضای سیاسی و اجتماعی انگلستان در دوران زندگی لاک نظری بیفکنیم.در این دوران نظام حکومتی سلطنتی و فردی بر انگلستان حاکم بوده است. افکار آزادیخواهانه و لیبرالیستی زیر فشار قدرت قرار داشته‌اند. جان لاک در این فضا، آگاهی مستقیمی‌از تحولات سیاسی بریتانیا داشته است. او دوستی به نام “شفتز بری “ داشته است که از سیاستمداران هوشمند و نام‌آور آن روز بریتانیا بوده است. وقتی لاک در رساله دوم حکومت مدنی،نظام مورد نظر خود را ترسیم می‌کند،این نظام آزاد و دموکراتیک است.
 
اما او سخنی از «جمهوری» به میان نمی‌آورد، بعدها ایمانوئل کانت در دوران «فردریک بزرگ» و در سایه تساهل و مدارای این شهریار، مفهوم جمهوری را طرح می‌سازد. نظام پیشنهادی لاک، یک نظام دموکراتیک لیبرال است بدون اینکه به صراحت نامی‌از نظام برده شود .برای او، ورود به جزئیات حساسیت برانگیز،اهمیت نداشته است. هرچند که با وجود این احتیاط‌ها، جان لاک سرانجام به هلند تبعید می‌شود و رساله خود درباره تساهل و مدارا را در لاهه می‌نویسد.

برگردیم به مفهوم رضایت و مشروعیت. از دیدگاه لاک چه زمانی یک حکومت مشروعیت خویش را از دست می‌دهد و بر این اساس نگاه لاک به مقوله انقلاب چگونه است؟ با توجه به اینکه انقلابیون درآمریکا و فرانسه، با وام گیری از اصل «رضایت » لاک، بسیاری از نظریات انقلابی خود را پی ریزی کردند.
حق انقلاب در اندیشه‌های سیاسی لاک مطرح شده است. لاک در رساله دوم حکومت مدنی وضعیت ماقبل انقلاب را ترسیم می‌کند. همانگونه که گفتیم حکومت باید با رضایت مردم شکل بگیرد و مردم بر این اساس بخشی از اختیارات خود را به آن تفویض می‌کنند و در مقابل حکومت باید به وظایف خود عمل کند.

اگر در چنین نظامی‌به سوالات و خواسته‌های مردم پاسخ داده نشد،اصلاحات پیشنهادی نمایندگان مردم نادیده گرفته شد و هرگونه تلاش مسالمت‌آمیز برای اصلاح وضع موجود از طریق سازوکارهایی مانند مجلس نمایندگان ناکام ماند و ابتکار عمل سیاسی برای بهبود وضع موجود بر پایه قانون اساسی شکست خورد، در این صورت مردم چه باید کنند؟
لاک در رساله دوم اشاره ظریفی در این خصوص دارد . او می‌گوید” در چنین وضعیتی، مردم باید به خدا پناه ببرند.” این عبارت در فلسفه سیاسی لاک، کلیدی وبسیار مهم است و به معنای پذیرش حق انقلاب برای مردم است. لاک به صراحت از انقلاب نام نمی‌برد. انقلاب از دیدگاه او ویژگی محافظه کارانه دارد.
لاک معتقد است مردم خیلی دیر تصمیم به انقلاب و تغییر نظم موجود می‌گیرند؛ اما هنگامی‌که تمامی‌راه‌های مسالمت آمیزو اصلاح طلبانه با بن بست روبرو می‌شود، مردم دست به انقلاب می‌زنند و هرآنچه را به حکومت سپرده‌اند، از آن بازپس می‌گیرند. در اینجا بحث طغیان و شورش کور مطرح نیست. در انسان شناسی لاک که مطابق با آن انسان موجودی خردمند و آزاد و برابر است، معدل خردورزی مردم تحت تاثیر احساسات قرار نخواهد گرفت. پس در نگاه لاک،انقلاب مردم پویشی خردگرایانه است. اگر منشا قدرت حاکمان چیزی غیر از مردم باشد، آیا مردم می‌توانند قدرت را از آنان پس بگیرند؟هرگز! مردم منشا قدرت سیاسی‌اند.آنها اداره امورشان را بر اساس یک قرارداد به حکومت سپرده اند. به همین دلیل می‌توانند این سپرده را پس بگیرند.
 
اگر حکومتی مدعی باشد که قدرت خود را از عالم بالا می‌گیرد، ابتدا بایدبتواند اثبات کند که چنین امری تحقق پذیراست و واقع شده است؛ یعنی پاسخ بدهد این امر بر اساس چه روندی، از سوی چه فرد یا افرادی و در کجا و چگونه به آن تفویض شده است؟ کار بعد چنین حکومتی این است که مردم را نسبت به پذیرش آزادانه چنین نظریه‌ای قانع کند؛ نه این که مردم راباتوسل به زور و قوه قهریه به اطاعت وادارد. اخیرا در روزنامه‌ای خواندم که «رابرت موگابه» گفته است که از قدرت کناره نخواهد گرفت؛ چرا که او این قدرت را از خداوند گرفته و به خداوند هم بازخواهد گرداند! این عبارت،یعنی این ادعا، گزاره‌ای نامفهوم دردانش و تجربه سیاسی بشراست.بی شک، بنا به اعتقاد خداپرستان،خداوند قادر متعال است.عالم و موجودات را آفریده است. پیامبرانی برای دعوت مردم به پیام‌های خود فرستاده است. برخی از آنان را قدرت اعجاز بخشیده است.اما کار اداره جامعه و حکومت را به خود مردم وانهاده است.
 
این چه ادعایی است که کسی بتواند در سپهر سیاست مطرح کند وآن را به اثبات برساند؟ اگر حکومتی چنین وضعی داشته باشد، در برابر مردم پاسخگو نخواهد بود و مردم نمی‌توانند گفتگویی عقلانی و برابر با آن داشته باشند. گفتگو زمانی شکل می‌گیرد که حاکمان و مردم هر دو ذیل قانون باشند؛نه یکی ما فوق قانون و غیر پاسخگو، ودیگری رعیت، مکلف صرف و عوام کالانعام. در هر حال، در فلسفه سیاسی لاک، قدرت سیاسی با رضایت مردم، دارای مشروعیت خواهد بود.

با توجه به اینکه لاک بازگشت به وضع طبیعی را بهتر از زندگی تحت ستم حکومت خودکامه می‌داند،آیا لاک معتقد است که با روی دادن انقلاب مردم باید نظام حاکم را ملغی کنند.
لاک نمی‌گوید که مردم با انقلاب آرزومند بازگشت به وضع طبیعی هستند. در انقلاب مردم اختیارات داده شده به حکومت را بازپس می‌گیرند. تلقی لاک این است که می‌توان قانون اساسی را حفظ کرد، چون قانون اساسی ممکن است قابل قبول باشد، اما به درستی اجرا نشود؛ بویژه زمانی که حاکم خودکامه خود را عین قانون و برتر از آن تصور کند.

میزان تاثر پذیری مهاجرنشین‌های آمریکا و همچنین انقلابیون در فرانسه از اندیشه‌های لاک را چگونه می‌بینید؟
انتشار اندیشه‌های لاک، به شدت آمریکا واروپا و بویژه فرانسه را که مستعد دگرگونی بود، تحت تاثیر قرار داد. در یک مطالعه تطبیقی می‌توان تاثیر بسیار زیاد فلسفه سیاسی لاک در اعلامیه استقلال آمریکا و همچنین اعلامیه حقوق بشر فرانسه و در مراحل بعدی در منشور ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر را مشاهده کرد. بعضی عبارات رساله‌های لاک با تغییرات جزئی در متن اعلامیه جهانی حقوق بشر وارد شده است. اندیشه‌های سیاسی لاک نه تنها الهام‌بخش انقلابیون در فرانسه و آمریکا بوده، بلکه بر بسیاری از اسناد ملل متحد نیز تاثیر نهاده است. هنوز هم ما در میثاقهای بین‌المللی تاثیر عمیق فلسفه سیاسی لاک را مشاهده می‌کنیم.

یکی از مفاهیم مهم مطرح شده در رساله حکومت مدنی، مفهوم مالکیت است، از دیدگاه لاک بنیاد مالکیت خصوصی بر چیست؟
بدون درک نظریات اقتصادی لاک نمی‌توان ساختار حکومتی مورد نظر وی را شناخت. یکی از ارکان اصلی آزادی، آزادی مالکیت است. کسی می‌تواند از آزادی خود بهره‌برداری کند که قدرت اقتصادی داشته باشد. این مالکیت با کار روی زمین، آباد ساختن آن و کشت و زرع و تصرفی که بشر در طبیعت می‌کند شکل می‌گیرد. کار در آراء لاک عملی بسیار ارزشمند است، همانگونه که در ادیان الهی کار ارج فراوانی دارد. در همین‌جا اشاره کنم که در آثار لاک جوهره مسیحیت پروتستان به چشم می‌خورد. اینکه عده‌ای گمان می‌کنند که لاک فلسفه‌ای نوشت که در آن جایگاه خدا،دین و ارزشهای دینی کم رنگ شد،به نظر من اشتباه است. او به موازات فیلسوف بودن،متاله (تئولوژیست) بود. درون مایه فلسفه لاک دینی و اخلاقی است.
 
لاک در نسبت میان کلیسا و حکومت،مطالبی را بیان می‌کند که نشان‌دهنده پایبندی او به مسیحیت پروتستان است. بر پایه نظریه مالکیت لاک، انسان از طریق کار روی زمین،مبادلات کالا و خرید و فروش، مالک می‌شود. انسان همچنین از طریق بخشش و هبه می‌تواند مالک شود. قدرت مالکیت به انسان استقلال می‌بخشد و در این وضعیت انسان‌ها می‌توانند با هم رقابت کنند، کارخانه تاسیس کنند و زمین‌های بایر را آباد کنند و با تولید ثروت، رفاه در جامعه ایجاد شود. از دیدگاه لاک نابرابری‌های موجه، ناشی از تفاوت در استعدادها و کوششها است. در واقع پیامدهای فلسفه لاک در باب مالکیت، رقابت اقتصادی آزاد و سرمایه داری است.

برخی معتقدند که نظریه اقتصادی لاک با نقصان مواجه است و با پیشرفت دنیای سرمایه داری، برخی اصول اقتصادی را در نظر نگرفته است. بنابراین میزان دخالت دولت در مناسبات اقتصادی بر مبنای آرای لاک چگونه است؟
دورانی که لاک آرای خود را مطرح می‌سازد، دوران آغاز شکل گیری سرمایه داری است و تولید هنوز شکوفا نشده است. عصر لاک در واقع سپیده دم شکوفایی سرمایه داری است و هنوز تجربه سرمایه داری و فاصله میان افراد بسیار ثروتمند و بسیار فقیر وجود ندارد. در قرن 19 میلادی، فکر تشکیل دولت رفاه (WELFARE STATE ) که در واقع پاسخی به لیبرالیسم کلاسیک بوده است،آرام آرام شکل می‌گیرد. در این الگو، دولت نیازهای اساسی طبقات فرودست را از طریق اخذ مالیات تامین می‌سازد. امروزه ما شاهد قدرت گرفتن تفکر نئولیبرال هستیم که در واقع بازگشت به لیبرالیسم کلاسیک و آزادگذاری اقتصادی است ؛چرا که الگوی دولت رفاه به رکود اقتصادی انجامید. از دیدگاه لاک، دولت در مناسبات اقتصادی مقام نظارت دارد. همانگونه که نظارت بر اعمال قانون و همچنین تامین آزادی‌های مردم را به عهده دارد. اگر کسی به ملک شما تجاوز کرد، پای دولت به میان می‌آید. در فلسفه لاک سر رشته تمامی‌نهادهای مدنی و اقتصادی و دینی در دست مردم است و نه در اختیار دولت.

چه نقد جدی را بر آثار و اندیشه‌های جان لاک وارد می‌دانید؟
در دوران تحصیل فلسفه سیاسی در انگلستان وقتی در خصوص اندیشه‌های‌هابز و لاک تحقیق می‌کردم،نتایج جالبی بدست آوردم که یکی از آنها به پرسش شما برمی‌گردد. می‌دانید که نقدهای بسیاری بر فلسفه‌ هابز وارد شده و کتاب‌ها ومقالات فراوانی در نقد و رد فلسفه ‌هابز منتشر شده است. اما در خصوص لاک چنین وضعیتی وجود ندارد. بیشتر کارهایی که در نقد آثار لاک وجود دارد، در واقع نوعی تبیین و یا شرح و تفسیر اندیشه‌های اواست. البته کانت با فلسفه انتقادی خود، لاک را در چارچوب نظریه «تجربه گرایی» نقد می‌کند.
 
کانت بخشهایی از این نظریه لاک را می‌پذیرد اما با امتزاج میان تجربه گرایی و عقل گرایی، فلسفه نقادی را تاسیس می‌کند. بنابراین شاید یکی از نقدهای جدی وارد بر لاک، تاکید فراوان او بر دانش مبتنی بر تجربه است. او در رساله در باب فهم بشری در این خصوص اشاره می‌کند که دانش بشری محدود به تجربه است. در مطالعاتی که در خصوص لاک داشته ام به این نتیجه رسیده‌ام که او به مرز متافیزیک و عالم ناپایداری که بعدها کانت بدان می‌پردازد،تا اندازه‌ای نزدیک می‌شود؛ اما همچنان تجربه‌گرا باقی می‌ماند. او در واقع دغدغه پاسخگویی به نظریات فطرت‌گرایان مسیحی از جمله شخصیتی روحانی به نام «رابرت فیلمر» را داشته است. چنانکه رساله اول در باب حکومت مدنی در پاسخ به آرای فطرت گرایان است.

تبلیغات