نویسندگان: تقی رحمانی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن


فروپاشی دیوار برلین که یکی از اصلی‌ترین سمبل‌های جنگ سرد به شمار می‌آمد آغازگر عصر جدیدی در روابط شرق و غرب شد. خبرنگاران و عکاسان بسیار زیادی گزارش‌ها و عکس‌هایی منتشر می‌کردند که در آن ساکنان دو سوی دیوار برلین با شادی مشغول خراب کردن دیوار بودند تا به یکدیگر بپیوندند. افرادی که چکش نداشتند از هر وسیله‌ای استفاده می‌کردند تا دیواری که نزدیک به سی سال بین آنها جدایی افکنده بود را خراب کنند. با از میان رفتن مرز میان آلمان غربی و شرقی تظاهرات گسترده‌ای در لایپزیگ و دیگر شهرهای آلمان برگزار شد و تظاهرکنندگان خواستار اتحاد دو آلمان شدند.

عکس فوق برگرفته از مجموعه عکس «قرن» انتخاب شده است. در این صفحه و در هفته‌های آینده عکس‌هایی را از این مجموعه ماندگار انتخاب خواهیم کرد.
 یادآوری شبی که دیوار برلین فروریخت. نور باران و شادی و رقص جوانان، همواره یک امید در دل انسان ایجاد می‌کند امید اینکه انحصار قابل شکستن است. وقتی دیوار برلین فروریخت من در زندان بودم. نکته جالب این بود که زندانی‌های مارکسیست زیادی که آن زمان در زندان بودند، برخی خوشحال و برخی ناراحت شدند. آنهایی که ناراحت شدند، هنوز گرایش به کمونیست موجود، اعتقاد آنان بود و آنهایی که خوشحال شدند می‌گفتند که شوروی یا آنچه آنها سوسیال امپریالیزم می‌نامیدند از اصول اولیه مارکسیست عدول کرده است.

فروپاشی دیوار برلین برای من که فردی 29 ساله بودم، تلنگر جالبی بود. درک کردم که سوسیالیسم در صحنه جهانی مانند سرمایه‌داری تبدیل به یک نظام نشده است. نظام ویژگی‌ای‌ همه جانبه دارد. هم درنده‌خو است و هم قابلیت ترمیم خویش را دارد. هم چنگ و دندان نشان می‌دهد و هم در موقع مناسب و لازم از خود ملاطفت به نمایش می‌گذارد. سرمایه‌داری چنین است. سوسیالیسم اما اگرچه از خشونت و استثمار جامه سرمایه‌داری می‌کاهد اما بدیل سرمایه‌داری نیست. گاهی می‌اندیشم که این وضعیت به دو دلیل می‌تواند حاکم باشد. اول اینکه انسان گرگ انسان است و انسانی که گرگ انسان است، نمی‌تواند به سویالیسم به مفهوم برابری و برادری انسان‌ها معتقد باشد.
 
دوم اینکه هنوز جهان به لحاظ فنی و امکانات نمی‌تواند سوسیالیسم انسانی را محقق کند. این ایده روزهای فروپاشی دیوار برلین ذهن مرا درگیر خود کرده بود و البته هنوز هم مشغول به این اندیشه هستم. حادثه فروریختن دیوار برلین، فرو ریختن ظلمی بود که به یک ملت تحمیل شده بود. از یک زاویه دیگر و فرو ریختن دیوار برلین. فروریختن توهم سوسیالیسم هم بود؛ یعنی مشخص بود که بعد از آن ریزش، دنیای روشنفکری به یک توهم جدید روی خواهد آورد. توهمی که باید بر آن عنوان لیبرال دموکراسی گذاشت. جهان هنوز نه می‌تواند قرائت انسانی از سوسیالیسم داشته باشد و نه قرائت انسانی از لیبرالیسم. به عبارت دیگر نه لیبرالیسم جان راولزی قابل تحقق است و نه سوسیالیسم اخلاقی .

وقتی دیوار برلین فروریخت حزب سوسیالیسم متحد آلمان پیشنهادی را مطرح کرد. پیشنهاد این بود که ابتدا آلمان شرقی را دموکراتیک سازند و بعد در حالت فدراسیونی به آلمان بپیوندند. این پیشنهاد از این منظر طرح شد که نابرابری شرق و غرب آلمان بسیار شدید بود. گذشت زمان اما نشان داد که بسیاری از روشنفکران آلمان شرقی که با این نظر مخالف بودند، با آن همراه شدند. منتها دیگر کار از کار گذشته بود و هنوز هم پرشدن فاصله شرق و غرب آلمان به راحتی پرشدنی نیست. با فروریختن دیوار برلین گاهی افتخارات اجتماعی و ورزشی بلوک شرق که با دولت و حزب رسمی پیوند خورده بودند بی‌ارزش شد.
 
این نشان می‌داد که قهرمانی با حمایت دولت و سوبسیدهای دولتی و حزبی در ذهن جامعه چندان استوار نمی‌ماند. اگرچه قهرمان‌های ورزشی در بازی‌های المپیک قهرمانان اروپایی و آمریکایی را شکست می‌دادند و حتماً صلاحیت‌ها و توانایی‌های خاص هم داشته‌اند. اما با دیوار برلین هم این افتخارات فروریخت.
اما نکته جالب در فروریختن دیوار برلین این بود که در سال‌هایی که دیوار آهنین میان شرق و غرب کشیده شده بود کشورهای بلوک شرق، جامعه مدنی ضعیف خود را رشد دادند و بعد از فروپاشی دیوار روی پای خویش ایستادند.
فروپاشی دیوار برلین تنها یک خاطره تلخ داشت و آن تغییر عقیده ناگهانی روشنفکرانی بود که به ناگاه از منتهی‌الیه چپ به منتهی‌الیه راست غلتیدند و بر گذشته چشم بستند.

تبلیغات