آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

برای محمدرضا شاه کمربند بسته برای پرواز به دورازه‌های تمدن بزرگ خبری ناگوارتر از انتخاب بدل کندی در کاخ سفید نبود؛ کسی که شاه در مصاحبه‌ای علنا خواهان پیروزی جرالد فورد رقیب جمهوریخواهش شده بود و دموکرات منتخب جیمی‌کارتر به خوبی می‌دانست که پول‌های سفارت ایران در آمریکا روانه کمپ جمهوریخواهان می‌شود. دکترین “اتحاد برای پیشرفت” کندی جای خود را به دکترین “حقوق بشر” کارتر داد و شاه این بار نیز به سان دوره زمامداری دموکرات پیشین، خود دست بکار اعمال تغییرات زد؛ امیرعباس هویدا صندلی سیزده‌ساله نخست وزیری‌اش را سپرد به جمشید آموزگار که فضای باز سیاسی اعمال شود.سفر آبان 56 شاه به آمریکا پتک فرو رفتن میخ آزادی‌های سیاسی به کالبد رژیم پهلوی بود؛سفری که طی آن کشاورز بادام‌زمینی فروش رئیس‌جمهور شده،رو به سوی شاه کرد و گفت:« من از پیشرفت عظیمی‌که در کشور شما صورت گرفته آگاهم، و در عین حال از مسائلی که شما با آن رو به رو هستید، بی‌خبر نیستم.
 
شما موانع مرا در مساله حقوق بشری می‌دانید... آیا شما نمی‌توانید کاری برای بهبود این شرایط بکنید و به طور مثال با گروه‌های ناراضی تماس برقرار کنید یا آزادی‌های بیشتری به آنها بدهید؟» کارتر در حالی این درخواست را می‌کرد که در خیابان منتهی به کاخ سفید، از گاز اشک‌آور علیه دانشجویان مخالف شاه استفاده شد و دودش، اشک دو رهبر را هم درآورد. دی 56 نوبت به کارتر رسید تا هوس همسرش برای گذراندن تعطیلات کریسمس کنار ملکه ایران را با سفر خود و هیات 410 نفره‌اش برآورده سازد؛ در همین سفر بود که کارتر در ضیافت شام شاه گفت: «به دلیل رهبری بزرگ شاه، ایران جزیره ثبات در یکی از آشوب‌زده‌ترین نقاط جهان شده است. اعلیحضرت!این به دلیل تکریم زیاد به شما و احترام و ستایش و عشقی است که ملت به شما دارد». نطقی که آنتونی پارسونز سفیر بریتانیا در تهران “کسل کننده و مهوع”خواند،شاه را چنان غره کرد که هفته‌ای پس از سفر کارتر دستور چاپ مقاله “ایران و استعمار سرخ و سیاه” با امضای جعلی احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات داده شد و موج توفانی برخاست که سال بعدش شاه را اشک آلود از کشور بیرون راند.

جزیره ثبات غرق انقلاب
«در روز سوم نوامبر 1978 (12 آبان 1357) به دستور رئیس‌جمهور از ساعت نه و پنج دقیقه تا نه و یازده دقیقه مستقیماً با شاه گفت‌وگو کردم. به شاه گفتم: آمریکا بدون هیچ ملاحظه‌ای در بحران کنونی کاملاً از شما پشتیبانی می‌کند.»گفت‌وگوی 6 دقیقه‌ای زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر بخشی از قوت قلبی بود که به شاه بیمار داده می‌شد؛اما کارتر خود در 14 دیماه 1357 ژنرال رابرت‌هایزر معاون فرماندهی نیروهای مسلح آمریکا در اروپا را به تهران فرستاد تا از فروپاشی ارتش شاهنشاهی در پی‌خروج شاه از کشور جلوگیری کند و در همان روزها در جزیره گوادلوپ سران فرانسه، بریتانیا و آلمان را متقاعد کرد که «شاه دیگر قادر به ماندن و ادامه حکومت نیست. زیرا مردم ایران به هیچ روی خواهان او نیستند.بعلاوه دولت یا دولتمردان وجیه‌ المله دیگری برجای نمانده تا حاضر به همیاری و همکاری با او باشند.»
 
فردای آن روز -18 دی- نامه‌ای به امام خمینی در نوفل‌لوشاتو نوشت که دو نماینده ژیسکاردستن رئیس جمهور فرانسه به رهبر انقلاب ایران دادند و در آن آمده بود:« تهاجم به بختیار به مثابه قماری است که تلفات فراوان بر جای خواهد گذاشت و وخامت اوضاع به مداخله ارتش خواهد انجامید.» امام خمینی در پاسخ نوشت:« آقای کارتر اگر حسن‌نیت دارند می‌بایست از پشتیبانی کودتا یا دخالت در امور ایران دست بکشند،تا خواسته مشروع ملت محقق گردد و آرامش و ثبات دائمی‌برقرار شود...ملت را به حال خود واگذارید تا من از اشخاص پاکدامن برای انتقال قدرت، یک شورای انقلاب تأسیس کنم تا امکانات مناسب جهت به ثمر نشستن حکومت مبعوث ملت انجام پذیرد، در غیر این صورت امید به آرامش نیست.»
 
روز 21 دی سایروس ونس وزیرخارجه آمریکا و سخنگوی 4 کشور شرکت‌کننده در کنفرانس گوادلوپ خبر داد:« شاه در نظر دارد تعطیلات خود را در خارج از ایران بگذارند و دولت ایالات متحده نیز این تصمیم شاه را تأیید می‌کند. آمریکا احساس می‌کند که شاه دیگر در آینده ایران نقشی ندارد.»شاه رفت و امام آمد و انقلاب شد و کارتر ماند و آیت‌الله انقلابی که پیشتر درباره‌اش گفته بود: «منطق کارتر همان منطق معاویه است» و شاهی که به قول کسینجر “ناخدای سرگردان” بود و از این کشور به آن کشور آواره. این آغاز دردسرهای کارتر بود. هم شاه به کارتر حمله می‌کرد و وی را به خاطر سقوط ایران مورد سرزنش قرار می‌داد (کیهان-۵۷/۱۱/۰۹) هم امام خمینی،کارتر را دشمن شماره یک مردم ایران می‌خواند. (کیهان-۵۷/۱۱/۴) به گفته ویلیام سولیوان آخرین سفیر ایالات متحده در تهران،”درباره سیاست کلی آمریکا در ایران من بر این اعتقاد باقی بودم که باید همکاری و اعتماد متقابلی بین گروه حاکم جدید و نیروهای مسلح ایران به وجود آورد و رهبران جدید ایران را قانع کرد که برای مبارزه با خطر کمونیسم به یک ارتش قوی احتیاج دارند.
 
” سه روز بعد از انقلاب یک برآورد سیاسی ـ اطلاعاتی روانه میز کار کارتر شد که می‌گفت:« پذیرش شاه از سوی کارتر مساوی است با نابودی تمامی‌امیدهای بسیار کوچک باقی مانده در ایران و واکنش‌های تند انقلابیون ایرانی و تسخیر سفارت آمریکا در تهران». ولی کیسینجر و راکفلر در گوش برژینسکی خواندند و از زبانش گفته شد که “ پذیرفتن شاه به آمریکا یک امر اصولی و اخلاقی است” و همین شد که هواپیمای “گلف استریم” حامل شاه و همراهانش در شب 30 مهر 1358 در فرودگاه “لاگاریا” نیویورک فرود آمد و جرقه‌ای زده شد بر آتشی که روز دهم آبان با ملاقات مهدی بازرگان نخست‌وزیر دولت موقت،ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه و مصطفی چمران در الجزایر با برژینسکی برافروخته شد و 13 آبان 58 دامان سفارت ایالات متحده در تهران را گرفت که به گروگانگیری 444 روزه انجامید؛رویدادی که هم تومار دولت موقت را با استعفای آن در هم پیچید و هم نگذاشت کارتر 4 سالی دیگر مستاجر کاخ‌سفید بماند و 12 سال دفتر رئیس جمهور را به جمهوریخواهان سپرد.
 
آمریکا رمزی کلارک دادستان پیشین ایالات متحده را به همراه “ویلیام میتر” راهی تهران کرد که مگر گره از کار فرو بسته بگشاید که هواپیمایشان به خاک ترکیه نرسیده، تهران هرگونه تماس با نماینده ویژه کارتر را از سوی اعضای شورای انقلاب و همه مسؤولین سیاسی و اجرایی ایران تحریم کرد و چشم‌ها به دیدار محرمانه صادق قطب زاده وزیر امور خارجه ایران و‌هامیلتون جردن مشاور ویژه کارتر در پاریس ختم شد که حاصلی جز از دست‌دادن سر قطب زاده نداشت.

بازی با کارت گروگان‌ها
قطع رابطه سیاسی و بلوکه کردن اموال ایران در آمریکا هم ثمری نداد و راه‌ها به یک کماندوبازی نظامی‌خیره ماند:«عملیات نظامی‌برای آزادی گروگان‌ها در تهران» با نام رمز “پنجه عقاب” به فرماندهی سرهنگ چارلی بکویث در اردیبهشت 1359. روز بد کارتر فرا می‌رسد؛ هلی‌کوپترهای نیروی دلتا در طبس دچار توفان شن شد و پروژه ناکام ماند.شکست کارتر در عملیات پنجه عقاب ضربه کاری به نامزد دموکراتی بود که بازیگر‌هالیوود جمهوریخواهی چون رونالد ریگان در مقابلش ایستاده بود و رهبر ایران هم از آن‌سو با اعلام شرایط چهارگانه برای آزادی گروگان‌ها وی را در بن‌بست قرار داد:« بازگرداندن دارایی‌های شاه، تعهد به عدم مداخله در امور ایران، آزاد کردن دارایی‌های ایران در آمریکا و لغو ادعاهای آمریکا علیه ایران.»
 
محمد موسوى خوئینى‌ها لیدر دانشجویان پیرو خط امام تسخیر کننده سفارت آمریکا گفت:«اگر آمریکا شرایط ما را بپذیرد، گروگان‌ها مى‌توانند دوشنبه شب انتخابات از ایران پرواز کنند.»کارتر تا روز انتخابات نتوانست گروگان‌ها را به آمریکا بازگرداند؛هر دو نامزد دیگری را به بازی با کارت گروگان‌ها متهم می‌کردند؛ دعوایی که در تهران هم در جریان بود و این یک ادعا داشت دیگری خواهان انتخاب دموکرات یا جمهوریخواه در کاخ سفید است؛ اصطلاح “سورپرایز اکتبر” شایع می‌شود،گرى سیک معاون زبیگنیو برژینسکى مشاور امنیت ملى کارتر می‌گفت که برنامه‌ریزى براى جلوگیرى از به قدرت رسیدن مجدد دموکرات‌ها در جولاى و آگوست ۱۹۸۰ و با حضور ویلیام کیسى (رئیس ستاد انتخاباتى ریگان و رئیس سازمان سیا) و هیاتى ایرانى در هتل رینز مادرید و سپس یک ماه بعد در فرانسه، عامل طولانی شدن اعلام آزادی گروگان‌هاست؛ریگان هم می‌گفت:«اگر گروگان‌ها پیش از انتخابات آزاد شوند،تعجب نخواهم کرد، زیرا ممکن است ایرانیان به عنوان رئیس جمهور،کارتر را بر من ترجیح داده باشند.»
 
در تهران مقامات می‌گویند:« ما عجله‌ای در آزاد کردن گروگان‌ها نداریم؛ما قصد نداریم به جیمی‌کارتر در مبارزه انتخاباتی‌اش کمک کنیم.»این فقط بازی بر سر کارتر و ریگان نبود که کارتر می‌توانست قربانی دیگری را علاوه بر دولت بازرگان با خود به محاق تاریخ برد بلکه بنی‌صدر هم می‌توانست قربانی شود؛اولین رئیس جمهور ایران در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در نوامبر 1979 در گزارش به مردم اعلام کرد:مشکل گروگان‌ها را چنان حل کرده‌اند(در مجلس شورای اسلامی) که در آمریکا کارتر شکست بخورد و ریگان رئیس جمهور شود و نتیجه قهری آن حذف بنی‌صدر در ایران است. پس از انتخاب ریگان،مذاکره مقامات الجزایر و آمریکا درباره گروگان‌ها آغاز شد و دو لایحه دو فوریتی در مورد حل مساله گروگان‌ها از سوی دولت به مجلس تقدیم شد. این دو لایحه در مورد اختیارات دولت در حل دعاوی ایران و آمریکا از طریق دادگاه مرضی‌الطرفین و ملی شدن اموال شاه و نزدیکانش بود؛20 ژانویه 1980 همزمان با تحلیف ریگان،گروگان‌ها فرودگاه مهرآباد را به قصد آمریکا ترک می‌کنند تا آخرین ارمغانی باشد به کارتر که هم منفور سلطنت طلبان واقع شد و هم مطرود انقلابیون.

تبلیغات