اعدام انقلابیون
آرشیو
چکیده
متن
در ادامه درس گفتارهای سیدجواد طباطبایی درباب فلسفه سیاسی انقلاب فرانسه، به خواست اکثریت انقلابیون برای الغای سلطنت رسیدیم. همان هنگام که افکار عمومی بر این نکته متمرکز شد که علاوه بر قصرهای اربابان، دربار نیز مرکز فساد است و باید حساب انقلاب را با سلطنت روشن کرد و سید جواد طباطبایی چنین شرحی بر سرنوشت پادشاه فرانسه و گروهبندیهای سیاسی در میان انقلابیون میدهد:
برای دومینبار در تاریخ مردم پادشاهی را محاکمه کردند و با گیوتین سر از بدنش جدا ساختند و خانوادهاش را هم –حتی تا کوچکترین بچهها- به گیوتین سپردند. پیش از آن در انگلیس کرامول بود که در وضعیت متفاوتی سرشاه را زد؛ شاهی که خیانت نکرده و شاه رسمی و قانونی بود.
در فرانسه اما مخالفان و موافقان در برابر یکدیگر صف کشیدند و در مجلس دستهبندیهای متفاوتی به وجود آمد که دو گروه از آنان از اهمیت بیشتری برخوردارند:ژاکوبنها و ژیروندنها، همچون انقلاب مشروطه در ایران که انجمنها نقش فعالی را به عده داشتند، در انقلاب فرانسه هم کلوپها فعالیت زیادی از خود نشان میدادند؛ کلوپهایی که در پایان قرن هجدهم و اوج دوره روشنگری، به محلی برای تجمع روشنفکران،نویسندگان و اهل فکر و نظر تبدیل شده بودند.
یکی از این کلوپها در «سنژاک» تشکیل میشد و اعضای آن را ژاکوبن مینامیدند. کسانی هم از ایالت «ژیروند» در جنوب غربی فرانسه میآمدند، ژیروندن نام میگرفتند.ژیروندنها انقلابیونی بودند که در آغاز طرفدار سلطنت و در مجموع معتدل به شمار میآمدند و ژاکوبنها جناح بسیار رادیکال انقلاب فرانسه را نمایندگی میکردند. با اوجگیری انقلاب فرانسه و گذشت 3-4 سال از انقلاب و اعدام شاه، نظام سلطنت فروپاشید و فرانسه بنا به قانون اساسی که نوشته شد، جمهوری نامیده شد؛ با این حال هیچ یک از نهادهای جمهوری شکل نمیگرفت و تثبیت نمیشد.
با برقرار نشدن تعادل میان اصناف که حالا میشد آنها را طبقه نامید و ادامه یافتن توهم توطئه،در سال 1793 بحران جامعه به داخل مجلس کشیده شد و بحثها بالا گرفت. رهبر ژاکوبنها که یک وکیل دعاوی برآمده از خانوادهای متوسط بود، سخنران بسیار بزرگ و خطیب برجستهای به شمار میآمد و نطقهایی که از سخنرانیهای او به جا مانده نشان از بیان سیاسی و حضور ذهن کامل دارد.او «ماکسی میلیان روبسپیر» نام داشت و جوانی به نام «سنژوست» را در کنار خود میدید که وقتی اعدام شد، 24 ساله بود اما در حضور ذهن و خطابه و قاطعیت نظر سیاسی دست کمی از روبسپیر نداشت.
و بدین ترتیب سیدجواد طباطبایی ادامه سخن را به شرح اقدامات و عملکرد روبسپیر در زمان قدرت یافتن اختصاص می دهد:
روبسپیر، چندین بار در مجلس اصناف پشت تریبون رفت. در یکی از خطابههای بسیار مهمش بود که اعلام کرد:«زمان آن رسیده که سرها از تن جدا شود.» به این ترتیب، ژاکوبنها توانستند به زیرکی ژیروندنها را کنار بگذارند و به کلی مجلس را در اختیار بگیرند. آنها رادیکالهایی بودند که به شدت با اشرافیت، روحانیت و امتیازاتی که داشتند،مخالفت میکردند. پس ژاکوبنها شروع به تصفیه عمومی کردند.
در این میان، در بسیاری از ایالتهای فرانسه، اتفاقات مختلفی میافتاد. در مناطقی که ژیروندنها حضور بیشتری داشتند-مناطقی که هنوز مردمانی محافظهکار و کموبیش سلطنتطلب را به خود میبیند-هواداران سلطنت در اکثریت به سر میبردند و به نحوی اعلام استقلال کردند؛ با این استدلال که ما هنوز سلطنت را قبول داریم و به اتفاقاتی که در پاریس میافتد، اهمیتی نمیدهیم. از طرفی دیگر، مناطق جنوبشرقی که هممرز با سوئیس و ایتالیا به شمار میآمد،در کنترل سلطنتطلبها بود. به همین دلیل جنگی در گرفت که نخست به شکست فرانسه انجامید؛ اما سرانجام شوروحال انقلابی مردم را وارد صحنه کرد و ورق را برگرداند.
سخن به اقدامات و عملکرد روبسپیر که میرسد نام گیوتین هم به میان میآید که اختراع یک پزشک فرانسوی است و دیری نمیگذرد که «ماشین مرگ» انقلاب فرانسه نام میگیرد. دوره قدرت داشتن روبسپیر دورهای است که سیدجواد طباطبایی از آن با عنوان دوران ترور و وحشت نام میبرد. دورهای که در انقلاب فرانسه شاخصتر از هر انقلاب دیگری رخ نمود:
به تدریج، مجلس تحت تاثیر روبسپیر و همراهانش تدابیر سخت و سختتری را اندیشید. یکی از افتخارات مجلس در این دوره اختراع دستگاهی بود که آن را به نام سازندهاش «گیوتین» نامیدند و به آسانی و بدون درد،سر را از بدن جدا میکرد. بعدها که هگل دست به انتقاد از انقلاب فرانسه زد، به همین دستگاه اشاره کرد و نوشت:«انقلاب فرانسه تحت تاثیر آن نظریهای که آزادی انتزاعی را تثبیت میکرد، سرآدمی را به همان راحتی میزدند که بقالها سرکلم را.»
با اختراع گیوتین، تمام کسانی که به عنوان دشمن مردم و مخالفان جمهوری و آزادی دستگیر میشدند،در محاکمههای بسیار سریع و فوری بدون آن که وکیلی داشته باشند و بتوانند از خود دفاع کنند حکم اعدام میگرفتند. اوایل چنین وانمود میکردند که توطئهای در کار است و دشمنان مردم میخواهند نظام جمهوری را براندازند بنابراین آنها را باید از میان برداشت.
مقاومتهایی که در برخی مناطق به چشم میآمد و جنگی که در گرفت، بهانهای به دست ژاکوبنها داد و رفتهرفته شمار اعدامیها بالا و بالاتر میرفت. در حالی که حکومت جمهوری تثبیت شده بود.کلمه ترور که معنای رعب و وحشت میدهد، برای نخستین بار در این دوره بار سیاسی به خود گرفت؛ چنان که این دوره را به نام دوره ترور و وحشت میشناسند.
مختصات دوران ترور و وحشت را طباطبایی از نگاه آمار هم شرح می دهد:
یک محقق آمریکایی در این زمینه کار آماری بسیار مهمی انجام داده که حکایت از اعدام 16 هزار و 600 نفر در طول 16 ماهی که دوره ترور و وحشت بوده دارد. نزدیک به 2 هزار و 500 نفر در پاریس به گیوتین سپرده شدند و مابقی جان خود را در ایالتهای دیگر از دست دادند. این آمار تنها به عدهای تعلق دارد که محاکمه شدهاند،و سپس نامشان در اسناد نهاد کلیسا به ثبت رسیده است.
با این حال، تحقیقات اخیر نشان میدهد که شمار کسانی که به دلیل ضد انقلابیگری توقیف شدهاند و به زندان رفتند به نیم میلیون نفر میرسد. عدهای از اینها در زندان از بین رفتند و هیچ آماری از این عده موجود نیست. همچنین مطالعات جدید روی اسناد به جای مانده از آن دوره به ما میگوید در مناطقی از فرانسه آن قدر دستها بسته بود که نمیتوانستند برای اعدام متهمان از گیوتین استفاده کنند. به عنوان مثال، شماری که تعدادشان مشخص نیست، بدون آن که محاکمهای در کار باشد، به رودخانه انداخته شدهاند؛ رودخانهای که از وسط فرانسه میگذرد و به دریای آتلانتیک میریزد.
به این ترتیب تاریخنویسها در اینباره بحث کردهاند که آیا باید دوره ترور و وحشت را بخشی از تاریخ انقلاب به شمار آورد و آیا این خاصیت انقلاب است که با خود همچو دورهای را به دنبال میآورد یا نه؛ و آیا شرایط زمانی چنان ایجاب میکرد که دوره ترور و وحشتی در میان باشد. تاریخنویسان جدید بنا به آماری که در اختیار دارند، میگویند در دورهای که نظام جمهوری در خطر بود، شمار اعدام چندان زیاد نبود و اتفاقا زمانی که دیگر خطری جمهوری را تهدید نمیکرد، آمار اعدامیها بالا رفت.
مورخ و سیاستپیشهای به نام «ادگار کینه»که خود جمهوریخواه بود و در قرن نوزدهم زندگی میکرد،مینویسد:«آنهایی که میگویند شرایط انقلابی ایجاب میکرد که ترور و وحشت را به عنوان معلول خود به دنبال آورد، باید بدانند ترور و وحشت زمانی فزونی گرفت که جمهوری تثبیت شده بود.» و نتیجه میگیرد:«گویی در کشور ما معلول بر علت پیشی گرفته است.»
به عبارت دیگر، این حکومت ترور و وحشت بود که آن شرایط را به وجود آورد و نه بر عکس آن، همانطور که میبینید، نوع نگاه به حوادث در تاریخنویسی مرتب تغییر میکند و نگاههای جدید، بحثهای جدیدتری را به دنبال میآورند و دریافتهای جدیدی را پیشرو میگذارند.دوره ترور و وحشت همچنان ادامه داشت تا آن که به تدریج در داخل مجلس مناسبات میان نیروها به هم خورد و کسانی پیدا شدند که علیه دیکتاتوری روبسپیر و اطرافیانش از خود واکنش نشان دادند.
دست آخر، روبسپیر را در همان مجلس خلعسلاح کردند و ریاست گروه را از او گرفتند و پایان دوره ترور و وحشت را اعلام کردند. روبسپیر و اطرافیانش همه دستگیر شدند و سرهایشان را به همان گیوتینی سپردند که خود اختراعش کرده بودند. دورهای که از پس دوره ترور میآید و طی آن گروههای معتدلتری به قدرت میرسند، ترمیدور نامیده میشود.
روبسپیر اما تنها یک حکومتگر خشن نبود که او ایدههای انقلابی خاصی نیز برای اداره فرانسه داشت. ایدهها و افکاری که شرح آن به روایت سید جواد طباطبایی در هفته آتی به تشریح خواهد آمد.
برای دومینبار در تاریخ مردم پادشاهی را محاکمه کردند و با گیوتین سر از بدنش جدا ساختند و خانوادهاش را هم –حتی تا کوچکترین بچهها- به گیوتین سپردند. پیش از آن در انگلیس کرامول بود که در وضعیت متفاوتی سرشاه را زد؛ شاهی که خیانت نکرده و شاه رسمی و قانونی بود.
در فرانسه اما مخالفان و موافقان در برابر یکدیگر صف کشیدند و در مجلس دستهبندیهای متفاوتی به وجود آمد که دو گروه از آنان از اهمیت بیشتری برخوردارند:ژاکوبنها و ژیروندنها، همچون انقلاب مشروطه در ایران که انجمنها نقش فعالی را به عده داشتند، در انقلاب فرانسه هم کلوپها فعالیت زیادی از خود نشان میدادند؛ کلوپهایی که در پایان قرن هجدهم و اوج دوره روشنگری، به محلی برای تجمع روشنفکران،نویسندگان و اهل فکر و نظر تبدیل شده بودند.
یکی از این کلوپها در «سنژاک» تشکیل میشد و اعضای آن را ژاکوبن مینامیدند. کسانی هم از ایالت «ژیروند» در جنوب غربی فرانسه میآمدند، ژیروندن نام میگرفتند.ژیروندنها انقلابیونی بودند که در آغاز طرفدار سلطنت و در مجموع معتدل به شمار میآمدند و ژاکوبنها جناح بسیار رادیکال انقلاب فرانسه را نمایندگی میکردند. با اوجگیری انقلاب فرانسه و گذشت 3-4 سال از انقلاب و اعدام شاه، نظام سلطنت فروپاشید و فرانسه بنا به قانون اساسی که نوشته شد، جمهوری نامیده شد؛ با این حال هیچ یک از نهادهای جمهوری شکل نمیگرفت و تثبیت نمیشد.
با برقرار نشدن تعادل میان اصناف که حالا میشد آنها را طبقه نامید و ادامه یافتن توهم توطئه،در سال 1793 بحران جامعه به داخل مجلس کشیده شد و بحثها بالا گرفت. رهبر ژاکوبنها که یک وکیل دعاوی برآمده از خانوادهای متوسط بود، سخنران بسیار بزرگ و خطیب برجستهای به شمار میآمد و نطقهایی که از سخنرانیهای او به جا مانده نشان از بیان سیاسی و حضور ذهن کامل دارد.او «ماکسی میلیان روبسپیر» نام داشت و جوانی به نام «سنژوست» را در کنار خود میدید که وقتی اعدام شد، 24 ساله بود اما در حضور ذهن و خطابه و قاطعیت نظر سیاسی دست کمی از روبسپیر نداشت.
و بدین ترتیب سیدجواد طباطبایی ادامه سخن را به شرح اقدامات و عملکرد روبسپیر در زمان قدرت یافتن اختصاص می دهد:
روبسپیر، چندین بار در مجلس اصناف پشت تریبون رفت. در یکی از خطابههای بسیار مهمش بود که اعلام کرد:«زمان آن رسیده که سرها از تن جدا شود.» به این ترتیب، ژاکوبنها توانستند به زیرکی ژیروندنها را کنار بگذارند و به کلی مجلس را در اختیار بگیرند. آنها رادیکالهایی بودند که به شدت با اشرافیت، روحانیت و امتیازاتی که داشتند،مخالفت میکردند. پس ژاکوبنها شروع به تصفیه عمومی کردند.
در این میان، در بسیاری از ایالتهای فرانسه، اتفاقات مختلفی میافتاد. در مناطقی که ژیروندنها حضور بیشتری داشتند-مناطقی که هنوز مردمانی محافظهکار و کموبیش سلطنتطلب را به خود میبیند-هواداران سلطنت در اکثریت به سر میبردند و به نحوی اعلام استقلال کردند؛ با این استدلال که ما هنوز سلطنت را قبول داریم و به اتفاقاتی که در پاریس میافتد، اهمیتی نمیدهیم. از طرفی دیگر، مناطق جنوبشرقی که هممرز با سوئیس و ایتالیا به شمار میآمد،در کنترل سلطنتطلبها بود. به همین دلیل جنگی در گرفت که نخست به شکست فرانسه انجامید؛ اما سرانجام شوروحال انقلابی مردم را وارد صحنه کرد و ورق را برگرداند.
سخن به اقدامات و عملکرد روبسپیر که میرسد نام گیوتین هم به میان میآید که اختراع یک پزشک فرانسوی است و دیری نمیگذرد که «ماشین مرگ» انقلاب فرانسه نام میگیرد. دوره قدرت داشتن روبسپیر دورهای است که سیدجواد طباطبایی از آن با عنوان دوران ترور و وحشت نام میبرد. دورهای که در انقلاب فرانسه شاخصتر از هر انقلاب دیگری رخ نمود:
به تدریج، مجلس تحت تاثیر روبسپیر و همراهانش تدابیر سخت و سختتری را اندیشید. یکی از افتخارات مجلس در این دوره اختراع دستگاهی بود که آن را به نام سازندهاش «گیوتین» نامیدند و به آسانی و بدون درد،سر را از بدن جدا میکرد. بعدها که هگل دست به انتقاد از انقلاب فرانسه زد، به همین دستگاه اشاره کرد و نوشت:«انقلاب فرانسه تحت تاثیر آن نظریهای که آزادی انتزاعی را تثبیت میکرد، سرآدمی را به همان راحتی میزدند که بقالها سرکلم را.»
با اختراع گیوتین، تمام کسانی که به عنوان دشمن مردم و مخالفان جمهوری و آزادی دستگیر میشدند،در محاکمههای بسیار سریع و فوری بدون آن که وکیلی داشته باشند و بتوانند از خود دفاع کنند حکم اعدام میگرفتند. اوایل چنین وانمود میکردند که توطئهای در کار است و دشمنان مردم میخواهند نظام جمهوری را براندازند بنابراین آنها را باید از میان برداشت.
مقاومتهایی که در برخی مناطق به چشم میآمد و جنگی که در گرفت، بهانهای به دست ژاکوبنها داد و رفتهرفته شمار اعدامیها بالا و بالاتر میرفت. در حالی که حکومت جمهوری تثبیت شده بود.کلمه ترور که معنای رعب و وحشت میدهد، برای نخستین بار در این دوره بار سیاسی به خود گرفت؛ چنان که این دوره را به نام دوره ترور و وحشت میشناسند.
مختصات دوران ترور و وحشت را طباطبایی از نگاه آمار هم شرح می دهد:
یک محقق آمریکایی در این زمینه کار آماری بسیار مهمی انجام داده که حکایت از اعدام 16 هزار و 600 نفر در طول 16 ماهی که دوره ترور و وحشت بوده دارد. نزدیک به 2 هزار و 500 نفر در پاریس به گیوتین سپرده شدند و مابقی جان خود را در ایالتهای دیگر از دست دادند. این آمار تنها به عدهای تعلق دارد که محاکمه شدهاند،و سپس نامشان در اسناد نهاد کلیسا به ثبت رسیده است.
با این حال، تحقیقات اخیر نشان میدهد که شمار کسانی که به دلیل ضد انقلابیگری توقیف شدهاند و به زندان رفتند به نیم میلیون نفر میرسد. عدهای از اینها در زندان از بین رفتند و هیچ آماری از این عده موجود نیست. همچنین مطالعات جدید روی اسناد به جای مانده از آن دوره به ما میگوید در مناطقی از فرانسه آن قدر دستها بسته بود که نمیتوانستند برای اعدام متهمان از گیوتین استفاده کنند. به عنوان مثال، شماری که تعدادشان مشخص نیست، بدون آن که محاکمهای در کار باشد، به رودخانه انداخته شدهاند؛ رودخانهای که از وسط فرانسه میگذرد و به دریای آتلانتیک میریزد.
به این ترتیب تاریخنویسها در اینباره بحث کردهاند که آیا باید دوره ترور و وحشت را بخشی از تاریخ انقلاب به شمار آورد و آیا این خاصیت انقلاب است که با خود همچو دورهای را به دنبال میآورد یا نه؛ و آیا شرایط زمانی چنان ایجاب میکرد که دوره ترور و وحشتی در میان باشد. تاریخنویسان جدید بنا به آماری که در اختیار دارند، میگویند در دورهای که نظام جمهوری در خطر بود، شمار اعدام چندان زیاد نبود و اتفاقا زمانی که دیگر خطری جمهوری را تهدید نمیکرد، آمار اعدامیها بالا رفت.
مورخ و سیاستپیشهای به نام «ادگار کینه»که خود جمهوریخواه بود و در قرن نوزدهم زندگی میکرد،مینویسد:«آنهایی که میگویند شرایط انقلابی ایجاب میکرد که ترور و وحشت را به عنوان معلول خود به دنبال آورد، باید بدانند ترور و وحشت زمانی فزونی گرفت که جمهوری تثبیت شده بود.» و نتیجه میگیرد:«گویی در کشور ما معلول بر علت پیشی گرفته است.»
به عبارت دیگر، این حکومت ترور و وحشت بود که آن شرایط را به وجود آورد و نه بر عکس آن، همانطور که میبینید، نوع نگاه به حوادث در تاریخنویسی مرتب تغییر میکند و نگاههای جدید، بحثهای جدیدتری را به دنبال میآورند و دریافتهای جدیدی را پیشرو میگذارند.دوره ترور و وحشت همچنان ادامه داشت تا آن که به تدریج در داخل مجلس مناسبات میان نیروها به هم خورد و کسانی پیدا شدند که علیه دیکتاتوری روبسپیر و اطرافیانش از خود واکنش نشان دادند.
دست آخر، روبسپیر را در همان مجلس خلعسلاح کردند و ریاست گروه را از او گرفتند و پایان دوره ترور و وحشت را اعلام کردند. روبسپیر و اطرافیانش همه دستگیر شدند و سرهایشان را به همان گیوتینی سپردند که خود اختراعش کرده بودند. دورهای که از پس دوره ترور میآید و طی آن گروههای معتدلتری به قدرت میرسند، ترمیدور نامیده میشود.
روبسپیر اما تنها یک حکومتگر خشن نبود که او ایدههای انقلابی خاصی نیز برای اداره فرانسه داشت. ایدهها و افکاری که شرح آن به روایت سید جواد طباطبایی در هفته آتی به تشریح خواهد آمد.