از تهران تا بیروت
آرشیو
چکیده
متن
لبنان کشوری است با حدود 10 هزار و پانصد کیلومتر مربع مساحت و در این مساحت، ملتی با حدود 15 گروه طایفهای مختلف در کنار یکدیگر زندگی میکنند. بخشی از این طوایف مسیحیاند و بخشی نیز مسلمان و مسلمانان نیز اعم از شیعه و سنی و اقلیتهایی دیگر هستند. ولی به هر صورت مطابق آخرین آمار از تعداد افراد واجد شرایط برای رای دادن در لبنان حدود 25 درصد افراد مسلماناند و بقیه مسیحی. بعد از جنگ جهانی اول و اشغال لبنان توسط فرانسه، مرزها و ساختار سیاسی کشور توسط فرانسویها تعیین شد و مسیحیان در صدر امور قرار گرفتند و بر مسلمانان مسلط شدند.
بعد از جنگ جهانی دوم اما لبنان استقلال خود را به دست آورد و ساختار کشور تغییر کرد. مطابق عرف مورد قبول رئیسجمهور به مسیحیان تعلق گرفت و نخستوزیر به اهل تسنن و ریاست مجلس نیز به شیعیان سپرده شد. با این حال ورود به ساختار حکومتی برای مسلمانان چندان سهل و ممکن نبود. تا آنکه سیدشرفالدین که یکی از مراجع شیعیان در لبنان بود و سابقه مقاومت ضدفرانسوی را نیز در کارنامه خود داشت از امام موسی صدر خواست تا به لبنان بیاید و نهادی را برای شیعیان تاسیس کند.
امام موسی صدر اقامت در لبنان را پذیرفت. فعالیتهای خود در لبنان را آغاز کرد. ابتدا او متوجه فقر و حاشیهنشینی شیعیان لبنانی شد و اینکه شیعیان برخلاف فالانژها و کمونیستها و گروههای دیگر، از یک وحدت تشکیلاتی برخوردار نیستند.
اینچنین بود که امام موسی صدر شروع به تاسیس مجلس اسلامی شیعیان کرد. از طرف دیگر در آن زمان، فلسطینیها در جنوب لبنان مستقر شده و برای خود تشکیلات نظامی و سیاسی تشکیل داده بودند. امام موسی صدر نسبت به فلسطینیها توجه خاصی داشت و حتی بنا بر قولی شهیر او اسرائیل را «شر مطلق» نامیده و تعامل با آن را حرام میدانسته است. اما او نسبت به نیروهای مقاومت فلسطینی نگاهی انتقادی داشت.
آنها در جنوب لبنان مستقر شده و به جای مقابله با اسرائیل، کارهایی نادرست و خلاف انجام میدادند و در امور داخلی لبنان دخالت میکردند به نوعی که اندیشه کنترل دولت مرکزی در لبنان را نیز در سر میپروراندند. اینچنین بود که امام موسی صدر به فکر تشکیل مقاومتی علیه اسرائیل افتاد تا به نوعی ابتکار عمل را از فلسطینیهای مستقر شده در جنوب لبنان بگیرد و به سوءاستفادههای آنها در خاک لبنان پایان دهد، چرا که به مقاومت فلسطینیها چندان خوشبین نبود و حتی یکبار به یاسر عرفات گفته بود که «یا اباعمار، فلسطین آزاد نمیشود مگر به دست مردم مومن و مذهبی.»
در همان زمان بود که فلسطینیهای مستقر در جنوب لبنان وارد یک جنگ با مسیحیان لبنانی نیز شده بودند و امام موسی صدر معتقد بود که این جنگ خیانت به لبنان است و قرار نیروهای مقاومت فلسطین بر مبارزه با اسرائیل بوده است و نه با لبنان. بنابراین امام موسی صدر «حرکت المحرومین» را شکل داد که نام «افواج المقاومه اللبنانیه» به مفهوم «گروههای مقاومت لبنانی» را به خود گرفت و مخفف آن همان «امل» بود. در سال 1975 گروه در حال آموزش نظامی بود که ناخواسته در آنجا بمبی منفجر شد و 70 نفر زخمی و شهید شدند.
خبر همه جا پیچید و همه به دنبال شناسایی هویت گروه بودند. تا اینکه امام موسی صدر مجبور شد پیدایش «امل» را اعلام عمومی کند. این گروه لبنان را وطن نهایی لبنانیها اعلام میکرد و لبنان را برای همه لبنانیها میخواست و به آزادی فلسطین اعتقاد داشت و مدافع حاکمیت دولت مرکزی بوده است. جنبش امل را چهبسا اسلامی هم بتوان دانست اما ریشههای آن ملی است و معتقد به محمد و عیسی و مسیح و پیامبران الهی است.
امام موسی صدر از شهری به شهر دیگر رفت و مردم را حول اندیشههای مقاومت و جنبش امل گرد هم آورد و تشکیلاتی را در جنوب لبنان پایه گذاشت و بدینترتیب ریشه مقاومت را کاشت. جنبش امل در آن زمان با عموم گروهها اعم از فالانژها، فلسطینیهای جنوب لبنان، کمونیستها و... در جنگ بود.
امام موسی صدر به فعالیتهای خود ادامه میداد تا شکلگیری نهضت انقلاب اسلامی در ایران. او رابطهای بسیار خوب و خصوصی با امام خمینی داشت تا آنجا که امام خمینی در نامهای به صدر، او را با صفاتی خارج از انتظار ستوده است. امام خمینی پیش از شکلگیری امل شهید چمران را به امام موسی صدر معرفی کرده بود تا به لبنان بیاید و با آنها همکاری کند که نتیجه سفر چمران به لبنان نزدیکی و همراهی او با امام موسی صدر به نحوی خاص و روحانی بود.
اما ربایش امام موسی صدر در جریان سفر او به لیبی، همچون شوکی بود که به چمران و جنبش امل وارد شد. فشارها از سوی گروههای مختلف به امل افزایش پیدا کرد و با این حال امل موجودیت خود را حفظ کرد. تا آنکه با حمله اسرائیل به لبنان، چمران و جنبش امل جایگاه تاثیرگذار خود را در جنبش مقاومت به نمایش گذاشتند.
با وقوع انقلاب ایران، در حالی که امام موسی صدر نیز ربوده شده بود، تعدادی از اعضای رهبری امل از جمله نبیه بری و مصطفی چمران به صورت دستهجمعی به تهران آمدند تا با امام خمینی دیدار کنند. در آن دیدار امام خمینی گفته بود که شما بهترین سوغاتی را برای من آوردهاید و چمران باید در تهران بماند. چمران ماند و وزیر دفاع در دولت وقت شد. واقعیت آن بود که برخی نیروهای برآمده از انقلاب ایران مخالف امام موسی صدر و مصطفی چمران بودند و بنابراین در اندیشه نابود کردن امل در لبنان فرو رفتند تا آنجا که حتی با ابوعمار علیه امل هماهنگ شدند.
آنها معتقد بودند که «امل» باید تابع آنها باشد یا از بین برود. چمران گفته بود که من از انقلاب ایران غصه به دل دارم چرا که آنها در مراسم پیروزی انقلاب و جشنها و گردهماییهای خود از تمام جنبشهای آزادیبخش دعوت میکنند و اما از جنبش امل دعوتی نمیکنند. جنبش امل یک جنبش ملی بود و اعتقادی به دخالت در امور کشورهای دیگر یا تبعیت از کشورهای دیگر نداشت و همین عامل گویی علت اصلی مخالفت برخی انقلابیهای ایران با امل بود. بنابراین آنها به فکر تاسیس گروه دیگری افتادند که همان گروه حزبالله بود.
حزبالله در آن زمان معتقد به حکومت اسلامی و انقلاب اسلامی در لبنان بود و در پرچم عراق مینوشت: «الثوره الاسلامیه فی لبنان». حال آنکه اکنون شعار خود را به «مقاومت اسلامی در لبنان» تغییر داده است. بسیاری از بچههای حزبالله، نیروهای جنبش امل بودند که به طرق مختلف از امل خارج شدند. در سال 1985 حزبالله اعلام موجودیت کرد و با دولت مرکزی هم مخالف و به دنبال انقلاب بود.
حزبالله در جنوب لبنان مستقر شده و شروع به فعالیت کرده بود. متاسفانه حزبالله وارد جنگی خونین با امل شد که اکنون پرداختن به آن ضرورتی ندارد. صبحی طفیلی که رهبری حزبالله را در آن زمان برعهده داشت، بعدها با خود حزبالله نیز جنگید و رودرروی آنها نیز ایستاد چرا که حزبالله واقعیتهای لبنان و لبنانی بودن را باید میپذیرفت و طفیلی اما آرمانگرا بود. با آمدن عباس موسوی به رهبری حزبالله، راهبردهای آنها به کلی تحول پیدا کرده بود.
آنها رابطه خود را با امل تصحیح کردند و در سوریه با ایران به توافق رسیدند که امل، ستون سیاسی شیعه در لبنان باشد و آنها بیشتر نیروی مقاومت باشند. جالب است بدانید که سیدحسن نصرالله سابقه عضویت در امل را دارد و برادر بزرگتر او نیز اکنون از اعضای امل است. سیاست حزبالله و ایران در این سالها همچنان که گفته شد بسیار تغییر پیدا کرد و واقعگرایی بر سیاست آنها حاکم شد.
امروز در مقاومت ضداسرائیلی حزبالله و امل در کنار یکدیگر حرکت میکنند و آنها نه به جنگ که به مقاومت اعتقاد دارند و دیدگاهشان در برابر اسرائیل، واحد است. حمله به اسرائیل و بمباندازی امل، بسیاری از مسلمانان مستقر در اسرائیل را نیز از بین خواهد برد و بنابراین احتیاجی به حمله بیرونی نیست. اسرائیل از بین میرود اما از درون.
ترکیب جمعیتی فلسطینیها در برابر جمعیت اسرائیلیها تا سال 2020 آنقدر افزایش پیدا خواهد کرد که تعداد آنها در اسرائیل به یکونیم برابر اسرائیلیها برسد. آیا در چنین شرایطی رژیم اسرائیل باقی خواهد ماند؟ ما لبنانیها ضربالمثلی داریم که میگوییم «موریانه از داخل چوب پیدا میشود و نه از بیرون آن».
البته ما به این جمله جمال عبدالناصر نیز معتقدیم که میگوید: «هرچه را با زور از شما گرفتند نمیتوانید بازپس بگیرید جز با زور.» ما به تأسی از امام موسی صدر به یک جنبش دفاعی در برابر اسرائیل معتقدیم؛ جنبشی که از یک استراتژی دفاعی برخوردار و پاسدار حقوق لبنانیها باشد