زنده باد آزادی
آرشیو
چکیده
متن
اردیبهشت امسال مقارن با چهلمین سال بحران بیسابقهای است که در کشورهای اروپایی و آمریکایی (شمالی و جنوبی) به نام قیام یا بحران جوانان رخ داد که در کشور فرانسه به اوج خود رسید. از این رو در دو ماه گذشته روشنفکران و روزنامهنگاران فرانسوی با جدیت به بازخوانی این واقعه پرداخته و تألیفات مفصلی را نیز ناشران و مجلات و روزنامهها به این جریان اختصاص دادهاند.
از آنجا که وقوع این قیام یک امر مهم اجتماعی است و آگاهی از جزییات آن برای مسئولان امور فرهنگی و آموزشی و بهخصوص اجتماعی کشور، کمال اهمیت را دارد، اینجانب نظر به سابقهای که در این کار داشتم، (در پی قیام و بحران می 1968 بود که کنفرانس عمومی یونسکو که هر دو سال بهمدت سه تا چهار هفته با حضور وزرای فرهنگ و آموزش کشورهای جهان در پاریس تشکیل میشد مدت چند روز بحث خود را به این مسئله اختصاص داد و برنامه مفصلی را برای دو سال آینده یونسکو به تصویب رساند و نگارنده با عهدهدار شدن مسئولیت بخش جوانان در یونسکو مشغول بررسی ابعاد این ماجرا شدم) شرح و بسط این ماجرا را مفید و ضرور یافتم.
شورش جوانان در سال 1968 به صورت یک بحران عمومی خاص کشورهای صنعتی بود که ایالات متحده و آلمان و ژاپن و برزیل را به درجات مختلف در برمیگرفت. فرانسه هم به دلایلی که به آن میپردازیم، شدیداً دچار این بحران شد اما این بحران فقط مفهوم سیاسی نداشت بلکه عوامل آن تا عمق جوامع صنعتی را نیز در برمیگرفت. اما ماجرا از آمریکا شروع شد.
ابتدا شورش در کامپوسها یعنی حوزههای دانشگاهی در کارولینای شمالی آغاز شد و به وسیله دانشجویان سیاهپوست از سال 1960 به صورت نشستن روی زمین (به اسم «سیت این» sit in) در محوطه دانشگاه و به مدت چندین شبانه روز همه دانشگاههای جنوب ایالات متحده را در برگرفت. در این زمان همراه با دانشجویان سیاهپوست، دیگر دانشجویان نیز در دفاع از آزادی بیان و آزادیهای مدنی و مبارزه با آزمایشهای اتمی و همچنین ضرورت اعلام بیطرفی در قبال فیدلکاسترو، هرچه بیشتر وارد مبارزات شدند. در نتیجه همین تحولات بود که در سال 1964 در دانشگاه برکلی در کالیفرنیا تظاهرات عظیمی بپا شد و مسئولان دانشگاه مجبور شدند شرایط دانشجویان معترض را بپذیرند.
مجموعه این جریانات تبدیل به نهضت فراگیر ضد جنگ ویتنام شد که در 17 مارس 1965 به یک میتینگ ملی ضد جنگ با شرکت صد هزار نفر در واشنگتن تبدیل شد. آنچنان که در سال 1968 وقتی تعداد سربازان آمریکایی در ویتنام به پانصد هزار نفر رسید تعداد دانشجویان معترض در دانشگاه میشیگان نیز به سیصد هزار نفر رسیده بود. از این موقع به بعد بود که دانشجویان هر روز هزاران کتابچه «احضار به خدمت زیر پرچم» خود را برای وزارت جنگ پس میفرستادند و دستهدسته برای فرار از جنگ به کانادا پناهنده میشدند و سرانجام نیز در سال 1968 جانسون قطع بمباران شمال ویتنام را اعلام کرد.
در این موقع بود که دانشجویان جریان «ضد فرهنگ» را اعلان کردند. این جریان «ضد فرهنگ» به اروپا نیز سرایت کرد؛ بهطوری که در 11 می سال 1968 دانشجویان توانستند یک میتینگ صدهزار نفری در بن (که در آن زمان جزو آلمان غربی و پایتخت آن کشور بود) تشکیل دهند. در این زمان آلمان به دو قسمت تقسیم شده بود: آلمان شرقی که تحت نفوذ شوروی بود و آلمان غربی که تحت نفوذ آمریکا بود. دانشجویان در هر دو آلمان در این تظاهرات شرکت کردند با این تفاوت که در آلمان شرقی هدف آنها ضدیت با روسیه شوروی و در آلمان غربی ضدیت با آمریکا بود.
در عین حال شعارهای آنها هم معطوف به حمایت از مردم ویتنام و محکوم کردن جنگ بود و هم در حمایت از جهان سوم. به تاریخ 2 ژوئن سال 1967 کشته شدن یک دانشجوی آلمانی هنگام مسافرت شاه ایران به آلمان بهعنوان همدردی با جوانان ایران و اعتراض به خشونتهای ساواک باعث توسعه تظاهرات دانشجویان آلمان شد و در نتیجه در 11 ژوییه همان سال این تظاهرات منجر به تشکیل کنفرانس وسیعی به نام مجمع انتقادی دانشجویان آلمان در قبال مسائل جهانی شد.
شروع جنبش دانشجویی 22 مارس 1968 در فرانسه
جنبش معروف ماه می1968 در فرانسه از دانشگاه جدیدالتأسیس نانتر در حومه پاریس آغاز شد. دانشجویان، سالن شورای دانشگاه که به جلسات استادان اختصاص داشت و آنها هرگز به آنجا راه نداشتند را به عنوان یک واقعه نمادین، در بیست و دوم مارس 1968 اشغال کردند و این عمل خود را اقدامی انقلابی از نوع جدید تلقی کردند و در اعلامیهشان گفتند که این انقلاب به غیر از انقلابهایی است که تاکنون در جهان دیده شده است: انقلاب، برای مبارزه با نابرابریها است. انقلاب، برای نجات مردم بیپناه از انواع اسارتها است. انقلاب، برای نجات فرد فرد افراد از محرومیت و بینوایی است.
انقلاب، مبارزه با عامل اصلی بدبختی انسانهای امروزی یعنی امپریالیسم است و این مبارزه با امپریالیسم فقط امپریالیسم آمریکا نیست! همزمان با مبارزه با امپریالیسم آمریکا، با قلدر دیگری که به نام دفاع از رنجبران جهان نیرنگ جدیدی را برای تسلط خود بر دنیا وضع کرده است یعنی اتحاد شوروی نیز باید مبارزه کرد. هدف اصلی، مبارزه با نابرابریها و بیعدالتیها است. دانشجویان نانتری در آن اعلامیه خطاب به استادان خود نوشتند: استادان عزیز هم خودتان و هم فرهنگتان پیر شده است، منظور ما یک انقلاب فرهنگی واقعی است.
ما با تمام قوا با هرگونه خشونتی مخالفیم. ما در پی سرنگون کردن هیچ دولت و حکومتی نیستیم. مائو رهبر چین نام انقلابش را انقلاب فرهنگی گذاشت ولی عملش منجر به کشتار بیسابقه میلیونها نفر از مردم بیگناه چین شد. راه ما راه او نیست هدف ما تحول افکار و ذهن افراد است. ما با هرگونه خشونت و خونریزی مخالفیم. ما با یک روش فلسفی به انسانها نگاه میکنیم.
ما میخواهیم با فشارهایی که مزاحم رشد شخصیت اصیل و واقعی انسانها است مبارزه کنیم. هدف ما فقط جامعه سرمایهداری نیست. ما کمونیسم را رژیم ظالمی میدانیم که مردم را با زور و جبر در قید نفوذ خود نگه میدارد. ما میخواهیم دانشگاه را که مظهر همکاری با استثمار و وسیله فریب مردم شده است تبدیل به دستگاه روشنگری و تنویر افکار کنیم.
کوهن بندیت دانشجوی جامعهشناسی که آلمانیالاصل بود و عملاً سخنگوی این اعتصاب در دانشگاه نانتر شده بود در همان روز 22 مارس اعلان کرد ما باید مبتنی بر سیستم دموکراسی واقعی که همان دموکراسی آتنی است عمل کنیم و منظورش این بود که همه تصمیمات در جمع باید گرفته شود نه به وسیله چند نفر از مسئولان اتحادیه. او بر همین اساس بود که گفت: ما کارگران را دعوت میکنیم تا آنها نیز با این جنبش همکاری کنند.
تأثیر انفجاری اعتصاب دانشگاه نانتر بر سوربن و دیگر دانشگاههای فرانسه
انقلاب فرانسه و تحولات مولود آن، موقعیتی استثنایی را برای این کشور ایجاد کرده بود تا آنجا که فرانسه از نظر سیاسی سرمشق جهانیان به حساب میآمد. مجالس ملی و محلی حاکمیت دموکراسی را به زندگی مردم مرتبط کرده بود و طبعاً فرانسویها از این جهت خود را کامل میدیدند. آنچنان که حتی اگر آمریکا در قرن نوزدهم نمونه حکومت دموکراسی واقعی در دنیا شناخته میشد، اساس این دموکراسی را نیز آمریکاییها از متفکرین فرانسوی قرن هجدهم اخذ کرده بودند.
از نظر آموزشی هم فرانسه، مدارس عالیای نظیر مدرسه پلیتکنیک از زمان ناپلئون برای تربیت مهندسین و دانشسرای عالی برای تربیت استادان در رشتههای مختلف اصالتش را به ساختار آموزشی فرانسه بخشیده بود. دانشجویان این مدارس از راه مصاحبه ورودی (کنکور) و با طی کردن مراحل سخت گزینش آموزشی انتخاب میشدند آنچنان که تلاش خانوادههای متمکن همواره بر این بود که فرزندانشان را برای موفقیت در مسابقه کنکور این مدارس آماده کنند.
اما در طول قرن بیستم تلاش دولت فرانسه بر این بود که بر حسب نیازهای مختلف کشور مدارس تخصصی از نوع پلیتکنیک و اکول نرمال را هر چه بیشتر ایجاد کنند بهطوری که در همه رشتههای مورد نیاز چه در بخش خصوصی و چه در بخش عمومی کادر برجسته و فرهیختهای را برای تأمین احتیاجات کشور آماده کنند.
نتیجه این که آموزش عالی به دو بخش تقسیم میشد: بخش مدارس عالی تخصصی که متکی به مصاحبه ورودی است و تقریباً تامینکننده کادرهای مدیریتی در تمام امور دولتی و خصوصی؛ و بخش آموزش عالی در دانشگاههای دولتی که دانشجویان را بدون کنکور میپذیرند. لذا با توسعه آموزش متوسطه بعد از جنگ تعداد علاقهمندان ورود به دانشگاههای بدون کنکور، رو به افزایش نهاد تا آنجا که اکنون شاید بیش از 80 درصد دانشجویان از این دسته باشند.
رفتهرفته اما دانشجویان اعتراضاتی را به این سیستم وارد کردند. به علت افزایش دانشجویان در سالهای بعد از جنگ ارتباط دانشجو بخلاف کشورهای آمریکا و انگلیس با استاد خیلی محدود بود. در سوربن کلاس استادان معروف نظیر ریمون آرون به علت استقبالی که از درس او میشد با کمک تلویزیون مدار بسته برگزار میگردید. یعنی عملاً دانشجویان استاد را رؤیت نمیکردند.
این مشکلات و ضعفهای دیگری که در سیستم وجود داشت سبب شد که ابتدا دانشگاه سوربن و پس از آن دانشگاههای شهرستانها هم از اعتصاب 22 ماه مارس پیروی کنند به طوریکه در ماه می تمام دانشگاهها و حتی بعضی از مدارس متوسطه هم در اعتصاب شرکت کردند. این اعتصاب عظیم در فرانسه، اعتصابی بیسابقه بود و در شش هفتهای که ادامه داشت، با پیوستن کارگران به جریان اعتصاب، جمع اعتصابکنندگان به ده میلیون نفر رسید.
انتقال ستاد دانشجویان از نانتر به سوربن
روز سوم ماه می دانشجویانی که در نانتر مبارزهشان را شروع کرده بودند به علت مخالفت رییس این دانشگاه برای ادامه تظاهراتشان به دانشگاه سوربن آمدند تا با همدلی و همکاری دانشجویان این دانشگاه به تظاهرات خود ادامه دهند. برخلاف انتظارشان رییس دانشگاه سوربن که با ادامه تظاهراتشان در سوربن موافق نبود، از پلیس درخواست مداخله و اخراج آنان را کرد، ولی بلافاصله اتحادیههای مختلف دانشجویی از همه دانشجویان فرانسه خواستند تا بهقصد حمایت از دانشجویان تظاهرکننده به تظاهرات در سراسر کشور ادامه دهند.
همه دانشجویان پاسخ مثبت به آنها دادند و بدین ترتیب این تظاهرات و راهپیمایی چندین روز ادامه یافت تا اینکه پلیس بهطور جدی مداخله کرد و برای اولین بار درگیری سختی میان دانشجویان و پلیس درگرفت. در نتیجه این بار سندیکاهای کارگران در همدردی با دانشجویان ترتیب راهپیمایی بزرگی در محله سنمیشل را دادند. حضور کارگران در این راهپیمایی به راهپیمایی دانشجویان ابهت بیشتری داد. روز 15 می کارگران نه فقط به راهپیمایی ادامه میدادند بلکه تعدادی از کارخانجات را هم به اشغال خود درآورده بودند.
در سالنهای مختلف سوربن نیز بحث و گفتگو ادامه داشت و جماعت زیادی از استادان، نویسندگان و روزنامهنگاران در حال رفت و آمد بودند و فضای سالنها و راهروها در عین بحثهای شدید حالت جشن و شادمانی بهخود گرفته بود و همه افراد از استاد و غیراستاد همه نوع حرفی را با صراحت تمام بیان میکردند، بهطوری که هرگز سوربن چنین روحیهای را بهخود ندیده بود. در چنین موقعیتی بود که دوگل برای چند ساعتی مفقودالاثر شده و اطلاع حاصل میشود که وی روز قبل برای دیدن فرماندهان ارتش فرانسه مقیم آلمان به صورت محرمانه به شهر بادن بادن در آلمان رفته بوده و خوش و خرم به پاریس مراجعت کرده و مقامات دولتی را دیده است.
دوگل و یارانش راهپیمایی مفصلی را در خیابان شانزهلیزه در حمایت از دوگل برپا میکنند. با انجام راهپیمایی در شانزهلیزه و امضای یک موافقتنامه میان سندیکاها و دولت و افزایش دستمزد کارگران، بتدریج اعتصابات فروکش کرد. دوگل برای اینکه دست خودش جهت همین اصلاحات باز باشد یک سال بعد، قانونی را به صورت رفراندم به رأی مردم میگذارد که رأی مردم نظر او را تأمین نمیکند. در نتیجه دوگل راهحل خودش را در کنارهگیری از مقام ریاست جمهوری میبیند و به آسانی خودش و خانوادهاش را از الیزه به ده مسکونیاش منتقل میکند.
نتایج حاصله از این وقایع
1 – تدابیر قانونی: دوگل وزیر آموزش خود یعنی ادگارفور را که مرد فعال و باجراتی بود وادار میکند تا قانونی را برای اصلاح نظام آموزش و پرورش فرانسه در اکتبر 1968 به مجلس ملی تقدیم کند. به موجب این قانون یکی از مشکلات نظام دانشگاهی فرانسه، تمرکز شدید امور آموزشی است و برای حل این مشکل، دانشگاهها از سیستم تمرکزی خارج میشوند و هر دانشگاهی خودمختار بر وضع خودش باید باشد.
2- تدابیر اداری: برای متعادل کردن وضع دانشگاهها که بدون کنکور، دانشجو میپذیرفتند، یک امتحان در سال دوم لیسانس و قبل از ارتقا به سال سوم در نظر گرفته شد که ارتقای دانشجویان مشروط به موفقیت در این امتحان بود.
آلنتورن چه گفت؟
آلن تورن یکی از اساتید فرانسوی است که همراهی بسیاری را در ماجراهای می 68 با دانشجویان داشت. حدود پنجاه سال است که با تورن دوستی دارم. در سفر اخیرم به فرانسه شبی برای صرف شام به منزلش رفتم و گفتم از تو میخواهم تغییراتی که در جامعه بعد از سال 1968 بوجود آمده است را برایم بگویی. او در پاسخ گفت که در این باره چندین کتاب نوشته است و خلاصه آن چند کتاب را در دو مورد و به صورت خلاصه چنین بازگو کرد:
1ـ جوانان در جامعه فرانسوی پس از می 68 جایگاه خود را تثبیت و اعلام کردند که به عنوان یک طبقه از نظر اجتماعی و فرهنگی وضع مشخصی دارند و باید وضع آنها بهرسمیت شناخته شود و در کلیه اموری که مربوط به جوانان میشود حق مشارکت و اظهارنظر داشته باشند.
2ـ در گذشته ما مسائل را فقط از نظر اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و یا حقوقی در نظر میگرفتیم، اما بعد از سال 68 فهمیدیم که به مسائل معنوی و غیرمادی و به مسائل فرهنگی جامعه نیز باید توجه میکردیم، مثل رابطه اولیا با فرزندانشان یا رابطه زن و مرد چه در شغل و کار و چه در زندگی زناشویی دو طرف باید در کمال تفاهم رعایت همدیگر را بطور منصفانه بکنند.
من به تورن گفتم نمیخواهی امکانات و ضرورت مشارکت را در مراحل مختلف زندگی به این دو اصل اضافه کنی و او ضمن تایید این نکته گفت که بدون شک مشارکت هم مسئله مهمی است و نتیجه مستقیم وقایع سال 68 است.
این بحث را من با دیگر دوستان جامعهشناسم ادامه دادم و همگی به این نتیجه رسیدیم که از مهمترین نتایج 68 برابری واقعی زن با مرد بوده است چه در خانواده و چه در جامعه و چه بسا فرانسویها در ضمیر ناخودآگاهشان خود را آماده جهانی شدن میکردهاند. همچنین هدف این جنبش، تقویت فردیت و شکوفایی شخصیت واقعی انسانی بوده است. منظور آزادگی فرد است که بسیاری از متفکرین آنرا مکمل انقلاب فرانسه میدانند. البته این فردیت نه به ذائقه کمونیسم و نه به ذائقه کاپیتالیسم خوشایند نیست، چرا که هر دو رژیم به دنبال ماشینی کردن و یکسانسازی انسانها هستند.
در نهایت اینکه امروز بسیاری از دانشجویان شصتوهشتی نیز در دیدگاههای خود متعادل شدهاند. بندیت امروز کتابی را منتشر کرده است با عنوان «68 را فراموش کن». کوهن بندیت در مصاحبهای که چند هفته پیش با نوول ابسرواتور انجام داده گفته است آقای سارکوزی مدعی است که میخواهد آثار ما را محو کند ولی مطلب جالب این است که خود ایشان دانسته یا ندانسته در همان راهی قدم میگذارد که ما چهل سال پیش با علاقه و حرارت در آن قدم برمیداشتیم.
ایشان هم در همان راهند. ایشان سال گذشته وقتی دولت خودشان را به مجلس معرفی کردند با افتخار میخواستند به فرانسویها بگویند که سعی کردهام در دولتم تعداد وزرای مرد و زن برابر باشد. هفته پیش هم که آقای برلوسکونی دولت خودش را به پارلمان ایتالیا معرفی کرد معلوم شد که تعداد زنان در پست وزارت 8 نفرند و مردان فقط 7 نفرند.
کوهن بندیت در همان شماره نوول ابسرواتور در جواب سخنان آقای سارکوزی گفته است: آقای سارکوزی هنگام رأیگیری برای انتخابات ریاست جمهوری گفته بود ما تا چند روز دیگر میراث ماه می 1968 را بهکلی تصفیه میکنیم. جواب ما به آقای سارکوزی این است که میراث می 68 اثر خود را در دنیا گذاشته است، مسئله رسیدن به جامعه عدالتطلب هدفی است که میلیونها مردم دنیا دنبال میکنند. تساوی مرد و زن در تمام جوامع امروز جهان هدفی است که ما در آن زمان دنبال میکردیم و امروز هم مردم مترقی و روشنضمیر دنبال میکنند.
پس میراث می 1968 در همه جای دنیا عزیز و محترم است و ما هم به موقع وظیفهمان را انجام دادهایم و بنا بر این امکان آن نیست که کسی بتواند امروز آنرا تخطئه کند. در روزهای پیش نشریه لوموند ویژهنامهای را در بررسی حوادث می 68 منتشر کرد. در یکی از گزارشهای آن مجله تحلیلی ارائه شده بود که خلاصهای از آن را پایان بخش مقاله خود قرار میدهم: عصیان ماه می که با هیچ واقعه تاریخی از اعتصابات ملی قابل قیاس نبود، جامعه فرانسه را شدیداً متحول کرد.
این واقعه نه توانست دولت را سرنگون کند و نه به آزادیهای تخیلی جوانها جامه عمل بپوشاند ولی از نظر سیاسی یک اثر مهم داشت و آن این بود که به فرانسویها ثابت کرد نه گلیسم و نه کمونیسم راه آینده نیستند ولو آنکه طرفداران این دو مسلک چندسالی به امید آینده به افکار خود ادامه دادند، تا اینکه در دهه 1980 تقریبا هر دو خاموش شدند. دیگر اینکه این واقعه ثابت کرد که رسوم پدرسالاری قابل دوام نیست و در عین حال نمیتوان منکر خوشبینی خیالپردازانه جوانان نسبت به آینده بود.
از آنجا که وقوع این قیام یک امر مهم اجتماعی است و آگاهی از جزییات آن برای مسئولان امور فرهنگی و آموزشی و بهخصوص اجتماعی کشور، کمال اهمیت را دارد، اینجانب نظر به سابقهای که در این کار داشتم، (در پی قیام و بحران می 1968 بود که کنفرانس عمومی یونسکو که هر دو سال بهمدت سه تا چهار هفته با حضور وزرای فرهنگ و آموزش کشورهای جهان در پاریس تشکیل میشد مدت چند روز بحث خود را به این مسئله اختصاص داد و برنامه مفصلی را برای دو سال آینده یونسکو به تصویب رساند و نگارنده با عهدهدار شدن مسئولیت بخش جوانان در یونسکو مشغول بررسی ابعاد این ماجرا شدم) شرح و بسط این ماجرا را مفید و ضرور یافتم.
شورش جوانان در سال 1968 به صورت یک بحران عمومی خاص کشورهای صنعتی بود که ایالات متحده و آلمان و ژاپن و برزیل را به درجات مختلف در برمیگرفت. فرانسه هم به دلایلی که به آن میپردازیم، شدیداً دچار این بحران شد اما این بحران فقط مفهوم سیاسی نداشت بلکه عوامل آن تا عمق جوامع صنعتی را نیز در برمیگرفت. اما ماجرا از آمریکا شروع شد.
ابتدا شورش در کامپوسها یعنی حوزههای دانشگاهی در کارولینای شمالی آغاز شد و به وسیله دانشجویان سیاهپوست از سال 1960 به صورت نشستن روی زمین (به اسم «سیت این» sit in) در محوطه دانشگاه و به مدت چندین شبانه روز همه دانشگاههای جنوب ایالات متحده را در برگرفت. در این زمان همراه با دانشجویان سیاهپوست، دیگر دانشجویان نیز در دفاع از آزادی بیان و آزادیهای مدنی و مبارزه با آزمایشهای اتمی و همچنین ضرورت اعلام بیطرفی در قبال فیدلکاسترو، هرچه بیشتر وارد مبارزات شدند. در نتیجه همین تحولات بود که در سال 1964 در دانشگاه برکلی در کالیفرنیا تظاهرات عظیمی بپا شد و مسئولان دانشگاه مجبور شدند شرایط دانشجویان معترض را بپذیرند.
مجموعه این جریانات تبدیل به نهضت فراگیر ضد جنگ ویتنام شد که در 17 مارس 1965 به یک میتینگ ملی ضد جنگ با شرکت صد هزار نفر در واشنگتن تبدیل شد. آنچنان که در سال 1968 وقتی تعداد سربازان آمریکایی در ویتنام به پانصد هزار نفر رسید تعداد دانشجویان معترض در دانشگاه میشیگان نیز به سیصد هزار نفر رسیده بود. از این موقع به بعد بود که دانشجویان هر روز هزاران کتابچه «احضار به خدمت زیر پرچم» خود را برای وزارت جنگ پس میفرستادند و دستهدسته برای فرار از جنگ به کانادا پناهنده میشدند و سرانجام نیز در سال 1968 جانسون قطع بمباران شمال ویتنام را اعلام کرد.
در این موقع بود که دانشجویان جریان «ضد فرهنگ» را اعلان کردند. این جریان «ضد فرهنگ» به اروپا نیز سرایت کرد؛ بهطوری که در 11 می سال 1968 دانشجویان توانستند یک میتینگ صدهزار نفری در بن (که در آن زمان جزو آلمان غربی و پایتخت آن کشور بود) تشکیل دهند. در این زمان آلمان به دو قسمت تقسیم شده بود: آلمان شرقی که تحت نفوذ شوروی بود و آلمان غربی که تحت نفوذ آمریکا بود. دانشجویان در هر دو آلمان در این تظاهرات شرکت کردند با این تفاوت که در آلمان شرقی هدف آنها ضدیت با روسیه شوروی و در آلمان غربی ضدیت با آمریکا بود.
در عین حال شعارهای آنها هم معطوف به حمایت از مردم ویتنام و محکوم کردن جنگ بود و هم در حمایت از جهان سوم. به تاریخ 2 ژوئن سال 1967 کشته شدن یک دانشجوی آلمانی هنگام مسافرت شاه ایران به آلمان بهعنوان همدردی با جوانان ایران و اعتراض به خشونتهای ساواک باعث توسعه تظاهرات دانشجویان آلمان شد و در نتیجه در 11 ژوییه همان سال این تظاهرات منجر به تشکیل کنفرانس وسیعی به نام مجمع انتقادی دانشجویان آلمان در قبال مسائل جهانی شد.
شروع جنبش دانشجویی 22 مارس 1968 در فرانسه
جنبش معروف ماه می1968 در فرانسه از دانشگاه جدیدالتأسیس نانتر در حومه پاریس آغاز شد. دانشجویان، سالن شورای دانشگاه که به جلسات استادان اختصاص داشت و آنها هرگز به آنجا راه نداشتند را به عنوان یک واقعه نمادین، در بیست و دوم مارس 1968 اشغال کردند و این عمل خود را اقدامی انقلابی از نوع جدید تلقی کردند و در اعلامیهشان گفتند که این انقلاب به غیر از انقلابهایی است که تاکنون در جهان دیده شده است: انقلاب، برای مبارزه با نابرابریها است. انقلاب، برای نجات مردم بیپناه از انواع اسارتها است. انقلاب، برای نجات فرد فرد افراد از محرومیت و بینوایی است.
انقلاب، مبارزه با عامل اصلی بدبختی انسانهای امروزی یعنی امپریالیسم است و این مبارزه با امپریالیسم فقط امپریالیسم آمریکا نیست! همزمان با مبارزه با امپریالیسم آمریکا، با قلدر دیگری که به نام دفاع از رنجبران جهان نیرنگ جدیدی را برای تسلط خود بر دنیا وضع کرده است یعنی اتحاد شوروی نیز باید مبارزه کرد. هدف اصلی، مبارزه با نابرابریها و بیعدالتیها است. دانشجویان نانتری در آن اعلامیه خطاب به استادان خود نوشتند: استادان عزیز هم خودتان و هم فرهنگتان پیر شده است، منظور ما یک انقلاب فرهنگی واقعی است.
ما با تمام قوا با هرگونه خشونتی مخالفیم. ما در پی سرنگون کردن هیچ دولت و حکومتی نیستیم. مائو رهبر چین نام انقلابش را انقلاب فرهنگی گذاشت ولی عملش منجر به کشتار بیسابقه میلیونها نفر از مردم بیگناه چین شد. راه ما راه او نیست هدف ما تحول افکار و ذهن افراد است. ما با هرگونه خشونت و خونریزی مخالفیم. ما با یک روش فلسفی به انسانها نگاه میکنیم.
ما میخواهیم با فشارهایی که مزاحم رشد شخصیت اصیل و واقعی انسانها است مبارزه کنیم. هدف ما فقط جامعه سرمایهداری نیست. ما کمونیسم را رژیم ظالمی میدانیم که مردم را با زور و جبر در قید نفوذ خود نگه میدارد. ما میخواهیم دانشگاه را که مظهر همکاری با استثمار و وسیله فریب مردم شده است تبدیل به دستگاه روشنگری و تنویر افکار کنیم.
کوهن بندیت دانشجوی جامعهشناسی که آلمانیالاصل بود و عملاً سخنگوی این اعتصاب در دانشگاه نانتر شده بود در همان روز 22 مارس اعلان کرد ما باید مبتنی بر سیستم دموکراسی واقعی که همان دموکراسی آتنی است عمل کنیم و منظورش این بود که همه تصمیمات در جمع باید گرفته شود نه به وسیله چند نفر از مسئولان اتحادیه. او بر همین اساس بود که گفت: ما کارگران را دعوت میکنیم تا آنها نیز با این جنبش همکاری کنند.
تأثیر انفجاری اعتصاب دانشگاه نانتر بر سوربن و دیگر دانشگاههای فرانسه
انقلاب فرانسه و تحولات مولود آن، موقعیتی استثنایی را برای این کشور ایجاد کرده بود تا آنجا که فرانسه از نظر سیاسی سرمشق جهانیان به حساب میآمد. مجالس ملی و محلی حاکمیت دموکراسی را به زندگی مردم مرتبط کرده بود و طبعاً فرانسویها از این جهت خود را کامل میدیدند. آنچنان که حتی اگر آمریکا در قرن نوزدهم نمونه حکومت دموکراسی واقعی در دنیا شناخته میشد، اساس این دموکراسی را نیز آمریکاییها از متفکرین فرانسوی قرن هجدهم اخذ کرده بودند.
از نظر آموزشی هم فرانسه، مدارس عالیای نظیر مدرسه پلیتکنیک از زمان ناپلئون برای تربیت مهندسین و دانشسرای عالی برای تربیت استادان در رشتههای مختلف اصالتش را به ساختار آموزشی فرانسه بخشیده بود. دانشجویان این مدارس از راه مصاحبه ورودی (کنکور) و با طی کردن مراحل سخت گزینش آموزشی انتخاب میشدند آنچنان که تلاش خانوادههای متمکن همواره بر این بود که فرزندانشان را برای موفقیت در مسابقه کنکور این مدارس آماده کنند.
اما در طول قرن بیستم تلاش دولت فرانسه بر این بود که بر حسب نیازهای مختلف کشور مدارس تخصصی از نوع پلیتکنیک و اکول نرمال را هر چه بیشتر ایجاد کنند بهطوری که در همه رشتههای مورد نیاز چه در بخش خصوصی و چه در بخش عمومی کادر برجسته و فرهیختهای را برای تأمین احتیاجات کشور آماده کنند.
نتیجه این که آموزش عالی به دو بخش تقسیم میشد: بخش مدارس عالی تخصصی که متکی به مصاحبه ورودی است و تقریباً تامینکننده کادرهای مدیریتی در تمام امور دولتی و خصوصی؛ و بخش آموزش عالی در دانشگاههای دولتی که دانشجویان را بدون کنکور میپذیرند. لذا با توسعه آموزش متوسطه بعد از جنگ تعداد علاقهمندان ورود به دانشگاههای بدون کنکور، رو به افزایش نهاد تا آنجا که اکنون شاید بیش از 80 درصد دانشجویان از این دسته باشند.
رفتهرفته اما دانشجویان اعتراضاتی را به این سیستم وارد کردند. به علت افزایش دانشجویان در سالهای بعد از جنگ ارتباط دانشجو بخلاف کشورهای آمریکا و انگلیس با استاد خیلی محدود بود. در سوربن کلاس استادان معروف نظیر ریمون آرون به علت استقبالی که از درس او میشد با کمک تلویزیون مدار بسته برگزار میگردید. یعنی عملاً دانشجویان استاد را رؤیت نمیکردند.
این مشکلات و ضعفهای دیگری که در سیستم وجود داشت سبب شد که ابتدا دانشگاه سوربن و پس از آن دانشگاههای شهرستانها هم از اعتصاب 22 ماه مارس پیروی کنند به طوریکه در ماه می تمام دانشگاهها و حتی بعضی از مدارس متوسطه هم در اعتصاب شرکت کردند. این اعتصاب عظیم در فرانسه، اعتصابی بیسابقه بود و در شش هفتهای که ادامه داشت، با پیوستن کارگران به جریان اعتصاب، جمع اعتصابکنندگان به ده میلیون نفر رسید.
انتقال ستاد دانشجویان از نانتر به سوربن
روز سوم ماه می دانشجویانی که در نانتر مبارزهشان را شروع کرده بودند به علت مخالفت رییس این دانشگاه برای ادامه تظاهراتشان به دانشگاه سوربن آمدند تا با همدلی و همکاری دانشجویان این دانشگاه به تظاهرات خود ادامه دهند. برخلاف انتظارشان رییس دانشگاه سوربن که با ادامه تظاهراتشان در سوربن موافق نبود، از پلیس درخواست مداخله و اخراج آنان را کرد، ولی بلافاصله اتحادیههای مختلف دانشجویی از همه دانشجویان فرانسه خواستند تا بهقصد حمایت از دانشجویان تظاهرکننده به تظاهرات در سراسر کشور ادامه دهند.
همه دانشجویان پاسخ مثبت به آنها دادند و بدین ترتیب این تظاهرات و راهپیمایی چندین روز ادامه یافت تا اینکه پلیس بهطور جدی مداخله کرد و برای اولین بار درگیری سختی میان دانشجویان و پلیس درگرفت. در نتیجه این بار سندیکاهای کارگران در همدردی با دانشجویان ترتیب راهپیمایی بزرگی در محله سنمیشل را دادند. حضور کارگران در این راهپیمایی به راهپیمایی دانشجویان ابهت بیشتری داد. روز 15 می کارگران نه فقط به راهپیمایی ادامه میدادند بلکه تعدادی از کارخانجات را هم به اشغال خود درآورده بودند.
در سالنهای مختلف سوربن نیز بحث و گفتگو ادامه داشت و جماعت زیادی از استادان، نویسندگان و روزنامهنگاران در حال رفت و آمد بودند و فضای سالنها و راهروها در عین بحثهای شدید حالت جشن و شادمانی بهخود گرفته بود و همه افراد از استاد و غیراستاد همه نوع حرفی را با صراحت تمام بیان میکردند، بهطوری که هرگز سوربن چنین روحیهای را بهخود ندیده بود. در چنین موقعیتی بود که دوگل برای چند ساعتی مفقودالاثر شده و اطلاع حاصل میشود که وی روز قبل برای دیدن فرماندهان ارتش فرانسه مقیم آلمان به صورت محرمانه به شهر بادن بادن در آلمان رفته بوده و خوش و خرم به پاریس مراجعت کرده و مقامات دولتی را دیده است.
دوگل و یارانش راهپیمایی مفصلی را در خیابان شانزهلیزه در حمایت از دوگل برپا میکنند. با انجام راهپیمایی در شانزهلیزه و امضای یک موافقتنامه میان سندیکاها و دولت و افزایش دستمزد کارگران، بتدریج اعتصابات فروکش کرد. دوگل برای اینکه دست خودش جهت همین اصلاحات باز باشد یک سال بعد، قانونی را به صورت رفراندم به رأی مردم میگذارد که رأی مردم نظر او را تأمین نمیکند. در نتیجه دوگل راهحل خودش را در کنارهگیری از مقام ریاست جمهوری میبیند و به آسانی خودش و خانوادهاش را از الیزه به ده مسکونیاش منتقل میکند.
نتایج حاصله از این وقایع
1 – تدابیر قانونی: دوگل وزیر آموزش خود یعنی ادگارفور را که مرد فعال و باجراتی بود وادار میکند تا قانونی را برای اصلاح نظام آموزش و پرورش فرانسه در اکتبر 1968 به مجلس ملی تقدیم کند. به موجب این قانون یکی از مشکلات نظام دانشگاهی فرانسه، تمرکز شدید امور آموزشی است و برای حل این مشکل، دانشگاهها از سیستم تمرکزی خارج میشوند و هر دانشگاهی خودمختار بر وضع خودش باید باشد.
2- تدابیر اداری: برای متعادل کردن وضع دانشگاهها که بدون کنکور، دانشجو میپذیرفتند، یک امتحان در سال دوم لیسانس و قبل از ارتقا به سال سوم در نظر گرفته شد که ارتقای دانشجویان مشروط به موفقیت در این امتحان بود.
آلنتورن چه گفت؟
آلن تورن یکی از اساتید فرانسوی است که همراهی بسیاری را در ماجراهای می 68 با دانشجویان داشت. حدود پنجاه سال است که با تورن دوستی دارم. در سفر اخیرم به فرانسه شبی برای صرف شام به منزلش رفتم و گفتم از تو میخواهم تغییراتی که در جامعه بعد از سال 1968 بوجود آمده است را برایم بگویی. او در پاسخ گفت که در این باره چندین کتاب نوشته است و خلاصه آن چند کتاب را در دو مورد و به صورت خلاصه چنین بازگو کرد:
1ـ جوانان در جامعه فرانسوی پس از می 68 جایگاه خود را تثبیت و اعلام کردند که به عنوان یک طبقه از نظر اجتماعی و فرهنگی وضع مشخصی دارند و باید وضع آنها بهرسمیت شناخته شود و در کلیه اموری که مربوط به جوانان میشود حق مشارکت و اظهارنظر داشته باشند.
2ـ در گذشته ما مسائل را فقط از نظر اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و یا حقوقی در نظر میگرفتیم، اما بعد از سال 68 فهمیدیم که به مسائل معنوی و غیرمادی و به مسائل فرهنگی جامعه نیز باید توجه میکردیم، مثل رابطه اولیا با فرزندانشان یا رابطه زن و مرد چه در شغل و کار و چه در زندگی زناشویی دو طرف باید در کمال تفاهم رعایت همدیگر را بطور منصفانه بکنند.
من به تورن گفتم نمیخواهی امکانات و ضرورت مشارکت را در مراحل مختلف زندگی به این دو اصل اضافه کنی و او ضمن تایید این نکته گفت که بدون شک مشارکت هم مسئله مهمی است و نتیجه مستقیم وقایع سال 68 است.
این بحث را من با دیگر دوستان جامعهشناسم ادامه دادم و همگی به این نتیجه رسیدیم که از مهمترین نتایج 68 برابری واقعی زن با مرد بوده است چه در خانواده و چه در جامعه و چه بسا فرانسویها در ضمیر ناخودآگاهشان خود را آماده جهانی شدن میکردهاند. همچنین هدف این جنبش، تقویت فردیت و شکوفایی شخصیت واقعی انسانی بوده است. منظور آزادگی فرد است که بسیاری از متفکرین آنرا مکمل انقلاب فرانسه میدانند. البته این فردیت نه به ذائقه کمونیسم و نه به ذائقه کاپیتالیسم خوشایند نیست، چرا که هر دو رژیم به دنبال ماشینی کردن و یکسانسازی انسانها هستند.
در نهایت اینکه امروز بسیاری از دانشجویان شصتوهشتی نیز در دیدگاههای خود متعادل شدهاند. بندیت امروز کتابی را منتشر کرده است با عنوان «68 را فراموش کن». کوهن بندیت در مصاحبهای که چند هفته پیش با نوول ابسرواتور انجام داده گفته است آقای سارکوزی مدعی است که میخواهد آثار ما را محو کند ولی مطلب جالب این است که خود ایشان دانسته یا ندانسته در همان راهی قدم میگذارد که ما چهل سال پیش با علاقه و حرارت در آن قدم برمیداشتیم.
ایشان هم در همان راهند. ایشان سال گذشته وقتی دولت خودشان را به مجلس معرفی کردند با افتخار میخواستند به فرانسویها بگویند که سعی کردهام در دولتم تعداد وزرای مرد و زن برابر باشد. هفته پیش هم که آقای برلوسکونی دولت خودش را به پارلمان ایتالیا معرفی کرد معلوم شد که تعداد زنان در پست وزارت 8 نفرند و مردان فقط 7 نفرند.
کوهن بندیت در همان شماره نوول ابسرواتور در جواب سخنان آقای سارکوزی گفته است: آقای سارکوزی هنگام رأیگیری برای انتخابات ریاست جمهوری گفته بود ما تا چند روز دیگر میراث ماه می 1968 را بهکلی تصفیه میکنیم. جواب ما به آقای سارکوزی این است که میراث می 68 اثر خود را در دنیا گذاشته است، مسئله رسیدن به جامعه عدالتطلب هدفی است که میلیونها مردم دنیا دنبال میکنند. تساوی مرد و زن در تمام جوامع امروز جهان هدفی است که ما در آن زمان دنبال میکردیم و امروز هم مردم مترقی و روشنضمیر دنبال میکنند.
پس میراث می 1968 در همه جای دنیا عزیز و محترم است و ما هم به موقع وظیفهمان را انجام دادهایم و بنا بر این امکان آن نیست که کسی بتواند امروز آنرا تخطئه کند. در روزهای پیش نشریه لوموند ویژهنامهای را در بررسی حوادث می 68 منتشر کرد. در یکی از گزارشهای آن مجله تحلیلی ارائه شده بود که خلاصهای از آن را پایان بخش مقاله خود قرار میدهم: عصیان ماه می که با هیچ واقعه تاریخی از اعتصابات ملی قابل قیاس نبود، جامعه فرانسه را شدیداً متحول کرد.
این واقعه نه توانست دولت را سرنگون کند و نه به آزادیهای تخیلی جوانها جامه عمل بپوشاند ولی از نظر سیاسی یک اثر مهم داشت و آن این بود که به فرانسویها ثابت کرد نه گلیسم و نه کمونیسم راه آینده نیستند ولو آنکه طرفداران این دو مسلک چندسالی به امید آینده به افکار خود ادامه دادند، تا اینکه در دهه 1980 تقریبا هر دو خاموش شدند. دیگر اینکه این واقعه ثابت کرد که رسوم پدرسالاری قابل دوام نیست و در عین حال نمیتوان منکر خوشبینی خیالپردازانه جوانان نسبت به آینده بود.