آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

نوشته‌ها و اندیشه‌های مرحوم آیت‌الله ‏صالحی‌نجف‌آبادی از دیرباز تاکنون‌ـ‌کم ‌و‌بیش‌ـ‌از نقد و انتقاد بی‌بهره نبوده ‏است.گرچه نمی‌توان آثار صالحی را ـ ‏همانگونه که خودش قائل بود ـ خالی از نقد ‏و نقص دانست، اما همین برکت از آثار وی، ‏بس که در پی کتاب پرآوازه‌اش شهید ‏جاوید، برخی نه‌تنها خواسته یا ناخواسته از ‏لاک تصلب خارج شدند، بلکه توفیق اجباری ‏یافتند که پیرامون این ماجرای مهم تاریخی ‏یعنی حرکت امام حسین علیه‌السلام به تتبع ‏بیشتری پردازند.‏

گفته می‌شود تنها در نقد کتاب شهید جاویدِ ‏صالحی، 15 اثر وکتاب به زیور طبع آراسته ‏شده است؛ این گذشته از مقالات، ‏سخنرانی‌ها و جلساتی است که از دهه 50 به ‏این سوی صالحی را قابل دانسته و ‏نقدهایی بر او نواختند؛ به گونه‌ای که شاید ‏کمتر کتابی باشد در تاریخ معاصر که این ‏گونه مورد نقّادی قرارگرفته باشد. یکی از کتاب‌هایی که استاد صالحی نجف‌‏آبادی آن را تألیف کرد و با زحمت طاقت‌‏فرسا در سال 1371 به چاپ رساند و ‏سوگمندانه در نمایشگاه بین‌المللی کتاب طی ‏دستوری جمع‌آوری و خمیر شد؛ کتاب «‌نگاهی به حماسه حسینی استاد مطهری» ‏بود.
 
در بدو انتشار آن، یکی از علمای قم در ‏یک صحبت علنی در مدرسه فیضیه بر آن ‏خرده گرفت،که در برخی از جراید آن روز ‏آن بیانات چاپ شد. میان مرحوم آقای ‏صالحی و مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی یک ‏گفتگوی قلمی‌صورت گرفت که برای رعایت ‏اختصار به صورت گزارش‌گونه ـ اما حاوی ‏غالب ‌مطالب ـ در این نوشتار بدان خواهیم ‏پرداخت.(توجه به نوعِ این‌گونه ‏برخوردهای علمی‌به‌ویژه میان دو عالمِ شیعی ‏قابل توجه و دقت است.)‏

پس از انتشار سخنان آن عالم بزرگوار، آقای ‏صالحی خطاب به ایشان پس از خطاب و ‏دعای «‌وفقه الله لمرضیه» آورده است:«پس از ‏سلام و تحیت روزنامه رسالت پنج‌شنبه ‏‏27/1/1371 سخنانی را از جنابعالی در مورد ‏محکوم کردن مجله «‌فاراد» نقل کرده و به ‏دنبال آن نوشته است: وی در همین رابطه به ‏تألیف کتابی 700 صفحه علیه آیت‌الله شهید ‏استاد مرتضی مطهری اشاره کرد و با بیان این ‏مطلب که اگر توجه افراد دلسوز و متعهد ‏نبود همان کتاب هم با عدم تدبیر و بی‌‏توجهی اجازه نشر می‌یافت...»
 
صالحی؛ سپس ‏با ذکر اینکه،گفته می‌شود مراد از آن کتاب، ‏کتاب اینجانب است،نوشته است:«‌دوباره به ‏منزل زنگ زدم و تماس با شما میسر نشد.‏اگر مراد بنده نیستم، مشخص کنید و اگر مراد ‏از آن کتاب، کتابِ بنده است، اولاً: این کتاب ‏گذشته از 700 صفحه نبودن، علیه شهید ‏مطهری نیست. بلکه در راستای تحقق‌دادن ‏خواسته آن بزرگوار است که جدّاً می‌خواست ‏قیام امام حسین (علیه‌السلام) به طور ‏استدلالی و خالی از تحریفات مورد بحث ‏عمیق قرارگیرد.»
 
وی پس از آنکه چشم‌اندازی کلی ازکتاب ارائه می‌دهد ‏می‌نویسد:«اگر شما یک حاشیه استدلالی ‏برکتاب تحریرالوسیله ‌امام خمینی زده و ‏مطلب ایشان را با رعایت ادب رد نمایید آیا ‏کسی می‌تواند آنرا خوانده و آنرا علیه ‌امام ‏‏(رحمه‌الله) بداند؟ آیا حق گفته است یا ‏باطل؟ اگر کتاب را نخوانده، محکوم کند ‏چطور؟ من از شما می‌خواهم کتاب مرا یک ‏بار بخوانید...»‏ نامه مرحوم صالحی سپس به تاریخ ‏‏7/2/1371 امضا شده و تلفن منزلش را نیز ‏نگاشته است. اما ماقبل آن نوشته است: ‏‏«‌منتظر جواب فوری شما هستم.» گو اینکه ‏نامه،همان روز یا فردایش به دست آن عالم ‏بزرگوار می‌رسد، ایشان هم در تاریخ ‏‏9/2/1371، طی یک نامه 5 بندی مطالبی را ‏به عنوان جوابیه ارسال کرده‌اند:‏

در بند اول؛ به صراحت مراد خود را از کتاب ‏‏700 صفحه‌ای علیه شهید جاوید، همان ‏کتاب آقای صالحی بیان می‌دارد.‏

در بند دوم می‌نگارند؛ با توجه به جریانات ‏گذشته برای اینجانب، نه‌تنها روشن نیست ‏که شما در مقام تحقیق و بررسی واقعیت‌ها ‏هستید؛ بلکه خلاف آن روشن است.‏

مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی در ‏بندهای دیگر می‌افزایند:«3- شما اگر مسائل ‏خود را به عنوان تحقیق و بررسی مطرح ‏می‌کنید؛ علی‌القاعده این حق را به دیگران ‏نیز می‌دهید که آنها افکار و نظرات خویش ‏را ابراز نمایند. در این صورت، چرا هرکس ‏که با نظرات کتاب شهید جاوید مخالفت ‏نمود، وی را سازمانی و مأمور ساواک ‏بلاواسطه او مع‌الواسطه معرفی کردید تا کار ‏به جائی رسید که مخالفت مثل مرحوم شمس‌‏آبادی مجوز قتل وکشتن وی شد؟ آیا این ‏است معنای تحقیق و تلاش برای وصول به ‏واقعیت؛ و نیز مرحوم آقای حاج‌شیخ ‏عبدالجواد اصفهانی که سلمان زمان بود؛ به ‏جرم مخالفت با کتاب شما ساواکی گردید!‏

‏4- شما اگر صرفاً به دنبال تحقیق می‌باشید ‏کثیری از مسائلی نیازمند به تحقیق در اسلام ‏وجود دارد که سابقه تحقیق در آن یا اصلاً ‏وجود ندارد یا کمتر از حدّ لازم درباره آنها ‏تحقیق شده و در این صورت آنها را در مسیر ‏تحقیق قرار می‌دادید، نه کتاب مرحوم شهید ‏مطهری را که حضرت امام (قدس‌سره ‏الشریف) تمام کتاب‌های ایشان را با تصریح ‏به عدم استثناء مفید برای جامعه ‏اسلامی‌معرفی فرموده‌اند.مقایسه‌ای که میان ‏کتاب خود و حواشی بر متون فقهیه نمودید، ‏ناتمام و غیر صحیح است. کتاب‌های فقهی ‏در حوزه‌ها و جو طلبگی مطرح است و طلبه ‏با اِن قلتُ قلتُ رشد نموده ‌اما در میان عوام و ‏توده مردم مطلب چنین نیست مخصوصاً در ‏رابطه با مسائل مربوط به حادثه کربلا؛ به ‏ویژه با
تعبیرات زننده‌ای که بر حسب نقل ‏بعضی از علماء از آن شهید بزرگوار در کتاب ‏مزبور دارید.‏

‏5-... آیا انتقاد و به اصطلاح شما تعلیقه بر ‏کتاب شهید مطهری به منظور تنقیص ‏شخصیت علمی‌آن بزرگوار،کوبیدن بزرگترین ‏اسلام‌شناس معاصر و مقام شهادت وی ‏نیست؟...»‏
پس از آن آقای صالحی در 23/2/1371 طی ‏نامه‌ای دیگر پس از ذکر القاب و دعای «‌زید ‏توفیق العالی» می‌نویسد: ‏

‏«‏‏1- ...
‏2- نوشته‌اید: «‌این جریان حاکی از این بودکه ‏جنابعالی در تمام تلاش برای رسیدن به ‏واقعیت‌ها نیستید؛ بلکه اهداف دیگری در بین ‏است.» ‏
جواب:... من غیر از یافتن واقعیت‌ها هیچ ‏هدفی نداشته و ندارم.‏

‏3- نوشته‌اید: چرا هرکس که با نظرات شهید ‏جاوید مخالفت نمود، وی را سازمانی و ‏مأمور ساواک بلاواسطه او مع‌الواسطه معرّفی ‏کردید؟
جواب: این برخلاف حقیقت...است و بنده هرگز ‏چنین تهمتی به کسی نزده‌ام. لطفاً مدرک ‏مدّعای خود را ارائه دهید.‏

‏4- قتل مرحوم شمس‌آبادی را به مخالفت با ‏شهید جاوید ربط داده و خواسته‌اید اینجانب ‏را در این قضیه مسئول بدانید.‏
جواب: افراد تبه‌کار این عالم زاهد را به ‏ناحق کشتند و این ربطی به بنده و شهید ‏جاوید ندارد، ساواک شاه بودکه به وسیله ‏روزنامه‌ها آن را به ناحق به شهید جاوید ربط ‏داد ...تفصیل این حیله ساواک را در کتاب ‏‏«‌توطئه شاه بر ضدّ امام خمینی» با ذکر ‏مدارک آورده‌ام‌.کتاب مزبور را بخوانید تا ‏حقیقت را بدانید.‏

‏5- نوشته‌اید: مرحوم آقای حاج شیخ ‏عبدالجواد اصفهانی که سلمان زمان بود، به ‏جرم مخالفت با کتاب شما ساواکی گردید.‏
جواب: اگر کسی چنین تهمتی به این عالم ‏بزرگوار زده، گناه بزرگی کرده است و این ‏ربطی به بنده ندارد...‏

‏ 6- فرموده‌اید: اگر شما به دنبال تحقیق ‏هستید خوب بود در موضوعات دیگری ‏تحقیق می‌کردید؛ نه در موضوع کتاب شهید ‏مطهری.‏
جواب: در موضوعات دیگر نیز تحقیق ‏کرده‌ام‌ و می‌کنم؛ ولی چون در موضوع قیام ‏امام حسین (علیه السلام) خیلی کم تحقیق ‏شده است، نوشته زیاد است ولی تحقیق،کم. ‏از این رو ضرورت داشت در این موضوع، ‏بحث استدلالی و اجتهادی وسیعی بشود و ‏بنده این کارِ ضروری را با نوشتن تعلیقه ‏برکتاب استاد انجام داده‌ام‌.‏

‏7- نوشته‌اید: حضرت امام (قدّس سرّه ‏الشریف) تمام کتاب‌های شهید مطهّری را با ‏تصریح به عدم استثناء مفید برای جامعه ‏معرّفی فرموده‌اند.‏
جواب: بنده نیز می‌گویم: تمام کتاب‌های ‏شهید مطهّری بی‌استثناء برای جامعه مفید ‏است، حتّی کتاب اقتصاد ایشان که‌ امام از ‏انتشار آن جلوگیری کردند ولی مفید بودن ‏کتاب‌ها به معنای این نیست که استاد شهید ‏معصوم بوده و هیچ مطلب قابل بحث و ‏مناقشه علمی‌در کتاب‌های ایشان وجود ندارد ‏و حاشیه زدن بر آنها ممنوع است.‏

‏8- فرموده‌اید: بحث‌های استدلالی فقط باید ‏در محیط‌های طلبگی مطرح شود؛ نه در بین ‏توده مردم.‏
جواب: حضرت امام خمینی (قدّس سرّه) ‏فرموده‌اند: «‌امروز با کمال خوشحالی به ‏مناسبت انقلاب اسلامی‌حرف‌های فقهاء و ‏صاحب‌نظران به رادیو و تلویزیون و ‏روزنامه‌ها کشیده شده است؛ چرا که نیاز ‏علمی‌به این بحث‌ها و مسائل هست.» ‏‏(صحیفه نور، جلد 21 ص 46 ) این سخن ‏امام حقّ است و باید مطالب استدلالی که ‏مورد نیاز است در سطح توده مردم و ‏دانشگاهیان و اهل مطالعه مطرح شود تا به ‏رشد علم و فرهنگ جامعه کمک کند ...

9- ...
‏10- ...
‏11- نوشته‌اید: آیا تعلیقه برکتاب شهید ‏مطهّری به منظور تنقیص شخصیت علمی‌آن ‏بزرگوار وکوبیدن بزرگترین اسلام‌شناس ‏معاصر و مقام شهادت وی نیست؟
جواب: تعلیقه بنده برکتاب استاد شهید؛ نه ‏تنها کوبیدن شخصیت استاد نیست، بلکه ‏کمک به هدف استاد ضمن تجلیل فراوان از ‏آن اسلام شناس بزرگ [است.]‏

‏ 12- نوشته‌اید: «‌برخلاف واقعیت،کتاب ‏شهید جاوید را زمینه پیروزی انقلاب ‏اسلامی‌قرار ندهید.»‏
جواب: من هرگز شهید جاوید را زمینه ‏پیروزی انقلاب اسلامی‌قرار نداده‌ام‌ و این ‏گفته نیز بر خلاف حقیقت است اگر دلیلی ‏دارید ارائه دهید.‏

‏13- از تشکر آیت‌الله حاج آقا مصطفی ‏خمینی (‌قدّس سرّه) در رابطه با پاسخی که ‏شما به شهید جاوید داده‌اید، سخنی به میان ‏آورده‌اید. ‏
جواب: محصول پاسخ شما به شهید جاوید ‏این است که قیام امام حسین( علیه السلام) را ‏از اُسوه بودن بیرون برده و مردم را از پیروی ‏ساقط کرده‌اید. نقاط ضعف نوشته شما را در ‏جزوه ارسالی آورده‌ام‌، شما آن را منتشرکنید ‏تا همه بخوانند و بدانند چگونه قیام امام را از ‏قابلیت پیروی ساقط کرده‌اید...»

تبلیغات