آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

هرگاه سخن از روش‌های فقهی و اصولی به میان می‌آید، رویکردهای اخیر حوزه‌های علمیه (در سده‌های 10 تا 14 هجری) و سیطره نگرش فقهی و اصولی بر کلیت معارف «شریعت محمدی» (ص) به ذهن مخاطب تبادر می‌کند. به عبارت دیگر؛ گویی راه و روشی دیگر، نمی‌توان یافت تا به حقایق شریعت، راهنمایی کند و بخش فقهی و احکام شریعت را به عنوان زیرمجموعه مبانی و مسائل کلامی و اخلاقی شریعت قرار دهد.

رویکرد رایج چند سده اخیر (اگر زمان‌های پیشین را بتوانیم استثنا کنیم) عدم توجه فقیهان و دانش فقهی به مبانی و مباحث کلامی و اخلاقی را نشان می‌دهد. گرچه در مقام نامگذاری از بحث‌های کلامی و اخلاقی به عنوان «اصول» و از مباحث فقهی به عنوان «فروع» یاد کرده‌اند، ولی همیشه جایگاه فرع و اصل را تغییر داده‌اند و «احکام شریعت» را مبنای پذیرش «عقاید و اخلاق» قرار داده‌اند و «از فرع به اصل» گذر کرده‌اند؛ در حالی که اقتضای منطق و عقلانیت «گذار از اصل به فرع» است.

نگاه اولیه به فرهنگ دینی رایج در جوامع اسلامی، آشکارا بر این جابجایی گواهی می‌دهد و البته اهل تحقیق را نگران می‌سازد که چگونه این وارونگی را ترمیم کنند. همان واژگونی که امیر مؤمنان علی(ع) با عبارت؛ «لبس الإسلام لبس الفرو مقلوبا= اسلام، پوستینی واژگونه، پوشانده شده است».
مرحوم آیت‌الله حاج شیخ نعمت الله صالحی نجف‌آبادی، در جای‌جای فرهنگ اسلامی، این تغییرات و تحریفات را رصد کرده بود و در محدوده توان خویش، اقدام به «اصلاح و بازسازی اندیشه دینی» و نشان دادن تحریفات می‌کرد.

اهم رویکردهای اجتهادی آیت‌الله صالحی را می‌توان در چند نکته گزارش کرد:

1- در بخش فقه و مبانی آن (اصول فقه) ضمن بهره‌گیری از روش‌های معهود حوزوی، باید به تطبیق و تصحیح مبانی فقهی (که فروع شریعت را تشکیل می‌دهند) مبتنی بر «مبانی کلامی و اخلاقی» مورد قبول (که اصول شریعت را در دو بخش نظری و عملی تشکیل می‌دهند) پرداخت. در این مسیر، بیشترین ارزش مربوط به «عقل» و در مرحله دوم مربوط به «نقل معتبر» (قرآن و روایات معتبره) است و هرگاه دلیل قانع کننده عقلی یا نقلی معتبری وجود داشته باشد، باید آن را برگزید و به آن فتوا داد و از مخالفت با رویکردهای ظاهرا اجماعی (اگر آن را مخالف عقل یا نقل معتبر می‌یافت) هیچگونه هراسی نباید داشت.

2- اجتهاد حقیقی باید از مبانی کلامی تا مبانی فقهی را در بر گیرد و سپس از آن در استنباط راهکارهای عملی الزامی شریعت، یعنی؛ حلال و حرام و واجبات و محرمات فقهی، بهره برده شود. وانهادن حتی یک مرحله از این «سیر معرفتی اجتهادی» عملا به تقلید پنهان می‌انجامد که تنها در پوششی ظاهری از اجتهاد، خود را نهان ساخته و رهرو را دچار اشتباه می‌کند که خود را مجتهد بنامد، در حالی که چنین فردی «مقلدی است که اطلاعات عمومی‌اش بیش از سایر مقلدان است».

مرحوم آیت‌الله صالحی نجف‌آبادی، خود آشکارا می‌گوید: «پس از مدتی تحصیل، در همه چیز شک کردم و تصمیم گرفتم تمام آنچه را که از راه تلقین و تقلید در ذهنم رسوب کرده بود، دور بریزم و با نگاهی علمی و عقلی و دور از یافته‌ها و بافته‌های این و آن، مورد تجربه و تحلیل قرار دهم. بنا بر این آنچه را که به آن رسیده‌ام، با تحقیق و تفکرو بر اساس دلایل متقن و محکم به دست آورده‌ام، به گونه‌ای که هیچ شک و تردیدی در آن‌ها ندارم و جزو باورهای من است».

ایشان با این سخن خود، یادآور کلام دلنشین علی بن ابی طالب (ع) می‌شود که فرمود: «لو خلّی عنان العقل ولم یحبس علی هوی نفس او عاده دین او عصبیه لسلف، ورد بصاحبه علی النجاه = اگر زمام عقل، رها شود و در بند هواهای نفسانی و عادات دینی و تعصب نسبت به پیشینیان گرفتار نشود، صاحب خود را به وادی نجات می‌رساند».

3- آثار منتشره مکتوب و محدود فقهی او، عمدتا شامل کتاب‌ها و مقالاتی می‌شود همچون؛ «1- پژوهشی جدید در چند مبحث فقهی (طهارت و نجاست، اخبار آب کرّ، طهارت کافر و ...) 2- جهاد در اسلام (اثبات دفاعی بودن تمامی جنگ‌های زمان پیامبر) 3- ولایت فقیه، حکومت صالحان (که به اثبات مسأله وکالتی بودن آن از سوی مردم می‌پردازد) 4- تفسیر آیه محاربه 5- قضاوت زن در فقه اسلامی و چند مقاله دیگر».

سیری اجمالی در این کتاب‌ها و مقالات، نشان دهنده اهمیت «عقلانیت» در بررسی‌های فقهی او است. او نشان می‌دهد که به هنگام پشتیبانی عقل و نقل معتبر، نباید از بزرگی بزرگان و مخالفت آنان ترسید و باید حقایق علمی را آشکارا بیان کرد و از کتمان حقایق شریعت پرهیز کرد.

4- ارزش «عقل و قرآن» برای سره و ناسره کردن روایات منقوله و معیار بودن این دو مقوله با ترتیب؛ «1- عقل 2- قرآن» در تمامی رویکردهای تحلیلی او و در حوزه‌های مختلف معارف اسلامی، سیره مستمره او را در شیوه اجتهادی‌اش نشان می‌دهد.

5- مرحوم صالحی، همچون استادش مرحوم بروجردی، بر لزوم بازخوانی تاریخ و تأثیر بخشی آن در کشف حقایق شریعت، تأکید می‌ورزید. به همین جهت، تبحری مثال زدنی در تاریخ و «علم رجال» داشت و کشفیات کم‌نظیری در مورد احادیث مجعوله داشت که اندکی از آن را در کتاب «غلو» و برخی مقالات دیگر خود، آورده است.

6- در مبانی فقه شیعه، از «اجماع» به عنوان دلیلی مستقل برای استنباط احکام شریعت یاد نمی‌شود؛ بلکه تنها به عنوان زیر مجموعه «سنت» ارزش‌گذاری می‌شود. به عبارت دیگر؛ حداکثر توان اجماع در فقه شیعه «حدس وجود دلیل معتبر نامشخص و مجملی از نوع قول یا فعل یا تقریر معصوم» است که منشأ رویکرد اتفاقی و اجماعی عالمان شیعه در خصوص یک مسأله شده است. این «حدس معتبر» بنا بود در جایی معتبر شمرده شود که هیچگونه دلیل علمی دیگری از نوع «دلیل عقل، قرآن یا روایت معتبره» در خصوص مسأله‌ای که اجماعی شمرده می‌شود، وجود نداشته باشد.
 
اندک‌اندک این مطلب دچار تغییر و تحول جدی شد و «تسلط روش و رویکرد تقلیدی» کار را به آنجا رساند که در بسیاری موارد، با ادعای اجماع، در برابر دلایل محکم عقلی و نقلی معتبر می‌ایستند و برخلاف دلایل معتبره فتوا می‌دهند و تنها مستندی که ارائه می‌کنند، دلیلی به نام «اجماع» است!
رویکرد آیت‌الله صالحی نجف‌آبادی، اعتماد به مبانی منطقی پذیرفته شده و مراجعه به دلایل مستقلی چون «دلایل عقلی و نقلی معتبره» و عدم اعتماد به دلیل غیر مستقلی چون «اجماع» است؛ تا چه رسد به «ادعای اجماع» که در اکثر موارد، ادعایی «غیر واقعی» است.

به عبارت دیگر؛ شبه دلیلی چون «اجماع» که بنا بود به عنوان «معین الحجه» به یاری عالمان آید تا «سنت احتمالی» را از طریق آن پیدا کنند، زور و توانش را چنان افزایش دادند که در برابر قوی‌ترین دلایل شریعت، یعنی «عقل و قرآن و سنت معتبره» نیز می‌ایستد و مانع تأثیرگذاری آن‌ها در آراء فقیهان و عالمان شریعت می‌شود و نقش «مانع الحجه» را برعهده گرفته است!

مرحوم صالحی در مبارزه با این رویکرد ضدعلمی، همه حیثیت و توان علمی و اجتماعی خود را به میدان آورد و تا زنده بود با آن مبارزه کرد و «دفاع از مبانی علمی» را هرگز فراموش نکرد و غریبانه با آثار و لوازم غیر منطقی رویکرد رایج درگیر شد.
به گمان من، میراث این عالم فرزانه و صالح، برای اهل تحقیق و نظر و مجتهدان آگاه و شجاع، سرمایه‌ای عظیم را فراهم آورده است تا با دغدغه‌ای به مراتب کمتر از آن علامه فرهیخته و شجاع، راه او را ادامه دهند و چراغی را که او بر افروخت، با ایمان و بردباری و تواضعی که او داشت و حقیقتا کم‌نظیر بود، برای همیشه فروزان بدارند.

7- مرحوم صالحی نجف‌آبادی، به پیروی از استادش مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی، اعتقاد ثابتی به «فقه مقارن» داشت و خود به لوازم علمی آن شدیدا ملتزم بود. آگاهی او از نظریات اهل سنت و آشنایی کم‌نظیر او نسبت به متون روایی، تاریخی، اعتقادی و فقهی آنان و عدم تعصب نسبت به قبول نظریات مستدل و منطقی ایشان، امکان تعاطی فکری با عالمان اهل سنت را برای وی فراهم می‌کرد. افسوس که از توانایی کم‌نظیر او در این زمینه‌ها عملا کمتر سود برده شد.

8- هزینه‌هایی که برای تثبیت رویکرد «عقلانی»، در تمامی ساحات معارف شریعت، باید پرداخت می‌شد، از سوی بزرگمردی چون آیت‌الله نعمت الله صالحی نجف‌آبادی و برخی همفکران و دوستان وی تاکنون پرداخت شده است. همه گونه تهمت و محرومیت و بی‌توجهی و مظلومیت را در بیش از نیم قرن، این مرد بزرگ تحمل کرد.
بزرگان دیگری از عالمان شیعه نیز وجود داشتند که الگوی مرحوم صالحی بودند و حقیقتا رنج تهمت‌ها و بی‌توجهی‌ها را چشیده بودند. ابن جنید، ابن ابی عقیل، مقدس اردبیلی، ملاصدرا، شیخ هادی نجم‌آبادی، سید محمد طباطبایی و بسیاری دیگر از افراد کمتر شناخته شده، رهپوی این کوی بوده‌اند و از تلاش باز نایستاده‌اند.

امروزه کسانی که پای در این راه نهاده و یا می‌نهند، خطرات و دغدغه‌های به مراتب کمتری را تجربه می‌کنند و در حقیقت، کنار سفره نسبتا آماده‌ای می‌نشینند که باید به یاد پیشینیان و پیشکسوت‌های زجر کشیده خود باشند و با تلاش جدی و رعایت پرهیزکاری، مقتدرانه و با اتکای به عقل و علم و قرآن و احادیث معتبره، راه سلف صالح را ادامه دهند و از «اصلاح اندیشه دینی» خسته نشوند و سستی به خود راه ندهند.

برای «اصلاح اندیشه دینی» و از جمله «احکام و فقه شریعت محمدی»(ص) باید چون صالحی نجف‌آبادی، صالح بود و مصلح. نام او حقیقتا تداعی می‌کند کلام سید الشهداء(ع) درباره «حربن یزید ریاحی» را که «انت حرّ، کما سمّتک امّک = تو آزاده‌ای، همانگونه که مادرت نامگذاری‌ات کرده است».

تبلیغات