آنکه بد اقبال بود و آنکه خوش اقبال بود
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«تنها به قاضی رفتن درست نیست... دانشجویان [باید] کلیه اسناد مربوط به فرد یا گروه را فتوکپیاش را در اختیار او بگذارند تا او مطالعه کند و توضیحات خود را بدهد و از توضیحاتش نوار صداوتصویر برداشته شود و از افشای دانشجویان هم نوار، اسلاید و صدا و فیلم گرفته شود و بعد هر شبی که اینها میخواهند نشان بدهند، قبلا اعلام کنند که افشاگری میشود، با [حضور] طرف مقابل که مردم وقتی افشاگری تمام میشود، تلویزیون خود را خاموش نکنند و بدانند که طرف مقابل هم بعد صحبت خواهد کرد تا همه را یکجا گوش کنند، ببینند و قضاوت کنند و از نظر ما این با عدل اسلامی سازگار است...
تا حالا جز در یک مورد که در رابطه با روزنامه جمهوری اسلامی بوده، در بقیه موارد همه اسناد مایوسکننده و منفی پخش شده است. اگر راجع به افراد، گروهها و موسسات دیگر، اسناد مثبت وجود دارد، اینها را هم نشان دهند که مردم به سمت بدبینی و یاس کشانده نشوند. سوق دادن به بدبینی خطر بزرگی است برای جامعه.»
اشتباه نکنید! این سخنان نه متعلق به مهدی بازرگان است که افشاگری دانشجویان پیرو خط امام گویی سقوط دولت او را نشانه گرفته بود و نه متعلق به فردی همچون عباس امیرانتظام که از میان نیروهای دولتی در جایگاه متهم ردیف اول همراهی با آمریکاییها قرار گرفت و در پی افشاگری دانشجویان انقلابی مستقر در سفارت آمریکا، راهی زندان شد و محکوم به حبس ابد.
این سخنان را آیتالله بهشتی، ماهی پس از تسخیر سفارت آمریکا در اجتماع گروهی از بازاریان تهران ایراد کرد تا شاید تحولی در روند افشاگریهای انقلابی پدید آید و کشتی انقلاب در امواج تندرویها، دستخوش حادثه نشود و البته به تاسف در آن فضای سرخ انقلابی، گوشها را راهی به چنین تذکراتی نبود.
چه آنکه سخنانی از این دست را نه تنها آیتالله بهشتی که مهدی بازرگان و همراهان او نیز با دانشجویان انقلابی در میان میگذاشتند و با این حال ناشنیده رها میشد. همچنان که نهضت آزادی نیز باری در پی افشاگری دو تن از دانشجویان پیرو خط امام (ابراهیم اصغرزاده و رحیم باطنی) در تلویزیون که با اتهامزنی همراه بود بیانیهای منتشر کرد و خطاب به دانشجویان انقلابی چنین به تذکر پرداخت: «میگویند انقلاب فرزندان خود را میخورد ولی ما را گمان نبود و نیست که انقلاب اسلامی ایران هم از همان ارزشها و معیارها برخوردار باشد که سایر انقلابها.
عمل دو نفر جوانان گوینده صحنه دیشب، با هیچ معیار سیاسی، حقوقی، اخلاقی و اسلامی و اصول قانون جمهوری اسلامی تطبیق نمیکند. در حالی که آنها از تریبون برخوردارند و طرف مورد اتهامشان محروم، هرچه را در اندیشه دارند بیپروا و بیمسوولیت به خورد مردم دادن، نه یک عمل سیاسی حاکی از بینش و وسعت دید و با مسوولیت انقلابی است و نه یک رفتار منطبق بر موازین اسلامی.»
29 سال پس از تسخیر سفارت آمریکا، امروز گویی فاصلهها با آن فضای سرخ انقلابی تا بدان حد رسیده است که سند ملاقات آیتالله بهشتی با کاردار سفارت آمریکا در تهران منتشر میشود و سخنان آن روحانی شهید، آنگاهی که از نگاهی واقعبینانه به رابطه با آمریکا سخن میگوید، دیگر با جنجال و انتقاد مواجه نمیشود و کسی آن دیدار را سند رسوایی نمیخواند. آیتالله بهشتی در آن ملاقات که هفتهای پیش از تسخیر سفارت آمریکا در دفتر کاری او صورت گرفته بود به مقامات آمریکایی میگوید که رهبری انقلاب به دنبال برقراری نگاهی دوستانه و مثبت در مواجهه با آمریکاییهاست و به دنبال آن نیست که دیواری به دور ایران بکشد و مرزهای باز میخواهد و نه مرزهای بسته.
و چه طنز غریبی است که این سند که سند واقعبینی آیتالله بهشتی باید قلمداد شود، 29 سال پیش از دیدگان مخفی و از انتشار بازماند تا چهره انقلابی آن روحانی بانفوذ، غیررادیکال جلوه نکند و حساب او از حساب بازرگان و یزدی و امیرانتظام و امثال آنها جدا بماند. بهشتی چه واقعبینانه با آمریکاییها مواجه شد که گویی اسیر آن فضای انقلابی نبود و چه خوشاقبال و بختیار بود که سند ملاقات او از انتشار بازماند و حیات سیاسی او بادوام ماند. در مقابل اما چه بداقبال بودند سیاستمدارانی همچون مهدی بازرگان که چرخ زمانه همپای آنها نمیچرخید و روح انقلابی علیه آنها بود و به قول معروف «یک دست دادن با برژینسکی، دست او را از ریاست بر دولت کوتاه کرد» و فراخوان اجتماع تودههای انقلابی به دست جوانان انقلابی علیه او و یارانش امضا شد.
انتشار سند ملاقات آیتالله بهشتی با آمریکاییها، مقدمهای است بر یک ارزیابی تاریخی در مقایسه سیاستمداران خوشاقبال و بداقبال؛ آیتالله بهشتی در مذاکرات خود با آمریکاییها از دخالت آنها در حوادث کردستان میپرسد و آنها نیز مدعی آن میشوند که دخالتی در ماجراهای کردستان ندارند و چنین دخالتی با منافع ملی آمریکا در تضاد است. حال آنکه وقتی عباس امیرانتظام در دیداری با آمریکاییها از آنها در باب چگونگی حل مساله کردستان میپرسد و راهی به مذاکره میجوید، جوانان انقلابی مستقر در سفارت آمریکا، این سند را نشانه وادادگی امیرانتظام میخوانند که چرا یک مقام ایرانی دست استمداد به سوی امپریالیسم آمریکا دراز کرده و در اندیشه همکاری با آنها فرو رفته است.
سه دهه پس از انقلاب ایران و همزمان با انتشار اسنادی از این دست، گویی که در گذری 28 ساله از آن دادگاههای خلقی، این بار دادگاههای عقلی را برپا باید کرد؛ آن هم نه حتی در آشکار و علنی که در پستوی ذهن؛ و تاریخ را بار دیگر باید خواند. این بار اما نه به روایت حاکمان که از زبان محکومان و از زبان آنهایی که سخنانشان ناشنیده باقی مانده است. از زبان آیتالله بهشتی که میگفت «تنها به قاضی رفتن درست نیست و سوق دادن به بدبینی خطر بزرگی است»؛
و حتی از زبان عباس امیرانتظام آنگاهی که در نامهای به آیتالله موسوی اردبیلی مینوشت: «امروز که شرف و حیثیت زندگیام به تار مویی بسته است، تقاضا دارم شما را ملاقات کنم و با توضیح و تشریح آنچه به من نسبت دادهاند و همه آنها دور از حقیقت و کذب محض است از کمک شما بهرهمند شوم. خدای بزرگ را گواه میگیرم که همه آنچه را که به من نسبت دادند اتهامی بیش نیست و خود شما در جریان مقداری از آنها در ماههای آذر، دی و بهمن سال 57 بودهاید و دور از انصاف الهی و عدل اسلامی است، وظیفهای که به من محول شده بود و انجام آن مورد تایید همه بود، امروز به صورتی مطرح شود که شرف و حیثیتم را که تنها اندوخته زندگی من است، بیپروا مورد تجاوز قرار دهند.»
28 سال پس از تسخیر سفارت آمریکا و با انتشار متن مذاکرات آیتالله بهشتی با مقامات آمریکایی در بحبوحه فضای سرخ انقلابی، دیدگاههای واقعبینانه او را تقدیر باید کرد و به حکم این تقدیر، اینک وقت آن نیز رسیده است که تاریخ را بازخوانی مجدد کنیم و در محکومان خویش نظر بیفکنیم. فراموش نکنیم اینک سندی از آیتالله بهشتی روبروی ماست که اگرچه امروز پس از انتشار، گواه واقعبینی اوست اما دیروز اگر انتشار مییافت، او را در رده محکومین قرار میداد.
انتقاد بهشتی از شیوه افشاگری دانشجویان
نظر شما و حزب راجع به افشاگریهای دانشجویان پیرو خط امام چیست و خط مشی شورای انقلاب چه خواهد بود؟
نظر ما این است که مدارک سیاسی در یک کشور به اطلاع ملت برسد، منتها آن شیوهای که تا حالا عمل شده بود، سه تا عیب داشت: یک عیبش این بود که همه اوراق و اسناد مربوط به یک فرد یا یک موسسه باید ارائه بشود، تا مردم بتوانند جمعبندی کامل کنند. در برخی موارد، گفته میشود که همه اوراق یکجا ارائه نمیشود. خوب اگر قرار است مردم درباره یک فرد یا موسسه چیزی بدانند باید همه اوراق آنجا را بخوانند تا بتوانند جمعبندی کنند. نقص دوم این بود که باید همان شب که این اوراق از رادیو تلویزیون و روزنامهها پخش میشود آن فرد یا گروه هم بتوانند بیایند توضیح بدهند.
تنها به قاضی رفتن درست نیست و ملت قاضی است، فرمولی را هم که برای این کار در نظر گرفته و پیشنهاد کرده و انشاءالله امیدواریم که به زودی مطرح بشود و رویش بحث بشود این است دانشجویان کلیه اسناد مربوط به فرد یا گروه را فتوکپیاش را در اختیار او بگذارند (اگر هم میترسند که فرار کند، قبلا بگویند تا یک ترتیبی داده شود که فرار نکند) تا او مطالعه کند و توضیحات خود را بدهد و از توضیحاتش نوار صدا و تصویر برداشته شود و از افشای دانشجویان هم نوار، اسلاید و صدا و فیلم گرفته شود و بعد هر شبی که اینها میخواهند نشان بدهند، قبلا اعلام کنند که افشاگری میشود، با طرف مقابل که مردم وقتی افشاگری تمام میشود، تلویزیون خود را خاموش نکنند و بدانند که طرف مقابل هم بعد صحبت خواهد کرد، تا همه را یکجا گوش کنند، ببینند و قضاوت کنند و از نظر ما این با عدل اسلامی سازگار است.
عیب سومی که در کار دانشجویان وجود دارد، این است که تا حالا جز در یک مورد که در رابطه با روزنامه جمهوری اسلامی بوده در بقیه موارد، همه اسناد مایوسکننده و منفی پخش شده است. اگر راجع به افراد، گروهها و موسسات دیگر، اسناد مثبت وجود دارد، اینها را هم نشان دهند که مردم به سمت بدبینی و یاس کشانده نشوند. سوق دادن به بدبینی خطر بزرگی است برای جامعه با وجودی که برادران دانشجو معایبی هم در کارشان بوده ولی اگر این سه اصل را رعایت کنند و کلیه اسناد را هم یکجا جمع کنند و در عرض یکی دو هفته افشا کنند چون مردم را در انتظار گذاشتن تزلزلی در روحیهشان به وجود میآورد و این به نفع انقلاب نیست.
روزنامه اطلاعات 12 اسفند 58
تا حالا جز در یک مورد که در رابطه با روزنامه جمهوری اسلامی بوده، در بقیه موارد همه اسناد مایوسکننده و منفی پخش شده است. اگر راجع به افراد، گروهها و موسسات دیگر، اسناد مثبت وجود دارد، اینها را هم نشان دهند که مردم به سمت بدبینی و یاس کشانده نشوند. سوق دادن به بدبینی خطر بزرگی است برای جامعه.»
اشتباه نکنید! این سخنان نه متعلق به مهدی بازرگان است که افشاگری دانشجویان پیرو خط امام گویی سقوط دولت او را نشانه گرفته بود و نه متعلق به فردی همچون عباس امیرانتظام که از میان نیروهای دولتی در جایگاه متهم ردیف اول همراهی با آمریکاییها قرار گرفت و در پی افشاگری دانشجویان انقلابی مستقر در سفارت آمریکا، راهی زندان شد و محکوم به حبس ابد.
این سخنان را آیتالله بهشتی، ماهی پس از تسخیر سفارت آمریکا در اجتماع گروهی از بازاریان تهران ایراد کرد تا شاید تحولی در روند افشاگریهای انقلابی پدید آید و کشتی انقلاب در امواج تندرویها، دستخوش حادثه نشود و البته به تاسف در آن فضای سرخ انقلابی، گوشها را راهی به چنین تذکراتی نبود.
چه آنکه سخنانی از این دست را نه تنها آیتالله بهشتی که مهدی بازرگان و همراهان او نیز با دانشجویان انقلابی در میان میگذاشتند و با این حال ناشنیده رها میشد. همچنان که نهضت آزادی نیز باری در پی افشاگری دو تن از دانشجویان پیرو خط امام (ابراهیم اصغرزاده و رحیم باطنی) در تلویزیون که با اتهامزنی همراه بود بیانیهای منتشر کرد و خطاب به دانشجویان انقلابی چنین به تذکر پرداخت: «میگویند انقلاب فرزندان خود را میخورد ولی ما را گمان نبود و نیست که انقلاب اسلامی ایران هم از همان ارزشها و معیارها برخوردار باشد که سایر انقلابها.
عمل دو نفر جوانان گوینده صحنه دیشب، با هیچ معیار سیاسی، حقوقی، اخلاقی و اسلامی و اصول قانون جمهوری اسلامی تطبیق نمیکند. در حالی که آنها از تریبون برخوردارند و طرف مورد اتهامشان محروم، هرچه را در اندیشه دارند بیپروا و بیمسوولیت به خورد مردم دادن، نه یک عمل سیاسی حاکی از بینش و وسعت دید و با مسوولیت انقلابی است و نه یک رفتار منطبق بر موازین اسلامی.»
29 سال پس از تسخیر سفارت آمریکا، امروز گویی فاصلهها با آن فضای سرخ انقلابی تا بدان حد رسیده است که سند ملاقات آیتالله بهشتی با کاردار سفارت آمریکا در تهران منتشر میشود و سخنان آن روحانی شهید، آنگاهی که از نگاهی واقعبینانه به رابطه با آمریکا سخن میگوید، دیگر با جنجال و انتقاد مواجه نمیشود و کسی آن دیدار را سند رسوایی نمیخواند. آیتالله بهشتی در آن ملاقات که هفتهای پیش از تسخیر سفارت آمریکا در دفتر کاری او صورت گرفته بود به مقامات آمریکایی میگوید که رهبری انقلاب به دنبال برقراری نگاهی دوستانه و مثبت در مواجهه با آمریکاییهاست و به دنبال آن نیست که دیواری به دور ایران بکشد و مرزهای باز میخواهد و نه مرزهای بسته.
و چه طنز غریبی است که این سند که سند واقعبینی آیتالله بهشتی باید قلمداد شود، 29 سال پیش از دیدگان مخفی و از انتشار بازماند تا چهره انقلابی آن روحانی بانفوذ، غیررادیکال جلوه نکند و حساب او از حساب بازرگان و یزدی و امیرانتظام و امثال آنها جدا بماند. بهشتی چه واقعبینانه با آمریکاییها مواجه شد که گویی اسیر آن فضای انقلابی نبود و چه خوشاقبال و بختیار بود که سند ملاقات او از انتشار بازماند و حیات سیاسی او بادوام ماند. در مقابل اما چه بداقبال بودند سیاستمدارانی همچون مهدی بازرگان که چرخ زمانه همپای آنها نمیچرخید و روح انقلابی علیه آنها بود و به قول معروف «یک دست دادن با برژینسکی، دست او را از ریاست بر دولت کوتاه کرد» و فراخوان اجتماع تودههای انقلابی به دست جوانان انقلابی علیه او و یارانش امضا شد.
انتشار سند ملاقات آیتالله بهشتی با آمریکاییها، مقدمهای است بر یک ارزیابی تاریخی در مقایسه سیاستمداران خوشاقبال و بداقبال؛ آیتالله بهشتی در مذاکرات خود با آمریکاییها از دخالت آنها در حوادث کردستان میپرسد و آنها نیز مدعی آن میشوند که دخالتی در ماجراهای کردستان ندارند و چنین دخالتی با منافع ملی آمریکا در تضاد است. حال آنکه وقتی عباس امیرانتظام در دیداری با آمریکاییها از آنها در باب چگونگی حل مساله کردستان میپرسد و راهی به مذاکره میجوید، جوانان انقلابی مستقر در سفارت آمریکا، این سند را نشانه وادادگی امیرانتظام میخوانند که چرا یک مقام ایرانی دست استمداد به سوی امپریالیسم آمریکا دراز کرده و در اندیشه همکاری با آنها فرو رفته است.
سه دهه پس از انقلاب ایران و همزمان با انتشار اسنادی از این دست، گویی که در گذری 28 ساله از آن دادگاههای خلقی، این بار دادگاههای عقلی را برپا باید کرد؛ آن هم نه حتی در آشکار و علنی که در پستوی ذهن؛ و تاریخ را بار دیگر باید خواند. این بار اما نه به روایت حاکمان که از زبان محکومان و از زبان آنهایی که سخنانشان ناشنیده باقی مانده است. از زبان آیتالله بهشتی که میگفت «تنها به قاضی رفتن درست نیست و سوق دادن به بدبینی خطر بزرگی است»؛
و حتی از زبان عباس امیرانتظام آنگاهی که در نامهای به آیتالله موسوی اردبیلی مینوشت: «امروز که شرف و حیثیت زندگیام به تار مویی بسته است، تقاضا دارم شما را ملاقات کنم و با توضیح و تشریح آنچه به من نسبت دادهاند و همه آنها دور از حقیقت و کذب محض است از کمک شما بهرهمند شوم. خدای بزرگ را گواه میگیرم که همه آنچه را که به من نسبت دادند اتهامی بیش نیست و خود شما در جریان مقداری از آنها در ماههای آذر، دی و بهمن سال 57 بودهاید و دور از انصاف الهی و عدل اسلامی است، وظیفهای که به من محول شده بود و انجام آن مورد تایید همه بود، امروز به صورتی مطرح شود که شرف و حیثیتم را که تنها اندوخته زندگی من است، بیپروا مورد تجاوز قرار دهند.»
28 سال پس از تسخیر سفارت آمریکا و با انتشار متن مذاکرات آیتالله بهشتی با مقامات آمریکایی در بحبوحه فضای سرخ انقلابی، دیدگاههای واقعبینانه او را تقدیر باید کرد و به حکم این تقدیر، اینک وقت آن نیز رسیده است که تاریخ را بازخوانی مجدد کنیم و در محکومان خویش نظر بیفکنیم. فراموش نکنیم اینک سندی از آیتالله بهشتی روبروی ماست که اگرچه امروز پس از انتشار، گواه واقعبینی اوست اما دیروز اگر انتشار مییافت، او را در رده محکومین قرار میداد.
انتقاد بهشتی از شیوه افشاگری دانشجویان
نظر شما و حزب راجع به افشاگریهای دانشجویان پیرو خط امام چیست و خط مشی شورای انقلاب چه خواهد بود؟
نظر ما این است که مدارک سیاسی در یک کشور به اطلاع ملت برسد، منتها آن شیوهای که تا حالا عمل شده بود، سه تا عیب داشت: یک عیبش این بود که همه اوراق و اسناد مربوط به یک فرد یا یک موسسه باید ارائه بشود، تا مردم بتوانند جمعبندی کامل کنند. در برخی موارد، گفته میشود که همه اوراق یکجا ارائه نمیشود. خوب اگر قرار است مردم درباره یک فرد یا موسسه چیزی بدانند باید همه اوراق آنجا را بخوانند تا بتوانند جمعبندی کنند. نقص دوم این بود که باید همان شب که این اوراق از رادیو تلویزیون و روزنامهها پخش میشود آن فرد یا گروه هم بتوانند بیایند توضیح بدهند.
تنها به قاضی رفتن درست نیست و ملت قاضی است، فرمولی را هم که برای این کار در نظر گرفته و پیشنهاد کرده و انشاءالله امیدواریم که به زودی مطرح بشود و رویش بحث بشود این است دانشجویان کلیه اسناد مربوط به فرد یا گروه را فتوکپیاش را در اختیار او بگذارند (اگر هم میترسند که فرار کند، قبلا بگویند تا یک ترتیبی داده شود که فرار نکند) تا او مطالعه کند و توضیحات خود را بدهد و از توضیحاتش نوار صدا و تصویر برداشته شود و از افشای دانشجویان هم نوار، اسلاید و صدا و فیلم گرفته شود و بعد هر شبی که اینها میخواهند نشان بدهند، قبلا اعلام کنند که افشاگری میشود، با طرف مقابل که مردم وقتی افشاگری تمام میشود، تلویزیون خود را خاموش نکنند و بدانند که طرف مقابل هم بعد صحبت خواهد کرد، تا همه را یکجا گوش کنند، ببینند و قضاوت کنند و از نظر ما این با عدل اسلامی سازگار است.
عیب سومی که در کار دانشجویان وجود دارد، این است که تا حالا جز در یک مورد که در رابطه با روزنامه جمهوری اسلامی بوده در بقیه موارد، همه اسناد مایوسکننده و منفی پخش شده است. اگر راجع به افراد، گروهها و موسسات دیگر، اسناد مثبت وجود دارد، اینها را هم نشان دهند که مردم به سمت بدبینی و یاس کشانده نشوند. سوق دادن به بدبینی خطر بزرگی است برای جامعه با وجودی که برادران دانشجو معایبی هم در کارشان بوده ولی اگر این سه اصل را رعایت کنند و کلیه اسناد را هم یکجا جمع کنند و در عرض یکی دو هفته افشا کنند چون مردم را در انتظار گذاشتن تزلزلی در روحیهشان به وجود میآورد و این به نفع انقلاب نیست.
روزنامه اطلاعات 12 اسفند 58