نویسندگان: سمیرا نیکبخت
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

عصر مذمت زن نفس‌های آخر خود را می‌زند. اگر عصر مدرن با حاکمیت مردان آغاز شد امروز در دوره پست‌مدرن‌ها زنان در عرصه سیاست و حکومت ظاهر شده‌اند تا همه چیز به پای مردان نوشته نشود.

اگر فیلسوفان یونان باستان، زن را تحقیر می‌کردند و فلاسفه پس از آنها نیز در دوره حاکمیت مدرنیسم به زن بی‌توجهی نشان می‌دادند تا دنیا مردانه شود و رنگ و بوی زنانه به خود نگیرد، امروز زنان از سیاست تفسیری دیگر ارائه می‌کنند تا نشان‌ دهند تنها با فهم زنان از پلتیک است که صلح دست‌یافتنی می‌شود.
 
اگر زمانی زن را دروازه شیطان می‌دانستند و به بلایای طبیعی عنوان زنانه می‌دادند امروز آنان با مبارزه مسالمت‌آمیز در حال به حاشیه راندن مردان هستند تا تنها این را ثابت کنند که جنگ و ستیز در دوران قدیم و جدید تنها ناشی از نگاه مردانه به جهان و تضادها بوده است. تاریخ همان طور که ورق می‌خورد رنگ و بوی زنانه‌اش هم بیشتر می‌شود تا عیان شود زنان چیزی کمتر از مردان ندارند و حتی شاید با حاکمیت آنان بر سیاست و حکومت، تحقق صلح آسان‌تر شود.

زن‌سالاری یا برابری‌خواهی
در عصر پست‌مدرن، آنها که از زن و سیاستمداران زن خوششان نمی‌آید فمنیسم را به زن‌سالاری ترجمه کرده‌اند. حال آنکه زن‌سالاری یک تعبیر و تفسیر خاص از فمنیسم است. آنان که رادیکال می‌اندیشند و افراط را بر میانه‌روی ترجیح می‌دهند، خواهان سالاری زن در جامعه هستند ولی این تفسیر خودخواهانه شامل همه فمنیست‌ها نمی‌شود. برخی از طرفداران حقوق زنان، لیبرال می‌اندیشند و خود را در گیر و دار مبارزه برای حذف جنسیتی قرار نمی‌دهند.

لیبرال‌ها برخلاف رادیکال‌ها برابری حقوق می‌خواهند و نه تساوی در حقوق. آنها از مبارزه با مناسبات مردسالانه دفاع می‌کنند و نه مقابله با مردان. اینها به تفاوت‌ها می‌اندیشند و آنان به تضادها. اینها از درون تفاوت‌ها به جایی می‌رسند که در دنیای زنانه صلح، سهل‌الوصول‌تر است و ادعایشان هم نتایج شوم حاکمیت انحصاری مردان بر سیاست است. ولی تندروها فقط تضاد را می‌بینند و چنین نگاهی این برداشت را به ذهن یک ناظر بیرونی می‌رساند که دنیای زنانه و رادیکال با مردان چندان تفاوتی نخواهد داشت.

تفاوت‌ها میان فمنیست‌ها هرچه باشد، یک چیز را قطعی کرده است و آن ظهور تدریجی زنان در سیاست و حکومت است. زنانی که هم لیبرال‌اند و هم رادیکال. لیبرال‌اند وقتی که صحنه سیاست به روی آنها گشوده می‌شود و رادیکال‌اند زمانی که مردان خشونت‌ورزی می‌کنند و همه چیز را مردانه می‌بینند اما با این وجود زنان در مبارزه‌شان استثنا هم آفریده‌اند. آنان مسالمت‌جویی پیشه کردند تا حقوق‌شان را تدریجی به دست آورند. چرا که تنها در این شرایط از حقوق نهادینه شده برخوردار می‌شدند.
 
انقلاب به کار آنها نمی‌آمد چرا که انقلاب خود پدیده‌ای مردانه بود و شکستن انحصارش هم غیرممکن، پس اصلاح‌طلب شدند و استراتژی‌شان را کسب منزلت قرار دادند تا با کسب پرستیژ و تقیه، موقعیت اجتماعی و سیاسی‌شان را ارتقاء دهند. آنان برخلاف مردان به سیاست تغییر وضع موجود باور نداشتند چرا که رسیدن به آن مستلزم انکار واقعیت بود و با این کار کسب حقوق میسر نمی‌شد. اگرچه زنان انقلابی نبودند ولی با این وجود در عمل انقلاب به پا کرده‌اند. امروز زنان دسترنج استراتژی دیروزشان را می‌بینند.
 
از آمریکای لاتین تا آسیا و آفریقا همه به محل نمایش زنان در قدرت تبدیل شده است. امری که در خاورمیانه به دلیل پیوند خوردن سنت‌های مردسالارانه با سیاست کمتر مجالی برای ظهور پیدا کرده است. چه کسی می‌داند، شاید دنیای زنانه بهتر از نوع مردانه‌اش باشد به هر حال باید در انتظارش ماند و پیامدهایش را به چشم دید.

تبلیغات