نویسندگان: آرش فرح زاد
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن


 
ملاقات‌های اخیر جیمی کارتر رئیس‌جمهور سابق آمریکا با رهبران حماس همان اندازه که نشان‌دهنده بازگشت صداقت و مصلحت‌گرایی به خاورمیانه بود، حکایت از این واقعیت نیز داشت که سیاست آمریکا در منطقه به بن‌بست رسیده است. کاندولیزا رایس، وزیر امورخارجه آمریکا اخیرا به گونه‌ای رفتار می‌کند که انگار قصد دارد با تغییراتی جزئی نظام آپارتاید را در این منطقه حاکم کند.
 
در حالی که خانم رایس نظامیان اشغالگر اسرائیل را متقاعد کرد که تعداد محدودی از کل پانصد واحد گشت و ایستگاه‌های بازرسی در کرانه غربی را برچینند این نظامیان به‌طور همزمان از ورود سوخت به غزه جلوگیری کردند، یک‌ونیم میلیون ساکن این منطقه در محاصره قرار گرفتند، شهرک‌سازی‌های غیرقانونی در کرانه غربی ادامه یافت و هواپیماهای اف 16 با بمباران غزه شروع به کشتار مردان، زنان و کودکان بی‌پناه کردند. متاسفانه باید گفت این وقایع برای فلسطینیان به امری عادی و روزمره تبدیل شده است.

جالب اینکه حمله هفته گذشته به انبار سوخت‌رسانی نهال اوز بازتاب چندانی میان کشورهای غربی نداشت. پس راه دیگری وجود ندارد و مردم فلسطین به تنهایی جنگ تمام‌عیاری را با حریفی انجام می‌دهند که تمام توان خود را در این جنگ بسیج کرده است.
از ارتش کاملا پیشرفته تا اقتصادی که از هر جهت فلسطین را در محاصره شدید قرار داده است، از تاریخ جعلی تا قضاتی که ایجاد تفکر آپارتاید را در این منطقه مورد حمایت قرار می‌دهند، همه چیز بر ضدفلسطین است و تنها گزینه پیش‌روی ما پایداری و مقاومت است. شصت و پنج سال پیش یهودیان دلیر و شجاع در ورشو به دفاع از مردم خود برخاستند و امروز ما ساکنین غزه در بزرگترین زندان جهان زندگی می‌کنیم.
 
آمریکا و اسرائیل پس از انتخابات ژانویه 2006 سعی کردند تا نتیجه این انتخابات را بی‌اهمیت جلوه دهند و حزب ما که در انتخابات پیروز شده بود را بایکوت کنند. صدها ناظر مستقل بین‌المللی که جیمی کارتر نیز یکی از آنها بود اذعان کردند که این انتخابات آزادترین و عادلانه‌ترین انتخابات در خاورمیانه عرب است. اما کارشکنی‌ها هنوز هم ادامه دارد و آمریکا و اسرائیل می‌خواهند این تجربه دموکراتیک ما را از بین ببرند. آمریکایی‌ها با ایجاد یک الگوی فرقه‌ای و کوته‌فکرانه همراه با جنبش فتح جبهه جدیدی در جنگ با حماس و مردم فلسطین ایجاد کرده‌اند و تلاش بیشتری برای انزوای حماس و ساکنان غزه انجام می‌دهند.

اما سرانجام این اقدام کارتر امید و نیروی زیادی در ما ایجاد کرد. ایشان نیز مانند هر متفکر و سیاستمدار مستقل و آزاد به این نکته مهم اعتراف کرده است که «نقشه صلح»، «نقشه راه» یا هر طرح و برنامه دیگر بدون مذاکره و کسب موافقت حماس به موفقیت نخواهد رسید. خشونت اسرائیلی‌ها پس از کنفرانس صلح آناپولیس در ماه نوامبر سال گذشته افزایش شدیدی داشته و در کنار آن تحریم‌ها و مجازات‌هایی نیز توسط این رژیم بر ضد مردم غزه وضع شده که کاملا در تضاد با توافق‌نامه‌ها و معاهدات بین‌المللی است. حملات نظامی اسرائیل به غزه پس از آن کنفرانس نمایشی باعث کشته شدن صدها فلسطینی شده و متاسفانه این اقدامات تایید بدون چون و چرای کاخ سفید را نیز به همراه داشته است.
 
در سال 2007 نسبت کشته شده‌های فلسطینی‌ به اسرائیلی چهل به یک بود که افزایش بسیار زیادی نسبت به سال‌‌های 2000 تا 2005 داشت. در آن دوره این نسبت چهار به یک بود. همین سه ماه پیش بود که حسام، فرزندم که در امور مالی درس می‌خواند و قصد داشت یک حسابدار شود را با دستان خودم به خاک سپردم. او در یک حمله هوایی توسط اسرائیل جان باخت. در سال 2003 نیز خالد پسر اولم را به خاک سپردم. او در حمله هوایی جنگنده 16-F کشته شد. در آن حمله که در اصل برای از بین بردن من طرح‌ریزی شده بود همسر و دخترم مجروح شدند و آپارتمان محل سکونتمان با خاک یکسان شد.
 
سال گذشته هم دامادم را در حمله‌ای مشابه از دست دادم. حسام در زمان مرگ تنها 21 سال داشت و مانند اکثر جوانان غزه به دلیل شرایط بحرانی جامعه خیلی زود بزرگ شد. زمانی که همسن او بودم دوست داشتم یک جراح خبره شوم. این جریان به دهه 60 میلادی بازمی‌گردد که آن زمان هم ما مهاجر بودیم اما خبری از این محاصره خفت‌بار و تحقیرآمیز نبود. اما امروز و پس از چند دهه حبس، کشتار، بی‌خانمانی و تحقیر این سوال در ذهن ما فلسطینی‌ها ایجاد می‌شود که وقتی هیچ نشانی از متانت، بزرگی و انسانیت به چشم نمی‌خورد چگونه می‌توان از صلح صحبت کرد؟ و اگر این متانت و انسانیت قرار نیست نتیجه برقراری عدالت باشد پس از چه طریقی در چنین جوامعی ایجاد می‌شود؟ جنبش حماس به مبارزه خود ادامه خواهد داد و دلیل آن هم کاملا روشن است.
 
یهودیان ما را با زور و خشونت از سرزمین‌مان بیرون کردند و انگار دنیا این نکته را فراموش کرده است. البته یهودیت در گذشته حق بزرگی بر گردن فرهنگ بشر داشت و آن هم به دلیل وجود قانونگذاران سنتی و هواداران مدرن تیکون اولام بود. اما همین فرهنگ غنی امروز توسط صهیونیسم، آپارتاید و ملی‌گرایی مفرط به بیراهه می‌رود. اگر اسرائیل به مرزهای قبل از 1967 بازنگردد فرآیند صلح کوچک‌ترین پیشرفتی نخواهد داشت. آنها همچنین باید از اقامتگاه‌های غیرقانونی بیرون بروند، تمام سربازانشان را از غزه و کرانه غربی خارج کنند، ضمیمه‌سازی غیرقانونی اورشلیم را کنار بگذارند، تمام زندانیان را آزاد کنند و به محاصره هوایی، زمینی و دریایی پایان دهند.
 
این اقدامات زمینه‌های مذاکره را فراهم خواهد کرد و همچنین زمینه مناسبی برای بازگشت میلیون‌ها مهاجر ایجاد خواهد شد. چیزهایی که از دستمان گرفتند را باید دوباره به دست آوریم و این تنها پایه و اساس مناسب برای تشکیل مجدد یک ملت خواهد بود. من واقعا به پسرانم افتخار می‌کنم و دلم برایشان تنگ می‌شود. هر جا که باشم مثل یک پدر به فکرشان هستم. حتی به فکر پسران بی‌گناه کشته شده اسرائیلی نیز هستم- به عنوان انسان‌های بی‌پناه، نه نظامی و آدمکش-. جوانان نظامی اسرائیلی بهتر است به جای اینکه در پروژه سلب مالکیت از یک ملت مظلوم شرکت کنند به فکر دفاع از کشور خود باشند.
 
تاریخ به ما می‌آموزد که همه چیز در تغییر و تحول دائمی است. مبارزه ما برای دفع تجاوزی که در سال 1948 بر ضد سرزمین‌مان صورت گرفت و مجددا نیز آغاز شده به ما صبر و بردباری آموخته است. اسرائیل اما در این جنگ دائم که بیشتر به فرهنگ اسپارتان شباهت دارد در انتظار گذشت زمان و خستگی طرف مقابل است تا به اهداف خود دست یابد. از دیدگاه جمعیت‌شناسی نیز جمعیت آنها در این مدت رشد گسترده‌ای داشته که اصلی‌ترین عامل کشته شدن تعداد بی‌شماری فلسطینی است. در پایان، این سوال برای نسل امروز و آینده در فلسطین باقی خواهد ماند که این وضعیت تا چه زمان ادامه می‌یابد و کی به پایان می‌رسد؟

منبع: WashingtonPost
 

تبلیغات