نویسندگان: رابرت ساتلاف
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

پذیرش جنبش تندرو و اسلامی حماس توسط جیمی کارتر، رئیس‌جمهور سابق آمریکا- او هفته گذشته در ملاقات با سران حماس آنها را در آغوش گرفت- به این معنی خواهد بود که سرانجام رمزی کلارک (دادستان کل سابق آمریکا) مزد زحمات و سود سرمایه‌گذاری‌هایش را به عنوان شرم‌آورترین دولتمرد سابق دریافت خواهد کرد.
 
البته کسی قصد ندارد به دیپلماسی آزاد و مستقل رئیس‌جمهور سابق بی‌توجهی کند. پیش از این سیاستمداران جدی‌تر و عاقل‌تری نسبت به کارتر تلاش کردند که به انزوای حماس پایان دهند. کمک بسیار بزرگ کارتر به حماس- جمعه گذشته کارتر با خالد مشعل رهبر حماس در دمشق دیدار کرد- می‌تواند نشان‌دهنده اولین موج کوتاه از یک توفان و سیل خطرناک و بحرانی باشد که در ظاهر برای نجات و حفظ فرآیند صلح خاورمیانه ایجاد شده است.
 
اغلب حامیان وارد کردن حماس به جریان مذاکرات صلح در دو گروه قرار می‌گیرند. گروه اول مذاکره با حماس را به عنوان راهی برای افزایش اقتدار محمودعباس می‌دانند که در پی آن می‌تواند موجب پیشرفت روند مذاکرات اسرائیل و فلسطین شود. دوگانگی در میان فلسطینی‌ها نمی‌تواند منجر به صلحی پایدار با اسرائیل شود. بر پایه همین نکات است که بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند تنها صلح و آشتی میان حماس و جنبش فتح که به محمود عباس نزدیک است می‌تواند روند فعالیت‌های دیپلماتیک را تسریع بخشد.

گروه دوم اما اعتقاد دارند دخالت دادن حماس در جریان مذاکرات صلح منعکس‌کننده قدرت و محبوبیت این جنبش است. بر پایه این دیدگاه حماس به راحتی قادر است با توجه به نفوذ و محبوبیت خود هر تلاش دیپلماتیکی که نقش حماس را نادیده بگیرد عقیم سازد. هواداران صلح میان فلسطین و اسرائیل باید مستقیما با حماس بر سر میز مذاکره بنشینند.
 
این دیدگاه نیز ظاهراً درست است به این دلیل که جنبش حماس و نه فتح مهمترین نقش را در سیاست فلسطینی‌ها بازی می‌کند. استدلال گروه اول با توجه به ذهنیت رهبران حماس غیرعملی است. هیچ‌کدام از رهبران حماس به راه‌حلی که به ایجاد دو کشور مستقل اسرائیل و فلسطین بینجامد اعتقاد ندارند. پس دخالت دادن حماس در مذاکرات صلح هیچ پیشرفتی در این روند ایجاد نخواهد کرد.
 
در عین حال این دیدگاه غیرمنصفانه و برخلاف خواست واقعی مردم فلسطین است که خواهان رسیدن به راه‌حلی دیپلماتیک برای پایان این بحران هستند. با این وجود برخی اعتقاد دارند اسرائیل در این مورد باید تصمیماتی ملی اتخاذ کند و محدودیت‌ها را برای جنبش تندروی حماس بیشتر کند. مانند رای‌گیری که در کنست اسرائیل در مورد پیمان صلح 1995 صورت گرفت و با 61 رای موافق در مقابل 59 رای مخالف به تصویب رسید. برای اسرائیلی‌ها اتحاد و یکپارچگی مهم نیست بلکه رهبری مهم است. اما چرا فلسطینی‌ها کاملا متفاوت فکر می‌کنند؟

دیدگاه دوم نیز متاسفانه منجر به شکست روند مذاکرات خواهد شد. انگار هواداران این دیدگاه فراموش کرده‌اند که قبلا چنین فیلمی را با بازی یاسر عرفات به عنوان نقش اول دیده بودیم. در سال 1975 دولت جرالد فورد شرایطی را برای عرفات و سازمان آزادی‌بخش فلسطین وضع کرد تا در صورت تحقق آن شانس مذاکره با دولت آمریکا نصیبشان شود. محکوم کردن هر گونه اقدام خشن و به رسمیت شناختن اسرائیل مهم‌ترین خواسته‌های آمریکا بود.
 
از آن پس روسای جمهور آمریکا که کارتر نیز در میان آنها قرار داشت این سیاست را ادامه دادند تا اینکه پس از 13 سال این استراتژی موثر واقع شد. عرفات فرمولی جادویی پیشنهاد داد و دولت ریگان پس از فشار جامعه بین‌الملل و البته در روزهای افول خود با سازمان آزادی‌بخش فلسطین بر سر میز مذاکره نشست. حال امروز سفر کارتر به منطقه خواست افرادی را تقویت می‌کند که انتظار دارند آمریکا تنها پس از دو سال تلاش در مقابل حماس کوتاه بیاید.

تفاوت میان بحث‌ها و مشاجرات داخلی سازمان آزادی‌بخش فلسطین در دو دهه گذشته و چیزی که امروز در داخل حماس جریان دارد بسیار اساسی و مهم است. در سازمان آزادی‌بخش فلسطین یک جدایی ایدئولوژیک و تاریخی میان طرفداران از بین رفتن اسرائیل و تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی در کنار اسرائیل وجود داشت. به این ترتیب تنها هواداران نظریه دوم بحث مذاکرات صلح را مطرح می‌کردند. اما حماس به‌طور مشخص و واضح اعلام کرده که با اسرائیل صلح نخواهد کرد. در حماس دو دیدگاه در شیوه برخورد با اسرائیل وجود دارد.
 
تعدادی خواستار مقابله نه‌چندان شدید با اسرائیل هستند و گروه دیگر از آتش‌بسی طولانی‌مدت حمایت می‌کنند. هیچ‌کدام از این دو گروه نیز خواهان صلح با اسرائیل نیستند. به این ترتیب غیرعاقلانه است اگر آمریکا کمتر از چیزی که بیست سال پیش از سازمان آزادی‌بخش فلسطین خواست را امروز از حماس بخواهد. دخالت دادن حماس در روند مذاکرات صلح ابتکار عمل را از دست محمود عباس رهبر تشکیلات خودگردان خارج خواهد کرد و سرنوشت مردم فلسطین در اختیار حماس قرار خواهد گرفت. طرفداران چنین اقدامی این نکته را باید در نظر داشته باشند که به این ترتیب سرنوشت مردم فلسطین نیز مانند سرنوشت حماس خواهد بود. راه درست و منطقی برای سیاستگذاران آمریکا این است که بر استراتژی خود که پس از اقدام تابستانی حماس در غزه صورت گرفت پافشاری کنند.
 
در بخش‌های سیاسی و اقتصادی در کرانه غربی سرمایه‌گذاری کنند. هدف این استراتژی هم کاملا مشخص است؛ مردم فلسطین دو راه پیش رو دارند. آخرین تلاش‌های دولت بوش برای به نتیجه رساندن مذاکرات صلح اسرائیل و فلسطین در بهترین حالت یک قمار بسیار بزرگ است و در بدترین حالت یک دیوانگی و بی‌فکری پرهزینه. حال بوش در سال آخر حضور خود در کاخ سفید به جای آنکه تلاش کند تا زیرساخت‌های قدرتمند اقتصادی و امنیتی برای مردم فلسطین ایجاد کند در تلاش است تا تنها از طریق دیپلماتیک و این‌بار بسیار سریع این بحران را حل کند.
 
به این ترتیب این تصور ایجاد می‌شود که انگار هیچ پیشرفتی در این روند حاصل نشده و تلاش‌های گذشته هیچ اهمیتی نداشته است. طنز روزگار این است که انگار کارتر و بوش که در بسیاری سیاست‌ها با هم تفاوت دارند تجربه سی‌وپنج ساله جامعه بین‌الملل به رهبری آمریکا برای پایان دادن به بحران خاورمیانه را فراموش کردند که برای ایجاد صلحی پایدار هیچ راه میانبری وجود ندارد.

منبع: LosAngeles Times
 

تبلیغات