آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

یکی از مشخصات اصلی روشن‌بینان و اصلاح‌گران، این است که آنان به جای اینکه بیشتر به فکر اشخاص و افراد و قهرمانان باشند، بر محور اندیشه، اصلاح و عمل فکر می‌کنند. اینان به تعبیر کلامی «حسن و قبح» را نه در اشخاص که در عمل و ذات خود شیء می‌بینند و حسن اصلاح و روشن‌اندیشی را هر کجا سراغ بگیرند در ترویج و تقویت آن احساس تکلیف کرده و وظیفه انسانی – اسلامی خود را انجام می‌دهند. خود بیش از آنکه مقلد و تابع باشند، محقق بوده و دارای ابتکار می‌شوند.
قطعا شهید مطهری، یکی از برجسته‌ترین این شخصیت‌های روشن‌اندیش، به واقع اصلاح‌گر اجتماعی جامعه مسلمان است. از این رو، این بزرگوار وقتی در دهه 50-40 ملاحظه کرد که گام اصلاحی مهمی در تربیت فرهنگی – اجتماعی حوزه علمیه برداشته شده و عده‌ای از اندیشمندان اسلامی و مراجع وقت در اثر احساس خلأ اجتماعی، اقدام به تاسیس مرکزی به نام «دارالتبلیغ اسلامی» کرده‌اند که هدف آن تربیت مبلغان و طلاب اسلامی، مطابق مقتضیات زمان و سازمان‌دهی خاص است (چنانچه در اهداف و برنامه‌های دارالتبلیغ اسلامی مندرج بود)،
 بی‌آنکه درنگی کند و تامل‌هایی را به محیط ذهنی خود راه دهد، همگام با دیگر دانشمندان و مصلحان اجتماعی، در تقویت و توسعه دارالتبلیغ اسلامی پیش‌قدم شده و سال‌هایی نیز در دوره عالی آن موسسه، طلاب را از فیوضات وجودی خود بهره‌مند ساخت و بحث فلسفه حرکت (قوه و فعل) را به مدت سه ترم تحصیلی تدریس فرمود. اگر آن روز برای عده‌ای ضرورت اقدام و تاسیس مرکزی جهت تربیت طلاب مطابق مقتضیات زمان هنوز جا نیفتاده بود، برای مطهری و دانشمندان هم‌ردیف او، این ضرورت محرز بود.
 برهمین اساس بود که شهید مطهری در تهران نیز دست به اقدام شده و سازمان ارشاد و تبلیغی «حسینیه ارشاد» را در سطح عموم مخاطبان جوان خود در تهران تاسیس کرد. جالب اینکه اساتید عمده‌ای که در دارالتبلیغ اسلامی از ارکان مهم آن موسسه بودند؛ همچون آیت‌الله سیدمرتضی شبستری و استاد سیدصدرالدین بلاغی، همزمان در حسینیه ارشاد نیز مسوولیت داشته و همکاری می‌کردند و با مطهری در یک جبهه فرهنگی – اجتماعی انجام وظیفه می‌کردند.

ممکن است این پرسش به‌خاطر برسد که با اینکه شهید مطهری، آن روزها می‌دید و می‌شنید، در رابطه با دارالتبلیغ اسلامی اما و اگرهایی میان برخی وجود دارد و احیانا جملاتی را نیز به امام خمینی نسبت می‌دادند و می‌دهند؛ چرا و چگونه مطهری در این رسالت خود به آن سخن‌ها وقعی نگذاشت و تدریس در دارالتبلیغ را ادامه داد! گاهی گفته می‌شد که «مبارزه اصالت و ضرورت دارد و هر کار دیگری رها کردن مبارزه است»
 و «این کار (تاسیس دارالتبلیغ) در راستای جلوگیری از نهضت است.»(4) اما به نظر می‌رسد که این سنجش، انگ چپ‌زدگی را به ذهن ارائه می‌دهد و شهید مطهری در یکی از رساله‌های خود «قیام انقلاب مهدی» که درباره فلسفه تاریخی از دیدگاه تشیع بحث کرده با فلسفه تاریخ مارکسیسم مقایسه شده است، چنین تحلیل می‌کند: «اصلاحات تدریجی محکوم نیست.
 
زیرا تاریخ راه خود را از میان اضداد به صورت انقلاب اضداد به یکدیگر طی نمی‌کند. اصلاح آرام (فرهنگی) به نوبه خود کمک به مبارزه می‌کند.»(5) لذا شهید مطهری آن روز که چپ‌‌زدگی نوعی انقلابی‌‌گری به حساب می‌آمد (و حتی مجاهدین خلق (منافقین) با دکتر شریعتی نیز به جهت همین ذهنیت مخالفت و سخنرانی‌های ایشان را در حسینیه ارشاد محکوم می‌کردند) به‌خوبی راه اصلاح فرهنگی را درست تشخیص داده بود و در دارالتبلیغ اسلامی،‌ بحث حرکت (قوه و فعل) و ...
 
تدریس می‌کرد و به شبهات تندروان چپ‌زده پاسخ می‌داد. همچنین شهید مطهری به‌خوبی می‌دانست که استادش علامه طباطبایی یکی از عمده‌ترین هیات امنای موسسه دارالتبلیغ اسلامی است. مطهری که خود انسان اصلاحگر مستقلی است، کار استادش طباطبایی را تایید می‌کند و از این جهت بعضی انتقادات درباره دارالتبلیغ، او را قانع نمی‌کرد. علامه طباطبایی در نامه‌ای که به آیت‌الله میلانی می‌نویسد و در واسطه بودن آیت‌الله میلانی،‌ در حل اختلاف امام خمینی(ره) و آیت‌الله شریعتمداری نامه‌نگاری می‌کند [متن این نامه در روزنامه اعتماد شماره 1333، 28 بهمن 1385 چاپ شده است] چنین آمده است:‌«اغلب واردین، صورتاً هم اگر نباشد معناً با آقای شریعتمداری موافقند.»
 
به احتمال بسیار قوی، یکی از این شخصیت‌ها، شهید مطهری بوده است. زیرا به نقل استاد علی دوانی «شهید مطهری گفت: من هم به حاج آقا [امام ره] نوشته‌ام که من در دارالتبلیغ تدریس دارم. شما [امام] گوش به این اشخاص ندهید که همه حرف‌ها بیهوده است.» (6) قطعا راه تحول فرهنگی جامعه اسلامی که برنامه طولانی‌مدت است (جریان دارالتبلیغ اسلامی و حسینیه ارشاد) با تحول سیاسی برنامه مبارزان اسلامی، در یک خط و سیر، قرار داشت، هر دو گروه تکوین جامعه اسلامی را می‌خواستند، هر گروه با روش خود، راه سیدجمال یا شاگردش شیخ محمد عبده، در نهایت یک راه است و در ایران هم وضع همین است.
 
مگر انتشار رساله «مساله حجاب» شهید مطهری از سوی مرکز انتشارات دارالتبلیغ اسلامی که در نسخه‌های بسیار زیاد در سطح کشور پخش شد، تاثیرش در تحول فرهنگی و تربیت نسل جدید بانوان مسلمان، کمتر از مبارزه سیاسی مبارزان بود؟ به نظر می‌رسد که مورد اولی درست است. شاهد عینی و تجربی آن علاوه بر تحول سال 56 دانشگاه تهران که دختران مسلمان با روسری از دانشگاه بیرون آمدند و در روز 17 دی روز کشف حجاب، رژیم پهلوی را رسوا ساختند، خود انقلاب بزرگی نبود؟! مشارکت شهید مطهری در تکمیل برنامه تبلیغی – فرهنگی دارالتبلیغ اسلامی که گام بزرگی در اصلاح اندیشه اجتماعی جامعه مسلمان بود، نشان آزاداندیشی و اصلاح‌طلبی اساسی آن مرحوم است که اقدامات اصلاحی خود را همیشه فراجناحی دنبال می‌کرده و بنا به مشرب عقلانی خود که گروه معتزله را در عقلانیت می‌ستود، حسن و قبح اشیا را در ذات فعل می‌دانست و به مدح و توبیح این و آن چندان توجهی نداشت.

شهید مطهری در دورانی که در دارالتبلیغ تدریس داشت، اندیشه اسلامی و فلسفه اسلامی را در دو دوره می‌فرمود: او در یک دوره بحث قوه و فعل (حرکت) جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم و در دوره دیگر، الهیات به‌معنی اخص (خداشناسی) جلد پنجم، را تدریس می‌کرد. جالب اینکه در کتاب «سیمای اسلام» نشریه دارالتبلیغ اسلامی (قم) که مجموع مقالات اساتید و دانشجویان آن موسسه است که به سرمایه دارالتبلیغ و شرکت سهامی انتشار در فروردین 1348 انتشار یافت، مقاله استاد مطهری با عنوان «خدای جهان و جهان» چاپ شد و از نخستین دروسی بود که استاد برای محصلین دوره دوم دارالتبلیغ اسلامی القا کرده بود.
 
همزمان کتاب «سیری در نهج‌البلاغه»و مساله حجاب از طرف موسسه انتشارات دارالتبلیغ انتشار یافت. استاد در آن زمان در مجله علمی ماهانه «مکتب اسلام»، بحث «ناسیونالیسم و ایران» را می‌نوشت که بعدها در مجموعه «خدمات متقابل ایران و اسلام» چاپ شد و همزمان این مقالات در مجله «الهادی» که در کشورهای عربی منتشر می‌شد، ترجمه و نشر یافت.
 
به علاوه ترجمه عربی «علل گرایش به مادیگری» و کتاب «انسان و سرنوشت» که به قلم نویسندگان عرب‌زبان که امروزه برخی از آنها در نظام جمهوری اسلامی در مراتب فرهنگی دارای پست‌های بالایی هستند، تعریب می‌شد. اگر شهید مطهری را انسان آزاده، اصلاح‌گر و انقلابی بدانیم که در همه محافل علمی – مذهبی در پیش همه مراجع احترام داشته و دارای مکانت خاصی بوده، قطعا باور خواهیم کرد که اقدامات و مشارکت علمی استاد در دارالتبلیغ اسلامی،‌ یک گام اصلاحی و انقلاب فرهنگی بوده است.

پی‌نوشت‌ها:
1- بحثی درباره مرجعیت و روحانیت ص 170، شرکت سهامی انتشار، تهران 1341
2- همان، ص 189
3- همان، ص 197
4- استاد علی دوانی، مفاخر اسلام، ج 13، صص 153-152، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386. عجیب اینکه این جمله یادشده در غالب خاطراتی که از طرف رجال به اصطلاح انقلابی منتشر شده است، دیده می‌شود!
5- قیام انقلاب مهدی‌(عج)، ص 46
6- استاد علی دوانی، مفاخر اسلام، ج 13، صفحه 153
 

تبلیغات