آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

بنیتو موسولینی روزنامه‌نگار بود. اما خیلی زود راهی کاملا متفاوت برای زندگی‌اش انتخاب کرد و نهایتا به اولین دیکتاتور فاشیست اروپا در قرون جدید تبدیل شد. موسولینی به وضوح می‌گفت فقط وقتی قوی می‌شویم که هیچ دوستی نداشته باشیم. او به فاشیسم باور داشت و معتقد بود که این مکتب فکری می‌تواند راه را برای اجرای تمام ایده‌ها و اهدافش هموار کند. فاشیسم به او اجازه می‌داد رویاهایش را در جامعه ایتالیا و البته در اروپا تحقق یافته ببیند. موسولینی واقعا رویاپرداز بود و حتی رویای بازگشت امپراتوری روم را نیز در سر می‌پروراند.

نزدیکی و اتحاد او با آدولف هیتلر هم برای تحقق بخشیدن به همین رویاها بود. در اواسط دهه 1920 میلادی، ایتالیا از لحاظ اقتصادی و اجتماعی اوضاع بدی را از سر می‌گذراند. کل کشور در آستانه جنگ داخلی قرار داشت و مردم تشنه ایجاد تغییری بودند که اوضاع زندگی‌شان را کمی بهتر کند. جنگ جهانی دوم باعث شده بود که اقتصاد ایتالیا به کلی دچار مشکل شود و آشوب‌های اجتماعی نیز کشور را به راه تجزیه بکشاند.
 
مجموعه این مشکلات،‌ رویاپردازی مردم را به شدت تقویت کرده بود؛‌ به طوری که سخن گفتن از دوران پرافتخار گذشته و آرزوی تکرار آن به وضوح مورد توجه قرار داشت. با این ترتیب،‌موسولینی در زمان مناسب و در مکان مناسبی قرار گرفته بود؛ زیرا سخنوری و لفاظی و اغراق‌هایش به مذاق مردم ایتالیا خوش می‌آمد. در همان زمان، بسیاری از رهبران اروپایی گمان می‌کردند موسولینی احمقی بیش نیست. اما او با درک درست از مقتضیات زمانه،‌ کاری کرد که همه مجبور به عقب‌نشینی از مواضعشان بشوند.
 
در سال 1925 میلادی، او به عنوان نخست‌وزیر ایتالیا معرفی شد تا جلوی جنگ داخلی گرفته شود. موسولینی باهوش بود. با وجود آنکه به وضوح از بی‌دینی‌اش سخن به میان می‌آورد، اما از همکاری با پاپ ابایی نداشت و داشتن حمایت پاپ را در ازای عقد قراردادهای مالی،‌مهم و موثر می‌دانست. او قدرت کلیسا را به خوبی دریافته بود. در ماه اکتبر سال 1926 میلادی، موسولینی تمام ملاحظات پیشینش را کنار گذاشت و به وضوح حکومتش در ایتالیا را به عنوان یک رژیم فاشیستی معرفی کرد. از آن پس، مقابله جدی رژیم فاشیستی با احزاب سیاسی، رسانه‌های آزاد و جامعه باز آغاز شد. موسولینی پلیس مخفی ایتالیا را مامور ترور مخالفان سیاسی‌اش کرد و سیاست سرکوب را به وضوح در ایتالیا پیش گرفت.
 
بسیاری از تاریخ‌نگاران معتقدند که دوران حکومت آدولف هیتلر در آلمان، مخوف‌ترین شکل دیکتاتوری بوده است اما درواقع موسولینی خیلی پیش از قدرت گرفتن هیتلر در آلمان،‌ دیکتاتوری فاشیستی بی‌سابقه‌ای را تاسیس و اداره می‌کرد. هیتلر به سیاست‌های موسولینی علاقه داشت و در برخی موارد، سیاست‌های او را الگوی خود قرار داد که از جمله آنها می‌توان به الگوبرداری از پلیس مخفی ایتالیا اشاره کرد که به تدریج زمینه را برای فعالیت مخوف گشتاپو فراهم کرد. این دو دیکتاتور اروپایی عقاید مشترک زیادی داشتند و در سال 1936 میلادی نیز اتحاد مستحکمی را شکل دادند.
 
در سال 1940 میلادی، موسولینی پا به پای هیتلر به فتح اروپا روی آورد. چنین جنگی حامیان زیادی در ایتالیا نداشت؛ اما کسی هم شجاعت اعتراض به آن را در خود نمی‌دید. البته ماشین جنگی ایتالیا در آن زمان قابل مقایسه با هیتلر نبود و با وجود پیروزی‌هایی که در اتیوپی حاصل شده بود، همگان می‌دانستند که قدرت نظامی ایتالیا اصلا به اندازه آلمان نیست. ناتوانی موسولینی در شکست دادن یونان هم شاهدی بر این مدعا بود. در همین حال، مردم ایتالیا دیگر از جنگ‌های پیاپی در اروپا و حکومت فاشیستی در ایتالیا خسته و دلزده شده بودند.
 
حمله متفقین به سیسیل شاید اولین ضربه کاری برای سرنگون کردن حکومت فاشیستی موسولینی بود. همین فرصتی شد برای پادشاه بی‌قدرت شده ایتالیا تا انتقامش را از موسولینی بگیرد. شاه ویکتور امانوئل سوم در سال 1943 میلادی دستور بازداشت و حبس موسولینی را صادر کرد و دیکتاتور فاشیست گرفتار شد. اما هیتلر نمی‌توانست شاهد شکست موسولینی و سقوط او از قدرت باشد. به همین جهت، عملیات هوایی موفقی از سوی آلمان برای نجات موسولینی انجام گرفت اما وقتی هیتلر سعی کرد موسولینی را بار دیگر به راس قدرت در ایتالیا باز گرداند،‌ دیکتاتور فاشیست را بی‌انگیزه و بی‌علاقه به قدرت یافت. آلمان در آن زمان کنترل شمال ایتالیا را به دست گرفته بود و موسولینی با حمایت آلمان و مثل یک عروسک خیمه‌شب‌بازی به قدرت بازگشت.
 
اما او دیگر قدرتی نداشت و عملا ایتالیا به یک کشور اشغال شده تبدیل گردید. هیتلر تا آنجا که می‌توانست از متحد سابق خودش استفاده کرد و مردم ایتالیا نیز بدترین تجربه‌ها را در آن زمان از سر گذراندند. در 28 آوریل سال 1945 میلادی- یعنی زمانی که موسولینی و معشوقه‌اش در تلاش بودند از ایتالیا بگریزند- ‌فاشیسم در ایتالیا به نقطه پایان رسید. پارتیزانهای ایتالیایی در همان روز هردو آنها را با شلیک گلوله کشتند و سپس اجساد آنها را در میلان به صورت وارونه در معرض نمایش عمومی گذاشتند. با این ترتیب موسولینی که خودش گفته بود فقط با ریختن خون می‌توان چرخ‌های تاریخ را به حرکت درآورد، برگی از تاریخ شد.

منبع: Italianhistory
 

تبلیغات