جدال بر سر آوینی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
آیین یادبود پانزدهمین سال شهادت سید مرتضی آوینی، هفته گذشته در حالی برگزار شد که اعتراض برخی از حاضران در مراسم به حضور سخنرانانی چون محمدعلی زم و بهروز افخمی، انعکاس گستردهتری نسبت به اصل مراسم داشت. این مراسم را موسسه روایت فتح برگزار میکرد که به گزارش جهاننیوز، در این مراسم طبق برنامهریزیهای قبلی قرار بود 5 فیلم 30 دقیقهای نمایش داده شود و پس از آن میزگردی با حضور محمدعلی زم، بهروز افخمی و جهانگیر خسروشاهی برگزار شود که اکثر شرکتکنندگان در این مراسم پس از اطلاع از حضور محمدعلی زم در یادبود شهید آوینی دست به اعتراض زدند.
این گزارش میافزاید: پس از اعتراض شرکت کنندگان ابتدا شایعه عدم حضور وی در سالن وزارت کشور انتشار یافت ولیکن در نهایت میزگرد با حضور زم برگزار شد. در پایان این مراسم خانوادههای شهداء و تعدادی از شرکت کنندگان جلوی در وزارت کشور هنگام خروج زم و افخمی نسبت به حضور آنها اعتراض کردند. علاوه بر این، روزنامه کیهان هم در قالب یک یادداشت انتقادی به بخشی از سخنان بهروز افخمی توجه نشان داد. اما در این مراسم زم و افخمی چه گفتند؟ بهروز افخمی در ابتدای سخنانش گفت: همان طور که تختی پهلوان دهه 40 بود؛ آوینی هم پهلوان دهه 60 است.
این کارگردان صحبت کردن درباره سید اهل قلم را سخت دانست و گفت: الآن بعد از گذشت سالها از شهادت سید مرتضی و سالهای بیشتری از جنگ، در یک دوران کاملا متفاوتی زندگی میکنیم و این روند صحبتکردن را سخت میکند. وی ادامه داد: در جنگ ایران وعراق و ارزشهای نگاههایی که آن زمان بین بچهها منتشر میشد الان زیاد قابل فهم نیست و به نظرم از آن دور شدیم و هر حرفی به نظر ریاکارانه میآید.
افخمی با بیان اینکه نسل فعلی حق دارد با شک و تردید به آن دوران و آدمها نگاه کند گفت: ارزشها عوض شده و با حرف هم نمیشود آن حال و هوا را به وجود آورد و در آن دوران آدمها فهم دیگری از دنیا داشتند که الآن فهمیدنش مشکل است. محمدعلی زم هم با بیان اینکه بعد از 15 سال از شهادت آوینی هیچ جا نتوانسته راجع به او حرفی بزند یا چیزی بنویسد، گفت: سال 60 بعد از مسئولیتم در حوزه هنری با آوینی از طریق برادرش آشنا شدم و از او دعوت کردم و به حوزه آمد و چندین مسئولیت پیدرپی از جمله سردبیری مجله سوره و قسمت تلویزیونی حوزه را پذیرفت و دفتر مطالعات دینی هنر را بنیانگذاری کرد.
وی افزود: مرتضی به یکباره توانست اوضاع و احوال را در خودش و پیرامونش دگرگون کند و راه و روش جدیدی را پیش آورد. همچنین رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه پاسداران ومشاور مقام معظم رهبری به همراه جمع زیادی از مردم از حاضران این مراسم بودند.
درعین حال انتشار مقالهای به قلم کوثر آوینی دختر سید مرتضی که در آن تصویری متفاوت از پدرش ارائه کرده بود به این بحثها دامن زد. متن کامل مقاله را در ادامه میخوانید.
مهلتی برای فراموشی
کوثر آوینی :پانزده سال پیش در چنین روزهایی، خبر شهادت سید مرتضی آوینی منتشر شد. در آن روزهای تلخ بهار سال هفتاد و دو، در اکثر بزرگداشتهایی که برگزار شد، صحبت از زندگی کوتاه، اما دشوار آن مرد بود. در فیلم «مرتضی و ما» که کیومرث پوراحمد در همان ایام ساخت، دوستان و همکاران مرتضی آوینی از نحوه دشوار زیستن و تفکر و راه سخت او میگفتند. آنها درباره مرگ کسی صحبت میکردند که شهامت زندگی کردن را داشت، که از تجربه کردن نمیهراسید، که با پای خود به استقبال مرگ رفته بود تا به زندگیاش معنا ببخشد.
در آن روزها، صحبت از کسی بود که از ابتدای جوانی، چیزی میخواست و تا آخر کار و تا پای جان برای رسیدن به آن تلاش کرد؛ این نوع زیستن، ساده نیست. شهامت زندگی کردن، چیزی است که کمتر در مردمان این دوران دیده میشود. مرتضی آوینی شهامت زندگی کردن داشت، و این بارزترین خصلتاش بود.
چه در جوانی که به دانشکده هنرهای زیبا میرفت و معماری میخواند و به مطالعه فرهنگ و فلسفه غرب مشغول بود، چه در دورانی که همه گذشتهاش را به کناری نهاد و تمام وجودش را صرف ساختن فیلمهای مستند جنگی کرد تا حقیقت را در جبهههای جنگ بیابد، و چه در سالهای بعد که دغدغههایش را در قالب مقالات نظری نوشت و منتشر کرد، در همه این دورههای به ظاهر متفاوت، آشکارترین خصوصیتاش، شهامت در زندگی کردن بود.
وقتی راهی را برمیگزید، تا پایان میرفت، بدون این که در میانههای راه سستی کند. آنها که سیر فکریاش را در آن سالهای آخر دنبال کردهاند، میدانند که تمام وجودش پر از سؤال بود؛ همان سؤالاتی که به دورههای متفاوت زندگیاش وحدت میبخشید. سؤالاتی که میتوانست پاسخهایی ترسناک داشته باشد، پاسخهایی که مردمان این روزگار به دلیل هراس از عواقب آنها، از طرح اصل سؤال خودداری میکنند. کسانی که آثارش را خواندهاند و با سیر تفکرش آشنا شدهاند، دیدهاند که او در مقالاتاش با شهامت از دریافتهای جدیدش مینویسد، و چه بسا برخی از این دریافتهای جدید، باطلکننده پیشفرضهای قبلی خودش هم باشد؛ اما چه باک.
دوستاناش میدانند که همیشه و در همه حال آمادگی بحث کردن داشت، بدون آن که به اعتقاداتاش تعصب بورزد، و میدانند که همیشه آمادگی شنیدن نظرات مخالفان را داشت، و آمادگی تشخیص حقیقت را در اعتقادات آنها. همین خصوصیتش باعث شد در آن چند سال واپسین که سردبیری مجله سوره را پذیرفته بود، روز به روز بر تعداد دشمناناش افزوده شود، و همه میدانند که در شرایطی که عقبنشینی، سادهترین و شاید عاقلانهترین راه بود، مرتضی آوینی با شهامت در مقابل فشار ویرانگر گردبادها ایستاد و خود را در معرض انواع تهمتها قرار داد و باز هم پا پس نکشید. همین نوع زندگی مردانه بود که باعث شد بزدلان روزگار، حتی مسلمان بودناش را هم مورد تردید قرار دهند.
در دورانی زندگی میکنیم که بارزترین صفتاش بزدلی است و البته برای آن که خاطر خودمان را مکدر نکنیم، برای این صفت، مترادفهای دیگری دست و پا کردهایم. مرتضی آوینی در دوران حیات، دامن خود را به این بزدلی آلوده نکرد، اما پس از مرگاش، و در گذر ایام، جمعی از بزدلان آن روزها به ستایشاش مشغول شدهاند. آنها که در سالهای حیات مرتضی آوینی از راهی که او برگزیده بود میهراسیدند، و با انواع تهمتها و بدگوییها سعی در حذف او داشتند، پس از مرگاش هم از روبهرو شدن با آثار و تفکرات او وحشت دارند؛ میترسند که در اثر مجاورت با تفکر او، ویران شوند.
آنها که جرأت مردانه زندگی کردن را ندارند، تفکر آوینی را تا حد خود پایین آوردهاند و تصورات خودشان را ـ که گاهی کاملاً در جهت مخالف عقاید اوست ـ به نام او مینویسند و بسط میدهند و تبلیغ میکنند. وجوهی از زندگی و تفکرات او را که به اعتقادات خودشان شباهت دارد، جدا کردهاند و یک «شهید آوینی» مطلوب و شبیه به خودشان ساختهاند تا بتوانند با خیال آسوده به زندگیشان ادامه دهند، چرا که به حکم غریزه فهمیدهاند در جستوجوی حقیقت بودن، مانع از خواب خوش و زندگی آسان است. بزدلانه روبهرو شدن با مردی که خانه خود را در دامنه آتشفشان بنا کرده بود، اگرچه اتفاقی است از جنس این روزگار، عملی است بس ناجوانمردانه و حقیر. پانزده سال زمانی کوتاه برای از یاد نبردن، و زمانی کافی برای فراموش کردن است.