آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

فیلسوف، منتقد اجتماعی، اقتصاددان سیاسی، کارمند دولت و متفکر لیبرال انگلیسی. آموزش میل را پدرش بر عهده داشت. چنانکه میل در خودزندگی‌نامه خویش آورده، پدر آموزش پسر را از همان سنین کودکی و آشنا ساختن او با طیف وسیعی از مشکل‌ترین کتاب‌ها در دست گرفت. بدین‌ترتیب، میل در سه سالگی آموختن یونانی را آغاز کرد و پیش از 10 سالگی بیشتر مکالمات افلاطونی را خوانده بود. در جوانی با آثار فیلسوف فایده‌گرا جرمی بنتام (1748-1832) که پدرش جیمز شاید، برجسته‌ترین شاگرد او به‌شمار می‌رفت و نیز با نظریات اقتصادی دیوید ریکاردو آشنا شد.
 
اینان از جمله کسانی‌‌اند که به «رادیکال‌های منفی» قرن نوزدهم مشهورند و خود میل نیز از آنان به‌شمار می‌رود. فایده‌گرایی آن‌گونه که بنتام مطرح ساخته، نظریه‌ای است با این اعتقاد که اعمال و افعال اخلاقی را می‌توان با رجوع به اصل راهنمای «بیشترین خوشبختی برای بیشترین افراد» ارزیابی کرد. این اصل معروف است به اصل فایده (نفع). مطابق این اصل، فرد به هنگام مواجهه با مسئله‌ای اخلاقی، به‌گونه‌ای باید عمل کند که اطمینان یابد پیامدها و نتایج عملش تامین‌کننده بیشترین خوشبختی و نیکی برای اکثریت کسانی است که متاثر از آن عمل‌اند. از نظر بنتام، این طبیعت آدمی است که از رنج بپرهیزد و به دنبال لذت باشد.
 
همین اصل هم هست که بنیادی را برای قواعد کردار آدمیان فراهم می‌آورد. در مقابل، میل استدلال می‌کند که هر چند جست‌وجوی لذت اصل مسلط بر کردار آدمی است، اما این هم هست که لذائذ از درجات بالا و پایینی برخوردارند. لذا، شخص فرهیخته به هنگام انتخاب لذتی پایین‌مرتبه (مثلا افراط در نوشیدن) و لذتی والاتر (مثلا تامل و سیر در اثری هنری) همواره لذت والاتر را برخواهد گزید.
 
به همین گونه، جست‌وجوی بهبود اوضاع بشریت در کلیت خویش، لذتی است والا درجه، همان‌طور که دنبال کردن زندگی مبتنی بر تامل و تفکر انتقادی چنین است. آثار مشهور میل عبارت است از: نظام منطق (1843)، اصول اقتصاد سیاسی (1848)، در باب آزادی (1859)، فایده‌گرایی (1863) و انقیاد زنان (1869). معروف‌ترین این آثار، در باب آزادی است که یکی از قوی‌ترین استدلالات در دفاع از فلسفه خردگرایانه لیبرالیسم را عرضه می‌دارد.

هدف میل در کتاب «در باب آزادی» کشف و توضیح «ماهیت و حدود» سلطه جامعه بر فرد است. پیامد اصلی چنین سلطه‌ای خود را در متن «نبرد» میان آزادی فردی و اقتدار سیاسی نشان می‌دهد. اگرچه تنش میان آزادی و اقتدار که دغدغه میل به‌شمار می‌رود چیز تازه‌ای نیست و در اعصار قبل نیز همواره مطرح بوده است، اما از نظر میل جامعه مدرن با تنظیم و تبویب خاصی از این مسئله روبه‌روست. کوتاه آنکه، جامعه مدرن به گونه‌ای دستخوش رشد و گسترش تاریخی شده که ماهیت و شرایط این نبرد را از نو تعریف کرده است.
 
طبق بیان میل، در گذشته نبرد بر سر اقتدار به شکل نزاع میان رعایا و حکام بوده است. به بیان دقیق‌تر، این نبرد بر تحریر قدرت حکومت‌های سلطنتی و اشرافی تمرکز داشته است. در دوران مدرن، شرایط اجتماعی تعبیه شده برای برآوردن «ضرورت حاکمان منتخب و موقت» به تاسیس نهادهای دموکراسی نمایندگی انجامیده است. این نیز به نوبه خود مساله دیگری را پیش می‌کشد. اکنون حاکمان از طریق زیردستان «تعیین می‌شوند» و در نتیجه اراده دولت، اراده ملت هم هست.
 
با این حال، همین امر موجب افزایش تعیین‌کننده قدرت عقیده جمع می‌شود. زیرا، جامعه‌ای که حاکمان در آن انتخاب می‌شوند جامعه‌ای است که می‌تواند تابع قدرت رای و عقیده اکثریت گردد. میل از این قدرت به «استبداد اکثریت» تعبیر می‌کند. با این عبارت او به وضعیتی سیاسی اشاره می‌کند که در آن «جامعه خود یک مستبد است». بنابراین از دیدگاه میل، جامعه مدرن از طریق حضور نوع تازه‌ای از تضاد میان دو گروه از علائق و منافع مشخص می‌شود که عبارت باشند از منافع فرد و منافع اجتماع. میل از این وضعیت به تنش میان «عقیده جمعی» و «استقلال فردی» هم تعبیر می‌کند.

رویکرد میل، بدین‌ترتیب مشخص است که مبتنی است بر حمایت از فردگرایی. از نظر او، فرد بیش از هر چیز باید به‌مثابه هویتی مستقل به تصور در‌آید. حق مسلم این هویت استقلال اوست در پیگیری علائق و منافع خویش. از آنجا که جامعه شامل افراد متنوعی است، در نتیجه علائق و منافع متنوعی را هم در بر خواهد داشت. از نظر میل، جامعه‌ای از این نوع، مترقی‌ترین جامعه به‌شمار می‌رود. لذا، فرهنگ پیشرو یعنی آن فرهنگی که اهتمام به پرورش و ترویج فردیت دارد.
 
مطابق همین معیار، فرهنگی که از داشتن تنوع فردی خودداری می‌کند در واقع از پیشرو بودن خودداری کرده است. نزد میل این نکته‌ای است مهم، چرا که جامعه مترقی و پیشرو در عین حال جامعه‌ای خواهد بود منظما مواجه با امکان برخوردها و تضادها. این از آن روست که تنوع با این نتیجه اجتناب‌ناپذیر همراه است که برخی افراد علائق و رفتارهایی بروز خواهند داد که «ضداجتماعی» است به این معنا که می‌توانند با هنجارهای مسلطی که اخلاقیات عامه را برمی‌سازند، در تعارض قرار گیرند.
 
خلاصه اینکه، همواره احتمال اختلاف بین صور جمعی نظام اجتماعی و علائق و منافع فردی هست آن هم به این دلیل ساده که افراد می‌توانند انتخاباتی داشته باشند و خواهند داشت که با قاعده عرف منطبق و سازگار نیستند. از دید میل، فرد هویت منفرد و خاص خود را به تمامی ابراز می‌دارد هنگامی که بدون رجوع مستقیم به رسوم و سنن، فکر و انتخاب کند.
 
در نتیجه، انتخاب چیزی طبق رسوم و عادات، اصلا انتخاب نتواند بود، چرا که چیزی نیست جز استفاده میمون‌‌وار از قوه «تقلید» (Mill 1984. p.123). عمل کردن به چنین شیوه‌ای، نمونه‌ای است از پذیرش قدرت سرکوبگر استبداد اکثریت.
میل پس از تشخیص توان جامعه مدرن در تسلط بر فرد از طریق نیروی عقاید جمعی و همگانی، می‌کوشد تا حدود قدرت عمومی را تشریح نماید. این حدود عمدتا به تمایز بین جنبه‌های خودبینانه و دگربینانه رفتار انسانی وابسته‌اند.

برای میل، تا جایی که باورها و اعمال فرد بر دیگری تاثیری نگذارند (خودبینانه باشند) به‌طور کلی نباید دغدغه جامعه محسوب شوند. به عبارت دیگر، فرد باید در انتخاب شیوه زندگی مناسب و مورد نظر خویش آزاد باشد (در نتیجه، فرد آزاد است نوعی زندگی را برگزیند که خود- ویرانگرانه باشد). به همین ترتیب، فرد بایستی از آزادی فکر و بیان برخوردار باشد. تنها مورد محدودکننده این آزادی‌‌ها، آن است که فرد نباید به دیگری آسیب و زیانی برساند.
 
البته، در این مورد مسئله‌ای قابل طرح است. برای مثال، بسیار مشکل است که میان اعمال فرد و نتایجی که این اعمال برای دیگران دارند خط فاصلی کشید. بیان برخی عقاید نیز می‌تواند برای دیگران مضر تعبیر شود. اما در هر صورت، مطلب اصلی برای میل آن است که احترام به فردیت، به دیدگاه‌‌ها و شیوه‌های مختلف زندگی، پیش‌شرطی است برای هر فرهنگ سالم و سلامت. چرا که اگر «مجالی آزاد» به «تنوعات شخصیت داده شود» (Mill 1984, p.120) نتیجه مثبت آن امکان تحقق کامل قوای بشری خواهد بود.
 
چنین تنوعی فایده بیشتر و ماندگارتری برای جامعه دارد: «هر شخصی متناسب با رشد فردیتش، ارزش بیشتری برای خویش پیدا می‌کند و از همین روی می‌تواند نزد دیگران نیز از ارزش بیشتری برخوردار باشد.»(ص 127) همچنین، فرد از دیدگاه میل، کلید کشف «حقایق تازه»ای است، حقایقی ضروری برای جامعه تا به رشد وتوسعه خود در آینده استمرار بخشد: «همیشه به کسانی نیاز هست که نه‌تنها حقایق تازه‌ای را بیابند و نشان دهند برخی حقایق دیگر حقیقت و واقعیتی ندارند، بل به کاری تازه بیاغازند و نمونه‌ای باشند از کرداری روش‌بینانه‌تر و مطبوع‌تر در زندگی آدمی».(ص 128) فردیت خود را به‌مثابه برترین موضوع ممکن برای تامل زیباشناختی نیز آشکار می‌کند(ص123) و نمونه‌ای است از تصور میل در خصوص «موجود اخلاقی».(ص 80)

نقش اجتماعی و بنابراین فرهنگی فرد در تصور میل از مفهوم خود اهمیتی بسزا دارد. نکته قابل ذکر دیگر این است که وی بحث خویش را با ارائه نظریاتی درباره سایر فرهنگ‌ها پیش می‌برد. از این قرار، فرهنگ اروپایی نمونه‌ای است از فردیت و پیشرفت تاریخی، حال آنکه فرهنگ فی‌المثل چینی فرهنگی است ایستا و فاقد فردیت. از نظر میل تفاوتی هم هست بین کسانی که صلاحیت میان فردیت‌شان را به واسطه بلوغ و پختگی شخصیت دارند و آنهایی که چنین ویژگی ندارند. در یک سطح این نظر معقول می‌نماید، چرا که برای مثال کودکان اغلب آگاهانه نمی‌توانند برای فردایشان تصمیم بگیرند.
 
از سوی دیگر، میل «دولت‌ها و اوضاع عقب‌مانده جامعه‌ای که در آن خود مردم صغیر و نابالغ در نظر گرفته می‌شوند.» (ص69) را هم در همین رده جای می‌دهد. به همین دلیل «استبداد گونه‌ای حکومت مشروع به هنگام سروکار داشتن با غیرمتمدن‌هاست، مشروط بر اینکه هدف اصلاح ایشان باشد و راه و روش‌ها حقیقتا در نیل به این هدف از توجیه کافی برخوردار باشند، (بهتر است به یاد داشت که میل بیشتر عمر خویش را در خدمت حکومت انگلیسی هند سپری کرد). بنابراین، واژه «فرهنگ» برای میل به معنای فرهنگ اروپایی است، چرا که همین فرهنگ معیاری را می‌سازد که براساس آن رشد فرهنگی را می‌توان سنجید.

میل فعالانه در پیشبرد حقوق زنان در جامعه ویکتوریایی انگلیس شرکت داشت. در 1867 به عنوان عضو پارلمان کوشید در دومین لایحه اصلاحات مجلس عوام تجدیدنظر به عمل آید تا حق رای برای زنان را نیز شامل شود. در 1869 جزوه‌ای بحث‌انگیز را با نام انقیاد زنان منتشر ساخت که حاوی بحثی بود علیه این نظر که نابرابری‌های اجتماعی‌ای که زنان در عرصه‌‌های حقوقی و سیاسی با آنها روبه‌رویند از طریق توجه به تفاوت‌های ظاهرا «طبیعی» میان مردان و زنان توجیه‌پذیر است.
 
طبق نظر میل، این به اصطلاح توانایی‌های «طبیعی» زنان صرفا تصورات ساختار اجتماعی مردسالاری است که بایستی به‌جد مورد تردید قرار گیرند. به گفته میل این حق زنان است که فرصت‌‌های آموزشی در اختیار داشته باشند. به همین نحو، وی در دفاع از این نظر استدلال می‌کند که زنان شایستگی این را دارند که به‌طور برابر عهده‌دار کارهایی شوند که در انحصار مردان است و اینکه در مواردی نسبت به مردان از قابلیت‌های بیشتری هم برخوردارند. برای نمونه، زنان می‌توانند همزمان عهده‌دار شماری از وظایف شوند و بصیرت بیشتری هم که میل از آن به «شهود» تعبیر می‌کند، نسبت به اوضاع داشته باشند.
 
البته منتقدان فمینیست می‌توانند میل را به دلیل تایید این نظر که در تحلیل نهایی، بصیرت یک زن نیازمند هدایت دانش عملی مرد است یا به جهت این ادعایش که زن بد تعلیم یافته مصیبتی است برای مرد فرهیخته، به نقد بکشند. چنانکه برای اعتقادش به انسان‌گرایی و فردگرایی لیبرالی نیز قابل انتقاد است. از همین جهت هم هست که استدلال کرده‌اند تفکر میل با تاکید بسیارش بر فرد، این واقعیت را نادیده می‌گیرد که فردیت خود مقوله‌ای است قابل نقد، چه از منظر مارکسیستی متفکرانی چون آلتوسر و چه از دیدگاه پساساختارگرایی که مورد تایید کسانی چون لیوتار است.
 
البته اینکه چنین انتقاداتی از تاثیر و توان لیبرالیسم میل می‌کاهند یا خیر، موضوع دیگری است. زیرا، باید توجه داشت که تصور او از فردیت واجد ابعادی تاریخی و فرهنگی است. با این همه، برخی فرهنگ‌ها فردیت را مطابق نظر میل نمی‌پرورانند و این امر دال بر آن است که به هنگام بحث از این موضوع باید عوامل اجتماعی را هم مدنظر قرار داد. به همین سان، دعوی میل در این خصوص که تنوع والاترین ظهور و بروز توانش بشری است، موارد مشابه خود را در دفاع و حمایت متفکری همچون لیوتار از سیاست و اخلاق تکثر فرهنگی پیدا می‌کند.

تبلیغات