آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

 
دهم فروردین ماه چهل‌وششمین سالگرد درگذشت آیت‌الله بروجردی بود
 
 زعامت آیت‌الله بروجردی، فصل نوینی در تاریخ مرجعیت شیعه بود. این نقطه عطف تاریخی، ره‌آورد شرایط گوناگون بود. پس زمینه تاریک – روشن از آن را چنین می‌توان دید:
1- سنت مرجعیت شیعی، آن بود که مراجع طراز اول، در حوزه‌های بزرگ عصر خود بودند و گام به گام، با تربیت نسل‌های متوالی شاگردان، موقعیت و منزلت علمی خویش را تثبیت دادند و به مرور ایام، دانایی و پارسایی خود را شهره آفاق ساختند. مکتب اجتهادی، از عصر وحید بهبهانی تاکنون، در این فرآیند به کشف و عرضه مراجع زمانه پرداخت، اما می‌توان گفت که مرجعیت آیت‌الله بروجردی استثنای این قاعده بود.
 
ایشان، پس از گذرانیدن تحصیلات مقدماتی و متوسطه در بروجرد و اصفهان، به نجف می‌رود و 9 سال در زمره شاگردان مورد عنایت آخوند خراسانی (مرجع نافذالکلام در انقلاب مشروطیت) قرار می‌گیرد. اما در سال 1328 هـ ق به بروجرد باز می‌گردد و بیش از 30 سال در آن شهر می‌ماند ولی با دعوت عالمان قم در آن شهر اقامت می‌گزیند و مرجعیت عالی شیعه را در اختیار می‌گیرد. فاصله سی ساله آیت‌الله بروجردی از مراکز اصلی حوزه، از زاویه‌های گوناگون قابلیت ارزیابی و تحلیل دارد، اما شاید بتوان به دو نکته برجسته‌تر اشاره کرد: نخست آن که ایشان به مدت بیش از سی سال، تجربه مرجعیت و مدیریت مذهبی در شهر بروجرد (و تا حدی منطقه لرستان) را داشت.
 
این تجربه، برای مراجع قبل – و حتی پس از وی –پدید نیامد. مراجعی چونان صاحب جواهر، شیخ انصاری، میرزای شیرازی، آخوند خراسانی، سید ابوالحسن اصفهانی و .... از فضایی علمی – حوزوی، به عرصه مرجعیت آمدند و بدون تجربه اجتماعی وسیع پیشینی، در منصب مرجعیت عام قرار گرفتند. اما آیت‌الله بروجردی، قبل از پذیرش زعامت عام دینی، حداقل سه دهه تجربه مدیریت اجتماعی را در شهر و منطقه داشت.
 
این ویژگی، دست‌مایه‌ای اجتماعی برای مرجعیت عام ایشان به وجود آورد و در مناسبات سیاسی و...، تمایزات و امتیازاتی را برای ایشان رقم زد. نکته دوم – که هم‌سنگ نکته پیشین بلکه مهم‌تر است - این است که مراجع دیگر چون از محیط بومی حوزوی بر آمدند، طبیعی بود که مناسبات و احتیاطات درون حوزوی را رعایت کنند. شاید بخش مهمی از کلیشه‌شکنی‌های آیت‌الله بروجردی، مدیون آن بود که او 30 سال در فراغ از حوزه‌های بزرگ زیست و در نتیجه در چنبره احتیاطات حاکم نبود! این که مرجعیت جرات و جسارت نشان دهد که کتابی را که در آن مطاعن خلفا آمده است، دستور توقیف دهد و یا اجازه نشر مجلدات خلفا را در موسوعه بزرگ روائی ندهد یا.... این رویکرد‌ها و رویه‌ها، با مرجعیتی سازگار بود که در هجرتی سی ساله، از خودسانسوری‌های محیطی عبور کرده باشد.

2- آیت‌الله بروجردی، در اوج منازعات فکری مشروطه – مشروعه در نجف بود (1328-1319 هـ ق). وی یک سال قبل از وفات استادش، آخوند خراسانی، به بروجرد بازگشت. اقامت یک دهه در نجف در مقطعی سرشار از تلاطم، هیجان و صف‌بندی‌های فکری، در نگره و انگاره‌های او در مسائل مربوط به جهان اسلام و ایران تاثیرات جدّی داشت. البته واگویه این دهه پر فراز و نشیب، فرصت و مجال دیگری را برمی‌تابد.

3- بخش وسیعی از مرجعیت عام آیت‌الله بروجردی، در زمان خلأ قدرت سیاسی بود. پس از شهریور 20، کشور در شرایط تنازع قدرت‌های خارجی و فقدان قدرت مسلط داخلی بود. در این مقطع، آرمانگرایانی صادق چونان فدائیان اسلام و.... بودند که میدان سیاست را برگزیدند، اما آیت‌الله بروجردی راه دیگر را پیمود. او فرصت خلاء را قدر شناخت. او دریافت که دیگر چونان سلف خود، آیت‌الله حایری، مجبور نیست که مذاق قزاق بی‌سواد را رعایت کند و تنها وظیفه خویش را حفظ ماترک یک میراث بداند! او در این فرصت به بسط و تعمیق آن میراث کوشید و بدون دغدغه خوش‌آمد قدرت، حوزه جدید را بنیان نهاد و نهاد مرجعیت را برای مدیریت حوزه سامان مجدد بخشید. گوشه‌هایی از این تحولات را، چنین می‌توان دید.

مرجعیت فرا ملی
سنت مراجع شیعی، بذل توجه به مراکز اصلی شیعه‌نشین بود. از آن جا که در چند قرن اخیر، ایران و عراق، مهمترین مراکز شیعی‌نشین بودند و مراجع شیعی، عمدتا از این دو منطقه جغرافیایی برخاسته بودند، این دو منطقه مورد اهتمام ویژه نهاد مرجعیت بود. در نتیجه، مرجعیت شیعه از صاحب جواهر و شیخ انصاری تا سید ابوالحسن اصفهانی، به مسائل اقلیت‌های شیعه در جهان توجه جدی نداشت و معضلات فکری – اجتماعی ایشان، دور از تعلق و تدبیر مرجعیت عام شیعی بود.

در دوره مرجعیت آیت‌الله بروجردی، توجه به مسائل اقلیت‌های شیعی جدی می‌شود. اعزام نماینده به عربستان سعودی از این موارد است. با غلبه وهابیان بر عربستان، شیعیان در آن منطقه در عسرت بودند، آقای بروجردی در ابتدا سیدمحمدتقی طالقانی (برادر بزرگتر جلال آل‌احمد) و پس از وفات او در مدینه دو نماینده دیگر به ترتیب حضرات: سیداحمد لواسانی و عبدالحسین فقیهی رشتی را اعزام می‌کند. همچنین برای شیعیان پاکستان، کویت و.... نمایندگانی را اعزام می‌دارند؛ حضرات آقایان: شریعت‌زاده، اصفهانی، سیدزین‌العابدین کاشانی و.... همچنین آیت‌الله بروجردی، به حضور در مناطق نامانوس برای مرجعیت شیعی، علاقه‌مندی نشان داد.
 
تاسیس مسجد هامبورگ را با این نیت انجام داد که مرکزی آبرومند برای تشیع در اروپا شکل گیرد و مرحوم محققی را به نمایندگی خویش به آن مرکز فرستاد. اعزام نمایندگان ویژه به آمریکا و اروپا (آقایان: مهدی حایری و صدر بلاغی) در زمره این گونه تعلقات بود. ایشان با ایجاد موسسات و نمایندگی‌های خاص در مناطق یاد شده، ضمن توجه به اقلیت‌های شیعی – ایرانی ساکن در آن مناطق، به زمینه‌سازی برای معرفی و حضور اسلام در کشور‌های غیر مسلمان پرداخت. بدینگونه، آیت‌الله بروجردی، پایه‌گذار حضور جهانی مرجعیت شیعی شد. پس از ایشان، با وقفه‌ای کوتاه، مراجعی چونان امام خمینی، آیت‌الله خویی، گلپایگانی و... این اقدام را تداوم بخشیدند.

شبکه‌سازی روحانیت
روحانیت شیعه، تا قبل از آیت‌الله بروجردی، گرچه از سلسله مراتب، شبکه‌های ارتباطی و... برخوردار بود، اما این ساختار، سنتی و طبیعی بود. شرایط ویژه در مرجعیت آیت‌الله بروجردی، این قدرت و امکان را به ایشان داد که در کنار ساختار سنتی روحانیت، به شبکه‌سازی‌های تاسیسی دست یابد. مرجعیت واحد و فراگیر ایشان و نکاتی دیگر موجب شد که در دو دهه مرجعیت، مراجعات گوناگون به ایشان برای تاسیس مدارس و حوزه‌های جدید، اعزام روحانیان مستقر در شهرستان و روستا، نصب امام جماعت برای مساجد مهم در تهران و شهرستان ،اعزام اساتید و مدرسان برای مدارس علمی و ده‌ها درخواست دینی دیگر صورت گرفت که این امکان را برای ایشان پدید آورد که شبکه‌ای از روحانیت موثر را در کشور شکل دهد.
 
بدین گونه صد‌ها روحانی برجسته در کشور، با اعزام یا وساطت آیت‌الله بروجردی در مراکز دینی و مناطق اجتماعی استقرار یافتند. هر چند در مواردی فاصله‌یابی از حوزه قم، برای روحانیان اعزامی آسان و خوشایند نبود، اما با تاکید و حمایت آیت‌الله این اتفاق افتاد. این چنین شد که این شبکه تاسیسی – در کنار ساختار سنتی- در قیام امام خمینی به کار آمد و توانست در نهضت روحانیت، کارآمدی خود را نشان دهد نکته دیگر آن که حوزه، در نظم طبیعی قرار داشت، مراقبت‌های مدیریتی و نظارت‌های گلخانه‌ای در آن نبود، تعبیر رایج آن بود که «نظم حوزه در بی‌نظمی است».
 
اما ضرورت‌های عصر مدرن پیش آمد و سازمان‌گرایی در حوزه نیز راه یافت. آیت‌الله بروجردی، از پیشگامان این هم‌نوایی بود. ایشان دغدغه‌های نوسامانی حوزه را داشت. در نخستین اقدامات، آزمون حوزه را در حوزه قم بنیان نهاد. گرچه این نکته در حوزه نجف با مقاومت روبرو شد و در نهایت متوقف شد، اما نقطه آغازی برای نظم و انتظام جدید سازمانی در حوزه شد. ایشان، هیاتی را برای اصلاحات حوزه برگزید. ناموران حوزه آن زمان از جمله امام خمینی، شیخ مرتضی حائری‌یزدی و دیگران در این هیات اصلاحات بودند. این مجموعه، گرچه ناکام ماند و اسباب کدورت‌هایی شد، اما نشانه‌ای از دغدغه‌های آیت‌الله در اصلاحات حوزه بود.

تقریب‌گرایی سازمانی
در مناسبات حوزه‌های دینی شیعه با مجامع علمی اهل سنت، سه دوره تاریخی را می‌توان برشمرد. دوره نخست از عهد غیبت تا عصر شهید ثانی است. در این دوره، تعامل‌های فردی علمی وجود داشت. رابطه استادی و شاگردی، نقل حدیث و روایت، نقد و مناظر، علمی و... در روابط فردی عالمان شیعه و اهل سنت اندک نبود. با ظهور دولت صفوی و شکل‌یابی دولت – ملت شیعی در ایران، انزوا و اعتزال در روابط این دو جامعه علمی رخ داد. در این دوره و پس از آن، مناسباتی چونان روابط دوره نخست، اندک و نادراست.
 
آیت‌الله بروجردی، بنیان‌گذار دوره سوم تاریخی این مناسبات است. ایشان، تعامل جامعه شیعی را با مراکز علمی اهل سنت آغاز کرد، اما با این تفاوت که در این دوره به جای تعامل فردی و ارتباطات استاد –شاگردی، ارتباطات نهادی – سازمانی را پیگیری کرد. مراودات مرجعیت شیعه با دو رئیس‌الازهر (شیخ عبدالمجید سلیم و شلتوت) دریچه جدیدی را در مناسبات دو جامعه علمی بازگشود.
 
همچنین با اعزام نماینده خاص در دارالتقریب مصر(مرحوم شیخ‌محمد تقی قمی) اندیشه همگرایی مذهبی را در قالب‌های نهادینه جست‌و‌جو کرد. این اقدامات در حیات خود ایشان آثار مبارک را بر جای نهاد و به نشر برخی از آثار شیعی در مصر و نیز فتوای معروف شلتوت (رئیس الازهر) در رسمیت شیعه امامیه در کنار مذاهب چهارگانه اهل سنت انجامید.
نهاد مرجعیت با نوسازی که توسط آیت‌الله بروجردی یافت، دوره نویی در ایفای نقش‌های جدید پیدا کرد و امید آن بود که با گام‌های پس از ایشان، مسیر تکامل را تداوم بخشد.

*مدیرمسئول نشریه حوزه و پگاه حوزه

تبلیغات