نویسندگان: رضا زندی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

«امام موسی صدر» حالا دیگر زنده هم که باشد پیرمردی 80 ساله است. صدر لبنان. زاده محله «چهار مردان» قم. چهارشانه و رعنا با چشمانی آبی و نافذ. عکس‌هایش از سی سال پیش جملگی تکراری است، افسانه‌اش اما، هنوز برگ‌هایی تازه دارد. شهید یا زنده چه فرقی می‌کند، وقتی هم نصرالله، خود را فرزندش می‌خواند و هم 14 مارسی‌های بیروت به حکمیت افکارش رضایت داده‌اند. بخواهیم و نخواهیم او یک اسطوره است. برای لبنان، برای شیعه، برای مسلمانان فرقه به فرقه. او یک امام است «امام موسی صدر».

با حاکمان عرب، رانندگی با فولکس
دیگر نیاز نیست بگوییم که «سید» فارغ‌التحصیل رشته «حقوق در اقتصاد» از دانشگاه تهران است. لازم نیست تکرار کنیم که به سال 1338 در سن سی‌ویک سالگی نماینده تام‌الاختیار آیت‌الله بروجردی در ایتالیا شده و در همان سال دعوت شیعیان لبنان را اجابت کرده تا «غبار از لباس روحانیت بزداید.» حتی لازم نیست به تشکیل جنبش امل در جنوب، ارتقای موقعیت شیعیان و یا نفوذش در میان قبایل مختلف و حاکمان عرب در عین رانندگی با فولکس قدیمی‌اش اشاره کنیم. مجال جفاهای رفته به او هم نیست. فقط باید او را شناخت که افکارش عجیب به درد زمانه‌مان می‌خورد. عجیب.

هفته گذشته چهارمین همایش فرهنگی امام موسی صدر به همت موسسه «فرهنگی، تحقیقاتی امام موسی صدر» و با همکاری فرهنگسرای ابن‌سینا در دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزار شد؛ موسسه‌ای که «سیده حورا» دختر امام موسی آن را اداره می‌کند. همایش امام موسی را رئیس مجلس ایران افتتاح کرد تا شأن سید صدر همچنان محفوظ بماند. این همایش بهانه مناسبی بود که درباره پدر با دختر گفت‌وگو کنم. سیده حورای 45 ساله لیسانسش را از دانشگاه بیروت گرفته و فوق لیسانش را از دانشگاه تهران در رشته مهندسی بهداشت.

خانم صدر، چرا هنوز برای امام موسی صدر همایش برگزار می‌کنید و بعد از 30 سال اصرار دارید که سید زنده است؟
همیشه عکس این سئوال را از ما می‌پرسند. به ما می‌گویند چرا دست روی دست می‌گذاریم و برای روشن شدن سرنوشت امام موسی صدر کاری نمی‌کنیم. حالا شما دارید عکسش را از من می‌پرسید. درباره وضعیت ایشان هم باید بگویم که همه اخباری که به ما می‌رسد دلالت بر زنده بودن امام موسی صدر دارد. گاهی برخی که از زندان‌های لیبی آزاد شده‌اند گفته‌اند که ایشان را دیده‌اند.
به‌خاطر همین اخبار است که شما به بهانه‌های مختلف سعی می‌کنید نام ایشان مدام مطرح شود؟
ببینید ما اساسا معتقدیم که افکار امام موسی صدر راهگشاست.
 
نظراتش راهگشاست. تجربیاتش در تعامل با ادیان و مذاهب مختلف راهگشاست. ارتباط خاصی که ایشان با اقشار مختلف برقرار می‌کرد تجربه ارزشمندی است. هر کسی با امام موسی صدر آشنا می‌شود مجذوبش می‌شود. منظور ما این نیست که شخصیت‌پرستی کنیم. وقتی چنین شخصیتی با آن سجایای برجسته وجود دارد چرا نباید آن را در اختیار دیگران قرار دهیم.

من سالهاست که هر سال چندین مرتبه از زبان این و آن می‌شنوم که می‌گویند امام صدر هنوز زنده است. آخر مگر می‌شود کسی سی سال در بند باشد و در این زمانه‌ای که ارتباطات و روابط، جهان را کوچک کرده هیچ خبری از آن نتوان گرفت. اگر اجازه بدهید سئوالم را صریح بپرسم آیا واقعا خبر زنده بودن امام موسی خواسته عاطفی و روحی شماست یا مصادیق واقعی هم دارد؟
صریح بگویم همه قرائن نشان از آن دارد که امام موسی صدر همچنان زنده هستند. همچنان در بند هستند. ما مرتب اخباری داریم که ایشان توسط افرادی دیده شده است. از شما سئوال می‌کنم آیا برای کسی که دربند است نباید کاری کرد.

چرا حتما باید کاری انجام داد. حتما باید پیگیری کرد. فقط برایم جالب است بدانم که این حس ناشی از حس پدر و فرزندی است یا خیر؟
هم اینقدر بگویم کسانی که هیچ نسبتی با امام موسی صدر ندارند مدام به ما اعتراض می‌کنند که چرا ما این موضوع را کم پیگیری می‌کنیم.

خانم صدر اینجا باید یک سئوال اساسی طرح کرد. فایده امام موسی صدر برای جامعه امروز ایرانی چیست؟ شناختش چه کمکی به ما می‌کند؟
محل فعالیت امام موسی صدر در لبنان بود. البته در کنار لبنان در مناطق دیگر هم فعالیت می‌کردند. همانطور که می‌دانید گروههای مختلفی با عقاید گوناگونی در لبنان حضور دارند. همین الان، هم حزب‌الله خود را پیرو امام موسی صدر می‌داند و هم جریان مخالف آنان یعنی گروه حاکم می‌گویند حاضرند حکمیت نظرات امام موسی صدر را بپذیرند. آن هم پس از سی ‌سال. یکی از درس‌های مهم زندگی ایشان این است که خودشان را هیچ‌وقت محدود نکردند. با همه طوایف و اقوام ارتباط برقرار کردند. البته درباره درس‌های زندگی ایشان متفکران و دست‌اندرکاران باید سخن بگویند.

مایلم یک سوال از زندگی شخصی امام موسی از شما بپرسم. گاهی برخی افراد شناخته شده در اجتماع در خانواده مسلک و مرام دیگری دارند. مثلا ممکن است در جامعه تفکر‌بازی داشته باشند اما در درون خانواده خود مرام دگم و بسته. برایم جالب است بدانم آقای صدر واقعا همان مرام باز را در خانواده هم داشتند یا خیر؟
اجازه بدهید با یک مثال به این سوالتان پاسخ بگویم. من یک دختر 13 ساله بودم که پدرم مرا برای تحصیل به پاریس فرستاد و با برادرانم دو سال در آنجا بودیم. شما سراغ دارید در بین خانواده‌ها کسی این کار را بکند. ایشان به ما اعتماد کامل داشت و همین اعتماد ما را مصون می‌ساخت. در رفتار امام صدر هیچ اجبار و تحمیلی در کار نبود.

تبلیغات