آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

مهندس‌هاشم صباغیان وزیر کشور در دولت موقت انقلاب بود. وی مجری برگزاری دو انتخابات مهم و تعیین کننده بود. رفراندوم جمهوری اسلامی و انتخابات خبرگان قانون اساسی. دو روز پس از تسخیر سفارت آمریکا دولت موقت استعفا داد و‌هاشم صباغیان نیز. او پس از آن در انتخابات دور اول مجلس که هنوز نام ملی داشت شرکت کرد و نماینده تهران شد.
 
با او در مورد انتخابات دور اول مجلس و نیز تحولات و رخداد‌های مجلس اول گفت‌وگو کردیم. او شاهد دوره‌ای بود که در یک دگردیسی نظام شاهی به جمهوری و مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی تغییر یافت. ‏
موضوع صحبت ما در مورد مجلس اول و تحولات آن زمان است. در این رابطه اول می‌خواهم کمی در رابطه با فضایی که مجلس اول در‌آن تشکیل شد و برگزاری انتخابات آن صحبت کنید. ‏

ابتدا باید بگویم هر حرفی باید در زمان جغرافیایی خودش که مطرح شده مورد ارزیابی قرار گیرد. انتخابات مجلس اول در واقع سومین انتخابات پس از براندازی رژیم شاه بود. قبل از آن رفراندوم و انتخابات خبرگان قانون اساسی برگزار شده بود. به اعتقاد من انتخابات دوره اول مجلس آزاد‌ترین انتخابات پس از انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی بود. در آن انتخابات ما به عنوان گروهایی که بعدها به عنوان ملی-‌مذهبی مطرح شدیم درپی این بودیم که اجازه ندهیم انقلاب با شکست مواجه شود. از این رو در صدد پیاده کردن و عینیت یافتن شعارهای واقعی انقلاب بودیم.
 
از این رو در‌ آن زمان بحثی چون لیست ما، گروه ما و. . . را مطرح نکردیم. نهضت آزادی در آن زمان جمعی را تحت عنوان ستاد انتخاباتی “همنام” تشکیل داد. ما در این ستاد به دنبال این بودیم کسانی را انتخاب کنیم که در جهت حفظ انقلاب باشند و بتوانند به خوبی مسوولیت برعهده گیرند. ‏
من در همان زمان برگزاری انتخابات دور اول مجلس که دیگر آقای مهدوی کنی در وزارت کشور مسوولیت را برعهده گرفته بود به ایشان گفتم بیائیم کسانی را که برای کار مجلس مفید هستند و کسانی که برای کار اجرایی توانمند هستند را دسته‌بندی کنیم تا از این رو مدیریت کشور توسط افراد اجرایی تقویت شده و نمایندگان مناسب هم به مجلس بروند.
 
به نظر من اگر به این صورت لیست مجلس تعیین می‌شد و امام هم تائید می‌کرد همان لیست پیروز می‌شد، فضا به شکلی بود که تصوری غیر این نمی‌شد کرد. اما کسی از این امر استقبال نکرد. تشکیل ستاد”همنام” هم به همین خاطر بود. چون کسی حاظر نشد به حرف ما توجه کند ما هم ستاد مستقل تشکیل دادیم. در این انتخابات البته آئین‌نامه‌ای تنظیم شده و وزیر کشوراجرا می‌کرد اما در واقع نه رد صلاحیت بود و نه شورای نگهبان. آن کسانی هم که نمی‌توانستند در انتخابات شرکت کنند تنها وابستگان رژیم گذشته بودند. در این انتخابات همه گروه‌ها شرکت کردند و صلاحیت کسی هم رد نشد. ‏

در لیست “همنام” ما بیش از 8 نفر از افراد گروههای دیگر از جمله حزب جمهوری و جامعه روحانیت مبارز یعنی آقای‌هاشمی رفسنجانی، مرحوم باهنر، مرحوم رجایی، آقای خامنه‌ای، مرحوم مفتح و. . . قرار داشتند. ‏

نظارت بر آن انتخابات چگونه بود؟
نحوه نظارت در انتخابات دور اول هم به برگزاری انتخابات خبرگان قانون اساسی برمی‌گردد. انتخابات خبرگان اولین انتخابات در جمهوری اسلامی بود و هنگام برگزاری آن من وزیر کشور بودم. از ابتدا برای این انتخابات هیچ آئین‌نامه‌ای وجود نداشت. از این رو سه نفر برای این منظور تعیین شدند. آقای موسوی اردبیلی و مرحوم دکتر باهنر از شورای انقلاب و من به عنوان وزیر کشور در این مورد جلساتی را تشکیل می‌دادیم تا آئین‌نامه را تنظیم کنیم. ما برای این منظور از کارشناسان بی‌طرف و مورد اعتماد سابق در وزارت کشور استفاده می‌کردیم چرا که هیچ تجربه‌ای در این زمینه نداشتیم. طبیعتا آنچه ما تصویب می‌کردیم به عنوان قانون تلقی می‌شد.
 
من در آن زمان پیشنهاد دادم که برای هر کاندیدا تمبر چاپ شود و مردم به جای نوشتن آرای خود تمبر بچسبانند. شهید قندی، وزیر پست، تلگراف و تلفن هم برای چاپ این تمبرها اعلام آمادگی کرده بود. از نظر ما بسیاری از جمعیت بی‌سواد بوده و قادر به نوشتن نبودند به عنوان مثال این آمار در تهران حدود 40 درصد بی‌سواد بود. ما می‌خواستیم اختیار انتخاب روحانی و یا غیر روحانی را به بی‌سواد‌ها بدهیم. همچنین می‌خواستم جلوی تقلب را به این وسیله که برخی باسواد‌ها با گرایش سیاسی برای بیسواد‌ها ننویسند، بگیرم.
 
اما این پیشنهاد را نپذیرفتند. همچنین در این آئین‌نامه تصویب کردیم که گروه‌ها می‌توانند افراد مورد اعتماد خود را به هر تعداد برای نظارت به وزارت کشور معرفی کنند تا برای آنها کارت نظارت صادر شود. از این رو مسئله نظارت بر انتخابات به این شکل از زمان انتخابات مجلس خبرگان مطرح شد. حزب جمهوری اسلامی برای تهران حدود 1200 ناظر معرفی کرد و همچنین مجاهدین نیز برای حدود هزار ناظر درخواست کارت کردند. پس از این، نظارت به این نحو در انتخابات مجلس هم ادامه یافت و تا آن زمان تغییری نکرد. در این دو انتخابات ناظرین خود مردم و احزاب بودند. ‏

در این فضا مجلس اول تشکیل شد. طبیعتا این مجلس نمی‌توانست فارغ از جریان حاکم بر فضای سیاسی کشور باشد. در این جا بود که فعالیت ملی و مذهبی‌ها به شدت محدود شد. به نظر شما چه چیزی می‌توانست تهدیدی برای آن مجلس باشد و وضعیت حاکم بر جو مجلس چگونه بود؟
در ترکیب آن روز مجلس روحانیون حداکثر بودند و افراد باسابقه مدیریتی و اجرایی و به اصطلاح امروز تکنوکرات‌ها هم در حداقل قرار داشتند. اساسا در آن فضا عده زیادی از افراد تحت تاثیر فضای حاکم توانسته بودند رای لازم را برای ورود به مجلس کسب کنند. حتی نسبت به برخی از آنان در مورد حداقل سن 25 سالگی تشکیک وجود داشت که منجر به تصحیح شناسنامه آنان شد. در ابتدای مجلس مرحوم دکتر سحابی به عنوان رئیس سنی انتخاب شد تا به اعتبارنامه‌ها رسیدگی کند.
 
در مورد رسیدگی به اعتبارنامه‌ها آئین‌نامه تصریح می‌کرد که وقتی رئیس سنی اعلام می‌کرد اعتبارنامه آقای... مطرح است اگرهیچ نماینده‌ای اعتراض نداشت، به تصویب می‌رسید. در صورتی که کسی اعتراض داشت این اعتبارنامه به کمیسیون بررسی اعتبارنامه‌ها ارسال می‌شد تا در آنجا مورد بررسی قرار گیرد. جناح‌بندی آن روز مجلس به برخی از اعتبارنامه‌ها اعتراض داشت. اغلب این اعتبارنامه‌ها هم از اقلیت مجلس بود. این مجلس در همان مجلس سنای سابق برگزار می‌شد و بسیاری از افرادی که انتخاب شده بودند به این مسئله اعتراض داشتند. از نظر برخی از آنها مجلس باید در مسجد برپا می‌شد. ‏

چرا مجلس در محل مجلس سنا تشکیل شد؟
قبل از انقلاب ساختمانی در مجموعه بهارستان وجود داشت که جلسات مجلس در‌ آنجا برگزار می‌شد اما پس از انقلاب از آنجا که تا مدتی مجلسی نداشتیم این محل را به کتابخانه و یا موزه تبدیل کردند. چون مکانی برای تشکیل و افتتاح مجلس نبود، محل مجلس سنا برای این منظور در نظر گرفته شد تا مجلس فعلی ساخته شد. ‏

‏ رئیس مجلس چگونه انتخاب شد؟
‎ ‎سپس نوبت به انتخاب رئیس مجلس رسید. در این انتخابات آقای اکبر‌هاشمی رفسنجانی و مهندس بازرگان دو کاندیدای شاخص بودند. ‏مجلس در آن دوره به دسته چپ یعنی همین ملی- مذهبی‌ها و ملی‌ها و راست‌ها هم حزب جمهوری و جامعه روحانیت مبارز تقسیم می‌شدند. همچنین تعداد زیادتری از نمایندگان دور اول مجلس بینابین بودند. این بینابینی در طول مجلس شکل گرفت. عده‌ای از همین‌ها که‌اندک بودند به چپ‌ها پیوستند و عده زیادی از آنها به راست‌ها گرایش پیدا کردند چرا که دیگر قدرت در دست آنها بود و این تزاید گرایش هم طبیعی بود. عده‌ای هم بصورت منفعل باقی ماندند.
 
‏اولین مبارزه در مجلس اول انتخاب رئیس مجلس بود. دو گروه جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری که جناح راستها و شاید همان فراکسیون اکثریت و راست را تشکیل می‌دادند قوی بودند و تعداد نمایندگان آنها هم زیاد بود اما با هم خیلی توافق نداشتند. این دو طیف بر اثر لابی‌های مختلفی که داشتند بر سر انتخاب آقای‌ هاشمی به عنوان رئیس مجلس به توافق رسیدند. فراکسیون اقلیت هم که ما بودیم متوجه این توافق شدیم و از مهندس بازرگان خواستیم که انصراف دهد اما ایشان قبول نکرد. ایشان با اینکه نتیجه از قبل معلوم بود در انتخابات شرکت کرد. بدین ترتیب آقای‌هاشمی انتخاب شد. تفاوت آرای ایشان هم با مهندس بازرگان بسیار زیاد بود. ‏

فراکسیون اقلیت مشخصا در آن زمان چه تعداد رای داشت؟
ابتدا کمتر بودیم اما تا پایان مجلس حدود 38 رای شدیم. چون در خلال مجلس هم عده‌ای به ما پیوستند که البته انگشت‌شمار بودند. ‏

چه کسانی به شما پیوستند و از کدام طیف بودند؟
از تندترین افراد گروه راست بودند. اما چون واقع‌بین بودند بعد‌ها از مسیر خود برگشتند. مثلا یکی از برخورد‌هایی که در همان مجلس رخ داد این بود که روزی در وقت تنفس مجلس شهید محلاتی اعتراض کرد. او می‌گفت (نقل به مضمون):”اینها به قولی که داده بودند عمل نکردند چرا که ما به این شرط با حزب جمهوری توافق کردیم که فلان آدم که مشکوک به نظر می‌رسد از حزب اخراج شود.”

منظور محلاتی چه کسی بود؟
من ترجیح می‌دهم که اسم او را نیاورم. هر چند که آن فرد نیز در گذشته است. ‏

در این دوره تغییر نام مجلس هم مطرح شد که این خودش نیز بسیار بحث‌برانگیز شد و مرحوم دکتر سحابی در این رابطه موضع‌گیری کرد. شما در آن روز در مجلس بودید؟ هدف کسانی که این طرح را داده بودند چه بود؟
یکی از حوادث مهم مجلس بحث تغییر نام مجلس بود. مجلس بر طبق قانون اساسی “مجلس شورای ملی” تلقی می‌شد. در آن زمان تعدادی از نمایندگان پیشنهاد کردند که اسم آن به “مجلس شورای اسلامی” تغییر پیدا کند. ‏

چه کسانی پیشنهاد کرده بودند؟
برخی از جوان‌ترین نمایندگان جناح راست. از سوی دیگر جو آن روز مجلس و جو آن روز جامعه باعث شده بود که تعدادی از خبرنگاران خارجی هم به مجلس بیایند. به هر حال در آن فضا این مسئله مطرح شد. در جو آن روزاگر کسی بخواهد واقعیت را بگوید باید جرات زیادی داشته باشد چرا که این مسئله هزینه زیادی در پی خواهد داشت اما این حقیقت را دکتر سحابی مطرح کرد. نطق آن روز او در تاریخ ثبت شد. وقتی همه ساکت بودند و اصلا کسی در مخالفت بحثی را مطرح نمی‌کرد، دکتر سحابی برخاست و حتی پیش از آن با ما هم مشورت نکرده بود که در مخالفت صحبت خواهد کرد.
 
او بر اساس غیرت ملی این کار را کرد و از نمایندگان خواست که این تغییر نام را انجام ندهند. او گفت چون قبلا مجلس شورای ملی و متعلق به رژیم طاغوت بود می‌خواهید نام آن را تغییر دهید اما این کار را نکنید. برای اینکه این مجلس دو محتوا دارد. یکی اینکه مجلس شورا است چون نهاد مشورت است و دوم اینکه ملی و منتخب مردم است. او در ادامه تحلیل کرد که اگر شما این مجلس را تبدیل به مجلس شورای اسلامی کنید می‌بینم روزی را که در نهایت به فردایی می‌رسید که لوایحی در آن تصویب می‌کنید که خود شما‌ها به نام اسلام ناراحت می‌شوید. مرحوم سحابی از نمایندگان خواست بگذارید این مجلس همچنان ملی باقی بماند.
 
اما این سخنان جنجالی به پا کرد و بسیاری فحش‌ها را به دنبال داشت. او تنها سخنران بود. این مسئله سبب شد در روزهای بعد وقتی او وارد محوطه مجلس می‌شد تا به صحن مجلس برسد راننده‌ها و محافظین نمایندگان دیگر به ایشان فحش می‌دادند. یک روز صبح من خودم شاهد بودم که یکی از نمایندگان به دکتر سحابی گفت: “آمریکایی آن روز چون عوامل تو(اشاره به خبرنگاران خارجی در مجلس) آنجا نشسته بودند این خوش‌رقصی را کردی بیاید روزی که طناب دار را خودم به گردنت ببندم”. اما دکتر سحابی هیچ نگفت. همه ما باید در این مسیر این فحش‌ها را می‌خوردیم. مثلا من و مهندس معین‌فر با هم به مجلس می‌آمدیم. ما دراین مسیر فحش‌هایی می‌خوردیم که مقداری از آنها به خاطر کراوات مهندس معین‌فر بود. ‏

شما هیچ اقدامی در مقابل آنان انجام ندادید؟
من در این‌باره با آقای‌هاشمی صحبت کردم. ایشان وقتی در وزارت کشور بود، برخی خانم‌ها به علت روحانی بودن برخوردهایی با وی می‌کردند که ایشان را ناراحت می‌کرد و من این مسئله را رسیدگی کرده بودم به همین دلیل نزد آقای‌ هاشمی که رئیس مجلس بود رفتم و از مسئله‌ای که برای ما ایجاد شده بود و به‌ویژه در مورد دکتر سحابی با ایشان صحبت کردم.

پس از این بود که کم‌کم روسای کمیسیون‌ها تغییر کرد؟
بله. آنها که از ابتدا نمی‌دانستند چه کار باید انجام دهند. من رئیس کمیسیون مسکن، معین‌فر رئیس کمیسیون نفت، مهندس سحابی رئیس کمیسیون بودجه، دکتر سامی رئیس کمیسیون پزشکی، مهندس بازرگان رئیس کمیسیون اجتماعی، مهندس تاج رئیس کمیسیون نیرو بود و.... سپس طراحی گروه آقای‌ هاشمی این شد که روسای کمیسیون‌ها تغییر کنند. لابی‌های مختلفی انجام شد و در دوره بعد روسای قبلی کمیسیون‌ها انتخاب نشدند. مثلا یکی از نمایندگانی که با میاندوره‌ای به مجلس آمده بود در کمیسیون نفت گفت:”به ما گفته‌اند بروید در این کمیسیون و جلوی لیبرال‌ها را بگیرید”. اما همین فرد مدتی بعد وقتی واقعیت قضیه را دید به مهندس معین‌فر گفت:”من آن حرف قبلی‌ام را پس می‌گیرم و معتقدم شما آمده‌اید تا خدمت کنید.”

شهید آیت هم در مجلس حضور داشت. رفتار او با اقلیت چگونه بود؟
آقای آیت عضو حزب جمهوری بود و همواره ضدمصدق بود. تقریبا می‌توان گفت او رفتاری مشابه دکتر بقایی که در مجلس14، 15 و 16 شورای ملی داشت را در مجلس اول اجرا می‌کرد. همواره در زمان نطق پیش از دستور هم یک پرونده زیر بغل گذاشته و سخنرانی می‌کرد و دیگران و بویژه جناح اقلیت مجلس را متهم می‌کرد و در این حین به پرونده‌اش اشاره می‌کرد و می‌گفت مدارک اثبات حرف‌هایش در این پرونده موجود است و ما هم هیچ‌وقت ندیدیم که آن را بگشاید. ‏

در زمان مجلس اول جنگ ایران و عراق هم درگرفت. گروههای سیاسی از جمله نهضت آزادی در این رابطه مسائلی را بویژه در سال 62مطرح می‌کردند. کیفیت این بحث‌ها چگونه و به چه شکلی بود؟
ما به عنوان فراکسیون اقلیت نظر خودمان را ارائه می‌کردیم. یکی از راه‌های انعکاس این مسائل در نطق پیش از دستور بود. اگر هر کدام از اعضای فراکسیون اقلیت بویژه دکتر سحابی و مهندس بازرگان نطق داشتند، مجلس پر بود و همه نمایندگان سر جای خود نشسته بودند برخی نمایندگان از قبل تصمیم می‌گرفتند چه کسی اول فریاد بزند و... اما اگر از اعضای اکثریت کسی نطق داشت، تعداد حاضرین به حداقل می‌رسید. روزی نطق قبل از دستور من بود. این اتفاق پس از آزادسازی خرمشهر بود که ما اعلامیه داده بودیم باید جنگ خاتمه یابد.
 
به هر حال من نطق قبل از دستور را می‌خواندم که در مورد نارسایی‌هایی بود که در اثر جنگ پیش آمده بود. اعتراضاتی به نطق من شد و این اعتراضات اوج گرفت. آقای سید ابوالفضل موسوی تبریزی نزدیک تریبون حضور داشت و به سرعت آمد تا متنی را که من می‌خواندم از من بگیرد و من را از پشت تریبون کنار بزند. که من دستش را کنار زدم. فشار این کنار زدن باعث شد که عمامه وی افتاد. این مسئله شری به پا کرد. که آقا عمامه سادات را به زمین زد و... که بر سر من ریختند و در پی این مسئله مهندس معین‌فر به دفاع از من آمد که چند جای صورت او کبود شد. با کفش ما را مورد ضرب وشتم قرار دادند. البته این نطق‌ها گاهی مثلا به خاطر بمباران هم مسئله‌ساز می‌شد. مثلا اگر شب قبل عراق ایران را بمباران هوایی می‌کرد و فردا ما نطق داشتیم اکثریت می‌گفت این نطق “گرا” دادن به اربابان آمریکایی است. ‏

آیا هیچ‌گاه به مهندس بازرگان هم حمله شد؟
به این شکل حمله نشد. اما همیشه نسبت به او داد و فریاد می‌کردند. آخرین نطق مهندس بازرگان که در اواخر مجلس صورت گرفت در مورد انتخابات آزاد بود و گفت شما بدانید که اکثریت را دارید و در این انتخابات پیروز می‌شوید پس انتخابات را آزاد برگزار کنید. ایشان گفت اگر جلوی انتخابات آزاد را بگیرید این حلقه روز به روز تنگ‌تر می‌شود. این پیش‌بینی مهندس بازرگان در 26 سال قبل صورت گرفته بود. ‏

مهندس بازرگان در مجلس تحصن هم کرده بود؟
نه یادم نمی‌آید. البته اقلیت دو بار آبستراکسیون کرد. ‏

مسئله بنی‌صدر هم در مجلس اول مطرح شد. ‏
این مسئله در بیرون از مجلس تصمیم‌گیری شد. اما در مورد مجلس می‌توان گفت در ابتدا مخالفین بنی‌صدر اکثریت نداشتند. اما سیر حوادث شکل دیگری به خود گرفت. مثلا در سالن مجلس برخی از اعضای حزب جمهوری ‌توانستند آن گروه بینابین مجلس را جذب کنند. تا جایی که یکی از نمایندگان که عضو کمیسیون مسکن بود در زمانی‌که طرفداری از بنی‌صدر وجهه بود می‌گفت:”به من می‌گویند بسیار شبیه بنی‌صدر هستم” و این را از افتخارات خود می‌دانست بعد‌ها به اکثریت پیوست و ضد بنی‌صدر شد.
 
ما به بنی‌صدر توصیه کردیم که مخالفین در مجلس 3 ساعت فرصت صحبت کردن دارند و تو هم 2 ساعت وقت داری بیا در مجلس همه حرف خودت را بزن. از نظر ما در این صورت یا او رای نمی‌آورد و یا رای می‌آورد اما امکان داشت از آنجا که حرفهایی را گفته بود بازداشت شود. در زندان هم یا زندان طولانی مدت می‌شود و یا اعدام، البته اعدام او را ما بسیار ضعیف می‌دانستیم. اما اوبه حرف ما گوش نداد. بنابراین در جلسه مجلس شرکت نکرد و مخفی شد. در غیاب او مجلس عدم کفایت او را تصویب کرد. ‏

یعنی او ترسیده بود؟
بله ترسید. او به توصیه مجاهدین گوش کرد در حالی‌که نباید این کار را می‌کرد. ‏

در مورد گروگان‌ها مجلس چه نقشی داشت؟
تصمیم‌ها در مورد آن در مجلس گرفته نشد. همه چیز در بیرون از مجلس تمام شده بود. ما به عنوان اقلیت هرگز از این مسئله دفاع نکردیم. از نظر ما منافع ملت ایران زیر سوال رفته بود. اما ابتدا به ما گفتند این مسئله تنها یک هفته ادامه خواهد داشت. اما به هر حال یک روز باید کسی توضیح دهد که چرا این یک هفته به 444 روز به طول انجامید. ‏

در این دوره دیگر به جایی رسیدیم که شکاف‌ها بسیار مشخص‌تر شد و حذف‌ها آغاز شد. شما معتقدید حذف جریان ملی و ملی- مذهبی از کجا دقیقا شروع شد. شما مبنا را مجلس اول قرار می‌دهید و یا قبل از آن؟
به نظر من آغاز آن از مجلس اول بود. البته ممکن است شواهدی مطرح باشد مبنی بر اینکه تصمیم‌گیری در این رابطه از قبل صورت گرفته بود. آثار این مسئله را پیش از این هم می‌توان مشاهده کرد. در این رابطه باید دنبال این نظر را بگیریم که هر انقلابی نسل اولش را می‌خورد. اینها در ابتدا آماده قبول هیچ مسوولیتی نبودند و اصلا نمی‌پذیرفتند چون در ابتدا باید پاسخ همه را داد. باید آن روز را دید تا بتوان گفت نخست وزیر، وزیر و نماینده بودن یعنی چه؟

تبلیغات