آغاز و پایان کاسترو
آرشیو
چکیده
متن
فیدل کاسترو؛ رهبر انقلاب کوبا؛ سرانجام پس از 49 سال حکومت، حدود 10 روز پیش در نامهای خطاب به مردم این کشور اعلام کرد که از سمت ریاست جمهوری کنارهگیری خواهد کرد. مجمع ملی 31 عضوی کوبا، روز یکشنبه گذشته طی نشستی به اتفاق آرا، رائول کاسترو، برادر کوچکتر فیدل را به عنوان جانشین او انتخاب کرد. فیدل در حالی جای خود را به رائول داد که بیش از سه چهارم مردم کوبا به یاد ندارند نام رهبرشان، نامی به جز فیدل باشد گرچه هنوز هم نام خانوادگی رئیسجمهور کوبا کاسترو باقی مانده است.
فیدل از 19 ماه پیش و به دلیل بیماری از قدرت کنارهگیری کرده و رائول در این مدت عهدهدار امور کشور بود، اما او سرانجام در نامهای که روز هجدهم فوریه؛ سی بهمن؛ منتشر شد ضمن آنکه از کنارهگیریاش از قدرت خبر داد، تاکید کرد که از مردم کوبا خداحافظی نمیکند. فیدل که در سال 1959 میلادی دیکتاتوری مورد حمایت آمریکا یعنی حکومت ژنرال باتیستا را سرنگون کرد از آن زمان به بعد به دشمن قسم خورده واشنگتن تبدیل شد. کاخ سفید اگرچه در این 49 سال تلاش فراوانی کرده تا بتواند کاسترو را ساقط کند، اما رهبر کوبا فارغ از ناکامیها و سوءمدیریتهایش آنقدر مبارز و توانمند بود که از پس توطئههای 10 رئیسجمهوری آمریکا که از سال 1959 به قدرت رسیدهاند برآید.
فیدل که خود ادعا میکند کاخ سفید بیش از 600 بار قصد ترورش را داشته اکنون به پایان عمر سیاسی خود رسیده است، اگرچه هنوز هم بسیاری بر این باورند قدرت اصلی کوبا در اختیاراوست. موضوعی که رائول هم پس از انتخابش در مجمع ملی آن را انکار نکرد و گفت که همچنان در مورد مسایل مهم با فیدل مشورت خواهد کرد. رائول از فیدل بهعنوان یگانه رهبر انقلاب کوبا یاد و اضافه کرد که فرمانده کل قوای مسلح انقلاب کوبا، فیدل کاسترو باقی خواهد ماند، چرا که فیدل فیدل است.
”فیدل الخاندرو کاسترو” روز بیستودومین رئیسجمهوری کوبا، در سیزدهم آگوست سال 1926 میلادی به دنیا آمد.
کاسترو در انقلابی مسلحانه، حکومت دیکتاتور وقت کوبا؛ فلوخنسیو باتیستا اساقط کرد. او مدت کوتاهی پس از این انقلاب به عنوان نخستوزیر سوگند یاد کرد. در سال 1965 میلادی، فیدل کاسترو بهعنوان دبیرکل اول حزب کمونیست انتخاب شد و ساختار سیاسی کوبا را به سمت ساختاری تکحزبی دگرگون ساخت. در سال 1976 بود که فیدل کاسترو سمت ریاست شورای دولتی و همچنین ریاست شورای وزرا را به دست آورد.
او در همان سال سمت فرماندهی کل قوای مسلح کوبا را در اختیار گرفت. در سی و یکم ژانویه سال 2006، فیدل کاسترو پس از یک عمل جراحی که جزییات آن هرگز فاش نشد، مسوولیتهای دولتیاش را به معاون اولش، رائول کاسترو انتقال داد. فیدل، سرانجام روز نوزدهم فوریه؛ سیام بهمنماه گذشته؛ پنج روز پیش از پایان دوران مسوولیتش طی نامهای که خطاب به مردم کوبا نوشت اعلام کرد نه به دنبال پست ریاستجمهوری و نه پست فرماندهی کل قوای مسلح کوباست و دیگر هیچ سمتی را نخواهد پذیرفت. در 24 فوریه؛ پنجم اسفندماه؛ مجمع ملی کوبا رائول کاسترو، برادر کوچکتر فیدل و معاون اول او را بهعنوان رئیسجمهوری جدید کوبا انتخاب کرد.
در سال 2005 میلادی، مجله اقتصادی فوربس، ثروت فیدل کاسترو را حدود 550 میلیون دلار و دو برابر ثروت ملکه الیزابت تخمین زد. با این همه این مجله تاکید کرد که این آمار مبنای علمی دقیقی ندارد و بر اساس اطلاعاتی که از طریق دیپلماتها و تاجرانی که با رهبر کوبا در ارتباط بودهاند ثروت کاسترو را تخمین زدهاند. این مجله سپس و بازهم بدون سند و مدرک ثروت کاسترو را 900 میلیون دلار اعلام کرد. با این حال فیدل اعلام کرد اگر کسانی که ادعا میکنند او چنین ثروتی اندوخته است بتوانند این ادعا را ثابت کنند او از سمت خود کنارهگیری خواهد کرد.
فیدل کاسترو در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمده و فارغالتحصیل رشته حقوق از دانشگاه هاوانا؛ پایتخت کوبا؛ است. آنچه بیش از هر چیز، فیدل را به یک انقلابی تبدیل کرد، این بود که از دیدن زندگی راحت خود در قیاس با زندگی سخت و طاقتفرسای فقرای کوبا شگفتزده و شوکه شده بود. این مهمترینترین انگیزه فیدل جوان برای طراحی یک انقلاب مارکسیستی- لنینیستی بود. در سال 1953 میلادی، او با هدف ساقط کردن حکومت دیکتاتوری ژنرال باتیستا به مبارزه مسلحانه روی آورد.
فیدل در 26 ژوییه 1953 به کمک حدود 100 نفر از هوادارانش به پادگان نظامی مونکادا در”سانتیاگو دِ کوبا” یورش برد اما ناکام ماند. فیدل و برادرش رائول، از این درگیری مسلحانه جان سالم به در بردند اما به زندان افتادند. این دو برادر، پس از دو سال مورد عفو قرار گرفته و از زندان آزاد شدند. فیدل اما پس از آزادی از زندان و در حالی که در مکزیک بهسر میبرد بار دیگر به سازماندهی گروهی پارتیزانی به نام جنبش 26 ژوییه اقدام کرد.
آرمانهای انقلاب فیدل در آن زمان مورد استقبال طیف گستردهای از مردم کوبا قرار گرفت تا اینکه سرانجام او توانست در سال 1959 میلادی به کمک نیروهایش حکومت ژنرال باتیستا، کسی که نامش با فساد، انحطاط و تبعیض عجین شده بود را ساقط کند. رهبران جدید کوبا، از جمله ارنستو چهگوارا؛ انقلابی افسانهای آرژانتین با وعده بازگرداندن زمینهای مردم به آنان و دفاع از حقوق فقرا دوران حکومت خود را آغاز کردند. انقلاب کوبا همواره چه در داخل و چه در خارج با ستایشها و البته انتقادهای گستردهای مواجه بوده است. مخالفان کاسترو او را دیکتاتوری میخوانند که از راههای غیردموکراتیک و نامشروع به حکومت رسیده است.
با این حال موافقان او، کاسترو را رهبری کاریزماتیک توصیف میکنند که از راه برگزاری انتخابات به قدرت رسیده اگرچه مخالفان انتخابات را غیرآزاد و ناعادلانه میدانند. در خارج از کوبا، فیدل کاسترو به دلیل روابط خاصی که با آمریکا برقرار کرده بود و همچنین نقش کوبا بهعنوان یکی از کشورهایی که در دوران جنگ سرد، در مرکز توجه برنامههای جهانی اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت شناخته میشود. روابط هاوانا و واشنگتن، بهویژه پس از ماجرای مشهور خلیج خوکها تیرهتر از گذشته شد. به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و کنار رفتن حکومت ساندینیستا به رهبری دانیل اورتگا در نیکاراگوئه در اوایل دهه 90، دولت کوبا با موقعیت مخاطرهآمیزی مواجه شد و در انزوای سیاسی قرار گرفت.
با این وجود، کاسترو در سالهای اخیر توانسته متحدان جدیدی در آمریکای لاتین از جمله هوگو چاوس، رئیسجمهوری ونزوئلا و اوو مورالس رئیسجمهوری بولیوی بیابد. در داخل کوبا، فیدل، سیاستهای اقتصادی مختلفی از جمله متمرکز سازی، اصلاحات ارضی، اشتراکی کردن، مکانیزه کردن کشاورزی و سلب مالکیت از صاحبان صنایع کوبا را اجرا کرد. مخالفان اما تاکید میکنند اگرچه این اصلاحات اوضاع را نسبت به پیش از انقلاب بهتر کرده، اما در مجموع هزینههای بیش از اندازهای برای رفاه مردم کوبا داشته است. در مقابل حامیان کاسترو بر این باورند که تحریمهای تجاری آمریکا علیه حکومت کاسترو گرچه درآمد مردم کوبا را کاهش داده است، اما سبب شده اقتصاد کوبا از رشد قابل قبولی برخوردار باشد.
افزایش هزینههای دولت در زمینه بهداشت و آموزش از مهمترین برنامههای کاسترو در دوران زمامداریاش بوده تا جایی که کوبا در زمینه کاهش کنترل مرگومیر در فهرست سازمان ملل متحد نسبت به بسیاری از کشورها بهتر عمل کرده و این موضوعی است که موافقان کاسترو روی آن بسیار تاکید دارند. در نقطه مقابل، مخالفان کاسترو میگویند که وضعیت کوبا و مرگومیر کودکان در این کشور اگر مانند پیش از انقلاب نبوده باشد بهتر از آن نیست. این عده در مورد صحت آمار ارائه شده از سوی دولت، با وجود تایید آن از سوی سازمان ملل متحد، سازمان بهداشت جهانی و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا؛ سیا؛ ابراز تردید میکنند و میگویند این آمار از سوی دولت کاسترو گزینش شده است.
مهمترین چالش دیپلماتیک دوران حکومت نیمقرنی کاسترو بیتردید ماجرایی است که به ماجرای “خلیج خوکها” مشهور شد و جهان را تا آستانه یک جنگ جهانی اتمی پیش برد. در سال 1962 هواپیماهای اکتشافی ایالات متحده اطلاعاتی به دست آوردند که نشان میداد اتحاد جماهیر شوروی در حال برنامهریزی برای ایجاد سکوهای موشکی در خاک کوباست. این در حالی است که کوبا تا خاک آمریکا تنها حدود 150 کیلومتر فاصله دارد. جهان ناگهان در وحشت یک جنگ اتمی قرار گرفت. دو ابرقدرت آشکارتر از گذشته رودرروی یکدیگر قرار گرفته بودند.
اما در آخرین لحظات رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی، یعنی “نیکیتا خروشچف” فرمان بازگشت موشکها را از راه کوبا در مقابل عقبنشینی مخفیانه سلاحهای نظامی آمریکا از خاک ترکیه صادر کرد. این بیشک بزرگترین اشتباه دیپلماتیک کاسترو بود. او که ادعا میکرد وابسته به هیچ قدرتی نیست به جای افتادن به آغوش کاپیتالیسم آمریکا به دامان ابرقدرتی دیگر در شرق افتاده بود. او امیدوار بود موشکهای اتحاد جماهیر شوروی در خاک کشورش مستقر شوند تا با اتکای آن از حمله احتمالی آمریکا به خاک کشورش در امان باشد اما در آخرین لحظات سنگ روی یخ شد و دریافت که مسکو او را
بازی داده و او تنها وجهالمصالحه بازی جنگ سرد میان دو ابرقدرت بوده است.
فیدل با این همه بازهم تلاش کرد تا از حمایت اتحاد شوروی برخوردار باشد. او که خود یک انقلابی بود، در ماجرای مشهور به بهار پراگ در سال 1968 آشکارا در مقابل انقلابیون چکسلاواکی قرار گرفت و در این مناقشه از مسکو حمایت کرد. تنها دو روز بعد از این حمایت بود که ارتش سرخ شوروی با هدف سرکوب اصلاحطلبان چکسلاواکی به این کشور حمله کرد. او در میانه این ماجرا به “ضدانقلابیون” چکسلاواکی هشدار داد این کشور را به سوی کاپیتالیسم و امپریالیسم سوق ندهند.
در مقابل این اقدام کاسترو، مسکو با اعطای وام به هاوانا و افزایش صادرات نفت به این کشور باعث نجات اقتصاد کوبا شد. فیدل کاسترو با آنکه در دوران جنگ سرد همواره مورد حمایت شوروی قرار داشت اما تلاش کرد تا خود را بهعنوان رهبر جنبش غیرمتعهدها معرفی کند. او در خارج از کوبا و به ویژه در آفریقا حضور سیاسی پررنگی داشت و با ارسال نیرو به آنگولا و موزامبیک از چریکهای مارکسیست در این دو کشور حمایت کرد
فیدل از 19 ماه پیش و به دلیل بیماری از قدرت کنارهگیری کرده و رائول در این مدت عهدهدار امور کشور بود، اما او سرانجام در نامهای که روز هجدهم فوریه؛ سی بهمن؛ منتشر شد ضمن آنکه از کنارهگیریاش از قدرت خبر داد، تاکید کرد که از مردم کوبا خداحافظی نمیکند. فیدل که در سال 1959 میلادی دیکتاتوری مورد حمایت آمریکا یعنی حکومت ژنرال باتیستا را سرنگون کرد از آن زمان به بعد به دشمن قسم خورده واشنگتن تبدیل شد. کاخ سفید اگرچه در این 49 سال تلاش فراوانی کرده تا بتواند کاسترو را ساقط کند، اما رهبر کوبا فارغ از ناکامیها و سوءمدیریتهایش آنقدر مبارز و توانمند بود که از پس توطئههای 10 رئیسجمهوری آمریکا که از سال 1959 به قدرت رسیدهاند برآید.
فیدل که خود ادعا میکند کاخ سفید بیش از 600 بار قصد ترورش را داشته اکنون به پایان عمر سیاسی خود رسیده است، اگرچه هنوز هم بسیاری بر این باورند قدرت اصلی کوبا در اختیاراوست. موضوعی که رائول هم پس از انتخابش در مجمع ملی آن را انکار نکرد و گفت که همچنان در مورد مسایل مهم با فیدل مشورت خواهد کرد. رائول از فیدل بهعنوان یگانه رهبر انقلاب کوبا یاد و اضافه کرد که فرمانده کل قوای مسلح انقلاب کوبا، فیدل کاسترو باقی خواهد ماند، چرا که فیدل فیدل است.
”فیدل الخاندرو کاسترو” روز بیستودومین رئیسجمهوری کوبا، در سیزدهم آگوست سال 1926 میلادی به دنیا آمد.
کاسترو در انقلابی مسلحانه، حکومت دیکتاتور وقت کوبا؛ فلوخنسیو باتیستا اساقط کرد. او مدت کوتاهی پس از این انقلاب به عنوان نخستوزیر سوگند یاد کرد. در سال 1965 میلادی، فیدل کاسترو بهعنوان دبیرکل اول حزب کمونیست انتخاب شد و ساختار سیاسی کوبا را به سمت ساختاری تکحزبی دگرگون ساخت. در سال 1976 بود که فیدل کاسترو سمت ریاست شورای دولتی و همچنین ریاست شورای وزرا را به دست آورد.
او در همان سال سمت فرماندهی کل قوای مسلح کوبا را در اختیار گرفت. در سی و یکم ژانویه سال 2006، فیدل کاسترو پس از یک عمل جراحی که جزییات آن هرگز فاش نشد، مسوولیتهای دولتیاش را به معاون اولش، رائول کاسترو انتقال داد. فیدل، سرانجام روز نوزدهم فوریه؛ سیام بهمنماه گذشته؛ پنج روز پیش از پایان دوران مسوولیتش طی نامهای که خطاب به مردم کوبا نوشت اعلام کرد نه به دنبال پست ریاستجمهوری و نه پست فرماندهی کل قوای مسلح کوباست و دیگر هیچ سمتی را نخواهد پذیرفت. در 24 فوریه؛ پنجم اسفندماه؛ مجمع ملی کوبا رائول کاسترو، برادر کوچکتر فیدل و معاون اول او را بهعنوان رئیسجمهوری جدید کوبا انتخاب کرد.
در سال 2005 میلادی، مجله اقتصادی فوربس، ثروت فیدل کاسترو را حدود 550 میلیون دلار و دو برابر ثروت ملکه الیزابت تخمین زد. با این همه این مجله تاکید کرد که این آمار مبنای علمی دقیقی ندارد و بر اساس اطلاعاتی که از طریق دیپلماتها و تاجرانی که با رهبر کوبا در ارتباط بودهاند ثروت کاسترو را تخمین زدهاند. این مجله سپس و بازهم بدون سند و مدرک ثروت کاسترو را 900 میلیون دلار اعلام کرد. با این حال فیدل اعلام کرد اگر کسانی که ادعا میکنند او چنین ثروتی اندوخته است بتوانند این ادعا را ثابت کنند او از سمت خود کنارهگیری خواهد کرد.
فیدل کاسترو در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمده و فارغالتحصیل رشته حقوق از دانشگاه هاوانا؛ پایتخت کوبا؛ است. آنچه بیش از هر چیز، فیدل را به یک انقلابی تبدیل کرد، این بود که از دیدن زندگی راحت خود در قیاس با زندگی سخت و طاقتفرسای فقرای کوبا شگفتزده و شوکه شده بود. این مهمترینترین انگیزه فیدل جوان برای طراحی یک انقلاب مارکسیستی- لنینیستی بود. در سال 1953 میلادی، او با هدف ساقط کردن حکومت دیکتاتوری ژنرال باتیستا به مبارزه مسلحانه روی آورد.
فیدل در 26 ژوییه 1953 به کمک حدود 100 نفر از هوادارانش به پادگان نظامی مونکادا در”سانتیاگو دِ کوبا” یورش برد اما ناکام ماند. فیدل و برادرش رائول، از این درگیری مسلحانه جان سالم به در بردند اما به زندان افتادند. این دو برادر، پس از دو سال مورد عفو قرار گرفته و از زندان آزاد شدند. فیدل اما پس از آزادی از زندان و در حالی که در مکزیک بهسر میبرد بار دیگر به سازماندهی گروهی پارتیزانی به نام جنبش 26 ژوییه اقدام کرد.
آرمانهای انقلاب فیدل در آن زمان مورد استقبال طیف گستردهای از مردم کوبا قرار گرفت تا اینکه سرانجام او توانست در سال 1959 میلادی به کمک نیروهایش حکومت ژنرال باتیستا، کسی که نامش با فساد، انحطاط و تبعیض عجین شده بود را ساقط کند. رهبران جدید کوبا، از جمله ارنستو چهگوارا؛ انقلابی افسانهای آرژانتین با وعده بازگرداندن زمینهای مردم به آنان و دفاع از حقوق فقرا دوران حکومت خود را آغاز کردند. انقلاب کوبا همواره چه در داخل و چه در خارج با ستایشها و البته انتقادهای گستردهای مواجه بوده است. مخالفان کاسترو او را دیکتاتوری میخوانند که از راههای غیردموکراتیک و نامشروع به حکومت رسیده است.
با این حال موافقان او، کاسترو را رهبری کاریزماتیک توصیف میکنند که از راه برگزاری انتخابات به قدرت رسیده اگرچه مخالفان انتخابات را غیرآزاد و ناعادلانه میدانند. در خارج از کوبا، فیدل کاسترو به دلیل روابط خاصی که با آمریکا برقرار کرده بود و همچنین نقش کوبا بهعنوان یکی از کشورهایی که در دوران جنگ سرد، در مرکز توجه برنامههای جهانی اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت شناخته میشود. روابط هاوانا و واشنگتن، بهویژه پس از ماجرای مشهور خلیج خوکها تیرهتر از گذشته شد. به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و کنار رفتن حکومت ساندینیستا به رهبری دانیل اورتگا در نیکاراگوئه در اوایل دهه 90، دولت کوبا با موقعیت مخاطرهآمیزی مواجه شد و در انزوای سیاسی قرار گرفت.
با این وجود، کاسترو در سالهای اخیر توانسته متحدان جدیدی در آمریکای لاتین از جمله هوگو چاوس، رئیسجمهوری ونزوئلا و اوو مورالس رئیسجمهوری بولیوی بیابد. در داخل کوبا، فیدل، سیاستهای اقتصادی مختلفی از جمله متمرکز سازی، اصلاحات ارضی، اشتراکی کردن، مکانیزه کردن کشاورزی و سلب مالکیت از صاحبان صنایع کوبا را اجرا کرد. مخالفان اما تاکید میکنند اگرچه این اصلاحات اوضاع را نسبت به پیش از انقلاب بهتر کرده، اما در مجموع هزینههای بیش از اندازهای برای رفاه مردم کوبا داشته است. در مقابل حامیان کاسترو بر این باورند که تحریمهای تجاری آمریکا علیه حکومت کاسترو گرچه درآمد مردم کوبا را کاهش داده است، اما سبب شده اقتصاد کوبا از رشد قابل قبولی برخوردار باشد.
افزایش هزینههای دولت در زمینه بهداشت و آموزش از مهمترین برنامههای کاسترو در دوران زمامداریاش بوده تا جایی که کوبا در زمینه کاهش کنترل مرگومیر در فهرست سازمان ملل متحد نسبت به بسیاری از کشورها بهتر عمل کرده و این موضوعی است که موافقان کاسترو روی آن بسیار تاکید دارند. در نقطه مقابل، مخالفان کاسترو میگویند که وضعیت کوبا و مرگومیر کودکان در این کشور اگر مانند پیش از انقلاب نبوده باشد بهتر از آن نیست. این عده در مورد صحت آمار ارائه شده از سوی دولت، با وجود تایید آن از سوی سازمان ملل متحد، سازمان بهداشت جهانی و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا؛ سیا؛ ابراز تردید میکنند و میگویند این آمار از سوی دولت کاسترو گزینش شده است.
مهمترین چالش دیپلماتیک دوران حکومت نیمقرنی کاسترو بیتردید ماجرایی است که به ماجرای “خلیج خوکها” مشهور شد و جهان را تا آستانه یک جنگ جهانی اتمی پیش برد. در سال 1962 هواپیماهای اکتشافی ایالات متحده اطلاعاتی به دست آوردند که نشان میداد اتحاد جماهیر شوروی در حال برنامهریزی برای ایجاد سکوهای موشکی در خاک کوباست. این در حالی است که کوبا تا خاک آمریکا تنها حدود 150 کیلومتر فاصله دارد. جهان ناگهان در وحشت یک جنگ اتمی قرار گرفت. دو ابرقدرت آشکارتر از گذشته رودرروی یکدیگر قرار گرفته بودند.
اما در آخرین لحظات رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی، یعنی “نیکیتا خروشچف” فرمان بازگشت موشکها را از راه کوبا در مقابل عقبنشینی مخفیانه سلاحهای نظامی آمریکا از خاک ترکیه صادر کرد. این بیشک بزرگترین اشتباه دیپلماتیک کاسترو بود. او که ادعا میکرد وابسته به هیچ قدرتی نیست به جای افتادن به آغوش کاپیتالیسم آمریکا به دامان ابرقدرتی دیگر در شرق افتاده بود. او امیدوار بود موشکهای اتحاد جماهیر شوروی در خاک کشورش مستقر شوند تا با اتکای آن از حمله احتمالی آمریکا به خاک کشورش در امان باشد اما در آخرین لحظات سنگ روی یخ شد و دریافت که مسکو او را
بازی داده و او تنها وجهالمصالحه بازی جنگ سرد میان دو ابرقدرت بوده است.
فیدل با این همه بازهم تلاش کرد تا از حمایت اتحاد شوروی برخوردار باشد. او که خود یک انقلابی بود، در ماجرای مشهور به بهار پراگ در سال 1968 آشکارا در مقابل انقلابیون چکسلاواکی قرار گرفت و در این مناقشه از مسکو حمایت کرد. تنها دو روز بعد از این حمایت بود که ارتش سرخ شوروی با هدف سرکوب اصلاحطلبان چکسلاواکی به این کشور حمله کرد. او در میانه این ماجرا به “ضدانقلابیون” چکسلاواکی هشدار داد این کشور را به سوی کاپیتالیسم و امپریالیسم سوق ندهند.
در مقابل این اقدام کاسترو، مسکو با اعطای وام به هاوانا و افزایش صادرات نفت به این کشور باعث نجات اقتصاد کوبا شد. فیدل کاسترو با آنکه در دوران جنگ سرد همواره مورد حمایت شوروی قرار داشت اما تلاش کرد تا خود را بهعنوان رهبر جنبش غیرمتعهدها معرفی کند. او در خارج از کوبا و به ویژه در آفریقا حضور سیاسی پررنگی داشت و با ارسال نیرو به آنگولا و موزامبیک از چریکهای مارکسیست در این دو کشور حمایت کرد