نویسندگان: آرش عزیزی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

  آیا امکان دارد “جنگ فراموش‌شده” افغانستان موفق‌ترین اتحاد نظامی تاریخ را با شکست مواجه کند؟ سال گذشته نیروهای تحت فرماندهی ناتو درگیر مرگبارترین نبردهای تاریخ خود در حمایت از دولت حامد کرزای بودند. برف‌های زمستانی که کوه‌های افغانستان را پوشانده است فعلا جبهه‌ها را آرام کرده است. اما بمب‌گذاری‌های جاده‌ای و حمله‌های انتحاری – تاکتیک‌هایی که طالبان از عملیات القاعده در عراق فراگرفتند و با اثری مرگبارتر به کار می‌بندند – هنوز از نیروهای غربی و مردم عادی افغانستان قربانی می‌گیرد.

با این حال شبحی که بالای سر ناتو چرخ می‌زند نه شبحِ شکست نظامی که شبح ناکامی اراده سیاسی است. این هفته در حالی که وزرای دفاع ناتو در ویلنیوس گرد آمدند و کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه آمریکا، و دیوید میلبند، وزیر امور خارجه بریتانیا، سرزده به افغانستان رفتند، همه موافق بودند که ایجاد ثبات در کشور به نیروهای بیشتر و هماهنگی بهتر در تلاش‌ برای بازسازی نیاز دارد. اما نزاع سیاسی بر سر این‌که چه کسی چه کاری انجام دهد به جایی رسیده که تنها طالبان می‌توانند از آن خشنود باشند. قبل از این‌که برف‌ها آب شوند و رهبران ناتو در ماه آوریل مجددا در نشستی در بخارست گرد هم آیند، سربازان بیشتری به میدان خواهند آمد. آمریکا 3200 نیروی دیگر می‌فرستد؛ گزارشی از توماس پیکرینگ و ژنرال جیمز جونز، دو تا از مقام‌های ارشد سابق، پیشنهاد بیشتر کردن نیروها در افغانستان با توجه به کاهش نیروها در عراق را مطرح کرده است. لهستان می‌گوید که شاید علاوه بر هزار سربازی که سال قبل فرستاده، عده‌ جدیدی را عازم افغانستان کند.
 
فرانسه هواپیماهای بیشتری فرستاده و احتمال دارد به زودی نیروهای دیگری برای کمک به آموزش و نبرد در کنار واحدهای ارتش افغانستان اعزام کند و به فکر سایر راه‌های ممکن برای کمک است. نیروهای تازه‌ای که بریتانیا به زودی خواهد فرستاد تانک‌ها و هلیکوپترهای بیشتری خواهند داشت. مشکل همان است که دوشیزه رایس این هفته با زبانی نه‌چندان دیپلماتیک بیان کرد: “بعضی از متحدین ما در نواحی بسیار خطرناک‌تری از کشور مستقرند” و بعضی از متحدین هم اصلا پا به افغانستان نمی‌گذارند. کانادا، بریتانیا و هلند، اعضای ناتو، و همچنین آمریکا، بار سنگین نبرد در نواحی ملتهب جنوبی و شرقی کشور را به دوش دارند و بدشان نمی‌آید کمی از این بار از دوششان برداشته شود. گزارشی که دولت کانادا در ماه گذشته تهیه کرده است نشان می‌دهد که واحد کانادایی موجود در استان قندهار تحت فشار است و فقط در صورتی تا سال 2009 در موضع خود باقی می‌ماند که 1000 سرباز دیگر به کمکش فرستاده شوند. با این که بیرون کشیدن کانادا ضربه‌ای بزرگ خواهد بود، هنوز کسی داوطلب نشده است.

آلمان تحت فشار شدید برای کمک است: سربازان این کشور به حکم پارلمان خود محدود به نواحی امن‌ترِ شمالی هستند. بعضی ناظران آلمانی اظهار می‌کنند که این محدودیت ناتو را تحت فشار گذاشته و وفاداری آلمان به این سازمان را در هاله‌ای از ابهام فرو برده است. اما کمتر سیاستمداری حاضر است مسئله فرستادن نیروها به نواحی خطر‌ناک‌تر جنوبی را عموما مطرح کند.
رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا، هم در تخریب همبستگی ناتو دست دارد. او با اعلام این‌که نیروهای اروپایی مشغول در جنوب مهارت چندانی در تاکتیک‌های ضدشورشی ندارند هم بریتانیا و هم هلند را برآشفت. اما حتی او هم می‌داند که اگر یک چیز بدتر از شرکت در جنگ به همراه ائتلاف باشد آن شرکت در همین جنگ بدون همراهی ائتلاف است. ضربه دیگر تصمیم پرزیدنت کرزای برای وتوی انتصاب پدی اشداون، از بریتانیا، به سمت هماهنگ‌کننده تلاش‌های پراکنده بین‌المللی برای بازسازی بود؛ سمتی که نیاز به آن بسیار احساس می‌شود.
 
می‌گویند آقای کرزای دل خوشی از نقشه‌های بریتانیا برای جلب کردن بعضی از نیروهای طالبان به اردوگاه‌ها و فراهم کردن تجهیزات پایه‌ای نظامی برای آن‌ها و جذب‌شان به مبارزه علیه تندروها، ندارد – این همان کاری است که آمریکا با گروه‌های سنی در عراق انجام داده است. اما مشکلات افغانستان –فقر عاجزانه،‌ دولت بی‌ثبات و فاسد و شورش‌هایی که مواد مخدر هزینه‌شان را فراهم می‌کند- نمی‌توانند منتظر باشند تا سیاستمداران دمدمی‌مزاج اختلافات خود را حل کنند. این سیاستمداران، و نه نیروهای در حال جنگ با طالبان، هستند که به شکست دامن می‌زنند.

منبع:
از اکونومیست، 7 اکتبر 2008
http://www.economist.com/world/asia/displaystory.cfm?story_id=10651794
 

تبلیغات