آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

  به فاصله کوتاهی بعد از راهپیمایی‌های تاسوعا و عاشورای سال 1357 که به پیشنهاد برخی از دوستان و به ابتکار مرحوم آیت‌الله طالقانی صورت گرفت، در جلسه هیات اجرائیه نهضت آزادی ایران وقتی شادروان مهندس بازرگان وارد جلسه شدند به نظر می‌رسید که حالتی ملتهب و سراسیمه داشته باشند. مرحوم مهندس در اول جلسه گفت که وقتی برای دیدن رهبر فقید انقلاب به پاریس رفتم، ایشان فهرستی از شخصیت‌ها و رجال ملی کشور را از من مطالبه کردند و من در ابتدای لیست نام آیت‌الله طالقانی را نوشتم اما اکنون که شورای انقلاب در حال شکل گرفتن است، نامی از آیت‌الله طالقانی در میان نیست و تلاش من هم برای این کار فایده‌ای نداشته است.
 
مرحوم بازرگان با طرح این نکته به دنبال یافتن راه‌حل و نظرخواهی از دوستان بودند. با توجه به محوریت مرحوم طالقانی که در آن روزها منزل ایشان محل رفت‌وآمد طیف‌‌های مختلف جامعه و عامه مردم بود و همه می‌خواستند که آن مرحوم مسائل و مشکلاتشان را سامان بدهد، نبودن ایشان در شورای انقلاب شائبه تفرقه و دودستگی را پیش می‌آورد؛ حال آنکه در آن ایام وحدت و یکپارچگی، نیازی مبرم بود. در آن جلسه تصمیم گرفته شد که یکی از دوستان به صورت تلفنی با آقای دکتر یزدی در پاریس تماس بگیرند و چگونگی امر را از ایشان بپرسند. روز بعد آن دوست گفت که اگرچه تلفنی صحبت کرده است اما هنوز صحت و سقم این قضیه برایش روشن نشده است.

چندی از این ماجرا گذشت. به علت همان مراجعات مکرر که به آقای طالقانی می‌شد، ایجاب می‌کرد که فعالیت‌های مردم ساماندهی شود. آن مرحوم بدون آنکه از تصمیمات پاریس و تشکیل شورای انقلاب اطلاعی داشته باشند عده‌ای از شخصیت‌های ملی- سیاسی و روحانی را به منزل خود دعوت کردند و تا آنجایی که به یادم هست اسامی بعضی از این شخصیت‌ها عبارتند از مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر سنجابی، داریوش فروهر، سیدمحمد بهشتی، سرتیپ مسعودی و چند نفر دیگر. درست به یادم نیست که آیا دکتر سامی و دکتر پیمان نیز جزو دعوت‌شدگان بودند یا که خیر. مرحوم طالقانی در سخنان خود خطاب به این شخصیت‌ها از اینکه هنوز بین آنها جدایی و تفرقه است اظهار گلایه کرد و گفت که مردم در خیابان‌ها از جان خود مایه می‌گذارند و از این‌روی، ضروری است که آنها نیز روابط بین خود را سروسامان دهند و هماهنگی‌های لازم را به وجود آورند تا مردم از این حالت آشفتگی و بی‌سامانی درآیند. بعد در پایان افزودند که چگونگی تشکیل این جلسه را به اطلاع رهبر فقید انقلاب خواهند رسانید.

دو، سه روزی از این ماجرا نگذشته بود. روزی در منزل سرکار خانم اعظم طالقانی به اتفاق مرحوم طالقانی دو نفری تنها بودیم که دکتر یزدی از پاریس تماس گرفتند و مرحوم طالقانی گوشی را برداشتند و با ایشان صحبت کردند. آقای طالقانی بعد از قطع مکالمه گفتند که دکتر یزدی به نقل از رهبر فقید انقلاب می‌گوید که ایشان باید در شورای انقلاب شرکت کرده و علاوه بر آن به مرحوم شهید مطهری نیز سفارش کرده است که طالقانی حتما در جلسات شورای انقلاب باید شرکت کند. بدین‌ترتیب طالقانی عضو و رئیس شورای انقلاب شد و ادامه آن جلسه اولیه که با حضور شخصیت‌ها و به دعوت آقای طالقانی تشکیل شده بود عملا منتفی گشت.

اما شرکت مرحوم طالقانی در جلسات شورای انقلاب نیز داستانی دارد. او تنها کسی است که با نخست‌وزیری مهندس بازرگان مخالفت کرد. به‌طوری که خود گفته بود که «به مهندس بازرگان گفتم بالاخره شما را تنها خواهند گذاشت.»
بعد از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس شورا و افتتاح آن که دوران شورای انقلاب به سر رسیده بود، در روزنامه‌های آن زمان نوشتند که شهید مطهری اولین رئیس‌ شورا بود و بعد از شهادت ایشان ریاست شورا به مرحوم طالقانی رسید. حال آنکه مرحوم طالقانی از همان ابتدا به ریاست برگزیده شده بودند و حضور ایشان در شورا به مرور زمان آنچنان کاهش یافته بود که در سه، چهار ماه مانده به آخر عمر خود دیگر در جلسات آن شرکت نمی‌کردند. حتی در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی که گروهی از روشنفکران ایشان را کاندیدای مجلس خبرگان کرده بودند یکی از این روشنفکران در سخنان خود گفته بود که اعضای شورای انقلاب مانند هیات دولت نباید کاندیدای خبرگان شوند.
 
یکی از روحانیون عضو شورای انقلاب در مصاحبه‌ای گفته بود پس چرا شما طالقانی را که عضو شورای انقلاب است کاندیدا کرده‌اید. مرحوم طالقانی بعد از شنیدن این سخنان تکذیبیه‌ای آماده کرد که در رادیو و تلویزیون خوانده شود که عضو شورای انقلاب نیست. با مشورت دوستان بود که ایشان از این کار منصرف شدند و بعدها به آن روحانی گفته بودند شما که می‌دانید من در شورا نیستم چرا از قول من چنین خبری را جعل کردید؟
بنابراین از نظر طالقانی عضویت در شورا چه رسد به ریاست آن مساله‌ای نبود که بدان اهمیت بدهد اگرچه به لحاظ تاریخی باید این امر را مدنظر قرار داد و از تحریف واقعیت جلوگیری کرد. دلیل عمده عدم شرکت طالقانی در جلسات شورای انقلاب این بود که ایشان شورای انقلاب را برخاسته از انقلاب و قیام همه مردم می‌دانستند و می‌گفتند که باید نمایندگان همه گروه‌های فکری و سیاسی در این شورا حضور داشته باشند و چون این امر به ادعای ایشان تحقق نیافته بود از حضور در جلسات شورا خودداری کردند. چندین بار به شخص اینجانب و بعضی از دوستان گفته بودند که این موضوع را با رهبر فقید انقلاب نیز در میان گذاشته‌اند.

بر همین اساس وقتی مساله انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی پیش آمد و با این که آن زمان شورای نگهبانی در کار نبود و نظارت استصوابی وجود نداشت و همه می‌‌توانستند کاندیدا شوند ولی ایشان روند کار را به گونه‌ای می‌دید که چه‌بسا به انتخاب یک طیف خاصی منجر شود و لذا تمایلی برای ثبت‌نام و شرکت در انتخابات نداشت. اینجانب اما در روز آخر مهلت ثبت‌نام قانونی رونوشت شناسنامه و چند قطعه عکس ایشان را برداشتم و از طرف ایشان ثبت‌نام کردم. اینکه همه طیف‌های سیاسی و فکری باید در مجلس حضور داشته باشند، دغدغه و مشغله عمده ایشان بود به‌طوری که در اولین خطبه نماز جمعه نیز صراحتا به این مساله اشاره کردند و گفتند: «من معتقدم که باید در این مجلس همه گروه‌ها راه پیدا کنند و ما تابع دستور قرآن یم. «فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک اولوالالباب.»
 
این درس ماست. این مکتب ماست که حرف حسابی را بشنود. این وسیله کمال احسان است. حرف طرف، حرف مخالف شنیده بشود و بعد هم بهترینش گرفته شود. در مجلس ما باید مخالفان هم بیایند. اگر نیایند هم ما باید دعوتشان کنیم حرفشان گفته شود، قانون اساسی ما از اصول اسلام ناشی شده است، منشا گرفته است. اصول اسلام قسط است و عدل است و حق... ما هیچ نباید وحشت کنیم که گروه‌های دیگر راه پیدا کنند حرفشان را بزنند بلکه باید از اینها دعوت کنیم. والا پنجاه نفر، 60 نفر که هم‌لباس و هم‌فکر باشیم و در یک جا جمع بشویم همه یک رای داریم چون از آن موازین نمی‌توانیم خارج شویم. مجلس اصیل این است که همه آراء گفته شود، همه ابعاد مسائل بررسی بشود از این جهت باید راه پیدا کنند.»

تبلیغات