ملتی در بحران
آرشیو
چکیده
متن
نخستوزیر اسبق پاکستان، خانم بینظیر بوتو، پنجشنبه در راولپندی ترور شد.نشریه نشنالریویو آنلاین از کارشناسان درباره تاثیر قتل او بر سرنوشت کشورش سوال کرده است.نظر این کارشناسان را در ادامه میخوانید.
تهدید جدی ستیزه جویان
من چهار روز پیش در اسلامآباد بودم؛ ولی انگار چهار ماه یا چهار سال پیش بود: با ترور بینظیر بوتو جوّ سیاسی پاکستان به طور کلی دگرگون شد.
به طور خلاصه، احتمال میرود که «پرویز مشرف» مجددا اعلام وضعیت اضطراری کند یا شاید حتی حکومت نظامی برقرار کند.دوستانی که امشب از پاکستان تماس گرفتند میگفتند اعضای حزب بینظیر بوتو، حزب مردم پاکستان، به نشانه خشم و اندوه خودروها را در خیابان به آتش کشیدهاند.ممکن است که این قضایا به ناآرامیهای گستردهای در پاکستان منجر شود.
گذشته از این، بعید به نظر میرسد که انتخابات در 8 ژانویه برگزار شود.وجهه مشرف نیز به شدت لطمه دیده است.گرچه بینظیر بوتو دشمنان بسیاریداشته که از رهبری یک زن متنفرند و از طرفداری او از غرب در ضدیت با تروریسم خشمگیناند، (بوتو گفته بود که او به نیروهای آمریکایی اجازه خواهد داد تا برای شکست اسامه بنلادن به مناطق تحت سلطه پاکستان وارد شوند و مطابق با قواعد بینالمللی بازجویی از عبدالقادرخان را نیز بیاشکال میداند.) تمام طرفداران تئوری توطئه در پاکستان یا میان پاکستانیهای خارج از کشور، مشرف یا دستیارانش را در این قتل مقصر و مسئول میبینند.به علاوه، مشرف در مورد بازگشت بوتو اعلام خطر کرده بود و بازگشت او را مسبب ناآرامیهای احتمالی میدانست و البته در واقع هم نمیخواست با او وارد معامله شود.
از سوی دیگر، عده بیشتری از نخبگان سیاسی پاکستان و حتی بدنه فرماندهی ارتش نهایتا تهدید ستیزهجویان را جدیتر میبینند: در پاکستان تا همین چند وقت پیش، جنگ با افراطیونِ ستیزهگر جنگی به نفع آمریکا به حساب میآمد که تنها چون آمریکا به پاکستان پول میدهد نیروهای پاکستانی در آن درگیر هستند.اما حتی اگر برای این نظر توجیهی وجود داشته باشد، ترور بوتو تحولی فجیع برای پاکستان و کل منطقه خواهد بود.
ارتش مقصر است
سامیت گانگولی مدیر مرکز تحقیقات آمریکا و امنیت جهانی دانشگاه ایندیانا :ترور بینظیر بوتو همدردی قابل فهمی را در ایالات متحده و پاکستان به وجود آورد.با این حال، اگر چه این واقعه خشن و دردناک بود اما باید گفت که مرگ غمانگیز او به تحقق یک پیشگویی میمانست.طالبان یک ترور ناموفق دیگر در نخستین روزهای بازگشت او به پاکستان انجام داده بود.آنها وعده داده بودند که تلاشهای بیشتری انجام خواهند داد.هر احتمالی مطرح شود، باز هم پشت این تلاش موفقیتآمیز آخری خود آنها ایستادهاند.متاسفانه، حتی اگر ارتش در این واقعه غمانگیز همدستی نکرده باشد تا حدی مسئول است زیرا این خود ارتش بود که در چند ماه اخیر به گروههای جدید طالبان مهلت داد تا دوباره خود را سازماندهی کنند.
از این پس در پاکستان چه اتفاقاتی رخ خواهد داد؟ این موضوع به سه امر مختلف بستگی دارد.اول اینکه آیا طرفداران او در حزب مردم پاکستان، مبارزه صلحآمیز و مستمر خود در مقابل مشرف و ارتش پاکستان را ادامه خواهند داد؟ دوم اینکه ارتش به تظاهرات محتملالوقوع پیش و پس از مراسم تشییع پیکر او که برونریز خشم و اندوه مردم است چگونه واکنش نشان خواهد داد؟ و سوم اینکه آمریکا، انگلیس و دیگر قدرتهای مطرح جهان در برابر اعمال ارتش چه واکنشی نشان میدهند؟ آیا این قدرتها ارتش را به خودداری توصیه میکنند و آنرا مسئول میدانند یا صرفا به آن مهلت میدهند تا زمانی که به ظاهر نظم عمومی را حفظ میکند با مصونیت به اعمال خود ادامه بدهد؟
تعجبی نداشت
جیمز.اس.رابینزمدیر مرکز اطلاعاتی دانشگاه ترینیتی و مرد دوم امنیت ملی وزارت امور خارجه:هیچ کس نباید از این که بالاخره ترور، دامن بینظیر بوتو را گرفته است متعجب شود. از زمان بازگشت او به پاکستان عدهای قصد کشتن او را داشتند. بوتو عادت داشت سرش را از سقف ماشین شخصیاش بیرون بیاورد و برای مردم دست تکان دهد. هرکس که قصد داشته او را بکشد قطعاً این را میدانسته. گزارشهای اولیه حاکیاند که او به محض خارج شدن از حفاظ خودرو گلوله خورده است. بنابراین قاتل منتظر همین لحظه بوده. اگر کسی احساس میکند لازم است ماشین ضدگلوله داشته باشد، چرا این گونه خطر میکند؟ بوتو یا دوست داشته کشته شود، یا فکر میکرده خودش هم ضد گلوله است.
واقعهای حزن انگیزو استراتژیک
دوید گارتنشتاین راثمعاون تحقیقات بنیاد دفاع از دموکراسی :ترور بینظیر بوتو، هم واقعهای حزنانگیز بود و هم عقبگردی استراتژیک.حزنانگیز بود چون به رغم فساد رسواکنندهای که در امور اداری بوتو وجود داشت، او بهترین گزینهای بود که در پاکستان مطرح میشد.بوتو شجاعانه با نگاه تاریک بنیادگرایان پاکستان مخالفت میکرد.پس از ترور ناموفق او در ماه اکتبر، او کسانی را که یقین داشت در پشت پرده این قضیه دست داشتهاند به اسم معرفی کرد.
نخستین متهم مرگ بوتو، القاعده و گروههای ستیزهگر همپیمان با این گروهاند.همین گروهها که هنگام اعلام خبر بازگشت بوتو به پاکستان سوگند خورده بودند او را میکشند، گروههایی بودند که سعی کردند او را در ماه اکتبر ترور کنند.اگر القاعده مسئول باشد، این عمل یکی دیگر از بارقههایی است که پاگرفتن دوباره این گروه در نواحی قبایلی پاکستان را گوشزد میکند.رهبری ارشد القاعده به قدرتی دست یافته که پیش از سرنگونی طالبان در افغانستان داشت و مرگ بوتو پیروزی بزرگی برای ایشان به شمار میرود.واضح است که ترور بوتو بسیار به اقدام تروریستی ماه اکتبر شبیه بود و بعید نیست که از سوی اسلامگرایان ستیزهجویی که به ارتش و اطلاعات پاکستان نفوذ کردهاند تدارک دیده شده باشد.
پرویز مشرف، رییسجمهور، پاکستان هرگز در برابر خطر آماده و موفق نبوده است.او حتی پس از تلاشهایی تروریستی که وی را در مظان اتهام قرار میداد، در تلاش بود تا واسطهگر مصالحه باشد.مذاکرات وزیرستان که در سال 2006 خاتمه یافت نشان از این بود که مشرف چگونه در تلاش است تا مسائل پاکستان را در مذاکره با اسلامگرایان ستیزهجو حل و فصل کند: این توافقات اساسا امنیت القاعده در بخش وزیرستان کشور را صورتی رسمی میبخشید.به هیچ وجه این توافقات اتفاقی نادر نبودند: در سال 2007 از سوی دولت پاکستان امتیازهای بیشتری به نمایندگان دیگر طوایف کشور اعطا شد.
مرگ بوتو، نواز شریف، رییسجمهور سابق پاکستان را به مهمترین چهره گروههای مخالف پاکستانی تبدیل کرد.نواز شریف سعی میکرد با این استدلال که پاکستان ضرورتا باید همکاریهایش را با ایالات متحده کاهش دهد به اسلامگرایان ستیزهجو متوسل شود.نواز شریف پس از مرگ بوتو و حضور در بیمارستانی که جسد وی در آنجا بود به چهرهای برجسته تبدیل شد.او مشرف را به خاطر سهلانگاری در تامین امنیت کافی برای بینظیر بوتو محکوم کرد و از حزب مردم پاکستان و نیز حزب اتحاد اسلامی پاکستان به رهبری خودش خواست تا دوباره متحد و متشکل شوند.
ترور بوتو آنچه را من پیشتر گفته بودم بار دیگر عیان کرد: پاکستان برای تهیه خطمشی عملی این کشور به آمریکا نیاز دارد.
القاعده بعلاوه سهل انگاری دولت
ویکتور دیویس هانسون تاریخدان در موسسه هوور زیر نظر دانشگاه استنفورد :ما دقیقا نمیدانیم که چه کسی خانم بوتو را ترور کرده است اما نفوذبنیادگرایان افراطی در سرویسهای اطلاعاتی پاکستان این احتمال را مطرح میکند که تندروهای شبیه القاعده با سهلانگاری عامدانه دولت، مسئول این اتفاق هستند.تندروهای بیرحم و نامعقول و دیکتاتوریهای ریاکار و نامشروع قدمتی برابر دارند اما راه دموکراتیک، در این منطقه سست و آسیبپذیر است.پاکستان یک دیکتاتوری هستهای است و از جانب نخبگان معدود طرفدار غرب اداره میشود که حتی تسلط کافی بر زمینهای لمیزرع بنیادگرایان قرونوسطایی ندارند.اتفاقات کنونی نشان میدهد تصور اینکه سیاستمداران طرفدار غرب به شکلی مشروع در این کشور به قدرت برسند در آیندهای نزدیک نامحتمل است.
باراک اوباما و مایک هوکابی نیز مانند دیگران یادآوری میکنند که وقت آن رسیده تا سیاست زیر فشار قراردادن پاکستان برای حمله به القاعده را مورد تامل قرار دهیم.این قضیه شبیه این است که به یک سرباز پیاده یک سوزن بدهید: مساله یک منطقه خاص یا یک فرد خاص نیست، مساله خود پاکستان است که دولتی اسلامی به شمار میرود و طبیعتا متمایل به افراطیون است.پاکستان ضدآمریکاییترین مردم منطقه را دارد و ما باید این امر را بپذیریم و دربارهاش اقدام کنیم.روابط ما همیشه بر این تصور بنا شده که ذات استبدادی پاکستان بزرگترین مانع در برابر روسیه کمونیست و هند سوسیالیست است.اما دنیا تغییر کرده و ما هم باید تغییر کنیم.
مدت زیادی است که دیگر باید لبخند بزنیم و کمکهایمان را قطع کنیم؛ دیگر نباید این کشور را با سلاحهایی که به احتمال زیاد به جای مقابله با بنلادن در برابر دوستی همچون هند به کار میروند تجهیز کنیم.
من میتوانم لحظهای را تصور کنم که همه نامزدهای «اصلاحگری» یا کشته شدهاند یا ترسیدهاند، آن هنگام، حتی اگر مردم کوچه و خیابان ما را مقصر بدانند، تروریستهای تشجیع شده به حامیان دولتیشان خواهند تاخت.
انجمن مدرنهای باهوش ناکام
استنلی کورتزعضو مرکز اخلاق و سیاست عمومی :آیا پاکستان کشوری شکستخورده است؟ پیش از حوادث امروز، مدتها بود که اهل سیاست در این زمینه بحث میکردند. پاکستان قطعا کشور اسفانگیزی است که در آن مدرنهای باهوش، موفق و نامدار در برقراری رابطه با حکومت مرکزی(heartland) و اقوام مسلمان دوآتشه دچار مشکل هستند. امروز مرزهای پرهرج و مرج مجاور پاکستان، رها شده و در معرض خطراند. آیا ترور بوتو حکایت از پایان دموکراسی، پیروزی شریف، آشوب و جنگ داخلی دارد؟ پیروزی شریف – دشمن مشرف- قدرتمندترین جریان حامیمسلمانان و از دشمنان دموکراسی (بدون توجه به این که او در وضعیت فعلی چه میگوید، یا غرب دوست دارد چه چیز بشنود) بعید به نظر میرسد.همچنین با توجه به شرایط موجود احتمالاً انتخابات لغو خواهد شد.
اما راجع به آشوب و جنگ داخلی باید گفت پاکستان درصدی از هردو را در وضعیت فعلی داراست.
به سادگی میتوان گمان برد که مرگ بوتو شرایط را بدتر خواهد کرد اما واقعا نمیشود گفت در همه زمینهها اینگونه خواهد بود. یکی از دلایلی که پاکستان یک کشور “شکست خورده” به حساب میآید این است که حکومت تسلط کمیبر جامعه دارد. عملاً هیچ کس مالیات نمیپردازد. در حکومت(heartland) و همچنین قبایل محلی، گروههایی بومیاداره امور را برعهده دارند که مستقل از حکومتاند. بنابراین در حالی که ترور بوتو باعث تظاهرات و آشوب میشود، شاید برای عده کثیری از پاکستانیها تنها به منزله پژواک صدایی محو باشد که از سمت دولت به گوش میرسد و تأثیر چندانی بر زندگی آنها ندارد؛ ما نمیدانیم. جنگ داخلی در سطح ضعیف خود همچنان ادامه دارد.
طالبان و القاعده مدتی است که تمرکز خود را از افغانستان به پاکستان معطوف کردهاند. آنها قصد دارند در پاکستان بذر آشوب بپاشند، پایگاهشان را در آنجا تقویت کنند و احتمالا در این آشفتهبازار به سلاح هستهای دست پیدا کنند. آیا ارتش قادر است کنترل را در دست بگیرد، کما این که نیروهای ویژه(swat) موفق عمل کردهاند، یا ارتش توسط گروههای داخل خود که احتمالا حامیطالباناند تضعیف میشود؟ ما نمیدانیم. پاکستان همچنان مثل یک انبار باروت است. برخلاف سومالی، که طبقه مدرن و تحصیلکرده ندارد و سالهاست که حکومت مضمحل شده، پاکستان تمام قوت و ضعفهای یک جامعه مسلمان مدرن را دارد. تراژدی پاکستان همینجاست و مشکل ما هم دقیقا از همین مسأله ناشی میشود.
ژاندارک پاکستان
منصور ایجازحامی مالی پاکستانیتبارها در نیویورک :او زنی زیبا و آرمانگرا بود که در سال 1988 برای نجات پاکستان قدم پیش گذاشت.پدرش، ذوالفقار علی بوتو، به عنوان سیاستمدار آینده، دخترش را تشویق میکرد تا تاریخ زنان بزرگ از ژاندارک گرفته تا ایندیرا گاندی را مطالعه کند تا بتواند خود را برای رهبری کشور پرآشوب پاکستان آماده سازد.بینظیر در دو دوره نخستوزیریاش رهبری متکبر، رشوهخوار و فاسد شد و چندبار پاکستان را به پرتگاه سقوط مالی کشاند.مرگ او اکنون این کشور زاینده و هستهای را به پرتگاه شکست کامل دولت رسانده است.
من بینظیر را به خوبی میشناختم.اغلب از جانب طرفدارانش متهم میشوم که با طرح فریبکاری و فساد او در والاستریت ژورنال به سقوط دولت او در سال 1996 کمک کردهام.ما در سالهایی که او به تبعید فرستاده شد در تماس بودیم، بدون میل خاصی حتی با گذشت زمان برای هم احترام قائل بودیم.زندگی او پرکشاکش بود زیرا از سویی عمیقا از ته دل آرزو داشت که پاکستان را از شر بدیها محفوظ دارد اما نمیتوانست برای این کار عادات زندگیاش را کنار بگذارد.آن مرحومه با مردی درستکار ازدواج نکرد.
به یاد دارم که اوایل سال 1996 در اقامتگاه نخستوزیری اسلامآباد برای نشاندادن مدارک فساد خانوادهاش به ملاقات او رفته بودم؛ از او پرسیدم که چرا او سه یا چهار روز در هفته را به دیدار از روستاهای پاکستان و مردم رنجکشیده و محروم آنجا نمیگذراند تا تعهدش را به تسلیت آلام ایشان نشان دهد؟ جواب او سخت متکبرانه بود: «نخستوزیرها از این کارها نمیکنند...»
اما من قویا اعتقاد دارم که او عاشق پاکستان بود و این بار برای جبران اشتباهاتش به پاکستان بازگشت تا برههای جدید را در تاریخ پرتشویش سیاسی این کشور بگشاید.باید او را به خاطر شجاعتش برای ایستادن در برابر خطراتی غیر قابل محاسبه ستود.او ایستاد تا راهکاری عقلانی برای پاکستان مصیبتزده به ارمغان آورد. ژنرال مشرف باید بیدرنگ به سبب ترور بوتو به بازجویی مستقل بینالمللی تن دهد تا میزان همدستی یا بیگناهی دستگاه امنیتی و انتظامی پاکستان در این قضیه روشن شود.این مهمترین تصمیمی است که او میتواند برای جلوگیری از بروز منازعه در دوران ریاستجمهوریاش بگیرد و پاکستان را از سقوط در جنگی داخلی یا بدتر از آن کودتای اسلامگرایانی که این لحظه از تاریخ پاکستان را مهلتی برای به چنگ آوردن اریکه قدرت و کنترل زرادخانه هستهای وحشتآفرین کشور میدانند دور نگاه دارد.
در حوالی ارتش اتفاق افتاد
بیل راجیومدیر کمپانی پابلیک مولتی :لازم به گفتن نیست که ترور نخستوزیر پیشین، بینظیر بوتو، کمتر از دو هفته پیش از انتخابات، پیامدهای ناگواری برای سیاست پاکستان خواهد داشت. بوتو، به عنوان رهبر حزب مردم پاکستان (PPP-Pakistani Peoples’ Party) در جدال برای نخستوزیری بیشترین شانس پیروزی را داشت. پرویز مشرف که موقعیت خود را به عنوان رئیسجمهور با اعلام وضعیت بحران در اوایل نوامبر پایدار کرده بود، به اشتباه متهم خواهد شد که در پس این ترور باشد.
قتل بوتو در شهر نظامی راولپندی و با دقتی نزدیک به دقت ارتش انجام شد. اما ممکن است این عمل توسط طالبان،القاعده یا حامیان آنها در میان ارتش یا سرویس اطلاعاتی انجام شده باشد.
ایالات متحده سرمایه سیاسی زیادی برای بازگشت بوتو به پاکستان گذاشت و در کل روند سیاسی هم به شدت درگیر بود. بوتو قول داده بود که با القاعده درگیر شود و حتی مناطقی در مرزهای شمال غربی را نیز مشخص کرده بود. او همچنین گفته بود اجازه میدهد تحقیقات بیشتری در رابطه با باند فروش تسلیحات هستهای عبدالقادرخان انجام شود. هنوز معلوم نیست چه کسی جانشین او در حزب مردم خواهد شد و آیا او نیز توانایی اجرای این کارها را خواهد داشت یا نه.
مشرف که تاکنون خیلی با مردم بیگانه شده بود، اکنون بیش از پیش از آنها جدا شده است.
نواز شریف که متهم به رشوهگیری، آن هم از هیچ کس جز اسامه بنلادن است و رهبری حزب رقیب، شاخه مسلم لیگ پاکستان را بر عهده دارد، خود را رهبر بعدی میداند. شریف که در گذشته مقام خود به عنوان نخستوزیر را از دست داده است، اکنون مبارزه انتخاباتی نرمی را پیگیری میکند که بتواند خودش را به عنوان تنها گزینه در برابر مشرف نشان دهد. او هنگام مرگ بوتو، کنار تخت او در بیمارستان راولپندی حضور داشت.
ناکارآمدی سیاستهای واشنگت
هنری سوکولسکی مدیر اجرایی مرکز NPE در واشنگتن :در میان دیگر مسائل، ترور بوتو حاکی از ناکارآمدی تلاشهای واشنگتن برای حل سریع معضلات پاکستان از طریق توزیع قدرت میان بوتو و مشرف است. به سختی میشد به چنین اشتراک قدرتی با وجود ریشهدار بودن نابسامانی سیاسی در پاکستان که از زمان حمایت ارتش از بنیادگرایان مسلمان در افغانستان و کشمیر شروع شد امیدوار بود. به علاوه، کمبود سیاستهای سکولار که به چیزی فراتر از آیین دینی بیندیشند مزید بر علت شده است (حتی خود بوتو نیز اصرار داشت که نام حزب سیاسی او “برای زندگی” باشد). همه اینها را بگذارید کنار بنیادگرایی اسلامی که در عربستان پایهگذاری گردید و در پاکستان ترویج میشد و نیز حمایت واشنگتن از هرکس که در صدر امور قرار گرفته تا ببینید در پاکستان چه هرج و مرجی است.
اکنون لازم است ما به ارتش پاکستان خاطرنشان کنیم که واشنگتن، آنها را برای نزدیک شدن به دهلینو نخواهد فروخت. اگر اینطور بود باید با توقف فشارها بر وضعیت هستهای دهلینو شروع میکرد.همچنین تشویق عربستان سعودی به توقف حمایت مالی از مدارس بنیادگرایان در پاکستان و حمایت از رهبران اقوام پاکستانی و طبقه متوسط در برابر طرحهای اقتصادی، دینی، و سیاسی سرویس اطلاعاتی ارتش پاکستان نیز میتواند کارساز باشد.
قطعاً ایجاد ثبات در افغانستان – اگر از دموکراسی صرفنظر کنیم- پیش از هر چیزی مستلزم وقوع این امر در پاکستان است. طبعاً پس از آن مسأله سلاحهای هستهای پاکستان مطرح میگردد که باید حل شود. این دو دلیل بیان میکنند که چرا باید حمایتمان را از دوستهای پاکستانیمان بیشتر کنیم.
تهدید جدی ستیزه جویان
من چهار روز پیش در اسلامآباد بودم؛ ولی انگار چهار ماه یا چهار سال پیش بود: با ترور بینظیر بوتو جوّ سیاسی پاکستان به طور کلی دگرگون شد.
به طور خلاصه، احتمال میرود که «پرویز مشرف» مجددا اعلام وضعیت اضطراری کند یا شاید حتی حکومت نظامی برقرار کند.دوستانی که امشب از پاکستان تماس گرفتند میگفتند اعضای حزب بینظیر بوتو، حزب مردم پاکستان، به نشانه خشم و اندوه خودروها را در خیابان به آتش کشیدهاند.ممکن است که این قضایا به ناآرامیهای گستردهای در پاکستان منجر شود.
گذشته از این، بعید به نظر میرسد که انتخابات در 8 ژانویه برگزار شود.وجهه مشرف نیز به شدت لطمه دیده است.گرچه بینظیر بوتو دشمنان بسیاریداشته که از رهبری یک زن متنفرند و از طرفداری او از غرب در ضدیت با تروریسم خشمگیناند، (بوتو گفته بود که او به نیروهای آمریکایی اجازه خواهد داد تا برای شکست اسامه بنلادن به مناطق تحت سلطه پاکستان وارد شوند و مطابق با قواعد بینالمللی بازجویی از عبدالقادرخان را نیز بیاشکال میداند.) تمام طرفداران تئوری توطئه در پاکستان یا میان پاکستانیهای خارج از کشور، مشرف یا دستیارانش را در این قتل مقصر و مسئول میبینند.به علاوه، مشرف در مورد بازگشت بوتو اعلام خطر کرده بود و بازگشت او را مسبب ناآرامیهای احتمالی میدانست و البته در واقع هم نمیخواست با او وارد معامله شود.
از سوی دیگر، عده بیشتری از نخبگان سیاسی پاکستان و حتی بدنه فرماندهی ارتش نهایتا تهدید ستیزهجویان را جدیتر میبینند: در پاکستان تا همین چند وقت پیش، جنگ با افراطیونِ ستیزهگر جنگی به نفع آمریکا به حساب میآمد که تنها چون آمریکا به پاکستان پول میدهد نیروهای پاکستانی در آن درگیر هستند.اما حتی اگر برای این نظر توجیهی وجود داشته باشد، ترور بوتو تحولی فجیع برای پاکستان و کل منطقه خواهد بود.
ارتش مقصر است
سامیت گانگولی مدیر مرکز تحقیقات آمریکا و امنیت جهانی دانشگاه ایندیانا :ترور بینظیر بوتو همدردی قابل فهمی را در ایالات متحده و پاکستان به وجود آورد.با این حال، اگر چه این واقعه خشن و دردناک بود اما باید گفت که مرگ غمانگیز او به تحقق یک پیشگویی میمانست.طالبان یک ترور ناموفق دیگر در نخستین روزهای بازگشت او به پاکستان انجام داده بود.آنها وعده داده بودند که تلاشهای بیشتری انجام خواهند داد.هر احتمالی مطرح شود، باز هم پشت این تلاش موفقیتآمیز آخری خود آنها ایستادهاند.متاسفانه، حتی اگر ارتش در این واقعه غمانگیز همدستی نکرده باشد تا حدی مسئول است زیرا این خود ارتش بود که در چند ماه اخیر به گروههای جدید طالبان مهلت داد تا دوباره خود را سازماندهی کنند.
از این پس در پاکستان چه اتفاقاتی رخ خواهد داد؟ این موضوع به سه امر مختلف بستگی دارد.اول اینکه آیا طرفداران او در حزب مردم پاکستان، مبارزه صلحآمیز و مستمر خود در مقابل مشرف و ارتش پاکستان را ادامه خواهند داد؟ دوم اینکه ارتش به تظاهرات محتملالوقوع پیش و پس از مراسم تشییع پیکر او که برونریز خشم و اندوه مردم است چگونه واکنش نشان خواهد داد؟ و سوم اینکه آمریکا، انگلیس و دیگر قدرتهای مطرح جهان در برابر اعمال ارتش چه واکنشی نشان میدهند؟ آیا این قدرتها ارتش را به خودداری توصیه میکنند و آنرا مسئول میدانند یا صرفا به آن مهلت میدهند تا زمانی که به ظاهر نظم عمومی را حفظ میکند با مصونیت به اعمال خود ادامه بدهد؟
تعجبی نداشت
جیمز.اس.رابینزمدیر مرکز اطلاعاتی دانشگاه ترینیتی و مرد دوم امنیت ملی وزارت امور خارجه:هیچ کس نباید از این که بالاخره ترور، دامن بینظیر بوتو را گرفته است متعجب شود. از زمان بازگشت او به پاکستان عدهای قصد کشتن او را داشتند. بوتو عادت داشت سرش را از سقف ماشین شخصیاش بیرون بیاورد و برای مردم دست تکان دهد. هرکس که قصد داشته او را بکشد قطعاً این را میدانسته. گزارشهای اولیه حاکیاند که او به محض خارج شدن از حفاظ خودرو گلوله خورده است. بنابراین قاتل منتظر همین لحظه بوده. اگر کسی احساس میکند لازم است ماشین ضدگلوله داشته باشد، چرا این گونه خطر میکند؟ بوتو یا دوست داشته کشته شود، یا فکر میکرده خودش هم ضد گلوله است.
واقعهای حزن انگیزو استراتژیک
دوید گارتنشتاین راثمعاون تحقیقات بنیاد دفاع از دموکراسی :ترور بینظیر بوتو، هم واقعهای حزنانگیز بود و هم عقبگردی استراتژیک.حزنانگیز بود چون به رغم فساد رسواکنندهای که در امور اداری بوتو وجود داشت، او بهترین گزینهای بود که در پاکستان مطرح میشد.بوتو شجاعانه با نگاه تاریک بنیادگرایان پاکستان مخالفت میکرد.پس از ترور ناموفق او در ماه اکتبر، او کسانی را که یقین داشت در پشت پرده این قضیه دست داشتهاند به اسم معرفی کرد.
نخستین متهم مرگ بوتو، القاعده و گروههای ستیزهگر همپیمان با این گروهاند.همین گروهها که هنگام اعلام خبر بازگشت بوتو به پاکستان سوگند خورده بودند او را میکشند، گروههایی بودند که سعی کردند او را در ماه اکتبر ترور کنند.اگر القاعده مسئول باشد، این عمل یکی دیگر از بارقههایی است که پاگرفتن دوباره این گروه در نواحی قبایلی پاکستان را گوشزد میکند.رهبری ارشد القاعده به قدرتی دست یافته که پیش از سرنگونی طالبان در افغانستان داشت و مرگ بوتو پیروزی بزرگی برای ایشان به شمار میرود.واضح است که ترور بوتو بسیار به اقدام تروریستی ماه اکتبر شبیه بود و بعید نیست که از سوی اسلامگرایان ستیزهجویی که به ارتش و اطلاعات پاکستان نفوذ کردهاند تدارک دیده شده باشد.
پرویز مشرف، رییسجمهور، پاکستان هرگز در برابر خطر آماده و موفق نبوده است.او حتی پس از تلاشهایی تروریستی که وی را در مظان اتهام قرار میداد، در تلاش بود تا واسطهگر مصالحه باشد.مذاکرات وزیرستان که در سال 2006 خاتمه یافت نشان از این بود که مشرف چگونه در تلاش است تا مسائل پاکستان را در مذاکره با اسلامگرایان ستیزهجو حل و فصل کند: این توافقات اساسا امنیت القاعده در بخش وزیرستان کشور را صورتی رسمی میبخشید.به هیچ وجه این توافقات اتفاقی نادر نبودند: در سال 2007 از سوی دولت پاکستان امتیازهای بیشتری به نمایندگان دیگر طوایف کشور اعطا شد.
مرگ بوتو، نواز شریف، رییسجمهور سابق پاکستان را به مهمترین چهره گروههای مخالف پاکستانی تبدیل کرد.نواز شریف سعی میکرد با این استدلال که پاکستان ضرورتا باید همکاریهایش را با ایالات متحده کاهش دهد به اسلامگرایان ستیزهجو متوسل شود.نواز شریف پس از مرگ بوتو و حضور در بیمارستانی که جسد وی در آنجا بود به چهرهای برجسته تبدیل شد.او مشرف را به خاطر سهلانگاری در تامین امنیت کافی برای بینظیر بوتو محکوم کرد و از حزب مردم پاکستان و نیز حزب اتحاد اسلامی پاکستان به رهبری خودش خواست تا دوباره متحد و متشکل شوند.
ترور بوتو آنچه را من پیشتر گفته بودم بار دیگر عیان کرد: پاکستان برای تهیه خطمشی عملی این کشور به آمریکا نیاز دارد.
القاعده بعلاوه سهل انگاری دولت
ویکتور دیویس هانسون تاریخدان در موسسه هوور زیر نظر دانشگاه استنفورد :ما دقیقا نمیدانیم که چه کسی خانم بوتو را ترور کرده است اما نفوذبنیادگرایان افراطی در سرویسهای اطلاعاتی پاکستان این احتمال را مطرح میکند که تندروهای شبیه القاعده با سهلانگاری عامدانه دولت، مسئول این اتفاق هستند.تندروهای بیرحم و نامعقول و دیکتاتوریهای ریاکار و نامشروع قدمتی برابر دارند اما راه دموکراتیک، در این منطقه سست و آسیبپذیر است.پاکستان یک دیکتاتوری هستهای است و از جانب نخبگان معدود طرفدار غرب اداره میشود که حتی تسلط کافی بر زمینهای لمیزرع بنیادگرایان قرونوسطایی ندارند.اتفاقات کنونی نشان میدهد تصور اینکه سیاستمداران طرفدار غرب به شکلی مشروع در این کشور به قدرت برسند در آیندهای نزدیک نامحتمل است.
باراک اوباما و مایک هوکابی نیز مانند دیگران یادآوری میکنند که وقت آن رسیده تا سیاست زیر فشار قراردادن پاکستان برای حمله به القاعده را مورد تامل قرار دهیم.این قضیه شبیه این است که به یک سرباز پیاده یک سوزن بدهید: مساله یک منطقه خاص یا یک فرد خاص نیست، مساله خود پاکستان است که دولتی اسلامی به شمار میرود و طبیعتا متمایل به افراطیون است.پاکستان ضدآمریکاییترین مردم منطقه را دارد و ما باید این امر را بپذیریم و دربارهاش اقدام کنیم.روابط ما همیشه بر این تصور بنا شده که ذات استبدادی پاکستان بزرگترین مانع در برابر روسیه کمونیست و هند سوسیالیست است.اما دنیا تغییر کرده و ما هم باید تغییر کنیم.
مدت زیادی است که دیگر باید لبخند بزنیم و کمکهایمان را قطع کنیم؛ دیگر نباید این کشور را با سلاحهایی که به احتمال زیاد به جای مقابله با بنلادن در برابر دوستی همچون هند به کار میروند تجهیز کنیم.
من میتوانم لحظهای را تصور کنم که همه نامزدهای «اصلاحگری» یا کشته شدهاند یا ترسیدهاند، آن هنگام، حتی اگر مردم کوچه و خیابان ما را مقصر بدانند، تروریستهای تشجیع شده به حامیان دولتیشان خواهند تاخت.
انجمن مدرنهای باهوش ناکام
استنلی کورتزعضو مرکز اخلاق و سیاست عمومی :آیا پاکستان کشوری شکستخورده است؟ پیش از حوادث امروز، مدتها بود که اهل سیاست در این زمینه بحث میکردند. پاکستان قطعا کشور اسفانگیزی است که در آن مدرنهای باهوش، موفق و نامدار در برقراری رابطه با حکومت مرکزی(heartland) و اقوام مسلمان دوآتشه دچار مشکل هستند. امروز مرزهای پرهرج و مرج مجاور پاکستان، رها شده و در معرض خطراند. آیا ترور بوتو حکایت از پایان دموکراسی، پیروزی شریف، آشوب و جنگ داخلی دارد؟ پیروزی شریف – دشمن مشرف- قدرتمندترین جریان حامیمسلمانان و از دشمنان دموکراسی (بدون توجه به این که او در وضعیت فعلی چه میگوید، یا غرب دوست دارد چه چیز بشنود) بعید به نظر میرسد.همچنین با توجه به شرایط موجود احتمالاً انتخابات لغو خواهد شد.
اما راجع به آشوب و جنگ داخلی باید گفت پاکستان درصدی از هردو را در وضعیت فعلی داراست.
به سادگی میتوان گمان برد که مرگ بوتو شرایط را بدتر خواهد کرد اما واقعا نمیشود گفت در همه زمینهها اینگونه خواهد بود. یکی از دلایلی که پاکستان یک کشور “شکست خورده” به حساب میآید این است که حکومت تسلط کمیبر جامعه دارد. عملاً هیچ کس مالیات نمیپردازد. در حکومت(heartland) و همچنین قبایل محلی، گروههایی بومیاداره امور را برعهده دارند که مستقل از حکومتاند. بنابراین در حالی که ترور بوتو باعث تظاهرات و آشوب میشود، شاید برای عده کثیری از پاکستانیها تنها به منزله پژواک صدایی محو باشد که از سمت دولت به گوش میرسد و تأثیر چندانی بر زندگی آنها ندارد؛ ما نمیدانیم. جنگ داخلی در سطح ضعیف خود همچنان ادامه دارد.
طالبان و القاعده مدتی است که تمرکز خود را از افغانستان به پاکستان معطوف کردهاند. آنها قصد دارند در پاکستان بذر آشوب بپاشند، پایگاهشان را در آنجا تقویت کنند و احتمالا در این آشفتهبازار به سلاح هستهای دست پیدا کنند. آیا ارتش قادر است کنترل را در دست بگیرد، کما این که نیروهای ویژه(swat) موفق عمل کردهاند، یا ارتش توسط گروههای داخل خود که احتمالا حامیطالباناند تضعیف میشود؟ ما نمیدانیم. پاکستان همچنان مثل یک انبار باروت است. برخلاف سومالی، که طبقه مدرن و تحصیلکرده ندارد و سالهاست که حکومت مضمحل شده، پاکستان تمام قوت و ضعفهای یک جامعه مسلمان مدرن را دارد. تراژدی پاکستان همینجاست و مشکل ما هم دقیقا از همین مسأله ناشی میشود.
ژاندارک پاکستان
منصور ایجازحامی مالی پاکستانیتبارها در نیویورک :او زنی زیبا و آرمانگرا بود که در سال 1988 برای نجات پاکستان قدم پیش گذاشت.پدرش، ذوالفقار علی بوتو، به عنوان سیاستمدار آینده، دخترش را تشویق میکرد تا تاریخ زنان بزرگ از ژاندارک گرفته تا ایندیرا گاندی را مطالعه کند تا بتواند خود را برای رهبری کشور پرآشوب پاکستان آماده سازد.بینظیر در دو دوره نخستوزیریاش رهبری متکبر، رشوهخوار و فاسد شد و چندبار پاکستان را به پرتگاه سقوط مالی کشاند.مرگ او اکنون این کشور زاینده و هستهای را به پرتگاه شکست کامل دولت رسانده است.
من بینظیر را به خوبی میشناختم.اغلب از جانب طرفدارانش متهم میشوم که با طرح فریبکاری و فساد او در والاستریت ژورنال به سقوط دولت او در سال 1996 کمک کردهام.ما در سالهایی که او به تبعید فرستاده شد در تماس بودیم، بدون میل خاصی حتی با گذشت زمان برای هم احترام قائل بودیم.زندگی او پرکشاکش بود زیرا از سویی عمیقا از ته دل آرزو داشت که پاکستان را از شر بدیها محفوظ دارد اما نمیتوانست برای این کار عادات زندگیاش را کنار بگذارد.آن مرحومه با مردی درستکار ازدواج نکرد.
به یاد دارم که اوایل سال 1996 در اقامتگاه نخستوزیری اسلامآباد برای نشاندادن مدارک فساد خانوادهاش به ملاقات او رفته بودم؛ از او پرسیدم که چرا او سه یا چهار روز در هفته را به دیدار از روستاهای پاکستان و مردم رنجکشیده و محروم آنجا نمیگذراند تا تعهدش را به تسلیت آلام ایشان نشان دهد؟ جواب او سخت متکبرانه بود: «نخستوزیرها از این کارها نمیکنند...»
اما من قویا اعتقاد دارم که او عاشق پاکستان بود و این بار برای جبران اشتباهاتش به پاکستان بازگشت تا برههای جدید را در تاریخ پرتشویش سیاسی این کشور بگشاید.باید او را به خاطر شجاعتش برای ایستادن در برابر خطراتی غیر قابل محاسبه ستود.او ایستاد تا راهکاری عقلانی برای پاکستان مصیبتزده به ارمغان آورد. ژنرال مشرف باید بیدرنگ به سبب ترور بوتو به بازجویی مستقل بینالمللی تن دهد تا میزان همدستی یا بیگناهی دستگاه امنیتی و انتظامی پاکستان در این قضیه روشن شود.این مهمترین تصمیمی است که او میتواند برای جلوگیری از بروز منازعه در دوران ریاستجمهوریاش بگیرد و پاکستان را از سقوط در جنگی داخلی یا بدتر از آن کودتای اسلامگرایانی که این لحظه از تاریخ پاکستان را مهلتی برای به چنگ آوردن اریکه قدرت و کنترل زرادخانه هستهای وحشتآفرین کشور میدانند دور نگاه دارد.
در حوالی ارتش اتفاق افتاد
بیل راجیومدیر کمپانی پابلیک مولتی :لازم به گفتن نیست که ترور نخستوزیر پیشین، بینظیر بوتو، کمتر از دو هفته پیش از انتخابات، پیامدهای ناگواری برای سیاست پاکستان خواهد داشت. بوتو، به عنوان رهبر حزب مردم پاکستان (PPP-Pakistani Peoples’ Party) در جدال برای نخستوزیری بیشترین شانس پیروزی را داشت. پرویز مشرف که موقعیت خود را به عنوان رئیسجمهور با اعلام وضعیت بحران در اوایل نوامبر پایدار کرده بود، به اشتباه متهم خواهد شد که در پس این ترور باشد.
قتل بوتو در شهر نظامی راولپندی و با دقتی نزدیک به دقت ارتش انجام شد. اما ممکن است این عمل توسط طالبان،القاعده یا حامیان آنها در میان ارتش یا سرویس اطلاعاتی انجام شده باشد.
ایالات متحده سرمایه سیاسی زیادی برای بازگشت بوتو به پاکستان گذاشت و در کل روند سیاسی هم به شدت درگیر بود. بوتو قول داده بود که با القاعده درگیر شود و حتی مناطقی در مرزهای شمال غربی را نیز مشخص کرده بود. او همچنین گفته بود اجازه میدهد تحقیقات بیشتری در رابطه با باند فروش تسلیحات هستهای عبدالقادرخان انجام شود. هنوز معلوم نیست چه کسی جانشین او در حزب مردم خواهد شد و آیا او نیز توانایی اجرای این کارها را خواهد داشت یا نه.
مشرف که تاکنون خیلی با مردم بیگانه شده بود، اکنون بیش از پیش از آنها جدا شده است.
نواز شریف که متهم به رشوهگیری، آن هم از هیچ کس جز اسامه بنلادن است و رهبری حزب رقیب، شاخه مسلم لیگ پاکستان را بر عهده دارد، خود را رهبر بعدی میداند. شریف که در گذشته مقام خود به عنوان نخستوزیر را از دست داده است، اکنون مبارزه انتخاباتی نرمی را پیگیری میکند که بتواند خودش را به عنوان تنها گزینه در برابر مشرف نشان دهد. او هنگام مرگ بوتو، کنار تخت او در بیمارستان راولپندی حضور داشت.
ناکارآمدی سیاستهای واشنگت
هنری سوکولسکی مدیر اجرایی مرکز NPE در واشنگتن :در میان دیگر مسائل، ترور بوتو حاکی از ناکارآمدی تلاشهای واشنگتن برای حل سریع معضلات پاکستان از طریق توزیع قدرت میان بوتو و مشرف است. به سختی میشد به چنین اشتراک قدرتی با وجود ریشهدار بودن نابسامانی سیاسی در پاکستان که از زمان حمایت ارتش از بنیادگرایان مسلمان در افغانستان و کشمیر شروع شد امیدوار بود. به علاوه، کمبود سیاستهای سکولار که به چیزی فراتر از آیین دینی بیندیشند مزید بر علت شده است (حتی خود بوتو نیز اصرار داشت که نام حزب سیاسی او “برای زندگی” باشد). همه اینها را بگذارید کنار بنیادگرایی اسلامی که در عربستان پایهگذاری گردید و در پاکستان ترویج میشد و نیز حمایت واشنگتن از هرکس که در صدر امور قرار گرفته تا ببینید در پاکستان چه هرج و مرجی است.
اکنون لازم است ما به ارتش پاکستان خاطرنشان کنیم که واشنگتن، آنها را برای نزدیک شدن به دهلینو نخواهد فروخت. اگر اینطور بود باید با توقف فشارها بر وضعیت هستهای دهلینو شروع میکرد.همچنین تشویق عربستان سعودی به توقف حمایت مالی از مدارس بنیادگرایان در پاکستان و حمایت از رهبران اقوام پاکستانی و طبقه متوسط در برابر طرحهای اقتصادی، دینی، و سیاسی سرویس اطلاعاتی ارتش پاکستان نیز میتواند کارساز باشد.
قطعاً ایجاد ثبات در افغانستان – اگر از دموکراسی صرفنظر کنیم- پیش از هر چیزی مستلزم وقوع این امر در پاکستان است. طبعاً پس از آن مسأله سلاحهای هستهای پاکستان مطرح میگردد که باید حل شود. این دو دلیل بیان میکنند که چرا باید حمایتمان را از دوستهای پاکستانیمان بیشتر کنیم.