ارتش و تروریستها
آرشیو
چکیده
متن
خانم بوتو آدم جسوری بود. در میان زنان شرقی سیاستمدار چنین جسارتی کمتر یافت میشود. اصلیترین دلیل محبوبیت عمومی او در سراسر جهان همین قدرت تصمیمگیری و جسارت تحقق آنها بود. و همین عامل ترور دردناک او شد. وقتی در این دوره انتخابات تصمیم گرفت تا با ژنرال رقابت کند، دو سخن کلیدی گفت که جبهه متحد نظامی و طالبانی را علیه خودش سامان داد. یکی آنکه اعلام کرد مشرف در مبارزه با تروریستهای طالبانی و القاعدهای جدی نیست و دیگری برای مبارزه با همپیمانان القاعده حمله نظامی خارجی را مجاز شمرد. این حرفها در دنیا جدی بودن بینظیر را در مبارزه با تروریسم مشخص میکرد اما در داخل، بخشهای اسلامگرا و یا تا حدودی ملیگرای ارتش را علیه خانم بوتو تحریک میکرد.
در پاکستان فعلی هم اگر ارتش و تروریستها به یک نقطه نظر برسند، بسیار خطرناک است. ارتش میتواند راه باز کند تا تروریستها امکان عملیات پیدا کنند.ترور خانم بوتو واقعاً تأسف و تأثر جهان را برانگیخت. من اولین بار ایشان را در سفری که در سالهای پایانی دهه به اتفاق آقای کروبی که آن روزها رئیس مجلس بود و به پاکستان رفته بودیم، دیدم. آن روزها هم رهبر مخالفان بود. شب در مهمانی رسمی شام با مادر خانم بوتو سر یک میز نشسته بودیم. من معاون وزیر ارشاد بودم. مادر بینظیر که همسرش را هم اعدام کرده بودند، خیلی سلیس فارسی حرف میزد. از خانوادههای قدیم نصرآباد اصفهان است. بعد از مدتها خانم بوتو و مادرش دوباره دنبال گرفتن شناسنامه ایرانی خود افتادند.
در سالهای آخر دولت قبل. این شناسنامهها صادر شد. خانم بوتو و مادرش توانستند بنا به درخواست خودشان گذرنامه و شناسنامه ایرانی بگیرند. خاطرات خانم بینظیر را هم هفت، هشت سال پیش خواندم. کتاب قشنگی است. در آن کتاب به علایق ایرانیاش اشارههای فراوانی دارد و در مجموع نشان میدهد شخصیت فوقالعادهای داشته؛ هم درس خوانده بود و هم سیاستمدار و هم مورد احترام مردم پاکستان. از پدرش که نخستوزیر بود و با کودتای ضیاءالحق سرنگون و سپس اعدام شد، در میان مردم پاکستان محبوبتر بود. طرفدارانش هم سنی بودند و هم شیعه. اصلیترین بخش شخصیت خانم بوتو روح تسامح و مدارا بود که پاکستان به این روح خیلی نیاز داشت. اگر میتوانست در انتخاباتی که قرار بود هفته آینده برگزار شود شرکت کند، فشار نظامیان و خشونت تروریسم طالبانی را بر پاکستان کم میکرد.
نظامیان حاکم و تروریستهای القاعدهای او را که یک چهره معتدل و ضد خشونت بود، نمیخواستند. همکاری مشترک آنها دلیل ترور خانم بوتو بود. سیاست دنیای بیرحم و تلخی است. وقتی خانم بوتو ترور شد، بلافاصله همه میپرسیدند که جانشین او کیست؟ سرنوشت حزب او چه میشود؟ آیا انتخابات به وقت برگزار میشود یا خیر؟ دیگر هیچ کس از فضایل شخصی و خانوادهاش حرف نمیزد. پاکستان پس از ترور خانم بوتو روزهای سختی را خواهد گذراند.
اگر نظامیان حاکم القاعده را مقصر اعلام کنند، حتماً دنیا به پاکستان اتمی شدهای که تروریستها این قدر در آن قدرت داشته باشند اعتماد نخواهد کرد و چنانچه زمزمه میشود پاکستان در آستانه این است که خطرناکترین کشور دنیا معرفی شود. و اگر معلوم شود نظامیان خود دستاندرکار بودهاند، نهاد دموکراسی نهادینه شده پاکستان از هم پاشیده اعلام خواهد شد. خانم بوتو برای منطقه ما یک وزنه غیرقابل انکار بود. برای شرق دنیا که کمتر زن سیاستمداری داشته، وجود چنین زن شجاعی بسیار مهم و مغتنم بود. همگرایی عمومی در ایران و تاثر جمعی از ترور او یکی از نمونههای این نیاز شرقیها به زنان شجاع سیاسی میتواند تلقی شود.
در پاکستان فعلی هم اگر ارتش و تروریستها به یک نقطه نظر برسند، بسیار خطرناک است. ارتش میتواند راه باز کند تا تروریستها امکان عملیات پیدا کنند.ترور خانم بوتو واقعاً تأسف و تأثر جهان را برانگیخت. من اولین بار ایشان را در سفری که در سالهای پایانی دهه به اتفاق آقای کروبی که آن روزها رئیس مجلس بود و به پاکستان رفته بودیم، دیدم. آن روزها هم رهبر مخالفان بود. شب در مهمانی رسمی شام با مادر خانم بوتو سر یک میز نشسته بودیم. من معاون وزیر ارشاد بودم. مادر بینظیر که همسرش را هم اعدام کرده بودند، خیلی سلیس فارسی حرف میزد. از خانوادههای قدیم نصرآباد اصفهان است. بعد از مدتها خانم بوتو و مادرش دوباره دنبال گرفتن شناسنامه ایرانی خود افتادند.
در سالهای آخر دولت قبل. این شناسنامهها صادر شد. خانم بوتو و مادرش توانستند بنا به درخواست خودشان گذرنامه و شناسنامه ایرانی بگیرند. خاطرات خانم بینظیر را هم هفت، هشت سال پیش خواندم. کتاب قشنگی است. در آن کتاب به علایق ایرانیاش اشارههای فراوانی دارد و در مجموع نشان میدهد شخصیت فوقالعادهای داشته؛ هم درس خوانده بود و هم سیاستمدار و هم مورد احترام مردم پاکستان. از پدرش که نخستوزیر بود و با کودتای ضیاءالحق سرنگون و سپس اعدام شد، در میان مردم پاکستان محبوبتر بود. طرفدارانش هم سنی بودند و هم شیعه. اصلیترین بخش شخصیت خانم بوتو روح تسامح و مدارا بود که پاکستان به این روح خیلی نیاز داشت. اگر میتوانست در انتخاباتی که قرار بود هفته آینده برگزار شود شرکت کند، فشار نظامیان و خشونت تروریسم طالبانی را بر پاکستان کم میکرد.
نظامیان حاکم و تروریستهای القاعدهای او را که یک چهره معتدل و ضد خشونت بود، نمیخواستند. همکاری مشترک آنها دلیل ترور خانم بوتو بود. سیاست دنیای بیرحم و تلخی است. وقتی خانم بوتو ترور شد، بلافاصله همه میپرسیدند که جانشین او کیست؟ سرنوشت حزب او چه میشود؟ آیا انتخابات به وقت برگزار میشود یا خیر؟ دیگر هیچ کس از فضایل شخصی و خانوادهاش حرف نمیزد. پاکستان پس از ترور خانم بوتو روزهای سختی را خواهد گذراند.
اگر نظامیان حاکم القاعده را مقصر اعلام کنند، حتماً دنیا به پاکستان اتمی شدهای که تروریستها این قدر در آن قدرت داشته باشند اعتماد نخواهد کرد و چنانچه زمزمه میشود پاکستان در آستانه این است که خطرناکترین کشور دنیا معرفی شود. و اگر معلوم شود نظامیان خود دستاندرکار بودهاند، نهاد دموکراسی نهادینه شده پاکستان از هم پاشیده اعلام خواهد شد. خانم بوتو برای منطقه ما یک وزنه غیرقابل انکار بود. برای شرق دنیا که کمتر زن سیاستمداری داشته، وجود چنین زن شجاعی بسیار مهم و مغتنم بود. همگرایی عمومی در ایران و تاثر جمعی از ترور او یکی از نمونههای این نیاز شرقیها به زنان شجاع سیاسی میتواند تلقی شود.