آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

دوباره ترور سیاسی غمباری در آسیای جنوبی رخ داد.در کنار مهاتما گاندی در 1984، لیاقت علی‌خان در 1951، شیخ حبیب‌الرحمان در 1975، ضیاءالرحمن در 1981، ایندیارا گاندی در 1984، راجیو گاندی در 1991، مرتضی بوتو در 1996 و احمدشاه مسعود در 2001، بی‌نظیر بوتو آخرین شخصیت سیاسی‌ای بود که در این منطقه بحران‌زده توسط رقبای انتقام‌جو به قتل رسید.اگر به این لیست رهبران مقتول، رهبرانی که اعدام شدند -همچون ذوالفقار علی‌بوتو، محمد نجیب‌الله و نیز رهبرانی که تحت شرایطی مشکوک از دنیا رفتند همچون ضیاءالحق و نورمیرزا -را هم بیفزاییم، تاریخ خشونت‌بار رقابت بر سر قدرت در این صفحه از عالم به نحوی دهشناک رخ می‌نمایاند.

در حالی که متخصصان به شدت درگیر بحث بر سر عوامل مرگ تراژیک بی‌نظیر بوتو هستند، نباید این میان تاریخ سیاسی پاکستان که خود تراژدی بزرگ‌تری است را فراموش کرد.کشوری که نامش به معنای «سرزمین پاک و خالص» است و هدف‌اش بدل شدن به سرزمینی آزاد و شکوفا برای مسلمانان شبه‌قاره بود، اکنون با اوصافی چون فقر مزمن، خشونت سیاسی، درگیری‌های قومی و افراط‌گرایی مذهبی شهره شده است.در حدود 60 سال پیش بنیانگذار و پدر پاکستان یعنی محمدعلی جناح پاکستان را اینگونه توصیف کرد:«شما آزادید تا به معابد خود بروید...به مساجد یا هر جای دیگر برای پرستش خدا.در دولت پاکستان شما می‌توانید به هر دین، کاست یا آیینی متعلق باشید و این هیچ ربطی به دولت ندارد...ما همه شهروندیم.شهروندانی برابر برای یک دولت...
در طول زمان ممکن است هندوها از آیین خود و مسلمانان از مرام مذهبی‌شان نه به عنوان یک عقیده مذهبی -که امری فردی است - بلکه به عنوان یک نگرش سیاسی در مقام شهروندان یک دولت دست بکشند.»

اگر اظهارات جناح هم‌اکنون پوچ و فاقد اصالت به نظر می‌آید، به خاطر آن است که کشوری که او تاسیس‌اش کرد، از بدو تشکیل با انواع و اقسام پارادوکس‌ها دست به گریبان بوده است.پدران بنیانگذار و به شدت غربگرای پاکستان در ذهن خود تصویر یک «دولت اسلامی» سکولار را ترسیم کرده بودند، علما اما به دنبال دولتی بودند که اسلام علت وجودی و هدف غایی‌اش باشد.این مساله و انبوهی از دیگر اختلافات کار را بدانجا کشاند که پاکستان، هنوز از فقدان یک ‌قانون اساسی مصوب رنج می‌برد.کشوری که با 165 میلیون نفر جمعیت دومین کشور عمده اسلامی به لحاظ تعداد نفوس محسوب می‌شود بدل به بستری برای رشد جنبش مسیحایی احمدیه، میهمانخانه‌ای برای اسلام صوفیانه اسماعیلیان و مامنی امن برای جهادگرایان جهانی القاعده شده است.
 
اسلام در پاکستان حتی به واسطه همجوشی با سیاست قومی و ملی‌گرایی که از سوی گروه‌هایی همچون نهضت‌های لشکر طیبه و مهاجر کوامی ماهاز (MQM) تبلیغ می‌شود، بدل به مکتبی ناهمگون‌تر شده است.اگرچه پاکستان از معدود کشورهای مسلمانی است که هم از شیعیان کسانی چون؛ ذوالفقار علی‌بوتو، بی‌نظیر بوتو و یحیی‌خان و هم از اهل تسنن افرادی چون؛ ضیاءالحق و پرویز مشرف در آن به قدرت رسیده‌اند و این کار مساله وحدت این کشور را بغرنج‌تر می‌کند.علی‌رغم وجود رهبران شیعی، حملات آگاهانه و برنامه‌ریزی شده به جوامع شیعی و نیز هندو و مسیحی در این کشور متداول بوده است.
با وجودی که پاکستان به تسلیحات اتمی دست یافته، اما یک‌چهارم جمعیت‌اش زیر خط مطلق فقر زندگی می‌کنند و کمتر از نیمی از جمعیت آن باسوادند.در زمره ستارگان پرفروغ پاکستان یکی عبدالسلام بود که در سال 1979 جایزه نوبل فیزیک را به عنوان اولین مسلمان برنده جایزه نوبل در علوم طبیعی به دست آورد و دیگری متفکر اسلام‌گرای برجسته مدرن، فضل‌الرحمن.
 
اما عبدالسلام بعد از اینکه دولت پاکستان اعلام کرد فرقه احمدیه، که او از پیروان پرشور آن است، فرقه‌ای غیراسلامی است، اجازه ورود به دانشگاه‌های پاکستان را نیافت.به همین‌سان فضل‌الرحمن با وجود اینکه توسط رئیس‌جمهور وقت پاکستان، ایوب‌خان، به عنوان مدیر موسسه مرکزی پژوهش‌های اسلامی برگزیده شد، اما پس از اعمال فشار و تهدید از سوی افراطیون اسلامی مجبور به هجرت به دانشگاه شیکاگو شد. در حوزه سیاسی پارادوکس‌های پاکستان مبهوت‌کننده‌اند.پاکستان اولین کشور اسلامی است که در آن یک زن به عنوان رئیس دولت برگزیده می‌شود و شاید حتی نافذترین جنبش زنان را در سراسر بلاد اسلامی داشته باشد.17 درصد کرسی‌های پارلمان پاکستان از آن زنان است، اما با این وجود قوانین شرعی که در راستای اسلامی‌شدن کشور توسط ضیاءالحق بنا نهاده شد به شدت حقوق زنان را تحدید کرد.

پاکستان احزاب سیاسی،‌گروه‌های حقوق بشر و مطبوعات مخالف فعالی دارد، اما با این وجود نظام سیاسی‌اش بارها توسط کودتاهای نظامی که در آنها ژنرال‌ها قانون اساسی را برای چهار بار در سال‌های 1958، 1977، 1999 و 2007 معلق و نیز در بین سال‌های 88-1977 و 2007-1999 حکومت نظامی را به جامعه تحمیل کردند از بین رفته است.ژنرال‌ها حتی زمانی که خود را رئیس‌جمهور یا نخست‌وزیر نخواندند و یک فرد غیرنظامی را برای ظاهر بیرونی رژیم‌شان برگزیدند (همچون ذوالفقار علی‌بوتو که وزیر خارجه ژنرال ایوب‌خان و نیز شوکت عزیز که نخست‌وزیر ژنرال پرویز مشرف شد) باز در یک فرآیند faretorianism درگیرند.در این نوع از نظام سیاسی یک تشکیلات قدرتمند نظامی- که در مورد پاکستان یکی از بزرگ‌ترین آنها در دنیاست- بر مراجع غیرنظامی در راستای شکل‌دادن تصمیمات سیاسی طبق خواسته خود به طور مداوم فشار می‌آورد و این در حالی است که این تشکیلات نظامی ادعا می‌کند به لحاظ فنی و قانونی هیچ دخلی در امور ندارد و بیرون از دولت است.
 
در نهایت باید خاطرنشان کنم خانم بوتو مظهر پارادوکس‌های سرزمین‌اش بود.پدر او سیاستمداری دانشمند با حمایت و محبوبیت بود، اما با این وجود او فرصت پاکستان را برای رسیدن به یک دموکراسی پارلمانی بر باد داد.بی‌نظیر خود یک بانوی جهان‌فکر بسیار هوشیار بود که در ازدواجی برنامه‌ریزی شده با پسر خانواده‌ای فئودال و سرشناس وصلت کرد.پدر و دختر هر دو هنر سازش و مصالحه در راستای ماندن در قدرت را می‌دانستند.علاوه بر این ذوالفقار علی‌بوتو در مواردی چون، چشم‌پوشی بر اقدامات ضدحقوق بشری ارتش تحت فرمان‌اش علیه شورشیان در بلوچستان، مرتد اعلام کردن جماعت احمدیه پس از تسلیم‌شدن در برابر فشارها و یا هنگامی که از رسیدن به توافق با شیخ مجیب‌الرحمن بازماند - و این خود باعث جدایی پاکستان شرقی و ایجاد کشور بنگلادش در سال 1971 شد- از خود احترام به حکومت قانون یا تسامح و تساهل را به معرض نمایش نگذاشت.
 
به همین‌سان فراخوان‌های بی‌نظیر بوتو به ایجاد حکومت قانون، دموکراسی و شایسته‌سالاری بیشتر به جد گرفته می‌شد، اگر اتهامات مربوط به فساد که خانواده‌اش شهره به آن بود را به همراه نداشت، ارتش تحت فرمانش به طالبان در رسیدن به قدرت در سال 1996 در کابل یاری نمی‌رساند و اگر تاکید نداشت رهبری حزب مردم در پاکستان در خاندان او به عنوان یک میراث باقی بماند.اکنون اما بسیار زود است که بپرسیم ترور بوتو در پاکستان همانگونه که ترور رفیق‌حریری در لبنان زندگی سیاسی آن کشور را فلج کرد، حیات سیاسی پاکستان را دچار بحران مهلک خواهد کرد یا همچون ترور گاندی در هند تاثیری تراژیک اما زودگذر خواهد داشت.اینک اما به جای برپایی یک مجلس یادبود برای پاکستان باید امیدوار باشیم که شمار بیشتری از شهروندان این کشور هم‌صدا علیه افراط‌گرایی و خشونت سیاسی همچون وکلا و قضات پاکستان که علیه بوروکراسی و مقامات رسمی ایستادند، صدای اعتراض‌شان را بلند کنند.

تبلیغات