نویسندگان: پیرمحمد ملازهی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

ترور خانم بی‌نظیربوتو رهبر حزب مردم و نخست‌وزیر اسبق پاکستان فضای سیاسی – اجتماعی این کشور را به شدت بحرانی کرده است. انتشار اطلاعات ضد و نقیض از عاملان این ترور سیاسی بر دامنه ابهامات به نحو محسوس افزوده است. علت آن است که اختلاف‌نظرهای سیاسی بین ژنرال‌های ارتش که مایل به رها کردن قدرت انحصاری خود نیستند و بخش سیاسی که در نظر دارد قدرت را از چنگ ژنرال‌ها بیرون بکشد گسترده‌تر و عمیق‌تر از آن است که در ظاهر امر به نظر می‌رسد. تاکنون دو برداشت از عاملان ترور خانم بوتو در تضاد کامل با هم مطرح شده‌اند.

1-‌روایت رسمی دولتی که سازمان القاعده را مسئول ترور اعلام کرد.
2-‌ روایت حزب مردم که بخشی از نیروهای امنیتی ارتش را مسئول می‌داند.
واقعیت آن است که روایت دولتی به دلیل وجود تناقض‌ها در نحوه اعلام و تکذیب صریح آن از طرف بیت‌الله محسود که روایت دولتی او را طرح ترور بوتو اعلام کرد، خدشه‌پذیر شد. منابع متفاوت دولتی روایت متفاوتی به دست دادند و همین امر اعتبار روایت دولتی را کاهش داد. بیت‌الله محسود که در منطقه وزیرستان صاحب قدرت است و القاعده در پناه قبیله‌ای او قرار دارد، در بیانیه‌ای که بوسیله سخنگویش قرائت شد، ضمن تکذیب دخالت خود در قتل خانم بوتو روی دو نکته قابل تامل تاکید کرد. اول اینکه قتل یک زن در سنت «پشتونوالی» وجود ندارد و برای جامعه پشتون قابل قبول نیست. دوم اینکه القاعده اگر کسی را ترور کند رسما اعلام می‌کند و ترسی از کسی ندارد.
 
زیرا چنین قتلی مجوز لازم شرعی را دارد. آنچه بیانیه بیت‌الله محسود را قوت بیشتری داد، اعتبار سنت «پشتو نوالی» است که طالبان افغانستان قدرت خود را بر سر آن گذاشتند و حاضر نشدند برخلاف سنت بن‌لادن را تحویل و حکومت خود را نجات دهند. سازمان القاعده هم تاکنون نشان داده است که در هر گونه عملیاتی که دیگران تروریستی می‌دانند مباهات می‌کند و آن را مایه افتخار می‌داند. روایت دوم تعلق به مخالفان دولت و در راس آنها حزب مردم دارد. این روایت دلالت بر آن دارد که در درون ارتش و در بخش‌های امنیتی پاکستان جریانی وجود دارد که با طرح تقسیم قدرت و یا واگذاری آن به بخش سیاسی به شدت مخالف است.
 
این بخش در گذشته با گروه‌های جهادی که اکنون تروریستی شناخته می‌شوند ارتباطات نزدیکی داشته است و با استفاده از عناصری از همین گروه‌ها ترور خانم بوتو را عملی کرده است. حقیقت آن است که در فضای ملتهب بعد از ترور خانم بوتو روایت مخالفان دولت از طرف جامعه پذیرفتنی‌تر از روایت دولتی شد و همین موضوع به بحران در پاکستان دامن خواهد زد. اما جدا از اینکه کدام روایت درست یا نادرست است پیامدهای ترور خانم بوتو برای آینده پاکستان مهم‌تر خواهد بود. این پیامدهای احتمالی را در چندمحور اساسی‌تر می‌توان چنین خلاصه کرد.

1-‌ منتفی شدن و یا حداقل به تعویق انداختن انتخابات عمومی.
2-‌ بازگشت به حکومت نظامی کامل در صورت ادامه بحران سیاسی.
3-‌ گسترش نفوذ رادیکال‌های اسلامی و طالبانیزه کردن پاکستان.
4-‌ تقویت ناحیه‌گرایی و تلاش برای تجزیه قومی پاکستان.
5-‌ کاهش اعتبار ارتش به عنوان تنها نهاد موثر قدرت.
6-‌ دخالت خارجی و اشغال بخش‌های شمالی پاکستان بوسیله آمریکا و ناتو به بهانه مبارزه با تروریسم و حفظ سلاح‌های هسته‌ای پاکستان.

در ارتباط با پیامدهای منفی ترور خانم بی‌نظیر بوتو دو دیدگاه خوش‌بینانه‌تر و بدبینانه وجود دارد. در نگاه خوش‌بینانه این برداشت وجود دارد که ژنرال‌های واقع‌بین ارتش و سیاستمداران واقع‌بین سرانجام برای حفظ بقای کشور و مصالح عالی‌تر از تضادهای خود کم خواهند کرد و راه‌حلی برای تقسیم قدرت خواهند یافت. اما در نگاه بدبینانه آینده پاکستان بعد از ترور خانم بوتو با ابهامات جدی روبرو است و حتی اگر بحران جاری تحت کنترل دربیاید اساس وحدت ملی و انسجام درونی پاکستان را متزلزل کرده است و قومیت‌های اقلیت بویژه پشتون‌ها را که رادیکال‌های اسلامی در آن جا از نفوذ قابل توجهی برخوردار شده‌اند برای کسب قدرت و پایان دادن به تسلط قومی پنجابی‌ها وسوسه خواهد کرد.

واقعیت آن است که دولت‌های نظامی گذشته در پاکستان اشتباهات استراتژیکی داشته‌اند و با برخورد حذفی با جریان‌های قوم‌محور فرصت را برای جهادگران رادیکال اسلامی که ترکیبی از دو مکتب جهادی – سلفی – وهابی و مکتب دیوبندی هند هستند فراهم کرده‌اند. این دو مکتب جهادی گرایش آشکاری به تکفیر هر جریانی دارند که در مقابل اهداف آنها قرار گیرد. ژنرال‌های ارتش پاکستان در قدرت‌یابی این جریان موثر بوده‌اند. هرچند که هدف آنها بهره‌گیری از تفکر جهادی در خارج و به قصد اعمال فشار بر هند برای تجزیه کشمیر و الحاق به پاکستان و تحت فشار قرار دادن افغانستان برای پذیرش نفوذ انحصاری پاکستان در کابل بوده است ولی اکنون با گسترش مفهوم جهاد خود پاکستان همواره کفر و مشمول جهاد تصور شده است.
 
بنابراین ترور خانم بوتو از این نظر که اعتبار ارتش را مخدوش می‌کند به سود این جریان ترکیب شده ایدئولوژی و قومیت پشتون و پیوند آن با طالبان افغانستان و سازمان القاعده تمام می‌شود. این احتمال که جریان رادیکال اسلامی که اکنون امارت خاص اسلامی خود را در وزیرستان برقرار کرده طبق برداشت القاعده که کل جهان اسلام را یک واحد در مقابل تمدن غربی در نظر می‌گیرد و برای هر کشور و هر منطقه امارت اسلامی خاص و در پیوند با کلیت جهان اسلام در نظر می‌گیرد، برای کسب قدرت و تاسیس امارت‌های دیگر اسلامی در پاکستان وسوسه شود علی‌القاعده دور از انتظار نباید باشد. اما مشکل این خط مشی در حال حاضر آن است که ناتو و آمریکا در مرزهای افغانستان و پاکستان حضور دارند و با تفکر جهادی دچار مشکل شده‌اند. اگر ارتش پاکستان به دلیلی نتواند به سرعت بحران را تحت کنترل خود دربیاورد و هرج و مرج سیاسی احتمال قدرت گرفتن تفکر طالبانی، جهادی موجود در وزیرستان را که در کل پاکستان هوادارانی دارد مطرح کند به دلیل نگرانی آمریکا از افتادن سلاح‌های هسته‌ای پاکستان به دست رادیکال‌های اسلامی دخالت نظامی آمریکا و ناتو در مناطق قبایلی منتفی نخواهد بود.

البته چنین احتمالی ضعیف است و انتظار می‌رود ارتش پاکستان به عنوان یک ارتش قوی که در آن سلسله مراتب فرماندهی در سطح بالایی قرار دارد بتواند اوضاع را تحت کنترل دربیاورد ولی در هر حال بی‌ثباتی سیاسی در پاکستان ممکن است که کنترل اوضاع را با موانعی برای ارتش روبرو کند. اگر بتوان تصور کرد که روایت دولتی ترور خانم بوتو درست باشد و رادیکال‌های اسلامی مسئول آن بدون هماهنگی در بخش‌های امنیتی ارتش باشند، هدف آنها کاملا روشن بوده است؛ ایجاد بحران و تشدید آن در بلندمدت و به دست گرفتن قدرت در فرصت مناسب. حتی اگر روایت دولتی قتل خانم بوتو درست نباشد فضای ملتهب سیاسی به سود طالبانیزه کردن پاکستان عمل می‌کند و جریان‌های رادیکال از آن سود خواهند برد، مشروط بر آنکه تا سطح دخالت نظامی آمریکا کشیده نشود.
 
گمان می‌رود احتیاط القاعده و طالبان محلی که به صورت جدی وارد عمل نشدند و در چنین محاسباتی دورنگرانه است و اگرنه لااقل در ایالت سرحد در موقعیتی قرار دارند که اقدامات جدی‌تری به عمل بیاورند. در مورد جریان‌هایی که برای ترور خانم بوتو انگیزه داشته‌اند قضاوت ساده نیست و از آنجا که هر طرفی انگشت اتهام را به طرف مقابل دراز کرده است، قضاوت منصفانه دشوارتر شده است ولی از مجموع اظهارنظرها چنین می‌توان برداشت کرد که لااقل سه جریان انگیزه برای ترور خانم بوتو داشته‌اند:
1-‌ سازمان القاعده
2-‌ رادیکال‌های اسلامی داخل پاکستان
3-‌ بخش امنیتی ارتش موسوم به آی.اس.آی

اظهارات علنی و صریح خانم بوتو که در صورت کسب قدرت با هر سه طرف برخورد قاطع خواهد کرد نگرانی‌های جدی برای این سه جریان به وجود آورده بود، مذاکرات و توافق‌های اعلام نشده خانم بوتو با آمریکایی‌ها قبل از بازگشت به پاکستان این نگرانی را به وجود آورده بود که ارتش را تصفیه کند و نظامیانی را که در کودتای ژنرال ضیاالحق علیه پدرش و اعدامش در زندان مرکزی اسلام‌آباد دخالت داشته‌اند، به پای میز محاکمه بکشاند. لااقل این احتمال را می‌داده‌اند که بسیاری از اسرار پشت پرده کودتای ضیاالحق افشا شود. تعهد آشکار خانم بوتو در اجتماعات انتخاباتی‌اش که رادیکال‌های اسلامی را متحد ارتش و خطری برای بقای پاکستان می‌داند و برای حذف آنها، ارتش را به صورت جدی به کار خواهد گرفت طالبان محلی را به صورت دشمن «بوتو» در می‌آورد.
 
القاعده هم بقای خود را در مناطق قبایلی در ارتباط با ادامه وضع موجود در پاکستان و سیاست ده‌گانه آن ارزیابی می‌کند. از این رو می‌توان تصور کرد که سه جریان فوق از ترور خانم بوتو ناراضی نباشند و حتی نوعی همکاری پشت پرده آنها به لحاظ نظری نمی‌تواند منتفی تلقی شود. این واقعیت که راولپندی محل ترور خانم بوتو مقر ارتش پاکستان و از امنیتی‌ترین مکان‌ها در این کشور است جای بحث ندارد. هرچند که در نگاهی واقع‌بینانه نفوذ یک فرد که از انگیزه قوی برای قتل خانم بوتو و احتمالا با توجیه مذهبی برخوردار است در یک اجتماع انتخاباتی دور از ذهن نیست ولی نزدیک شدن به خانم بوتو در حالی که مسلح است و مواد انفجاری دارد جای بحث خواهد داشت. دشوار می‌توان هواداران حزب مردم را قانع کرد که حفاظت قوی از خانم بوتو صورت گرفته است و اگر سرش را از ماشین بیرون نمی‌آورد جان سالم به در می‌برد.
 
مسلح بودن ضارب و پیدا شدن دو اسلحه در محل به اضافه مواد انفجاری که عملیات انتحاری را در پی داشت برای هواداران حزب مردم به قدر کافی مشکوک به نظر خواهد آمد. اما پیامدهای منفی ترور خانم بوتو به داخل پاکستان محدود باقی نمی‌ماند و اگر به سرعت اوضاع تحت کنترل درنیاید در سطح منطقه و بین‌الملل هم ممکن است تاثیرات خاص خود را بر جای بگذارد. بی‌ثباتی در پاکستان برای همسایگان افغانستان زیانبار است و بر امنیت ملی آنها موثر خواهد بود. همچنان‌که اگر بی‌ثباتی جدی‌تر شود و در سطحی قرار گیرد که دخالت خارجی را در پی داشته باشد ممکن است به خلع سلاح هسته‌ای پاکستان منتهی شود و دومین کشور بزرگ و پرجمعیت جهان اسلام را در موقعیت تضعیف شده‌ای قرار دهد که به زیان جهان اسلام تمام شود. د
 
ر عین حال دخالت احتمالی آمریکا و ناتو به سود رادیکال‌های اسلامی تمام می‌شود و سازمان القاعده در بلندمدت برنده آن خواهد بود. هر چند که در کوتاه‌مدت ممکن است پایگاه‌های موجود خود را در مناطق قبایلی پاکستان از دست بدهد. باتوجه به این گونه مسائل به نظر می‌رسد که معقول‌ترین راه‌حل را باید خود پاکستانی‌ها و در همکاری سه جریان داخلی داوطلب قدرت بیابند.

تبلیغات