آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

زمانی مهندس مهدی بازرگان طی سخنانی که در همان ماه‌های اول پیروزی انقلاب ایراد شد به مخالفت با دولتی شدن امور کشور پرداخته و گفته بود: «دولت‌های استبدادی از زمان پهلوی به اینطرف تمام هم و غمشان این بوده که هی باد در توپ خودشان بکنند و از آنطرف یک دستگاه هواکشی که مرتب از مردم بگیرد و بریزد در این دستگاه دولت... برای سرکوبی ملت بزرگترین خیانت این بود که کارهایی که بدست مردم انجام می‌شد مانند شرکتهای پنبه، شرکتهای پشم و رمه، شرکت حمل و نقل و ساختمان و غیره را تا توانست از بخش خصوصی گرفت و در بخش دولتی وارد کرد. برای اینکه مردم همه تبدیل بشوند به کارمند. عین این سیاست یعنی سرکوب کردن بازاری و کسانی که دارای مشاغل آزاد هستند و گرفتن کارهای آزاد از دست ملت و در انحصار دولت قرار دادن، در تمام دوران پنجاه و چند ساله پهلوی ادامه داشت...کار استبداد همین است که هرچه ممکن است کار و اختیار را از مردم بگیرد و در انحصار خودش قرار دهد.» او سپس تاکید کرد حال که ما انقلاب کرده‌ایم نباید عمل ما هم استبدادی باشد و باید «کار ملت را بدست ملت بدهیم» [سخنرانی 18/2/1358- مشکلات و مسائل اولین سال انقلاب- چاپ اول- صفحه 144]

این سخن زمانی بیان شده است که گفتن آن چون کفر ابلیس اعتراض همه را برمی‌انگیخت. زمانی که نگاه اقتصادی ارتدوکس چپ‌گرا و خواست دولتی شدن(یا ملی شدن) همه چیز جزء اصول بدیهی انقلاب تلقی می‌شد، بجز بازرگان هیچ کس جسارت گفتن چنین سخنی را نداشت. اختلاف در دولت موقت نیز کم نبود و رویکرد اقتصادی بازرگان با بسیاری از همکارانش تفاوتهای جدی داشت. به دلیل همین رویکرد بود که حزب توده به بازرگان لقب لیبرال داد و در تحلیل دولت موقت آن را نماینده خرده‌بورژوازی قلمداد کرد. سخنی که از سوی نیروهای چپ بارها تکرار شد و پس از آن به عنوان اتهامی جدید از سوی همه نیروهای درگیر در انقلاب تکرار شد.
مخالفت بازرگان با نیروهای چپ نیز چنان فزونی یافت که آنان را یکی از ارکان انحرافی دانست که معتقد بود در انقلاب اتفاق افتاده است. همانکه او آن را حرکت دوم انقلاب از همه با هم به سوی همه با من نامید. [بنگرید به انقلاب ایران در دو حرکت خصوصا آنجا که از نیروهای پیروز در انقلاب سخن گفته است.]

اما این رویکرد بازرگان چیزی نبود که پیش از آن مخفی باشد. سالها قبل و زمانی که طرح انقلاب سفید شاه مطرح بود و مهمترین رکن آن طرح اصلاحات ارضی اعلام شده بود، نهضت آزادی ایران با آن به این دلیل مخالفت کرد که اصولا ساختار اجتماع ایران را فئودالی نمی‌دانست. نهضت آزادی در بیانیه مهمی که در این‌باره منتشر کرد و 24 ساعت پس از آن رهبران نهضت نیز دستگیر شدند، گفته بود که انقلاب سفید برای تقویت موقعیت حکومت استبدادی شاه طراحی شده است و دولت قصد دارد موقعیت زمینداران را به نفع موقعیت شاه تضعیف کند. «همان کاری را که با طبقات روشنفکر، نظامی و رجال برجسته سیاسی کرده بود اکنون می‌خواهد با مالک و روحانی بکند.»

چنین تحلیلی در آن زمان که بسیاری از روشنفکران – بخصوص در جناح چپ- میلی به مخالفت با طرح اصلاحات ارضی نداشتند، مخالفتی راستگرایانه محسوب می‌شد. حتی جبهه ملی نیز مخالفتی با اصلاحات اعلام شده نداشت. در چنان فضایی نهضت آزادی ایران نوشت: «توده‌ایها و آمریکاییها و بعضی ملیها و اخیرا دولتیها خیلی چیزها گفتند و نوشتند و ادبیات روشنفکری و آزادیخواهی و اصلاح‌طلبی ما را از این تجزیه و تحلیل‌ها پر کردند که در ایران اصول مالکیت غلط و رژیم فئودالیته برقرار بوده و مالکین هستند که نمی‌گذارند اصلاحات در مملکت صورت بگیرد.» نهضت با رد این تحلیل به ماجرای خلع ید اشاره کرده و نوشته بودکه این ماجرا: «بهترین شاهدی است که در ایران فئودالیته به آن معنای قرون وسطایی و اروپایی وجود نداشته است.»[صفحاتی از تاریخ معاصر ایران-ج1-صص 202-221]

البته از این مقدمه نباید چنان نتیجه گرفت که بازرگان معتقد به اقتصاد آزاد به معنی لیبرالی آن بوده است. بازرگان نیز همچون همراه سیاسی و مذهبی‌اش آیت الله طالقانی به بحث عدالت و روایت شیعی واسلامی آن در اقتصاد معتقد بود و باوری به اقتصاد سرمایه‌داری نداشت. اما از طرفی اقتصاد مارکسیستی را هم نمی‌پذیرفت. مدون‌ترین آرای اقتصادی بازرگان در کتاب بعثت و ایدئولوژی [سال انتشار 1345] بیان شده است که کاملا متاثر از رویکرد آیت‌الله طالقانی در کتاب «مالکیت در اسلام» است. از دیدگاه بازرگان و طالقانی تفاوت اساسی رویکرد اقتصادی اسلام با مارکسیسم به رسمیت شناختن مالکیت شخصی و حرمت و حریم آن است. بازرگان هم می‌خواهد مشروعیت مالکیت شخصی را اثبات کند و هم مرزهای آن را چنان ترسیم کند که منجر به توزیع عادلانه ثروت و برقراری عدالت اجتماعی شود. و البته راهکار او برای چنین چیزی راهکاری اخلاقی است. [زندگینامه سیاسی مهندس بازرگان- سعید برزین- صفحه 246] او مال‌اندوزی و بخل‌ورزی را ملامت می‌کند و آن را خلاف آموزه‌های قرآنی می‌داند. به این ترتیب از یک طرف بازرگان تولید ثروت و فعالیت اقتصادی را تشویق می‌کند و از سوی دیگر انباشت سرمایه را نادرست می‌داند و البته راهی که برای ایجاد عدالت می‌جوید راهی اخلاقی است و نه اقدامی اجباری.

بازرگان پیش از آن نیز در کتاب «کار در اسلام» دلیل عقب‌ماندگی را در عدم توجه به کار دانسته و پیشنهاد کرده بود «از نظر فردی هر مسلمانی خود را موظف و ماجور بداند که از پرحرفی و بیکارگی و بی‌خاصیتی شدیدا احتراز کرده و کار را افتخار و کلید نجات بداند. چند هزار سال شعر گفتیم و سخن سنجیدیم حالا قدری هم به کار بپردازیم.»[همان- صفحه 77]
اکنون می‌توان از مدل اقتصادی پیشنهادی بازرگان بهتر سخن گفت. او همچون همه روشنفکران مذهبی معاصرش معتقد بود که اقتصاد اسلامی نه اقتصاد سرمایه‌داری است و نه مارکسیستی و چیزی است که البته بهتر از هر دوی آنهاست. اما بازرگان به چیز دیگری هم توجه داشت که ویژه نگرش اوست. او می‌گوید در اسلام برای اقتصاد همانند حکومت، فرمولهای قالبی مشخصی ارائه نشده و دلیلش نیز آن است که اصول و تدابیر اقتصادی از موازین ثابتی برخوردار نیست که همه جا و همه زمان یکسان عمل کند. در اسلام تنها خطوط کلی ایدئولوژی اسلامی مشخص است و در هر زمان ومکانی برنامه اقتصادی مورد نیاز در درون آن چارچوب تدوین خواهد شد.[همان – صفحه 255]

بازرگان به جریانی فکری در ایران تعلق دارد که نظریه را با عمل به آن توام می‌کنند. به همین دلیل او از ابتدا هرآنچه را که گفته و توصیه کرده یا نظریه‌پردازی کرد، خود نیز به آن روش زندگی کرد. پدر بازرگان – مرحوم حاج عباس قلی آقا تبریزی – همان که مهندس کتاب راه طی شده خود را به روان او تقدیم کرده است، از تجار نامدار تبریزی بود. او چنان شهرتی داشت که مدتی ریاست هیأت تجارت و اتاق تجارت تهران را بر عهده داشت تا رضاشاه هردو را برچید. در سال قحطی همراه با برخی تجار دیگر دارالاطعامی راه‌انداخته بود و البته مشروطه‌خواه هم بود. نسبتی داشت با مرحوم آیت‌الله سید محمد طباطبایی مشروطه‌خواه و دوستی با مدرس را نیز باید بر آن افزود.

بنابراین بازرگان به لحاظ اقتصادی از طبقه‌ای مرفه برخاسته است. و البته اخلاق پدرش که هم تاجر بود و هم عدالتخواه او را به این نتیجه رساند که می‌توان این هردو را با هم داشت و بنابراین برخلاف نیروهای چپ دشمنی سیستماتیک با سرمایه‌داران نداشت.
زمانی که بازرگان بجهت تحصیل در فرانسه زندگی می‌کرد برای کارآموزی یک سالی را در کارخانه برق آلستوم و همچنین کارخانه کشتی‌سازی لوار و مدرسه نساجی تورپوان کار کرد تا هم در رشته تحصیلی‌اش متبحرتر شود و هم روش اداره نهادی اقتصادی را بیاموزد. پس از بازگشت به ایران و پایان خدمت نظام وظیفه به تدریس در دانشکده فنی دانشگاه تهران مشغول شد. هفته‌ای دوازده ساعت از ساعتی ده تا پانزده تومان. در آن زمان دکتر محمود حسابی رئیس دانشکده فنی بود.

بازرگان وقت آزاد زیادی داشت و از همان ابتدا به فکر تاسیس نهادی خصوصی بود که تنها وابسته به حقوق دانشگاه تهران نباشد. او ابتدا در یک شرکت ساختمانی مشغول بکار شد و سپس شرکتی هفت‌نفره به نام «اما» [اتحاد مهندسین ایران] با مبلغ هفت هزار تومان تاسیس کرد. او در دفاعیات خود که بعدها در دادگاه ایراد کرد چکیده‌ای از زندگی خود را نیز بیان کرد و درباره این شرکت نیز گفت: «شاید این اولین شرکت مهندسی مشاور در ایران بود که در عین حال در حرفه‌های مختلف از قبیل ساختمان، ماشین، تاسیسات و صنایع شیمیایی؛ نقش طراح، مشاور، مقاطعه‌کار و مجری را عمل می‌کرد.»

این شرکت کارهای بزرگی کرد. از جمله نقشه‌برداری خط تلفن تهران-فشافویه، نقشه‌برداری ساختمان دانشکده کشاورزی کرج؛ ساختمان هیدرولیک سد کرج، نظارت در ساختمان تاسیسات دانشکده پزشکی، تاسیس باشگاه دانشگاه وطرح سیم‌کشی برق شهرستان قم.
با افزایش بحرانهای سیاسی کشور در سالهای 1320 به بعد و درگیری استادان در کارهای سیاسی و اجتماعی این شرکت تعطیل شد. اما این اولین تجربه کار خصوصی که موفقیت‌آمیز بود زمینه کارهای بزرگتر بعدی را فراهم کرد. بازرگان که تجربه مدیریت کارهای فنی را بدست آورده بود هم در کارهای اساسی ملی – همچون ماجرای خلع ید از شرکت نفت که از طرف دکتر مصدق به جنوب رفت و یا در زمان ریاست شرکت آب تهران که کل پایتخت را برای اولین بار لوله کشی آب نمود - و هم در برنامه‌های اقتصادی خصوصی‌اش اقدامات جسورانه‌ای کرد. پس از کودتای 28 مرداد که بازرگان به نهضت مقاومت ملی پیوسته بود در ماجرای قرارداد کنسرسیوم او به همراه دیگر اعضای نهضت مقاومت نامه‌ای علیه دولت کودتا امضا کردند که به جرم این اعتراض او و گروهی از استادان دانشگاه تهران اخراج شدند.
 
البته پس از مدتی بازرگان دوباره به دانشگاه بازگشت اما در این فاصله با همراهی ده استاد دیگر – از جمله دکتر یدالله سحابی- شرکت مهندسی «یاد» [یازده استاد اخراجی دانشگاه] را تاسیس کرد که سالها ادامه فعالیت داشت. در سال 1346 نیز پس از آزادی از زندان شرکت صنعتی «سافیاد» [بعدها به صافیاد تغییر نام داد] را تاسیس کرد و پس از چندی همین شرکت کارخانه سافیاد را در جاده تهران - ساوه بنیانگذاری نمود که تا امروز نیز مشغول فعالیت است. و شگفت آنکه تولیدات این کارخانه را نیز خود مهندس بازرگان اختراع کرده است! از جمله تولیدات این کارخانه دستگاه زتکا و زنت است که نوعی دستگاه تهویه متناسب با شرایط اقلیمی ایران است. این دستگاه در سال 1348 در اداره ثبت اختراعات به ثبت رسید. بازرگان در سال 1370 این دستگاهها را با اصلاحاتی جدید برای منازل مسکونی و همچنین سالنهای بزرگ نیز طراحی نمود.همچنین دو نوع زتکاخ (برای نواحی خشک) و زتکاش (برای نواحی شرجی) را نیز تولید کرد.

بجز آن بازرگان چند اختراع دیگر نیز داشته است که از آن جمله برج پاچه‌ای برای صرفه‌جویی در مصرف چوب و همچنین برج خشک و تر برای وصول به نقطه پائین‌تری از خنک‌کنندگی که نهایتا منجر به تولید برج خنک‌کننده شد را نیز باید نام برد. بجز فعالیت‌های تولیدی؛ بازرگان در تاسیس مدرسه کمال نیز با دکتر یدالله سحابی همکاری کرد که پس از مدتی به بزرگترین پایگاه آموزشی نیروهای اپوزیسیون تبدیل شد.
بازرگان در تمام دوران نخست وزیری و سپس نمایندگی مجلس از حقوق دولتی استفاده نکرد و به درآمد شخصی‌اش متکی بود. روش اقتصادی او در زندگی‌اش همان روش اخلاقی بود که آرزو می‌کرد در تمام جامعه برقرار شود. او هم به کار و تولید و کارخانه‌داری ‌پرداخت و هم ‌کوشید تا به ثروت‌اندوزی و بی‌عدالتی کشیده نشود. توصیه بازرگان به اینکه ضمن احترام به مالکیت شخصی باید راهی اخلاقی برای مهار بی‌عدالتی یافت همان چیزی بود که خود در زندگی‌اش بدان عمل می‌کرد و بنابراین آن را ایده‌آلی و بلندپروازانه یا غیرعملی نمی‌دانست.

برنامه مهندس مهدی بازرگان در زمینه فکری از جنبه‌های مختلفی بررسی شده است. او به عنوان شاخص روشنفکران مذهبی معاصر و همچنین نماینده و بنیانگذار روشی سیاسی در ایران شناخته می‌شود. اما روش زندگی شخصی او کمتر مورد توجه بوده است. بازرگان همانگونه می‌زیست که تفکر می‌کرد.

تبلیغات