آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

برخی شخصیت‌ها در زمان حیاتشان محبوبند، اما پس از مرگ نامحبوب می‌شوند. عده‌ای هم به عکس، در طول حیات خود نامحبوبند و پس از مرگ محبوب می‌شوند. زنده‌یاد مهندس مهدی بازرگان، از جمله شخصیت‌هایی است که در کوران تحولات داغ پس از انقلاب سال 57، در بین جوانان آن روز چندان محبوب نبود، اما امروزه پس از گذشت بیش از 10 سال از وفاتش، در بین نسل جوان چهره‌ای محبوب به شمار می‌رود. این همان چیزی است که به آن «قضاوت تاریخ» می‌گویند. هر چند که پاره‌ای فلاسفه جدید به چیزی به نام قضاوت تاریخ باور ندارند و اصولا هر چیزی تحت این عنوان را مهمل می‌دانند، اما اگر داوری انسان‌ها نسبت به یک موضوع خاص را پس از گذشت مدت زمانی که ابعاد پنهان آن موضوع ظاهر و پیامدهای درازمدتش برملا شود، «قضاوت تاریخ» تعریف کنیم، در این صورت، این عبارت نه فقط مهمل نیست، بلکه نتیجه داوری از افقی بلندتر و متکی بر انباشت تجربه‌‌های به دست آمده از گذر زمان است. به هر حال، قضاوت تاریخ درباره مهندس بازرگان مثبت است، چرا که او به‌رغم دلخوری نسل اول انقلاب از وی، در نزد نسل کنونی چهره‌ای محبوب است.

مسلما محبوبیت نه موضوعی است ثابت و پایدار و نه قابل اندازه‌گیری دقیق و نه علامت حقانیت دارنده آن، اما نبض زمان را می‌توان براساس آن سنجید و اندیشه غالب بر افکار جامعه را دریافت. این البته بدان معنا نیست که محبوبیت اجتماعی به کلی فاقد هر نوع ارزش ذاتی است؛ آن هم به این علت که با تغییر طبع جامعه و علایق و سلایق مردم، شخصیت‌های بزرگ، سیکل عموما معیوب محبوب – نامحبوب را تا زمانی که آثاری از آنها باقی است، طی می‌کنند. اما بحث ما در اینجا، تحلیل مفهوم محبوبیت و میزان ارزش ذاتی آن نیست، بلکه هدف از این نوشتار صرفا این است که نشان دهد به موازات طی طریق مرحوم بازرگان از نامحبوبی تا محبوبیت، جامعه ایرانی دستخوش چه تغییر مزاجی شده است.

هر تحلیلی از انقلاب ایران داشته باشیم، در این نکته نمی‌توان تردید کرد که روح حاکم بر آن، همان روح حاکم بر جنبش‌های چپ‌گرای ضدامپریالیستی جهان سومی در نیمه دوم قرن بیست بود. در جنبش‌های مذکور، در هم شکستن بنیان‌های نظام سیاسی و اجتماعی حاکم - که تصور می‌شد کاملا طبقاتی و در خدمت امپریالیسم جهانی است- هدف اصلی بود. در کنار این هدف اصلی، درگیری ستیزه‌جویانه با امپریالیسم که مظهرش آمریکا تلقی می‌شد، ضرورت پیدا می‌کرد و در سایه این دو هدف، دموکراسی به معنایی که همه شهروندان از هر طبقه و پایگاهی یک رای داشته باشند، و مدارا بخصوص نسبت به طبقاتی که استثمارگر و چپاولگر معرفی می‌شدند، نه‌تنها محلی از اعراب نداشت، که نقطه ضعفی غیرقابل چشم‌پوشی قلمداد می‌شد. در واقع در فضایی که خشونت انقلابی و ستیزه‌جویی طبقاتی در بین جوانان حسن شمرده می‌شد، مرحوم بازرگان با مشی گام به گامش، با روحیه لیبرال و مصالحه‌جویش و با اعتقاد عمیقش به همزیستی با قدرت‌های غربی، محبوب نبود که جای خود، بلکه جاده‌صاف‌کن امپریالیسم نیز شمرده می‌شد.

مسلما بسیاری از آنها که زنده‌یاد بازرگان را جاده‌صاف‌کن امپریالیسم می‌نامیدند، غرض شخصی نداشتند و از روی صداقت چنین می‌پنداشتند. آنها در فضای فکری و سیاسی مسلط بر ذهن همه انقلابی‌های جهان سوم سیر می‌کردند، فضایی که بسیاری از روشنفکران چپگرای اروپایی و آمریکایی نیز آن را به منظور نجات نوع انسان، تولید و بازتولید می‌کردند.
مهندس بازرگان در برابر این فضای سنگین و پرقدرت نه مرعوب بود و نه منفعل. او به اندازه قدرت و توان خود، خلاف جریان آب شنا کرد و از متهم شدن به سازشکاری نهراسید.
برخی از دوستان، این ویژگی مهندس بازرگان را خلاف «سیاستمداری» می‌دانند و بر این باورند که آن مرحوم نیز مانند بسیاری دیگر از شخصیت‌های آن روز جامعه که اصولا هیچ نوع تمایل واقعی به موضع‌گیری‌های طبقاتی و انقلابی نداشتند، اما برای حفظ موقعیت خود در آن روند خروشان، اظهار انقلابی بودن می‌کردند، می‌بایست حتی در ظاهر هم که شده، با موج آن روزگار همراه شود و پس از افتادن آب‌ها از آسیاب، جامعه را به راهی ببرد که درست می‌دانست.
 
حتی اگر چنین تاکتیک‌هایی لازمه سیاستمداری فرض شود، بازرگان از کجا باید می‌دانست که آب‌ها از آسیاب، قبل از آنکه از نگاه او فاجعه‌ای رخ دهد، می‌افتد و اوضاع به روال طبیعی باز می‌گردد؟ البته شاید بتوان گفت که زنده‌یاد بازرگان در پاره‌ای موارد بیش از حد لازم سرسخت و در موارد نادری لجوج بود و اصرار بر برخی نظراتش را به بهای نادیده گرفتن توصیه دوستان قدیمش همچون زنده‌یاد آیت‌الله طالقانی نیز ادامه می‌داد، ولی باید به یاد داشت که او تنها از موضع یک سیاستمدار با تحولات سیاسی و اجتماعی برخورد نمی‌کرد و رویکردی بیشتر روشنفکرانه داشت.

رسالت روشنفکری مهندس بازرگان ایجاب می‌کرد که از همراهی با موج طغیانگری که آن را مخرب می‌پنداشت، پرهیز کند و در عوض خلاف مسیر آن را با سماجت تمام بپیماید.
در واقع، همین سماجت و سرسختی- که برخی آن را نمی‌پسندند- سبب محبوبیت مرحوم بازرگان در عصر حاضر شده است. در ایران چنین توهم‌پراکنی شده است که لیبرال جماعت، مردمانی سست عنصرند و در برابر فشارها چندان بر مواضع خود پای نمی‌فشرند. بازرگان ابطال عینی این توهم بود؛ چرا که ضمن اصرار بر دیدگاه‌های لیبرالیستی خود، از در افتادن با موج و تحمل آسیب‌های آن بیم نداشت.
به هر حال، در زمانه‌ای که تذبذب مزاج، شاخصه میانه‌روی و اعتدال و لیبرال‌منشی تصور می‌شود، مهندس بازرگان با پافشاری و مبارزه بر سر اصول ملایمت‌جوی خود، به صورت الگویی محبوب برای نسل کنونی در آمده است.

تبلیغات