بازرگان بازرگانی نکرد
آرشیو
چکیده
متن
«بازرگان» بازاریزادهای بود که کلاس درس را بر حجره بازار برگزید. فرنگرفتهای بود که چون «جعفرخان» از فرنگ برنگشت و آنگاه که پس از طی بالاترین مراتب تحصیلی زمان به وطن بازگشت، مزایای تمدن وانضباط غربی را با سنتها و ارزشهای شرقی پیوند داد واز جمع آنها به عنوان یک انسان آزاده، آزاداندیش، صاحب فکر و دور از افراط و تفریط منشاء اثر شد.
میگویید آیا او یک «بورژوای ملی» نبود؟ در ایران ما واژه «بورژوا» و «بورژوازی»، در چندین دهه قبل، با تبلیغات و هجمهای که از طرف چپ افراطی صورت میگرفت یک فحش محسوب میشد (نظیر واژه «لیبرال» که در سه دهه اخیر به صورت دشنام در آمده است). در آن دههها بورژواها را به عنوان سوداگران و طبقهای مفتخور به حساب میآوردند که در برابر رنجبران وطبقه کارگر قرار گرفته و حق این طبقه را پایمال میکنند، ولی امروز این واژه دارای بار منفی نیست.
برداشتی کهامروز داریم، تکیه بر بورژوازی و سرمایهداری ملی را از موجبات رشد و توسعه ملی میداند. به هر روی، بازرگان پس از بازگشت از اروپا، گرچه خدمت خود را با شغل تدریس شروع کرد ـ که در نظر چپها در ردیف کار روشنفکری و طبقه کارگری محسوب میشد- ولی از اینکه در جنب خدمت دانشگاهی و خدمت حقوقبگیری از اداره ساختمان «بانک ملی ایران» به تاسیس موسسه انتفاعی دست زند و شرکت مهندسی تشکیل دهد ابا نداشت. بعدها نیز پس از تهیه و امضای نامه معروف اعتراض به قرارداد نفت کنسرسیوم- که به دستور دولت کودتا از دانشگاه اخراج شد- پیشقدم در تاسیس یک بنگاه مهندسی به اتفاق دیگر اساتید اخراجی دانشگاه شد. وی با ابتکار و نوآوری صنعتی، به تاسیس کارگاه وکارخانه نیز اقدام کرد. با این قرائن و با دیدی که وی در توسعه اقتصاد بخش خصوصی داشت، میتوان او را یک بورژوای ملی نامید. ولی همه شاهدیم که از این طریق مالی نیندوخت و ثروتی بهم نزد.
شاید اگر کشور به طریق دموکراسی اداره میشد و ضرورت حضور بازرگان در مبارزه با شاه نبود و به عبارت دیگر اگر کودتای مرداد 32 پیش نیامده بود، بازرگان با روحیهای که داشت، هیچگاه گرد سیاست به معنی رایج نمیگشت و امروز به عنوان یک رجل سیاسی مطرح نبود و با فکر و ابتکاری که داشت، در عرصه اقتصادی کشور صاحبنام بود؛ لکن سیاست مانع شد که بازرگان، بازرگانی کند و در سیاست هم صفا و صداقت وی مانع شد که اهل معامله باشد و بازرگانی کند و به قول دکتر سروش «بازرگان هیچگاه بازرگانی نکرد».
میگویید آیا او یک «بورژوای ملی» نبود؟ در ایران ما واژه «بورژوا» و «بورژوازی»، در چندین دهه قبل، با تبلیغات و هجمهای که از طرف چپ افراطی صورت میگرفت یک فحش محسوب میشد (نظیر واژه «لیبرال» که در سه دهه اخیر به صورت دشنام در آمده است). در آن دههها بورژواها را به عنوان سوداگران و طبقهای مفتخور به حساب میآوردند که در برابر رنجبران وطبقه کارگر قرار گرفته و حق این طبقه را پایمال میکنند، ولی امروز این واژه دارای بار منفی نیست.
برداشتی کهامروز داریم، تکیه بر بورژوازی و سرمایهداری ملی را از موجبات رشد و توسعه ملی میداند. به هر روی، بازرگان پس از بازگشت از اروپا، گرچه خدمت خود را با شغل تدریس شروع کرد ـ که در نظر چپها در ردیف کار روشنفکری و طبقه کارگری محسوب میشد- ولی از اینکه در جنب خدمت دانشگاهی و خدمت حقوقبگیری از اداره ساختمان «بانک ملی ایران» به تاسیس موسسه انتفاعی دست زند و شرکت مهندسی تشکیل دهد ابا نداشت. بعدها نیز پس از تهیه و امضای نامه معروف اعتراض به قرارداد نفت کنسرسیوم- که به دستور دولت کودتا از دانشگاه اخراج شد- پیشقدم در تاسیس یک بنگاه مهندسی به اتفاق دیگر اساتید اخراجی دانشگاه شد. وی با ابتکار و نوآوری صنعتی، به تاسیس کارگاه وکارخانه نیز اقدام کرد. با این قرائن و با دیدی که وی در توسعه اقتصاد بخش خصوصی داشت، میتوان او را یک بورژوای ملی نامید. ولی همه شاهدیم که از این طریق مالی نیندوخت و ثروتی بهم نزد.
شاید اگر کشور به طریق دموکراسی اداره میشد و ضرورت حضور بازرگان در مبارزه با شاه نبود و به عبارت دیگر اگر کودتای مرداد 32 پیش نیامده بود، بازرگان با روحیهای که داشت، هیچگاه گرد سیاست به معنی رایج نمیگشت و امروز به عنوان یک رجل سیاسی مطرح نبود و با فکر و ابتکاری که داشت، در عرصه اقتصادی کشور صاحبنام بود؛ لکن سیاست مانع شد که بازرگان، بازرگانی کند و در سیاست هم صفا و صداقت وی مانع شد که اهل معامله باشد و بازرگانی کند و به قول دکتر سروش «بازرگان هیچگاه بازرگانی نکرد».