جلات روشنفکری دینی به روایت رضا تهرانی
آرشیو
چکیده
متن
از میان مجلات روشنفکری پس از انقلاب تنها مجله کیان بود که هویت بارز یافت تا آنجا که بارها و بارها از حلقه کیان اسم برده شد. پیرامون حلقه کیان اما هالهای از ابهام وجود دارد. این هاله بیشتر ساخته و پرداخته مخالفان این نحله روشنفکری بود که آن را تا حد یک حزب سیاسی تقلیل دادند. در این میان البته هواداران و مشتاقان روشنفکری دینی هم بیتاثیر نبودند. به هر حال گمان میرفت که حلقه کیان، حلقهای منسجم از روشنفکران و سیاستمداران است که برنامهای مشخص برای عرصه سیاسی دارند. این تصور البته بیزمینه نبود. جریان روشنفکری دینی مهمترین جریان روشنفکری دهه هفتاد بود که تاثیر اجتماعی – سیاسی بسزایی داشت. اما پویایی بحثهای
طرح شده در مجله کیان نشان میدهد اختلافنظرها کم نبود.
با این حال نمیتوان کتمان کرد دورهای که کیان منتشر شد، نقطه عطفی در تاریخ حرکت نواندیشی دینی معاصر ایرانی است که پیدایشاش به آغاز طرح مباحث مربوط به تجدد در ایران، برمیگردد.
این نحله اما تاریخی خواندنی دارد. تاریخی که با مجلات نزدیک به آن پیوند خورده است. بسیاری سابقه این گروه فکری را نه در کیان که در کیهان فرهنگی میجویند، جایی که نخستین بار نظرات دکتر عبدالکریم سروش، محور و ستون جریان روشنفکری دینی، به صورت مدون مطرح شد. اعضای این حلقه اما سابقه نزدیکی و همفکری خود را عقبتر هم میبرند. رضا تهرانی مدیرمسوول کیان و کیهان فرهنگی به جلساتی در سال 56 اشاره میکند. در آن جلسات کسانی چون میرحسین موسوی، دکتر بهشتی، دکتر پیمان، دکتر توسلی، طاهره صفارزاده و... شرکت میکردند. حاصل این جلسات تشکیل کانون فرهنگی نهضت اسلامی در 26 دیماه 1357 بود. تهرانی از این کانون به عنوان اولین حرکت تشکیلاتی روشنفکران مسلمان یاد میکند. رضا تهرانی و دیگرانی چون او از جمله کسانی بودند که جذب این کانون شدند. کسانی که قرار بود بعدها میراثدار آن شوند.
پیروزی انقلاب تقریبا جمع اولیه را از هم گسیخت. بسیاری از افراد حلقه اولیه با پذیرش مسوولیت در نظام انقلابی عملا از کانون خارج شدند. اینگونه بود که اداره امور کانون نهضت اسلامی به گردن طاهره صفارزاده، رضا تهرانی و مصطفی رخصفت افتاد. این دو نفر آخر، بعد از مدتی به واسطه گرایشهای سیاسی صفارزاده از او جدا شدند. حاصل این جدایی تاسیس حوزه اندیشه و هنر اسلامی بود. از دیگر چهرههای شاخص این حوزه که مدتی بعد ذیل سازمان تبلیغات اسلامی قرار گرفت، حسن حسینی (شاعر)، قیصر امینپور (شاعر) و محسن مخملباف (فیلمساز) بودند. جمع تازهنفس مدت زیادی در حوزه نماند. چه تهرانی و رخصفت در سال 60 به کیهان رفتند، مخملباف برای بنیاد مستضعفان فیلم ساخت و امینپور به جای سوره بچههای مسجد که در حوزه منتشر میشد، سروش نوجوان را در موسسه سروش صداوسیما سردبیری کرد.
آنان که به کیهان رفتند و در مقام مدیرمسوولی و در جمع شورای سردبیری آن روزنامه قرار گرفتند، سودای نشر مجلهای روشنفکری را با خود به آن روزنامه بردند. دیری نگذشت که این آرزو، شکل واقعیت به خود گرفت. فروردین 63 بود که اولین شماره کیهان فرهنگی با عکسی از جعفر شهیدی بر روی جلد، روی دکههای خلوت روزنامهفروشیهای تهران آمد. محوریت ابتدایی کیهان فرهنگی با مصطفی رخصفت، کمال حاج سیدجوادی و حسن منتظرالقائم بود. حسن منتظرالقائم در تصادفی در زادگاهش، یزد، درگذشت و حاج سیدجوادی هم همراه محمد خاتمی به وزارت فرهنگ و ارشاد رفت. رضا تهرانی اما مدتی بعد در سال 66 به دلیل اختلاف با سرپرست کیهان به کیهان فرهنگی هجرت کرد تا همکاری طولانیاش با رخصفت وارد مرحلهای جدید شود.
در کیهان فرهنگی بود که مبانی معرفتشناختی و دینشناختی نظرات دکتر عبدالکریم سروش تدوین شد. حاصل آن سلسله مقالاتی با عنوان قبض و بسط تئوریک شریعت بود که اولین آنها در شماره اردیبهشت 67 کیهان فرهنگی منتشر شد. مقاله دکتر سروش موجی از مباحث فکری را در پی آورد. صادق لاریجانی از جمله اولین کسانی بود که به پاسخ به دعاوی دکتر پرداخت. چندی نگذشت که بر سر آرای جدید دکتر سروش دو گروه فکری صفآرایی کردند. نهتنها قبض و بسط بحثبرانگیز شد که مقالات مجتهد شبستری درباره عقل و دین هم بازتاب داشت و در کنار اینها باید از مباحثه سروش و داوری درباره غرب یاد کرد. اینگونه بود که در سالهای انتهایی دهه 60، نقشه منازعات فکری و حتی سیاسی دهه بعدی ترسیم شد.
درگذشت بنیانگذار انقلاب و تغییر در هیات حاکمه رنگ و بوی سیاست ایران را به کلی عوض کرد. دیگر کیهان جای ماندن نبود. از زمانی که مدیریت موسسه کیهان در دستان مهدی نصیری و عباس سلیمینمین قرار گرفت، موسسه همواره با نشریه فرهنگی خود ناسازگار بود، فرجام این ناسازگاری و عدم تحمل تعطیلی موقت کیهان فرهنگی در خرداد 1369 بود. این تعطیلی یک سال و نیمه آن قدر ادامه یافت تا از تیم قبلی کسی مقیم حریم کیهان فرهنگی نمانده باشد. در تیرماه 1370، نه تنها کیهان فرهنگی که «زن روز» هم تحویل مدیران جدید داده شده بود. معترضان بیانیهای هم منتشر کردند که در روزنامه اطلاعات منتشر شد و این پایانی بود بر رابطه روشنفکران مسلمان و موسسه کیهان و حتی شاید قدرت سیاسی.
تنها چهارماه لازم بود تا تیم کیهان فرهنگی، محملی جدید برای بیان نظرات خود بیاید. این خانه جدید کیان نام داشت. اگرچه مجوز اولیهاش به نام کتاب نمون صادر شده بود. مصطفی رخصفت که درگیر و دار کیهان فرهنگی و موسسه مادر، مدتی به کانادا رفته بود بازگشت و محمود شمس هم که پس از بازگشت از لبنان همراه جمع بود در مقام سردبیری نشست. رضا تهرانی هم مسوولیت حقوقی مجله را به عهده گرفت. حسن حسینی بخش شعر را در اختیار داشت و سعید شهرتاش دبیر بخش ادبیات بود. بخش اندیشه را هم خود تهرانی مدیریت میکرد.
محور بخش اندیشه اما مقالات دکتر عبدالکریم سروش بود که تولیدات فکریاش هنوز تازگی داشت. محوریت دکتر سروش به زودی کیان را به عنوان ارگان او و نحله روشنفکران دینی شناساند. عنوانی که پربیراه نبود. رضا تهرانی با یادآوری آن سالها اشاره میکند که گردانندگان کیان تاکید داشتند نقد مقالات دکتر سروش هم در مجله منتشر شود: «سعی میکردیم پا به پای مقالات دکتر سروش، نقد آن هم در مجله باشد.» اما واکنش به نظرات دکتر سروش تنها از جنس نقد و معرفت نبود.
قدرت نیز در برابر پدیده جدید واکنش نشان داد، رضا تهرانی باز به خاطر میآورد که مقاله دکتر با نام تحقیق و تقلید در سلوک دانشجویی در همان شماره اول واکنشهای بسیار برانگیخت. کمکم پیرامون بخش اندیشه مجله گروهی از همفکران گردهم آمدند. رضا تهرانی میگوید: «این گروه همفکران، تقریبا همانانی بودند که بعدها به حلقه کیان مشهور شدند.» این تعبیر را دیگران بر این جمع گذاشتند. جمع نامی برای خود انتخاب نکرده بود و حتی در ابتدا علاقهای به اینکه اینگونه نامیده شود، نداشت. در واقع این گروه اگر نامی داشت، این نام چیزی بیشتر از «گروه مشاوران بخش اندیشه» نبود. هسته اولیه این گروه را علیرضا علویتبار، حسین قاضیان، آرش نراقی، هومن پناهنده، جلال توکلیان، حسین پایا و اکبر گنجی تشکیل میدادند.
برخلاف تصور عموم این سوتهدلان به دلایل متفاوت و حتی اتفاقی گردهم آمده بودند. رضا تهرانی به یاد میآورد: «آقای گنجی را از سال 58 میشناختم. هر دو در سپاه در بخش آموزشی بودیم و آموزش مباحث نظری میدادیم. آن زمان هم علاقه مشترکمان مباحث نظری بود و با عملیات نظامی کاری نداشتیم. آقای قاضیان را از زمان کیهان و در کلاسهای دکتر سروش و البته وزارت ارشاد زمان آقای خاتمی میشناختیم. آقای دکتر سلطانی و دکتر نراقی هم اول بار مقاله دادند. مقاله اول دکتر نراقی که در شماره سوم کیان چاپ شد درباره عرفان بود که همین الان هم که رجوع کنید و مقاله را ببینید مقالهای شسته رفته و بدون حشو است. ایشان از آنجا با ما آشنا شد.» با تثبیت کیان به عنوان ارگان روشنفکران مسلمان، حلقه گردانندگان و همفکران گسترش یافت. از جمله افراد جدید، سعید حجاریان بود که البته با نام جهانگیر صالحپور مقاله مینوشت. جمع که قوام گرفت، جلسات هفتگی مرتبی با محوریت دکتر سروش تشکیل شد. این جلسات صبغه نظری داشت و آنگونه که تهرانی میگوید مباحث سیاسی اصلا در آن طرح نمیشد. در این جلسات بود که سعید حجاریان، محسن آرمین و مصطفی تاجزاده اضافه شدند.
حضور این چهرههای سیاسی این سوال را پیش میآورد که چگونه این جمع به مباحث سیاسی نمیپرداخته است. تهرانی در پاسخ میگوید: «من خودم علایق سیاسی داشتم و دوستان دیگر هم علاقه سیاسی داشتند اما به هیچ وجه در آن جلسات مباحث سیاسی مطرح نمیشد. این را هم در نظر بگیرید که وقتی ذهن فرد دگرگون شد، تاثیر خودش را در رفتار هم نشان میدهد. ما در آنجا روی تغییر ذهنها و تفکرات کار میکردیم. حاصل تفکر جدید اما در همه جا دیده خواهد شد. کسی که تاریخ میخواند با کسی که تاریخ نمیخواند دو شخصیت کاملا متفاوت هستند.» حلقه کیان، تشکیلات سیاسی نبود اما بیگمان در کیان دستکم خود سروش نظریهای سیاسی درباره حکومت دینی و دموکراسی تدوین کرد. مقاله حکومت دموکراتیک دینی اگرچه مقالهای مهم در سیر اندیشه عبدالکریم سروش به شمار میآید اما آنچنان که تهرانی خاطرنشان میکند این مقاله بحثهای جدی در جلسات حلقه کیان در پی نیاورد.
تهرانی به یاد میآورد که به جای فلسفه و نظریه سیاسی آنچه حلقه عصر چهارشنبه بدان علاقه داشت، فلسفه فقه بود: «آنقدر که نگاه دوباره به فقه و به اصطلاح امروز فلسفه فقه مورد بحث قرار میگرفت، اینکه آیا مصالح خفیه در احکام فقهی در نظر گرفته شده است یا نه؟ آیا فقه علم دنیوی است یا اخروی؟ و یا اینکه نگاه خود فقها به فقه چه بوده است؟ درباره مسائل سیاسی بحث نمیشد.» رضا تهرانی بیشتر به این مباحث اشاره میکند و توضیح میدهد که مباحث از منظر برون دینی به فقه مطرح میشد و به یاد میآورد مباحث حول نگاه خود فقها به فقه جریان داشت: «خود دکتر سروش متاثر از غزالی بود و نتیجه این تاثیر در مقالات او نمایان است.»
حوادث دیگری در راه بود تا جریان کیان در خانه ماهانهاش محدود نماند. با پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری، بخشی از گردانندگان کیان به فکر انتشار روزنامه افتادند. رضا تهرانی اقدام این گروه از دوستانش در تاسیس روزنامه را در تلقی عام درباره صبغه سیاسی حلقه کیان موثر میداند و تاکید میکند اعضای حلقه چندان تمایلی به انتشار روزنامه نداشتند: «اگر دقت کنید میبینید تعداد زیادی از این جمع به آن روزنامه نرفتند.» در همان زمان گروهی از ائتلاف روشنفکران دینی سخن گفتند و این به گمان رضا تهرانی اولین باری بود که گروهی از اعضای مجله کیان خود را روشنفکر دینی نامیدند. گرچه ایده ائتلاف روشنفکران دینی ناکام ماند، اما اینک حلقه کیان یا نحله روشنفکری دینی، گروه منسجمی تلقی میشد که آمادگی حضور در صحنه اجتماعی و سیاسی را دارد. جناح محافظهکار نظام به شدت بر طبل این تصور میکوبید. دوم خرداد اما آغاز جداییها بود. گروهی اقدام به انتشار روزنامه جامعه کردند و گروهی پس از مدتی تعلل، هفتهنامه راه نو را تاسیس کردند. چندی نگذشت که این گروه دوم اسباب تاسیس روزنامه صبح امروز را فراهم آوردند.
این جداییها باعث شد ناظرانی حلقه کیان را به سر جناح لیبرال (اصحاب جامعه)، چپ (اصحاب صبح امروز) و میانه (آنان که در کیان ماندند) تقسیم کنند. تهرانی در توضیح این اتفاقات میگوید: «اقدامی از گروهی از دوستان سر زد که ناظران بیرونی برای تحلیل آن دست به این تقسیمبندی زدند. در حالی که واقعیت اینگونه نبود. عدهای از دوستان در آن زمان اعتقادی به کار مطبوعاتی نداشتند یا اگر اعتقاد داشتند نمیخواستند در مجموعه روزنامه جامعه همکاری داشته باشند تا اینکه جامعه توقیف شد.» پاییز سال 77 است. دکتر سروش در ایران نیست و جلسات هفتگی چهارشنبه حالا ماهانه شده است. آن هم بدون حضور آن عده که به روزنامه جامعه رفته بودند که از همین جلسات است که اعضای گعده چهارشنبه به نقد توقیف جامعه مینشینند. شاید از سر جواب دادن به قدرت بود که تصمیم بر انتشار روزنامه صبح امروز گرفته میشود. رضا تهرانی: «گفتیم حالا که اوضاع این طور است روزنامهای منتشر میکنیم که آقایان فکر نکنند، اگر یک روزنامه را تعطیل کردند، ماجرا تمام شده است.
تا تعطیلی روزنامه جامعه به فکر روزنامه نبودیم. وقتی دیدیم روزنامه جامعه اینطور غیردموکراتیک بسته شد، خواستیم نشان دهیم توقیف یک روزنامه به معنای ختم ماجرا نیست.» سعید حجاریان به علت شناخته شدن در نزد مراجع قانونی کاندیدای کسب امتیاز شد. راه نو هم در این میان هفتهنامهای بود که توسط دستاندرکاران کیان منتشر شد. تهرانی به صراحت این ادعا که راهنو عکسالعملی به انتشار جامعه بود را رد میکند. انتشار راهنو را تهرانی بیشتر به کاراکتر پرجنب و جوش گنجی نسبت میدهد. راهنو اولین جایی بود که اعضای حلقه کیان مستقیم درگیر مسائل اجتماعی شدند.
انتشار مجله کیان البته سختیهای خود را داشت. روشنفکران دینی حساب خود با قدرت سیاسی را پیش از این با خروج از موسسه کیهان تصفیه کرده بودند. اما این قدرت سیاسی بود که صدای متفاوت را تاب نداشت. گردانندگان مجله انواع فشارها را متحمل شدند: از شکایت قانونی تا تهاجم غیرقانونی. به رسم دهه هفتاد مجله کیان هم یک بار مورد حمله گروههای فشار قرار گرفت. روزی پس از خطبههای نماز جمعه موتورسواران بر در دفتر مجله ظاهر شدند. رضا تهرانی که خاطراتاش را مرور میکند میگوید: «میدانستیم حمله میکنند. به نیروی انتظامی هم اطلاع داده بودیم که جلوگیری کنند. اما توجهی نکردند. اول هم سراغ دفتر قدیم مجله رفتند و روی دیوار شعار مرگ بر بازرگان نوشتند.
بالادستیها گرا دادند که جای مجله تغییر کرده است، آمدند آدرس جدید. من بودم و دوستی. گروههای فشار آمدند و خرد کردند و وقتی خبرنگاران هجوم آوردند – که خودمان خبرشان کرده بودیم – دستور آمد که بروند.» تهرانی میخندد. یاد اتفاق جالبی افتاده است:«چون قیافه من هم شبیه برادران بود وقتی داشتند میرفتند به من هم گفتند برادر بیا برویم. گفتم برادران بروید. من اینجا میمانم!» در کنار گروههای فشار، نهادهای قانونی هم گهگاه فشار میآوردند. زمانی که کیان نامهای از روشنفکران در محکومیت فشار به دکتر سروش را منتشر کرد، بهانه فراهم شد. ماجرا از این قرار بود که حامد الگار هم این نامه را امضا کرده بود اما بعد از مدتی امضای خود را به خاطر اختلاف نظر با یکی دیگر از امضاکنندگان پس گرفت. ماجرا از کیهان کلید خورد. کیهان ادعا کرد که الگار از کیان شکایت کرده است. همان شب تهرانی با الگار تماس میگیرد، الگار مساله شکایت را تکذیب میکند.
اما فردا مدیرمسوول احضاریهای به تاریخ مقاله کیهان را روی میز کاری خود میبیند. رئیس مجتمع قضایی هم در مصاحبهای، مدیرمسوول کیان را ممنوعالخروج اعلام میکند. احضاریه مهر شعبه 26 را بر خود دارد اما با رجوع تهرانی به شعبه 26، مدیران شعبه صدور احضاریه را رد میکنند. مهر شعبه 26 چیزی متفاوت از مهر احضاریه است. لاجرم مدیرمسوول به سراغ رئیس مجتمع قضایی میرود. معلوم میشود که احضاریه از سوی او صادر شده است. همان جا بازجویی میشود و در نهایت کار به دادگاه میکشد. دادگاهی که البته در نهایت رای به برائت کیان صادر میکند.
روشنفکری دینی به مدت یک دهه هژمونی بلارقیب حوزه اندیشه در ایران را در اختیار داشت. گروهی این نام را عنوان یک حزب سیاسی تمامعیار گرفتند و گروهی دیگر این عنوان را دارای تناقض ذاتی دانستند. رضا تهرانی اما روشنفکری دینی را تنها یک نام میداند برای اشاره به یک جمع مشخص؛ تنها یک نام.