آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

سیدحسن مدرس، یکی از مبارزان علیه سیاست‌های رضاخان بوده است و در جریان جمهوری‌خواهی رضاخان از مخالفان اصلی آن بود. حال سوال مطرح این است که مرحوم مدرس از چه خاستگاهی به مخالفت با جمهوری رضاخانی پرداخته است؟ در حالی که او بارها بر آمیختگی سیاست و دیانت پای فشرده است: «سیاست، عین دیانت است». آیا وی با توجه به امر دینی با این موضوع مخالفت کرده است، یا اینکه زمینه و شرایط اجتماعی آن روزگار به گونه‌ای بوده که مخالفت با سلطنت را برنمی‌تافته؟

جمهوری در تصور مردم آن دوران، یکی از بهترین شیوه‌های حکومتی بوده است زیرا در دوران مشروطه و انتقال تجارب حکومتی از فرنگ جامعه ایرانی نیز با جمهوری آشنا شده بود. رضاخان در جریان انحلال سلطنت قاجار از ترفند جمهوری استفاده کرد، عده بسیاری معتقد بودند که اگر جریان نواندیشان و شخصیت‌هایی همچون مدرس با مسئله جمهوری مخالفت نمی‌کردند امروز ما تجربه‌ای صدساله از جمهوری‌خواهی در جامعه داشته و در عبور از استبداد و سلطنت گام‌هایی برداشته بودیم. اما حقیقت امر این است که جمهوری رضاخانی در کنار مشروطه علم شد یعنی رضاخان برای برخورد با دو مسئله یکی مشروطه و دیگری سلطنت قاجار، جمهوری را مطرح ساخت. مرحوم مدرس نیز از شخصیت‌های طرفدار مشروطه در مجلس آن روز از نیت رضاخان آگاه بود. وی می‌دانست که عامل اصلی محاق مشروطه در ایران استبداد بود. لذا در مجلس در کنار ملی‌گرایان در مقابل استبداد ایستادگی می‌کرد.
 
پروژه مبارزه با استبداد در ادامه مسیر تکاملی نهضت مشروطه بود. انحلال و سقوط سلطنت در تصور
عموم اقدامی علیه مشروطه‌خواهی بود. از آنجا که رضاخان فردی نظامی بود استبداد سرلوحه عمل حکومتی وی می‌شد. این فرآیند کاملا در مخالفت با مشروطه‌خواهی تداعی می‌شد. در صورت دقت در نطق‌های مدرس در مجلس و جاهای دیگر بسیاری از مسائل روشن می‌شود. وی در گفت‌وگو با احمدشاه در حمایت از سلطنت چنین بیان می‌دارد: «ذات همایون شاهانه مستحضرند من و رفقای من با تمام نیروی خود در راه تایید سلطنت و تاکید مبانی شوکت و قدرت قانونی اعلی‌حضرت می‌کوشیم و از هیچ‌گونه فداکاری دریغ نورزیده و نخواهیم ورزید. علت فداکاری نه فقط علاقه‌مندی به پادشاهی اعلی‌حضرت است بلکه روزگار و گردش آن چنین پیش آورده است که بزرگترین و مقدس‌ترین مبانی ایمانی ما یعنی آن اصولی که موجب مصونیت اجتماعی و سیاسی قوم ایرانی و تاکید استقلال و تمامیت ایران است، با بقا و دوام سلطنت توام گردیده است.
 
بدین معنی که تغییر رژیم ایران در حال حاضر مفهومش اختلال مبانی دوام و بقای ایرانی است.»(1) از گفتار فوق به وضوح ذهنیت سیاستمداران جامعه که منبعث از متن جامعه است به خوبی نشان می‌دهد جامعه آن روز سلطنت را با بقای کشور گره زده بود. به صورتی که حتی در انقلاب مشروطه از بین بردن سلطنت و جایگزینی نظام دیگر در دستور کار نبود. تحدید قدرت شاه و قانون‌مند کردن آن مهمترین هدف انقلاب بود. تغییر نظام که ریشه سنتی در جامعه ایران داشت به راحتی امکان‌پذیر نبود. مرحوم حسین کوهی کرمانی در کتاب برگی از تاریخ معاصر چنین می‌نگارد: «... قضیه تغییر سلطنت به جمهوری از قضایای مهم جامعه بود.
 
سلطنتی که ریشه سه هزارساله در تاریخ دارد و همواره شاهنشاه و شاه در گوش آن نجوا کرده‌اند، ابتدا به ساکن یک مرتبه نام جمهوری بلند شد و کارگردان‌ها هم خیلی تند و دواسبه می‌تاختند و هم ناشیانه کار می‌کردند و مردم عوام‌الناس هم تصور می‌کردند جمهوری یعنی بی‌دینی و لامذهبی، حق هم داشتند زیرا تاریخ ایران را هم نگاه کرده‌اند و ورق زده‌اند چیزی جز نام شاه و شاهنشاه ندیده‌اند مثلا میدان شاه، آب‌شاه، بازار شاه، آب‌انبار شاه و... بالاخره لفظ شاه و شاهنشاهی لفظی است که حداقل از مادر که متولد شده شنیده و تا وقتی به خاک رفته همراه خود به گور برده است(2). حالا چنین ملتی کلمه جمهوری را آورده‌اند و می‌خواهند به جای شاه برایش بگذارند. مدرس از دیگر سو،‌به دلیل مخالفت با غرب، به مخالفت با جمهوری پرداخت.
 
او امواج غربی را مخرب بنیان‌های اجتماعی و مذهبی جامعه ایران می‌دانست. مخالفت با غرب از خاستگاه دینی او برمی‌خاست، زیرا غرب در تصور متدینین آن روز لادین و بی‌مذهب تلقی می‌شد. پیشرفت‌ها و توسعه غرب از دیدگاه آنان بر پایه لامذهبی استوار بود. لذا با دستاوردهای بشری و تجارب آنان مخالفت می‌کردند. به عقیده مدرس در رژیمی که نقشه آن را برای ایران بیگانگان طراحی کرده‌اند و نوعی از تجدد به ما داده می‌شود که تمدن غربی را با رسواترین قیافه تقدیم نسل‌های آینده ما خواهند کرد.(3) با توجه به این تحلیل به وضوح می‌توان مخالفت مدرس را با جمهوری در دو مسئله دانست: 1- زمینه اجتماعی انحلال سلطنت و انتقال آن به جمهوری در ذهنیت مردم و سیاستمداران منفی بود، شاه در تصور جامعه ایرانی سایه خدا بر زمین تلقی می‌شد. 2- مبارزان ملی و از جمله مدرس از سیاست‌های استعماری به شدت بیزار بودند.
 
آنان انحراف مشروطه و جامعه از مسیر اصلی و حقیقی را به استعمارگران منتسب می‌کردند. علی‌رغم این موضوع فرهنگ غربی را آنان در بی‌دینی مجسم می‌دانستند. از این رو حکومت‌های منبعث از آن فرهنگ طبعا گرایش به بی‌دینی خواهند داشت. مدرس با توجه به این دو مسئله در کنار بسیاری دیگر از سیاست‌مداران بزرگ ایران همچون مصدق با تغییر سلطنت به جمهوری مخالف بود.(4) این تصور معنای واقعی عبارت «سیاست ما عین دیانت ما است» را به طور واضح و روشن برای ما تبیین می‌کند.

تبلیغات