نگاهی به عملکرد اقلیتی از میان نیروهای داوطلب بسیجی پس از پایان جنگ
آرشیو
چکیده
متن
سازماندهی «بسیج مستضعفین» – تعبیری که برای نیروهای داوطلب مردمی در جنگ به کار رفته است- از ابتدای دهه شصت و زیر نظر سپاه پاسداران آغاز شد. آنان نیروهای داوطلبی بودند که برای جنگ با دشمن متجاوز آموزشهای کوتاه مدتی دیده و بدون توجه به سن یا تحصیلات در یک سازماندهی ابتدایی به جبهه جنگ میرفتند. مرکز سازماندهی شهری و روستایی آنها مکانهایی بود به نام پایگاه مقاومت بسیج که در همه مساجد و ادارات و کارخانهها و تمامی نهادهای فرهنگی، اقتصادی ودینی تاسیس شده بود. این پایگاهها با گذشت زمان به بزرگترین شبکه سازماندهی نیروی انسانی در ایران تبدیل شد.
پس از جنگ و پذیرش قطعنامه، نیروهای بسیجی - همان نیروهای داوطلب مردمی- هر یک به راهی رفتند. بسیاری از آنان به شهرها و روستاهای خود بازگشته و زندگی پیشین را از سر گرفتند. برخی با توجه به سوابق و تحصیلاتشان و همچنین با توجه به عضویتشان در بسیج به برخی منصبهای دولتی و یا بعضی موقعیتهای اقتصادی دست یافتند. و البته برخی نیز جنگ را پایان یافته تلقی نکردند. آنها معتقد بودند که جنگ اکنون تبدیل به جنگی فکری شده و سمبلهای دشمنان فکری را میتوان در داخل کشور نیز جستوجو کرد و بنابراین باید به تقابل با آنها پرداخت.
اگرچه کسانی که با چنین نگرشی در دهه هفتاد و هشتاد روش جدیدی را شروع کرده و دست به اقدامات عملی در سطح شهرها زدند اقلیت بسیار کوچکی از نیروی گسترده بسیج در زمان جنگ را تشکیل میدادند، اما به دلیل پرسروصدا بودنشان و همچنین انزوا و کنارهگیری بسیاری از همان نیروهای مردمی، این افراد به عنوان سمبل نیروهای بسیج در میان مردم شناخته شدند.عملکرد این گروه اقلیت که به نیروهای حزبالله در جامعه نیز معروف شدند،آنقدر با بازتابهای سیاسی و رسانهای همراه شد که 26 فروردین 1377 روزنامه سلام از قول محسن رضایی نوشت: «آقای اللهکرم ارتباطی با سپاه ندارد و کارهایی که انجام داده اصلا یک کار شخصی بوده و پرونده این اقدامات در سپاه در دست بررسی است.» با این حال هیچ گاه مقامات سپاه، عناوین نظامی را از فرماندهانی که به این جرگه جدید پیوسته بودند همچون حسین اللهکرم، بازپس نگرفتند.
مسعود دهنمکی نیز از جمله نیروهای بسیجی بود که سمت و سوی انتقاد اجتماعی را گرفت و پس از جنگ با آن اقلیت بسیجی همراه شد. او بعدهادر گفتگوی مفصلی که دوم و سوم دی ماه سال 1382 در روزنامه ایران منتشر شد آغاز جریانی را که امروز با نام انصار حزبالله شناخته شده – والبته دیگر به انشعابها و جداییهای بسیاری نیز کشیده شده است- از سال 1364 میداند و میگوید: «در سال 1364 و در فاصلهای میان عملیات بدر و والفجر هشت نیروهای حزباللهی با برگشتن به شهرها با یک تضاد اجتماعی مواجه میشوند. آنها برای شعارهایی در جبههها میجنگند که در ویترین فرهنگی جامعه و در خیابانها چندان به چشم نمیآید.
بنابراین، حزباللهی که در سالهای اول انقلاب وجههای سیاسی داشت، این بار نگاهی فرهنگی را انتخاب و نظام را با این پرسش مواجه کرد که چگونه عدهای از جوانان در جبههها باید روی مین بروند تا ارزشهای اسلام و انقلاب حفظ شود، ولی در داخل شهرها و پشت جبههها عدهای دیگر فساد را فراگیر کنند؟ حرکت آنها بدان دلیل که به درستی نمیدانستند چگونه باید با افکار عمومی روبهرو شوند و همچنین تریبونهایی رسمی نیز نداشتند، قربانی ندانمکاری و فقدان مدیریت شد. با پیام رئیس جمهوری وقت که مقام معظم رهبری بودند، این حرکت عقیم ماند و نیروها به جبههها برگشتند.» دهنمکی میافزاید: «بعد از قبول قطعنامه، چند ماهی سردرگم بودم، ولی با الهام از این واقعیت که جنگ ما جنگ عقیده بود و امام هم در پیام قطعنامه بر آن تأکید کرده بودند، احساس کردم که ما هنوز میتوانیم به رسالت خودمان ادامه دهیم. بنابراین من از سال 67 به صورت جدی وارد جریان حزبالله شدم و به فعالیت پرداختم.
از سال 67 تا 73 برای ما مهم جریانسازی بود. میخواستیم به همه احساس مسؤولیت ببخشیم. یادم میآید که در آن سالها در نماز جمعه تهران بعد از شعارهای رسمی و متداول بلند میشدیم و یک سری شعارهای جدید میدادیم». در ابتدای کار بیشترین نمایش خیابانی این نیروهای بسیجی برخوردهای آنان با زنان و دختران بدحجاب بود. پس از مدتی حضور آنان به داخل دانشگاهها نیز کشیده شد و بیشترین مخالفت را در سخنرانیهای چهرههای روشنفکری – و از جمله عبدالکریم سروش- به وجود میآوردند.
دهنمکی در آن گفتوگو میگوید: «جریان حزبالله اگر حرفی غیر از بدحجابی را در سالهای 67 و 68 میزد، انگ سیاسی و خطی بودن میخورد. یادم میآید چند راهپیمایی از میدان ولیعصر تا مجلس شورای اسلامی علیه بدحجابی برگزار کردیم.» او میافزاید: «از سال 73 به بعد وقتی بین طیفهای مختلف حزب الله یک همگرایی به وجود میآید و جریان «انصارحزب الله» شکل میگیرد، فعالیتها و انتقادات سیاسی نیز توسط این جریان پی گرفته میشود».
در همین سالها اختلافاتی میان بنیانگذاران انصار حزبالله به وجود آمده بود که نهایتا به انشعابهایی در میان آنها منجر شد اما تا چند سال بعد خبری در اینباره منتشر نشد. البته آن اختلافها در رویه سیاسی این گروهها تاثیری نداشت و تقریبا در همه جا هماهنگ عمل میکردند.اگرچه آن اختلافها موجب شد که اللهکرم به دانشگاه تهران رفته و گروه حزبالله را در آنجا تاسیس کند و دهنمکی نیز نشریهای با نام شلمچه منتشر کرد.