آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

باقر علایی، ورودی سال 62 دانشگاه علم و صنعت است و از دانشجویان چپگرای دانشگاه در آن سال‌ها. او از چگونگی هدایت انجمن‌ اسلامی دانشگاه علم و صنعت توسط محمود احمدی‌نژاد می‌گوید و دیدگاه‌های خاص او را روایت می‌کند. باقر علایی می‌گوید که احمدی‌نژاد پس از کنار رفتن جریان متبوعش از انجمن گفته بود: «می‌رویم و برمی‌گردیم اما در یک جایگاه بالاتر.»

اختلافات شما و گروه آقای احمدی‌نژاد در انجمن علم و صنعت از کجا آغاز شد؟
اواخر سال 64 بود که آنها انتخابات شورای مرکزی انجمن را می‌خواستند برگزار کنند. لیستی را تقریبا به تعداد اعضای شورای مرکزی معرفی و انتخابات را برگزار کردند. بعضی‌ها مثل ما تقاضای کاندیداتوری برای شورای مرکزی داشتند که با مخالفت آنها مواجه شد. می‌گفتند که شما باید مراحل لازم را طی کنید و بعدها می‌توانید کاندیدا شوید. ما ولی نمونه داشتیم که فردی بعد از ما وارد دانشگاه شده و با این همه توانسته است کاندیدا شود. آنها انتخابات را هم در فضای بسته‌ای برگزار می‌کردند. 60 تا 70 نفر را دعوت می‌کردند تا در انتخابات شرکت کنند.

یعنی همه اعضای مجمع عمومی انجمن حق رای دادن نداشتند؟
نه، فقط مدعوین آنها می‌توانستند در انتخابات شرکت کنند. تشخیص می‌دادند که چه کسانی کاندیدا شوند و چه کسانی می‌توانند رای بدهند.

این روال تا چه زمانی ادامه یافت؟
سال 65 هم همینطور سپری شد تا اینکه در سال 66 برخی دوستان که مثل ما جزو مخذوفین بودند، انتخاباتی را جداگانه برگزار کردند. دلیل هم داشتیم. دوره شورای مرکزی طولانی‌تر از دوره قانونی شده بود و با این حال آنها انتخابات را برگزار نمی‌کردند. چون از یک‌سو برخی از کاندیداهای‌شان فارغ‌التحصیل شده و جایگزینی برای آنها نداشتند و از سوی دیگر به اندازه کافی، رای‌دهنده همسو با خودشان هم در دانشگاه باقی نمانده بود. سال 66 یکسری از بچه‌ها تحت عنوان دانشجویان رزمنده، یک انتخابات جدا برگزار کردند که حدود هزار نفر هم در آن انتخابات شرکت و شورای مرکزی جدیدی را انتخاب کردند. دفتر انجمن را هم رفتند و گرفتند.

مدیریت دانشگاه چه موضعی گرفت؟
مدیریت وقت هم از این گروه جدید حمایت کرد اما گروه آقای احمدی‌نژاد ما را غیرقانونی می‌دانست و مهر انجمن را تحویل نمی‌داد و حتی تا یک‌سال با مهر انجمن بیانیه هم صادر می‌‌کردند. جالب است که آنها چنین وضعیتی را پیش‌بینی می‌کردند و دفتر انجمن را از اسناد موجود خالی کرده بودند. بعد هم تیم آنها آمد جلوی انجمن جمع شد تا دفتر را پس بگیرد که موفق نشد. بگومگوهایی هم آنجا انجام شد که جالب بود. آقای احمدی‌نژاد می‌گفت که ما می‌رویم و برمی‌گردیم اما در یک جایگاه بالاتر. گمان می‌کردیم منظورشان این است که در آینده همه‌شان عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت می‌شوند ولی فکر نمی‌کردیم که دولت را زمانی بگیرند.

گروه آنها متشکل از چه افرادی بود؟
آقای احمدی‌نژاد که در آن سال‌ها نفر اول جمع و انجمن سابق بود. آقای علی احمدی هم بود. آقای هاشمی‌ثمره آن زمان، دیگر عضو انجمن نبود ولی به نوعی نقش ایدئولوگ را برای آنها بازی می‌کرد و در مسجد دانشگاه برایشان سخنرانی هم می‌کرد، اگرچه اختلاف سنی‌اش با آنها بسیار کم و جوان بود.

چه بحث‌هایی را در سخنرانی‌هایشان مطرح می‌کردند؟
خیلی یادم نیست. چون ما خیلی در جلسات سخنرانی ایشان شرکت نمی‌کردیم. آنها افراد دیگری را هم برای تدریس و سخنرانی دعوت می‌کردند. مثلا برای آقای محمدی‌گیلانی و جواد لاریجانی و عمید زنجانی کلاس گذاشته بودند. ما گاهی در آن جلسات شرکت می‌کردیم ولی پای صحبت‌های آقای هاشمی‌ثمره حضور پیدا نمی‌کردیم چون هم‌سن و سال خودمان بود. مجری آن جلسات هم گاهی خود آقای احمدی‌نژاد بود.

درگیری‌ هم که حتما با همدیگر داشته‌اید؟ اینطور نیست؟
بله،‌ مثلا یادم هست که یک‌بار تیم ما برای آقای هادی غفاری در مسجد دانشگاه سخنرانی گذاشته بود، آقای احمدی‌نژاد و دوستانش اما چون خودشان را متولی انجمن می‌‌دانستند مخالف برگزاری سخنرانی بودند. یادم می‌آید که آقای احمدی‌نژاد آمد و میکروفون آقای غفاری را برداشت و پرت کرد وسط مجلس که منجر به درگیری و منازعه شد.

شما از نزدیک با این افراد کار کردید، آنها بیشتر در آن زمان به کدام گرایش‌های سیاسی و فکری نزدیک بودند؟
آن زمان دو گرایش در دانشگاه وجود داشت. یک نماینده امام در دانشگاه بود و یک نماینده قائم‌مقام رهبری. مرحوم قدوسی، نماینده قائم‌مقام رهبری در دانشگاه علم و صنعت بودند. تیم آقای احمدی‌نژاد با آقای قدوسی هماهنگ بود. آنها با جریان خط امام و دفتر امام در دانشگاه زاویه داشتند و در مقابل می‌گفتند که کاملا باید هماهنگ با نماینده قائم‌مقام رهبری حرکت کرد.

آیا ممکن است به برخی از موارد اختلافی‌تان اشاره کنید؟
بله، مثلا در سال 65، بحث طرح اعزام شش‌ماهه دانشجویان به جبهه مطرح شد. آنها در انجمن، مخالف این طرح بودند و می‌گفتند که دانشگاه یک سنگر است و جبهه یک سنگر دیگر و بنابراین لازم نیست همه دانشجویان را به جبهه بفرستیم. اگر اطلاعیه‌های آن زمان آنها را پیدا کنید، می‌بینید که اصلا آنها موافق ایده “جنگ همه‌جانبه” نبودند و با این دیدگاه زاویه داشتند. برای همین هم بود که در سال 66 بچه‌های منتقد با عنوان دانشجویان رزمنده در برابر آنها انتخابات برگزار کردند و دفتر امام در دانشگاه هم نتیجه انتخابات را تایید کرد.

سال‌های قبل یعنی 57 تا 61، آقای احمدی‌نژاد و انجمن علم و صنعت خیلی ضدچپ و ضدکمونیست بوده. آیا این روحیه ضدچپ در آن سال‌ها 61 تا 65 هم در آنها غالب بود؟
در ماجرای 99 نفر و مخالفت با آقای میرحسین موسوی، آنها هم با مخالفان آقای موسوی و دولت همراه بودند. در بیانیه‌های آنها بحث مولوی و ارشادی آمده بود و آقای احمدی‌نژاد و دوستانش معتقد بودند که حکم امام صرفا جنبه ارشادی دارد و نه جنبه مولوی. بر همین اساس آنها خیلی با آقای آذری‌قمی احساس نزدیکی می‌کردند. در سال 66 که بحث “فقر و غنا” مطرح شد هم آیت‌الله قدوسی در مسجد دانشگاه سخنرانی کرد و گفت که ما در اسلام چیزی به نام جنگ فقر و غنا نداریم. امام اما گفت که جنگ ما جنگ فقر و غناست. آن زمان این آقایان هم از همان موضع حمایت می‌کردند. جالب است که این دوستان امروز خودشان بحث فقر و غنا را مطرح می‌کنند. گویا شرایط زمان و مکان و بلوغ سیاسی اقتضا می‌کند که آنها دیدگاه‌شان را تغییر بدهند.

شما از نزدیک در آن دوره با آقای احمدی‌نژاد و آن مجموعه کار کرده‌اید. می‌خواهم بدانم که آقای احمدی‌نژاد امروز کدامیک از خصوصیات و روحیات آن زمانش را حفظ کرده است؟
آنها یک ویژگی روشن از قدیم داشتند و آن این بود که کسی را به راحتی در تیم خودشان راه نمی‌دادند. این ویژگی در آنها بارز بود. باید کاملا مطمئن می‌شدند که یک نفر مثل خودشان فکر می‌کند و پایبند به آنهاست تا وارد مجموعه خودشان بکنند. تحقیق و بررسی هم که می‌کردند، باز احتیاط می‌کردند. آنها این روحیه را هنوز حفظ کرده‌اند و قابل پیش‌بینی هم بود. برای همین هم من قبل از تشکیل دولت جدید گفتم که امکان ندارد آنها فردی را از کابینه قبلی حفظ کنند. آقای رحمتی هم اگر حفظ شد دلیلش آن بود که درگذشته رابطه نزدیکی با هم داشته‌اند و زمان انقلاب فرهنگی گویا در جهاد دانشگاهی با هم رفیق و در یک تیم بوده‌اند. آنها اعتقاد داشته و دارند که باید کاملا بسته حرکت کنند تا موفق شوند. این دوستان ولی یک ویژگی مثبت هم دارند و آن این است که در تیم خودشان کاملا هوای همدیگر را دارند و این ویژگی برای کار اجرایی خیلی مثبت است. مشکل آنها این است که تیمشان چندان قوی نیست وگرنه این خیلی خوب است که همدیگر را خیلی خوب حمایت و پشتیبانی می‌کنند

تبلیغات