نویسندگان: مریم شبانی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

  بزرگترین سهم مهاتما گاندی در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه هند و حتی جهان را، تشخیص این مهم می‌دانند که انسان‌ها قادر هستند براساس تحمل متقابل و عدم خشونت به یکدیگر بپیوندند و باهم زندگی کنند. گاندی مبارزه را که آغاز کرد، چرچیل از سر بغض او را «گدای نیمه برهنه» نامید، اما گاندی را شکایتی نبود که این دانش آموخته حقوق، تحقق آرمانی بزرگ و انسانی را به پیش می‌برد. گاندی تمامی ناملایمات را تحمل می‌کرد که در مکتب او «عدم تحمل» بدترین نوع خشونت بود و «مدارا» آرمان انسانی مبارزه و ابزار پیروزی.
 
باید زمان می‌گذشت تا همگان گاندی را معلم اخلاق در مبارزات سیاسی بشناسند و بر صدر تابلوی نفی خشونت و مدارا نامش را ثبت کنند و همزمان این سخن او را بشنوند که می‌گفت: «من نمی‌خواهم به دور خانه‌ام دیواری بکشم و پنجره‌هایم را بپوشانم. من دوست دارم نسیم تمامی فرهنگ‌های جهان با آزادی کامل به خانه‌ام بوزند. با این همه اما نمی‌گذارم که زیرپایم را سست کنند. من نمی‌خواهم در خانه‌های دیگران مثل یک برده و یا گدا زندگی کنم.» اینچنین بود که گاندی از مدارا و عدم خشونت سلاحی برای مبارزه سیاسی صیقل داد و آن را برای آزادیخواهان پس از خود نیز به یادگار گذاشت، سلاحی در دست ماندلا، لوترکینگ، دالایی لاما و...

توسل به مدارا و تساهل در جامعه انسانی اما تاریخی طولانی برای خود دارد. دو قرن قبل از آنکه مهاتما گاندی، جامه مدارا برتن کند، جان لاک، فیلسوف لیبرال در میانه منازعات کلیسای کاتولیک و پروتستان، «نامه‌ای درباب تساهل» را نگاشت تا به این ترتیب مدارا را، راهگشای کاهش منازعات مذهبی زمانه خویش، معرفی کرده باشد. مدارایی که جان لاک درباره آن سخن می‌گفت، البته نسبت نزدیکی با عقل سلیم و خردورزی می‌یافت و پس از او نیز قالب مرامنامه نانوشته مبارزات آزادیخواهانه سیاسی را به خود گرفت.
 
این چنین است که باید پیشرفت انگاره مدارا و تساهل را در پیوندی تنگاتنگ با مبارزات سیاسی یافت، بدینگونه آنگاهی که در اکتبر 1685، لویی چهاردهم فرانسه،الغای فرمان نانت(1) را امضا کرد و بدین سان رعایای پروتستان خویش را از مشروعیت ساقط و هرگونه چپاولی را برضد آنان جایز شمرد، این ولتر است که به پشتوانه آرای لاک برمی‌خیزد و تساهل را یگانه نسخه درمان خشونت‌های مذهبی و سیاسی عصر خویش می‌داند:« تساهل هیچگاه موجب جنگ داخلی نشده، بی مدارایی زمین را مالامال از کشتار کرده است. اعضای جامعه ترجیح می‌دهند تفاوت‌های یکدیگر را تحمل کنند نه اینکه کمر به نابودی یکدیگر بندند.» ولتر البته تساهل مدنظر خویش را نیز تعریفی اینگونه به یادگار می‌گذارد:«تساهل پیامد طبیعی انسانیت ماست. ما همگی محصول ضعف و سستی هستیم...پس بیاییم حماقت‌های همدیگر را ببخشیم. این اولین اصل در قانون طبیعت است،اولین اصل از حقوق تمامی انسان‌ها.»

انگاره تساهل و مدارا البته تاریخی طولانی در ادبیات و اندیشه ایرانی دارد. اشعار مولانا، تصویری از مدارا پیش چشم ترسیم می‌کند و سروده‌های حافظ نیز، گاهی توصیه‌ای به تساهل و رواداری نهفته دارد. با این‌همه در این زمانه عزلت و سرگشتگی، رهی به مدارا زده نمی‌شود و تابلویی از تساهل در روابط انسانی ترسیم نمی‌شود، تا همچنان مدارا کیمیای گم شده‌‌ای در رابطه قدرتمند و ناتوان باشد. اما آیا در این شرایط و زمانه پرعسرت،‌ سخن گفتن از مدارا، طنزی خالی از محتوا نیست؟

پی‌نوشت:
1- در سال 1598 پروتستان‌ها و کاتولیک‌های قلمرو پادشاهی فرانسه، فراخوانده شدند تا نه آنکه از ایمان خود دست بردارند، بلکه تنها به سان «برادر و دوست» باهم زندگی کنند و این به فرمان نانت معروف شد.

تبلیغات