نویسندگان: امیرحسین تیموری
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

«برنارد لوئیس به ما آموخت که تاریخ پیچیده و مهم خاورمیانه را دریابیم و آن را چراغ راه خود به سوی مرحله آتی شالوده‌ریزی دنیایی بهتر برای نسل‌های آینده قرار دهیم.» (پل ولفوویتز، هفته‌نامه الاهرام، دسامبر 2002، به نقل از ماهنامه فارسی لوموند دیپلماتیک، آگوست 2005)
«جنگ عراق خاورمیانه را نیز به خاورمیانه «قدیم» و«جدید» تقسیم کرده است.

خاورمیانه قدیم تحت سلطه اعراب سنی بود و کانون‌های قدرتش قاهره، بغداد و دمشق بودند. چهره‌ای نیز که از منطقه ارائه می‌شد اساسا چهره‌ای عربی بود. در شکل‌گیری هویت خاورمیانه جدید، شیعیان به اندازه سنیان سهم دارند و از آنجا که بخش عمده‌ای از شیعیان غیرعرب هستند روابط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی‌شان مرزهای سنتی میان عرب و غیرعرب را به هم می‌ریزد.» (ولی‌رضا نصر، احیای تشیع، ترجمه:سینا باربد، سایت لیبرال- دموکرات، 29 دی 1385)

جدال برادر با برادر
در ماه‌های اخیر در برخی از صفحات خاورمیانه به طور خاص و جهان اسلام به طورعام، تنش‌ها به بحران تبدیل شدند و بعضا با مداخله دولت‌ها فرو خوابیدند. این فراز و فرودهای درون ملتی –درون تمدنی اما همچنان ادامه دارد. درگیری‌ها در سرزمین‌های فلسطینی با فتح نوار غزه توسط نیروهای حماس به اوج خود رسید و به تعبیر برخی از نویسندگان، سرزمین‌های فلسطینی به دو قطب متخاصم و جدا از هم «حماسستان» و « فتحستان» تقسیم شد. در شمال فلسطین و کمتر از یک سال پس از جنگ 34 روزه حزب‌الله- اسرائیل، نیروهای ارتش لبنان وارد منازعه‌ای سهمگین با شبه‌نظامیان سلفی فتح‌الاسلام در شمال این کشور شدند. این درگیری سخت که به تعبیر ناظران، خونین‌ترین منازعه در لبنان پس از جنگ‌های داخلی دهه 1980 به شمار می‌رفت سرانجام در اوایل ماه سپتامبر با تفوق ارتش لبنان به پایان رسید.
 
نکته جالب در این میان تلفات بیشتر نیروهای ارتش لبنان در قیاس با شبه‌نظامیان سلفی بود. اما در قلب خاورمیانه و پس از گذشت 9 ماه از استراتژی جدید بوش در مورد عراق، ژنرال دیوید پتریوس و رایان کراکر در مقابل کنگره با ارائه اسناد و جداول و مدارک گوناگون اوضاع امنیتی عراق را پس از استراتژی افزایش نیرو رو به بهبود پنداشتند. این گزارش اما در حالی ارائه شد که نظرسنجی دو بنگاه معتبر بی‌بی‌سی و‌ ای‌بی‌سی از مردم عراق اوضاع امنیتی را نه رو به بهبود که رو به وخامت گزارش کردند. گذشته از صدق و کذب ادعاهای این بنگاه‌ها و همچنین اظهارات پتریوس و کراکر، درست سه روز بعد از ارائه گزارش این دو مقام به کنگره در روز دهم سپتامبر، رهبر سنی‌های استان الانبار و از مخالفین القاعده یعنی شیخ عبدالستار ابوریشه که در بازگرداندن امنیت به این استان با آمریکایی‌ها کمال همکاری را کرده بود، ترور شد.
 
دو ماه پیش از این حادثه در حملات انتحاری تروریست‌ها به یزیدیان موصل بیش از چهارصد نفر از ایشان کشته شدند. رسانه‌ها این حمله ددمنشانه را نوعی پاکسازی قومی نام نهادند. در اواخر ماه ژوئن نیز تکفیری‌ها با حمله مجدد به حرمین عسکریین در سامرا مجددا حیات تکفیری‌های منبعث از القاعده و وهابیون را به رخ کشیده بودند. در همین اثنا علمای وهابی- سعودی در عربستان با صدور فتاوایی علیه شیعیان و اماکن مقدس‌شان در ماه جولای خبرساز شدند. پیش از این تحول اما رهبر القاعده در عراق یکی دیگر از کشورهای اسلامی و این بار ایران را تهدید به انتقام کرده بود؛ تهدیدی که یکی از مورخان شیعه اسلام‌شناس آن را جدی پنداشت. ( رسول جعفریان، سایت بازتاب، تیر 1386) اما در افغانستان که مرزهایش با پاکستان آشیانه اصلی طالبان و رهبران القاعده بوده و هست نیروهای ائتلاف بین‌المللی سخت درگیر پروسه امنیت‌سازی و پروژه سرکوبی طالبان هستند. در این میان اما افغان‌ها نیز نگران رجعت دوباره طالبان‌اند.

در پاکستان که نه جزئی از خاورمیانه که ادامه منطقی آن است نیروهای دولتی در منازعه‌ای درون ملتی در اوایل ماه آگوست و پس از هفته‌ها مذاکره و درگیری سرانجام بر اسلام‌گرایان افراطی بیتوته کرده در مسجد لعل یا لال به سرکردگی روحانی افراطی یعنی عبدالرشید قاضی فائق آمدند. این درگیری حدود صد کشته بر جای نهاد. انتقام‌گیری‌های افراطیون از ارتش و دولت پاکستان متعاقب این سرکوب همچنان ادامه دارد. در الجزایر و پس از سال‌ها سکوت و انفعال نسبی تروریست‌ها و افراطیون، انفجار کنار جاده‌ای اوایل سپتامبر که حدود 30 کشته بر جای گذاشت خطر ظهور مجدد تروریسم را در این کشور به اذهان متبادر کرد. اگرچه کشتارهای خونین دهه 1990 در این کشور در مجموع رخت بربسته‌اند اما به گونه‌ای نه در آن ابعاد اما سایر صفحات جهان اسلام همچون فلسطین، لبنان، پاکستان و خاصه عراق را در کام خود فرو برده‌اند.
 
در سودان و سومالی جنگجویان اسلامی و غیراسلامی دیر زمانی است که برای تصرف قدرت به جان هم افتاده‌اند. در سومالی دهه 1990 اگر اسلام‌گرایان با آمریکایی‌ها می‌جنگیدند اینک اما بیشتر با هم‌کیشان خود می‌ستیزند. در سودان، بحران دارفور حیات صدها هزار انسان را با خطری دهشتناک مواجه ساخته است. سایر بلاد اسلامی مانند ترکیه و مراکش که به تازگی دو انتخابات آزاد و دموکراتیک را پشت سر گذاشته‌اند نیز مسائل خاص خویش را دارند. در ترکیه دائم از سوی نیروهای لائیک خطر حرکت اسلام‌گرایان تمامیت‌خواه گوشزد می‌شود و شبح کودتا بر فراز دولت حزب عدالت و توسعه و کاخ ریاست‌جمهوری چانکایا پرواز می‌کند. به همه این کشمکش‌ها باید تحرکات تروریستی گروه‌هایی چون پ ک ک و پژاک در خاک ترکیه و ایران که در چارچوب درگیری‌های درون تمدنی-درون ملتی می‌گنجد را نیز افزود.

گذار از درگیری‌های میان تمدنی- میان دولتی به مناقشات درون تمدنی- درون ملتی
در سال 1957 یعنی در فردای ملی شدن کانال سوئز توسط جمال عبدالناصر و رخداد جنگ سوئز و خروش اعراب، مورخ آمریکایی- بریتانیایی در حال ظهور یعنی برنارد لوئیس به تعبیر آلن گرش برخورد تمدن‌ها را کشف کرد. در آن سال‌ها که هم‌اینک نیم قرن از آن می‌گذرد هنوز اسلام سیاسی به مرحله شکوفایی نرسیده بود. لوئیس در آن سال‌ها نوشت: « وقتی در می‌یابیم که رنجش‌های کنونی مردم خاورمیانه ناشی از کشمکش میان دولت‌ها و ملت‌ها نیست بلکه نتیجه برخورد میان دو تمدن است بهتر می‌توان به ریشه آنها پی‌برد.... از یک قرن و نیم پیش تا به امروز خاورمیانه مسلمان از سلطه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب در رنج بوده است...من کوشیده‌ام که سطح گفت‌وگو پیرامون کشمکش‌های خاورمیانه را که غالبا چون کشاکش میان دولت‌ها بر شمرده شده است به بلندی برخورد تمدن‌ها بکشانم.»( به نقل از لوموند دیپلماتیک، همان، مقاله آلن گرش؛ برنارد لوئیس و ژن اسلام)
 
اما تز برخورد فرهنگی اسلام و غرب که ریشه در آرای لوئیس داشت تا پیش از انتشار مقاله شاگرد لوئیس یعنی ساموئل هانتینگتون در اوایل دهه 1990 با وجود اینکه لوئیس با انتشار مقاله «خوشه‌های خشم اسلام» در سال 1990 همچنان بر تز برخورد تمدن‌ها پای می‌فشرد، چندان جنجال‌آفرین نشد. ناگهان اما سال 1993 فرا رسید. شوروی کمونیستی سقوط کرده و جنگ خلیج‌فارس به کام غربیان پایان یافته بود و ایران و عراق در چنبر مهار دوجانبه بودند. در این سال ساموئل هانتینگتون استاد کرسی امنیت بین‌الملل در دانشگاه هاروارد طی مقاله‌ای پرطمطراق و پربازتاب که در فصلنامه معتبر فارن افرز (امور خارجی) به طبع رسید اینگونه نوشت: «... در اروپا- آسیا خطوط گسل بین تمدن‌ها بار دیگر در آتش‌اند. این به ویژه در مورد مرزهای هلالی بلوک اسلامی از شاخ آفریقا تا آسیای مرکزی صادق است.خشونت بین مسلمانان از یک سو و صربستان ارتدوکس در بالکان، یهودیان در اسرائیل، هندوها در هند و بودائیان در برمه و کاتولیک‌ها در فیلیپین از سوی دیگر در جریان است.
 
اسلام مرزهای خونین دارد.» همچون لوئیس تئوری هانتینگتون نیز لنگ می‌زد اما برخلاف لوئیس با هجمه گسترده‌ای مواجه شد. وی در صورت‌بندی تئوری برخورد تمدن‌ها بسیاری از واقعیات نظام بین‌الملل را از نظر دور داشت، حقایق ناقض تئوری‌اش را به هیچ انگاشت، جهان اسلام را کلی یکپارچه فرض کرد و از اتحاد تمدن‌های اسلامی و کنفوسیوسی علیه تمدن غرب داد سخن داد. حقایقی که هانتینگتون برای اثبات تئوری‌اش از آنها می‌گریزد از این قرارند؛ حمایت آمریکا و به خصوص شوروی از عراق در جنگ با ایران، حمایت کویت، عربستان و پاکستان از آمریکا علیه صدام در جنگ اول خلیج‌فارس، حمایت ایران از ارمنستان در مناقشه قره‌باغ و موارد دیگر. منتقدی در نقد بخشی از نظریه هانتینگتون می‌نویسد:« اولین موردی که هانتینگتون به آن اشاره می‌کند یعنی جنگ ایران و عراق چون سایر تضادهای خونین این قرن (کامبوج و ویتنام، کره‌شمالی و جنوبی، چاد و لیبی و غیره) در دل تمدن‌ها درگرفت و نه در میان آنها. نتیجه منطقی این وضع جز این نیست که چنین تضادهایی تئوری دعوای تمدن‌های هانتینگتون را تایید نمی‌توانند کرد.» (بنگرید به کتاب؛ نظریه برخورد تمدن‌ها، ترجمه مجتبی امیری وحید، مقاله احمد صدری)
 
اگرچه هانتینگتون با ترسیم مرزهای خونین و خیالی برای جهان اسلام از خلیج فارس تا بالکان و از شاخ آفریقا تا آسیای مرکزی نخواست یا نتوانست بسیاری از واقعیات را ببیند اما حوادث سال‌های آتی نشان داد که خطری که وی در سال 1993 از ناحیه گسترش بنیادگرایی اسلامی برای جهان غرب ترسیم کرد محلی از اعراب دارند. کشمکش‌ها و جنگ‌هایی که هانتینگتون از آنها دم می‌زند چه آنهایی که در دل تمدن‌ها واقع شده‌اند همچون جنگ ایران و عراق و چه آنهایی که میان تمدن‌ها واقع شده‌اند- فارغ از ائتلاف‌های نامتقارن و متناقضی که حول آنها شکل گرفتند-همچون منازعه بالکان، کشمیر، قره‌باغ و جنگ اول خلیج فارس همگی واجد حقیقتی واحدند.
 
همه این مناقشات میان دولت‌ها رخ دادند. اینک اما این مناقشات میان‌دولتی با ارائه شواهد و قرائنی که در قسمت نخست این نوشته گفته آمد به درگیری‌های درون‌تمدنی- درون‌ملتی در جهان اسلام فروکاسته شده‌اند. درگیری‌هایی که اگرچه درون تمدنی‌اند اما بعضا همچون بحران عراق مولود دخالت بیگانگان‌اند. دیگر نه به‌زعم هانتینگتون مرزهای بیرونی بلوک اسلامی که مرزبندی‌های درونی جوامع اسلامی-خاورمیانه‌ای به علل مختلف از جمله رشد و نمو نیروهای جدید و نامتقارن به رنگ خون درآمده‌اند.

خاورمیانه‌شناسی، ولی‌رضا نصر و مرده‌ریگ میراث برنارد لوئیس
دینامیسم درونی جوامع اسلامی از دیدگان برنارد لوئیس و شاگردش پنهان ماند و بدین سان لوئیس آموزگار نومحاظه‌کاران برای رستگاری عراق، پرشورترین مدافع اشاعه لیبرال- دموکراسی در خاورمیانه جدید و هدم دیکتاتوری و تروریسم از این منطقه شد. علی‌الظاهر در کمتر نوشته‌ای از برنارد لوئیس پیش از تهاجم سال 2003 علیه عراق به امکان حلول شیعیان در عراق و نیز تعمیق کینه‌توزی شیعیان و اهل تسنن در این کشور اشاره‌ای مبسوط رفته است. اگر این گزاره درست باشد بخش اعظمی از خاورمیانه‌شناسی جناب لوئیس با حوادث پس از جنگ عراق و ظهور مسائل مستحدثه در این گوشه از عالم به چالش کشیده می‌شود و صدق این گزاره منتقدان شرق‌شناسی که فهم کنه و تار و پود مسائل پیچیده خاورمیانه برای غربیان و شرق‌شناسان به سختی میسر است انکشاف بیشتری می‌یابد. حتی اگر این شرق‌شناس غربی آموزگار توانایی به نام برنارد لوئیس باشد.
 
ظهور کتاب «احیای تشیع» اسلام‌شناس ایرانی، یعنی ولی‌رضا نصر در آگوست 2006 - که بعد از آن توسط روزنامه‌نگار نام آشنایی به نام مایکل هرش به نادرست کسینجر سیاست خارجی بوش لقب گرفت و توسط توطئه‌پردازان هموطنی چون حمید دباشی به واسطه درونی‌تر کردن منازعات جهان اسلام در خدمت امپراتوری شیطانی آمریکا پنداشته شد (روزنامه هم‌میهن، 5 تیر 1386)- تحولی اساسی در پارادایم و معرفت خاورمیانه‌شناسی بود. نصر اما یک ماه پیش از انتشار این کتاب با انتشار مقاله «وقتی شیعیان ظهور می‌کنند» در همان نشریه‌ای که هانتینگتون 13 سال پیش نظریه‌اش را در آن طرح کرد، پروژه فکری‌اش را عیان ساخت. نصر در فارن افرز نوشت: «جنگ عراق خاورمیانه را عمیقا متحول کرده است، هر چند این تحول به گونه‌ای که واشنگتن انتظار داشت نبوده است.
 
وقتی دولت ایالات متحده در سال 2003 صدام حسین را سرنگون کرد تصور می‌کرد تغییر رژیم به آوردن دموکراسی به عراق و بعدا به کل منطقه کمک خواهد کرد.دولت بوش به سیاست به عنوان رابطه میان اشخاص و دولت نگاه می‌کرد و از این نکته غافل شد که مردم خاورمیانه به سیاست به عنوان توازن قوا میان اقشار اجتماعی نیز می‌نگرند. بنابراین به جای اینکه از سرنگونی صدام برای ایجاد یک لیبرال- دموکراسی استفاده شود، بسیاری از عراقی‌ها آن را فرصتی برای تغییر الگوی ناعادلانه توزیع قدرت میان گروه‌های اصلی جامعه دانستند. با آزادسازی و به قدرت رساندن اکثریت شیعه عراق، دولت بوش به احیای یک جریان وسیع شیعه کمک کرده که توازن فرقه‌ای را در عراق و خاورمیانه برای سال‌ها برهم خواهد زد.» (سایت لیبرال- دموکرات، ترجمه: دانیال جعفری، 29 تیر 1385)صورت‌بندی رشد و قدرت‌یابی شیعیان و منازعه ایشان با اهل تسنن در گستره جهان اسلام به خصوص در خاورمیانه و خلق مفهوم پرطنین «هلال شیعی» توسط ولی‌رضا نصر بیش از آنکه عملگی آمریکا محسوب شود-آنچنانکه مقاله سراسر توطئه‌انگارانه حمید دباشی مدعی است- برجسته ساختن کاستی‌ها و کم‌مایگی‌های خاورمیانه‌شناسانی است که از آبشخور آرای لوئیس سیراب می‌شوند و در قبال خاورمیانه بی‌گدار به آب می‌زنند.
 
این کتاب همچنین سیاستگذاران غربی را بیش از پیش با دینامیسم پیچیده خاورمیانه آشنا می‌سازد و تاثیرات مناقشات درونی جهان اسلام بر آینده سیاست بین‌المللی را مکشوف می‌سازد. جهد عالمانه و داهیانه نصر برای فهم تحولات خاورمیانه که در سال‌ها و به خصوص ماه‌های اخیر از منازعات میان تمدنی-میان دولتی به کشمکش‌های درون تمدنی-درون ملتی میل کرده است بسیار بیش از آرای لوئیس و هانتینگتون و هم‌مشربان‌شان به کار غربیان و شرق‌شناسان می‌آید. اگر تیم لوئیس-هانتینگتون واضع نظریه برخورد تمدن‌های غرب و اسلام بودند اینک یک ایرانی-آمریکایی در مقام نظریه‌پرداز مناقشات درون تمدنی جهان اسلام قیام کرده است. شاید اگر پروژه فکری نصر پیش از جنگ عراق به کمال خود می‌رسید و چراغ راهنمای نومحافظه‌کاران می‌شد خاورمیانه و به ویژه عراق اینگونه آشفته بازار نمی‌شدند. اگر «خاورمیانه جدید» مفروضات اساسی برنارد لوئیس را به چالش کشید شاید پروژه دکتر نصر را نیز در آینده نزدیک دستخوش آشوب کند. خاورمیانه‌ای که به تعبیر نیل فرگوسن، مورخ ساکن هاروارد جنسش همه جوره برای آغاز جنگ جهانی دیگری جور است.

تبلیغات