آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

در خصوص ایده تشکیل سپاه پاسداران و طراحی چنین ایده‌ای، روایت‌های مختلفی مطرح شده است. می‌خواهم روایت شما را بدانم. سپاه به پیشنهاد چه کسی تشکیل شد؟
ایجاد یک نیروی نظامی مستقل در شرایط بحرانی انقلاب، امری بود که خیلی‌ها به آن فکر می‌کردند. چرا که با وقوع انقلاب، یک خلأ ناگهانی در وضعیت نیروهای امنیتی و انتظامی ما به وجود آمد. بنابراین طبیعی بود که دولت موقت نسبت به این قضیه حساسیت ویژه‌ای داشته باشد. ما به یک نیروی نظامی قابل اعتماد احتیاج داشتیم. پیش‌تر البته در شورای انقلاب بحث تشکیل «گارد ملی» مطرح شده بود. اما وقتی در دولت موقت من به عنوان معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب منصوب شدم، تشکیل چنین نیرویی به صورت خاص برعهده من گذارده شد.

در همان قالب «گارد ملی»؟
نه، در قالب یک نیروی نظامی مستقل. من با واژه «گارد ملی» موافق نبودم و واژه «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» را پیشنهاد کردم که تصویب هم شد. وقتی اصل تشکیل چنین نیرویی تصویب شد، ما هیاتی را معین کردیم. از نماینده وزارت کشور دعوت کردیم تا بیاید چون تامین امنیت داخلی برعهده وزارت کشور است. از دادستان انقلاب خواستیم تا نماینده‌ای بفرستد چون این نیرو برای اقداماتش به مجوز دادستان احتیاج دارد. از نماینده ستاد مشترک ارتش هم دعوت کردیم. یک نماینده هم از طرف رهبر در این شورا حضور داشت و فردی هم به نمایندگی از دولت موقت در شورا حضور پیدا می‌کرد. بدین‌ترتیب یک شورای پنج نفره تشکیل شد.

این پنج نفر چه کسانی بودند؟
من حکم مرحوم لاهوتی را برای نمایندگی از طرف رهبری از امام خمینی گرفتم، اگرچه برخی از دوستان روحانی در شورای انقلاب با مرحوم لاهوتی موافق نبودند. من هم به عنوان نماینده دولت در شورا حاضر می‌شدم. از طرف ستاد مشترک هم گمان می‌کنم سرهنگ ایرجی می‌آمدند. اسامی دقیق خاطرم نیست. به هر حال ما پنج نفر نشستیم و من آقای مهندس توسلی را دعوت کردم تا آیین‌نامه و اساسنامه سپاه را بنویسند. ایشان هنوز به شهرداری نرفته بود. بالاخره همه این کارها شد و آن پنج نفر استاد هماهنگی سپاه شدند. چند جا را هم ما برای آموزش در نظر گرفتیم. یکی از این مکان‌ها، پادگان سعدآباد بود که امکانات خوبی برای آموزش تیراندازی و مانند آن داشت. در نخست‌وزیری هم امکاناتی بود که ما در اختیار سپاه گذاشتیم.

دقیقا چه زمانی آن جلسه پنج‌نفره تشکیل شد؟
بلافاصله چند روز پس از انقلاب؛ جلسات در دفتر خود من در نخست‌وزیری تشکیل شد.

اما چرا سپاه از ذیل نظارت دولت موقت خارج و نظارت بر آن به شورای انقلاب سپرده شد؟ اصلا بگویید که خارج شدن سپاه و ایده تشکیل آن از دست شما، چگونه رقم خورد؟
برخی آقایان آمدند و در پادگان جمشیدیه، گروهی را به صورت جداگانه تشکیل دادند. این در حالی بود که دولت موقت، تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را اعلام کرده و در یکی از سالن‌های پادگان عباس‌آباد کنفرانسی مطبوعاتی گذاشتیم و درخصوص آن توضیح دادیم. اگر شما به آرشیو صدا و سیما مراجعه کنید، می‌بینید که در آن جلسه مطبوعاتی آقای لاهوتی و من به عنوان نماینده رهبری و دولت موقت حضور داشته‌ایم. اما همزمان کسانی که نمی‌خواستند زیر چتر دولت موقت جمع شوند، به راه‌اندازی جریانی موازی اقدام کردند. کسانی مانند ابوشریف به همراه مرحوم محمد منتظری در جمشیدیه دست‌اندرکار آن جریان بودند. ابوشریف آمد و به من گفت که ما نمی‌توانیم با شما کار کنیم چون شما می‌خواهید از سپاه علیه کارگران و معلمان استفاده کنید. آنها چنین تصوراتی داشتند. ما آرام‌آرام در حال تثبیت سپاه بودیم اما دوستانی در حزب جمهوری به دنبال آن بودند که کاندیداهای خودشان را فرمانده سپاه کنند. آنها صریحا می‌گفتند که حزب، بازوی سیاسی ماست و ما به یک بازوی نظامی هم احتیاج داریم.

دقیقا چه کسانی این حرف را می‌زدند؟
مثلا آقای مرحوم بهشتی. در یک جلسه شورای انقلاب که در منزل آیت‌الله موسوی اردبیلی تشکیل شد، هم آقای بهشتی و هم آقای موسوی اردبیلی به ما گفتند که شما آقای محمد منتظری را فرمانده سپاه بگذارید. من گفتم که با انتصاب یک روحانی به فرماندهی سپاه مخالف نیستم اما آقای محمد منتظری باید نشان بدهد که می‌تواند کار جمعی کند. ما گفتیم که ایشان بپذیرد و وارد سپاه شود، ما هم مسوولیتی به او می‌دهیم تا اگر در آن مسوولیت موفق عمل کرد، بعد از آن فرمانده شود.
 
آقای محمد منتظری بالاخره نظریاتی داشت که برای ما قابل قبول نبود. آنها معتقد به انقلاب جهانی بودند، کسانی که من نام آنها را تروتسکیست‌های ایرانی گذاشته‌ام. اینگونه بود که شورای انقلاب در حالی که جانشین قوه مقننه بود، مصوبه‌ای را تصویب کرد و مقرر کرد که سپاه از دولت گرفته شود و زیرنظر شورای انقلاب قرار بگیرد. این در حالی بود که شورای انقلاب براساس اساسنامه‌اش حق دخالت در کارهای اجرایی را نداشت و بنابراین نمی‌توانست نیروی نظامی را زیرنظر خود بگیرد. برخی از آقایان در شورای انقلاب مثل صادق قطب‌زاده، فکر می‌کردند که اگر سپاه را از دولت موقت بگیرند، زیرنظر آنها قرار می‌گیرد اما به زودی به اشتباه خود پی بردند.

البته آقای رفیقدوست در خاطرات خود متذکر شده‌اند که دستور انتقال هدایت سپاه از دولت موقت به شورای انقلاب را امام‌خمینی داده‌اند. آقای رفیقدوست می‌گوید که به همراه خانم دباغ نزد رهبر انقلاب رفته‌اند و گفته‌اند که فرماندهی سپاه را نیز همچون ارتش باید رهبری عهده‌دار شود و در نهایت نیز نظر امام را برای نظارت شورای انقلاب بر سپاه جلب کرده‌اند و امام گفته‌اند که اصلا نظارت بر سپاه باید برعهده شورای انقلاب می‌بوده و نه سپاه.
تا آنجا که من می‌دانم چنین چیزی صحت ندارد. خیلی عجیب است که برخی آقایان این حرف‌ها را الان می‌زنند. امام خمینی دولتی را منصوب کرده و این دولت مسوول در برابر ناامنی‌ها بوده و بنابراین ابتکاری به خرج داده و یک نیروی نظامی ـ مردمی شکل داده است. حال آیا می‌شود گفت که این نیروی نظامی قرار نبوده زیرنظر دولت موقت باشد؟ اینکه نقض غرض است.

یعنی بالاخره امام خمینی نظارت بر سپاه را از دولت موقت به شورای انقلاب منتقل نکردند؟
نه، چنین چیزی نیست. اگر آقای خمینی می‌خواست چنین کاری بکند، به دولت ابلاغ می‌کرد. هیچ دستوری از طرف آقای خمینی در کار نبود. اصلا ایشان آقای لاهوتی را به نمایندگی از خود در شورای هماهنگی سپاه منصوب کردند. اگر مخالف بودند که این کار را نمی‌کردند. کسانی که این ادعا را می‌کنند باید حرف خود را ثابت کنند.

سوالی هم درخصوص ساختار سپاهی که شما به دنبال راه‌اندازی آن بودید، داشتم. ساختار آن سپاه آیا با سپاهی که هم‌اکنون وجود دارد، تفاوت داشت؟
بله، در آنجا سپاه، بخشی بود در درون دولت و نهادی بیرون از دولت نبود. همچنین شورایی پنج نفره بر آن نظارت داشت تا اقدامات سپاه با هماهنگی آنها انجام شود. نگاه ما به سپاه یک نگاه عمودی و از بالا به پایین نبود.

آیا این صحت دارد که شما ساختار سپاه را از پایین به بالا تعریف کرده بودید و می‌خواستید تا مقامات سپاه توسط نیروها و از پایین به بالا انتخاب شوند؟
در دوره اول، چنین چیزی بود. شما این را بدانید که قبل از تشکیل دولت موقت و شورای انقلاب، افراد مسلحی در محله‌ها، کمیته‌هایی را شکل داده بودند و مستقل عمل می‌کردند. کسی به آنها حکمی نداده بود. خودجوش بودند و مردمی. بنابراین طبیعی بود که ما برای تشکیل یک ارتش مردمی باید از خود این نیروها نظرخواهی کنیم.

ولی آیا اصلا یک ساختار انتخابی را می‌شود بر نهادی نظامی تحمیل کرد؟
شما، سپاهی را در نظر بگیرید که در بهمن‌ماه 57 تشکیل می‌شود. خودتان را در آن شرایط قرار بدهید. بله، در ارتش انتخاب از پایین معنا ندارد ولی ما مجبور بودیم که چنین اقدامی بکنیم.

و در پایان...
آنهایی که می‌خواهند بگویند خودشان این کارها را کرده‌اند، اشکالی ندارد، بگویند. ما هم می‌گوییم که جایزه را به آنها بدهید. ما جایزه نمی‌خواهیم ولی تاریخ را باید آنگونه که اتفاق افتاده است، روایت کرد.

تبلیغات