حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

  «قلبی قدرتمند» را باید بهترین فیلم «مایکل وینترباتم» دانست؛ یک تراژدی واقعی که در این سال‌ها نظیرش را کمتر دیده‌ایم و به‌جای آنکه خود تراژدی را پیش روی تماشاگرانش بگذارد، حاشیه‌های این تراژدی را نشان می‌دهد. شیوه مستند/ نمایشی وینترباتم که پیش از این در فیلم‌های دیگرش گوشه‌هایی از آن‌را دیده بودیم، این‌بار صورت کامل‌تری گرفته است و مهم‌تر از این، شاید، دقت بیش از حدی است که در زمان ساخت فیلم به کار برده تا نتیجه کارش واقعا ماندنی باشد. تعداد فیلم‌هایی که به حادثه 11 سپتامبر 2001 ربط دارند، روز به روز دارد بیشتر می‌شود، اما بیشتر این فیلم‌ها، از نشان‌دادن حاشیه‌های این حادثه پرهیز کرده‌‌اند، درحالی‌که حاشیه‌های 11 سپتامبر، دست‌کمی از اصلش ندارد.
 
یکی از این حاشیه‌ها، کشته‌شدن «دانیل پرل» به‌دست نیروهای القاعده بود که هرچند در زمان خودش جنجالی به‌پا کرد و خبر اول روزنامه‌ها شد، ولی کم‌کم از یاد رفت. چاپ کتاب «قلبی قدرتمند»، نوشته «مارین پرل»، سبب شد بار دیگر توجه عمومی به پرل و سرنوشت تلخش جلب شود. حقیقت این است که در زمان کشته‌شدن دانیل پرل، بسیاری از کسانی که با گزارش‌های خبری او آشنا بودند، شوکه شدند و همان‌روزها بود که گفتند یکی دو کارگردان می‌خواهند فیلم‌هایی مستند درباره او بسازند، اما کسی گمان نمی‌کرد که به‌جای آن مستندها با فیلمی داستانی روبه‌رو شویم.

مایکل وینترباتم در پیوندزدن دنیای داستانی و دنیای واقعی تخصص پیدا کرده و برای همین است که در فیلم‌هایش، داستان را به‌گونه‌ای مستند روایت می‌کند. «قلبی قدرتمند» هم از این قاعده مستثنا نیست و تصویرهای فیلم، هراسی واقعی را به دل تماشاگرش می‌اندازد. نکته جالب ماجرا این است که هرچند همه تماشاگران فیلم می‌دانند دانیل پرل در دنیای واقعی به قتل رسیده است، اما به‌خاطر شیوه منحصربه‌فردی که وینترباتم در روایت این داستان مستند به کار گرفته، نگران عاقبت کار هستند. البته این‌را هم نباید فراموش کرد که «قلبی قدرتمند» عملا داستان مارین پرل است، که چشم‌ به در دوخته و منتظر است شوهرش آزاد شود.
 
پنج‌ هفته‌ای که مارین پرل، در تب و تاب و اضطراب سوخت و با آدم‌هایی که گمان می‌کرد از سرنوشت شوهرش خبری دارند دیدار کرد و همه خیال‌های خوب و بد را در ذهن مرور کرد، دستمایه کتابی شد به همین نام که پس از انتشار به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌ها بدل شد و تقریبا همه روزنامه‌های آمریکا درباره‌اش نوشتند. در بیشتر یادداشت‌هایی که در روزنامه‌ها منتشر شد، به این اشاره کردند که هیچ‌کس نتوانسته فاجعه کشته‌شدن پرل را به این دقت توضیح دهد و دلیلش هم این است که هیچ‌کس به‌اندازه مارین پرل در جریان امور نبوده است. فیلم وینترباتم هم از روی این کتاب ساخته شده، با این تفاوت که کتاب مارین پرل، خطابش به آدام [پسر دانیل و مارین پرل] است و فیلم وینترباتم مخاطبان و تماشاگرانی در سراسر دنیا دارد.

در کنار کارگردانی سنجیده وینترباتم، چیزی که «قلبی قدرتمند» را واقعا دیدنی و جذاب کرده، بازی «آنجلینا جولی» است که ظاهر ستاره‌وارش را کنار گذاشته و در نقشی بازی کرده که شباهتی به کارهای قبلی‌اش ندارد. حضور آنجلینا جولی، تنها عنصر تجاری فیلم است؛ اما بعید است کسی فقط به‌خاطر او به تماشای فیلم برود، چرا که عکس‌های او با موهایی آشفته و صورتی درهم و شکسته، ربطی به جولی مشهور ندارد. با این‌همه به‌نظر می‌رسد که می‌شود بازی در نقش مارین پرل را یکی از بهترین بازی‌های جولی محسوب کرد. ظاهرا خود جولی هم گفته است که دوست دارد بعد از این، بیشتر در چنین فیلم‌هایی بازی کند.

«قلبی قدرتمند» شاید اگر به دست کارگردانی دیگر ساخته می‌شد، فیلمی کاملا احساساتی می‌شد و عملا داستان فیلم هم چنین قابلیتی را در خود دارد؛ اما مایکل وینترباتم، عمدا، از احساساتی‌شدن پرهیز کرده است و صحنه‌های احساساتی فیلم را آنقدر کم کرده که دیگر به چشم نمی‌آیند. در بعضی از این صحنه‌ها دوربین با فاصله‌ای نسبتا دور و غیرمعمول ایستاده و در بعضی دیگر از این صحنه‌ها، نور صحنه کاملا تاریک است. تنها در بخش‌هایی که به‌صورت بازگشت به گذشته گرفته شده‌اند و روزهای خوش زندگی دانیل و مارین پرل را نشان می‌دهند، تاحدی فیلم احساساتی می‌شود.
 
درعین‌حال، داستان معمایی فیلم، اگر قرار بود به‌تنهایی بار فیلم را به دوش بکشد، نتیجه، بی‌شک اینقدر درخشان نمی‌شد. خوبی «قلبی قدرتمند» این است که نه در بند آن داستان معمایی مانده و نه به احساسات انسانی مجالی برای بروز داده است. همه‌چیز در فیلم او کنترل‌شده و به‌نظر می‌رسد شیوه وینترباتم در کارگردانی، سنجیدن و تعدیل همه‌چیز است. سنجیده‌بودن فیلم وینترباتم، شاید در نگاه اول، چندان به چشم نیاید؛ اما با کمی دقت می‌توان متوجه شد که او به‌خاطر پیوندزدن سینمای مستند و داستانی و بخشیدن ظاهر مستند به این داستان هولناک، عمدا بسیاری از چیزها را حذف کرده است.
صحنه کشته‌شدن دانیل پرل در «قلبی قدرتمند»، نسخه واقعی فیلم نیست؛ اصل فیلم سربریدن پرل را هنوز می‌شود در بعضی سایت‌های اینترنتی دید، ولی وینترباتم که به‌خوبی متوجه شده بود نشان‌دادن اصل آن فیلم می‌تواند بار احساسی فیلمش را هزاران بار بیشتر کند، صحنه‌ای بسیار کوتاه را بازسازی کرد.

عده‌ای بر این باورند که مایکل وینترباتم را باید یکی از سیاسی‌ترین کارگردان‌های این روزگار محسوب کرد. باور نادرستی هم نیست؛ به‌ شرط اینکه منظورمان از سینمای سیاسی، مستندهای جنجالی و خبرساز «مایکل مور» نباشد، چراکه در مقابل آن مستندها که ماه‌ها پیش از نمایش عمومی، همه دنیا از وجودشان باخبر می‌شوند، ‌فیلم‌های وینترباتم را باید بخشی از آن سینمای بی‌خاصیت و معمولی دانست که بی‌سروصدا کارش را می‌کند. شما کدام را ترجیح می‌دهید؟ مایکل انگلیسی یا مایکل آمریکایی؟!

تبلیغات