انتخابات آزاد شکست طالبان
آرشیو
چکیده
متن
بینظیر بوتو دو بار نخستوزیر پاکستان بوده است. وی دوباره به عنوان رهبر حزب اپوزیسیون «مردم» در انتخابات آتی پاکستان کاندیدا خواهد شد، همهچیز حکایت از آن دارد که وی پاییز امسال به پاکستان برمیگردد.
ملاقات از پیش اعلام نشده اخیر معاون رئیسجمهور، دیک چنی، از پاکستان که در آن وی ژنرال پرویز مشرف را دوباره تحت فشار قرار داده بود تا دست از مدارا کردن با فعالیتهای طالبان بردارد تاکید دوبارهای است بر آنچه من طی چند سال اخیر گفتهام: کشور من پاکستان، منحصرا با یک بحران نظامی روبهرو نیست بلکه با بحرانی سیاسی مواجه است.
من کاملا با سخنان شفاف پرزیدنت بوش در پیام سالانهشان موافقم که: «حکومتهای دیکتاتور به تروریستها پناه میدهند و تغذیهکننده رادیکالیسم و ناآرامی و به دنبال سلاحهای کشتارجمعی هستند. اما حکومتهای طرفدار دموکراسی امید را جایگزین ناآرامی و شورش میکنند و به حقوق شهروندان و همسایگانشان احترام میگذارند و به جنگ علیه تروریسم میپیوندند. هر گامی که جهان به سوی آزادی برمیدارد کشورمان را امنتر میسازد بنابراین ما برای آزادی بیپروا عمل خواهیم کرد.»
این سخنان پرزیدنت بوش وضعیت پاکستان را تحت رژیم نظامی کنونی به درستی نشان میدهد. اغلب به دفعات در مطبوعات جهان خواندهایم که اسلامآباد قادر نیست یا مایل نیست که مانع از انجام فعالیتهای طالبان و القاعده در نواحی قومی پاکستان شود. آنها از مرزهای پاکستان عبور میکنند و وارد افغانستان میشوند تا نیروهای آمریکایی و ناتو را که در پی حمایت از دولت منتخب دموکراتیک افغانستان هستند، بکشند. ناتوانی رژیم کنونی در پذیرش مسوولیت برخورد با طالبان و القاعده دولت منتخب کشور همسایهمان، افغانستان، را تضعیف میکند.
اگر نخستوزیر پاکستان در انتخابات پیشروی که امسال برگزار میشود برگزیده شود من فورا دست از حمایت از طالبان و القاعده میکشم.
حزب من تجربه روبهرو شدن با نظامیها و مافیاهای مسلح را دارد. در دوره اول نخستوزیریام در اواخر دهه 1980 دولت من مسوولیت برخورد با نجیبزادگان عرصه مواد مخدر را برعهده گرفت. آنها از اسلاف طالبان و القاعده بودند. آنها ارتشهای نامنظم، سلاح، راکتانداز و پول داشتند و در نواحی قومی مخفی شده بودند؛ جایی که میتوانستند علیه نیروهای دولتی پاکستان دست به عملیات بزنند. اما ما آنها را مطیع خودمان ساختیم. وقتی که من برای بار دوم در 1993 به نخستوزیری رسیدم ارتش پاکستان به بندر کراچی فراخوانده شده بود تا با نظامیان قومی که این شهر را به گروگان گرفته بودند بجنگد. دولت من قادر بود که مردم را به حرکت درآورده و بسیج کند، اطلاعات مفید را به دست آورد و گروههای نظامی را نابود کند. ما صلح و آرامش را به کراچی بازگرداندیم و میتوانیم آن را برای نواحی قومی پاکستان نیز به کار ببریم.
در ابتدا، 1993 و 1994 طالبان به میزان زیادی از سوی پاکستان مورد حمایت قرار گرفت. این امر نیز براساس این واقعیت بود که پاکستان 1500 مایل مرز زمینی با افغانستان دارد و در آن هنگام کشور همسایهمان ـ افغانستان ـ درگیر جنگ داخلی بود. ما در طول مرزهایمان به میزانی از صلح و ثبات نیاز داریم نه به جنگ دائمی همراه با میلیونها آواره افغان که به کشورمان سرازیر میشوند. بعد از اینکه من به شکلی غیردموکراتیک به وسیله فارق لقاری، رئیسجمهور وقت پاکستان که مورد حمایت شدید اداره اطلاعات ارتش پاکستان بود برکنار شدم، این اداره توجهش را معطوف به روابط خارجی کرد.
این اداره از دولت طالبان حمایت به عمل آورد با این باور که این کار عمق استراتژیک پاکستان را بالا میبرد. عناصر اداره اطلاعات از آن زمان تاکنون به اتحاد و همکاریشان با القاعده و طالبان ادامه دادهاند. حتی اگر این حمایتی جزماندیشانه و متعصبانه باشد، فرضیه افزایش عمق استراتژیک پاکستان از راه کمک به طالبان و القاعده فرضیه من و حزبم نیست. ما معتقدیم که این مساله ضروری و حیاتی است که از دموکراسی در افغانستان حمایت کند. ما به دموکراسی اعتقاد داریم.
من خیلی افتخار میکنم که از هر دو دانشگاه هاروارد و آکسفورد مدرک تحصیلی دارم. با وجود اینکه عمیقا مسلمان متعهدی هستم اما برای نکات زیبای آزادی در سنت غربی، برابری حقوق همه انسانها، دموکراسی، مطبوعات آزاد و توانایی همه زنان و مردان برای برخورداری از فرصت اقتصادی و امنیت فیزیکی احترام خاصی قائل هستم.
حزب من (حزب مردم پاکستان) بیشترین رای را در انتخابات پیشین پاکستان در اکتبر 2002 به دست آورد، بهرغم این واقعیت که من نتوانستم برگردم و به عنوان رهبر آن دست به مبارزه تبلیغاتی بزنم. در عین حال بر این نکته نیز واقفیم که حزب دیکتاتوری مشرف بسیاری از آرا را در آن انتخابات دزدید. من در انتخابات سال 2007 شرکت خواهم کرد. جای امیدواری است که آمریکا و دیگر کشورها بر دیکتاتوری رژیم پاکستان فشار میآورند تا انتخاباتی عادلانه و آزاد را برای همه احزاب و شخصیتها از جمله خودم و نوازشریف نخستوزیر سابق برگزار کنند.
من امیدوارم که به کشورم برگردم، بدون اینکه با پاپوش درست کردن رژیم به خاطر پایبندی و تعلق به حزب اپوزیسیون دستگیر شوم و بدینوسیله امتیازی ناعادلانه در اختیار رژیمی قرار گیرد که در زیر چتر حمایتش، طالبان، خود را احیا کرده است. صلح با هند بخشی از برنامه اصلی ما برای مردم پاکستان است. ما میتوانیم با دولت هند به توافق صلح برسیم. من بیش از 20 سال است که سونیا گاندی، رهبر حزب کنگره هند را میشناسم. من و شوهر فقید وی راجیو گاندی در اواخر دهه 1980 نخستوزیران پاکستان و هند بودیم و طی آن سالها با هم به تبادلنظر میپرداختیم. خانم گاندی و نخستوزیر کنونی هند (مانموهان سینگ) خواهان صلح با پاکستان هستند. من با نخستوزیر سابق هند اتال بیهارواجپایی و همچنین اعضای واجپایی دیدار داشتهام.
وقتی ما با هند صلح کنیم هر دو کشور به شکلی جدی مسوولیت مهم و حیاتی بهبود شرایط زندگی مردمانی که در دو سوی مرزهای آسیای جنوبی هستند را برعهده خواهند گرفت. جهان به ما آموخته است که راه افزیش رفاه و خوشبختی برقراری صلح با همسایگان است. من در 1972 در سیملا با پدرم ذوالفقارعلیبوتو، رئیسجمهور پاکستان بودم که تنها پیمان صلح هند و پاکستان را با ایندیرا گاندی امضا میکرد. من و سونیا میتوانیم بین دو کشور صلح برقرار کنیم و این کار را خواهیم کرد. بعد از صلح با افغانستان و هند احتیاج به سرمایهگذاری خارجی در پاکستان داریم. فرصتهای زیادی برای سرمایهگذاری سودآور در کشورمان بهویژه در بخش انرژی و صادرات کشاورزی وجود دارد.
با داشتن دولتی دموکراتیک و باثبات جهان راحتتر در صنایع و پروژههای کشورمان سرمایهگذاری خواهد کرد. این کار شغلهای زیادی را برای کشور فراهم میکند و اقتصادمان را قادر میسازد تا رشد کند.
پاکستان قادر است که دروازه منابع غنی کشورهای آسیای مرکزی شود. اگر ما بتوانیم صلح را در افغانستان برقرار سازیم کشورهای آسیای مرکزی مسیر کوتاه و امن اقتصادی را به بازارهای جهانی به دست خواهند آورد. پاکستان و هند هر دو از منابع نفت و گاز کشورهای مناطق شمال غربی (کشورهای آسیای میانه) استفاده میکنند. ما به راهها، راهآهن و دیگر ابزارهای آسان ارتباطات و حملونقل نیاز داریم تا به صادرات کالا به بازارهای جهانی و بالعکس از بازارهای جهانی به پاکستان کمک کنیم.
پاکستان باید در این زمینه پیشگام باشد چرا که از موقعیتی منحصربهفرد برخوردار است. بندر گواتر میتواند دروازه اصلی آسیای مرکزی به شمار آید. ما باید برای این پروژه به عنوان امری ملی، منطقهای و بینالمللی الویت قائل شویم. صلح در جنوب آسیا ضروری است. این امر به فعالیت مولد و رشد اقتصادی همه کشورهای درگیر در آن منجر خواهد شد و منابع جدیدی از انرژی را برایمان فراهم میآورد. ما باید کشورمان را از مخفیگاه تروریستها به جایی آزاد، آرام و سعادتمند بدل کنیم. انتخابات آزاد در پاکستان میتواند باعث وقوع چنین رویدادی شود.
ملاقات از پیش اعلام نشده اخیر معاون رئیسجمهور، دیک چنی، از پاکستان که در آن وی ژنرال پرویز مشرف را دوباره تحت فشار قرار داده بود تا دست از مدارا کردن با فعالیتهای طالبان بردارد تاکید دوبارهای است بر آنچه من طی چند سال اخیر گفتهام: کشور من پاکستان، منحصرا با یک بحران نظامی روبهرو نیست بلکه با بحرانی سیاسی مواجه است.
من کاملا با سخنان شفاف پرزیدنت بوش در پیام سالانهشان موافقم که: «حکومتهای دیکتاتور به تروریستها پناه میدهند و تغذیهکننده رادیکالیسم و ناآرامی و به دنبال سلاحهای کشتارجمعی هستند. اما حکومتهای طرفدار دموکراسی امید را جایگزین ناآرامی و شورش میکنند و به حقوق شهروندان و همسایگانشان احترام میگذارند و به جنگ علیه تروریسم میپیوندند. هر گامی که جهان به سوی آزادی برمیدارد کشورمان را امنتر میسازد بنابراین ما برای آزادی بیپروا عمل خواهیم کرد.»
این سخنان پرزیدنت بوش وضعیت پاکستان را تحت رژیم نظامی کنونی به درستی نشان میدهد. اغلب به دفعات در مطبوعات جهان خواندهایم که اسلامآباد قادر نیست یا مایل نیست که مانع از انجام فعالیتهای طالبان و القاعده در نواحی قومی پاکستان شود. آنها از مرزهای پاکستان عبور میکنند و وارد افغانستان میشوند تا نیروهای آمریکایی و ناتو را که در پی حمایت از دولت منتخب دموکراتیک افغانستان هستند، بکشند. ناتوانی رژیم کنونی در پذیرش مسوولیت برخورد با طالبان و القاعده دولت منتخب کشور همسایهمان، افغانستان، را تضعیف میکند.
اگر نخستوزیر پاکستان در انتخابات پیشروی که امسال برگزار میشود برگزیده شود من فورا دست از حمایت از طالبان و القاعده میکشم.
حزب من تجربه روبهرو شدن با نظامیها و مافیاهای مسلح را دارد. در دوره اول نخستوزیریام در اواخر دهه 1980 دولت من مسوولیت برخورد با نجیبزادگان عرصه مواد مخدر را برعهده گرفت. آنها از اسلاف طالبان و القاعده بودند. آنها ارتشهای نامنظم، سلاح، راکتانداز و پول داشتند و در نواحی قومی مخفی شده بودند؛ جایی که میتوانستند علیه نیروهای دولتی پاکستان دست به عملیات بزنند. اما ما آنها را مطیع خودمان ساختیم. وقتی که من برای بار دوم در 1993 به نخستوزیری رسیدم ارتش پاکستان به بندر کراچی فراخوانده شده بود تا با نظامیان قومی که این شهر را به گروگان گرفته بودند بجنگد. دولت من قادر بود که مردم را به حرکت درآورده و بسیج کند، اطلاعات مفید را به دست آورد و گروههای نظامی را نابود کند. ما صلح و آرامش را به کراچی بازگرداندیم و میتوانیم آن را برای نواحی قومی پاکستان نیز به کار ببریم.
در ابتدا، 1993 و 1994 طالبان به میزان زیادی از سوی پاکستان مورد حمایت قرار گرفت. این امر نیز براساس این واقعیت بود که پاکستان 1500 مایل مرز زمینی با افغانستان دارد و در آن هنگام کشور همسایهمان ـ افغانستان ـ درگیر جنگ داخلی بود. ما در طول مرزهایمان به میزانی از صلح و ثبات نیاز داریم نه به جنگ دائمی همراه با میلیونها آواره افغان که به کشورمان سرازیر میشوند. بعد از اینکه من به شکلی غیردموکراتیک به وسیله فارق لقاری، رئیسجمهور وقت پاکستان که مورد حمایت شدید اداره اطلاعات ارتش پاکستان بود برکنار شدم، این اداره توجهش را معطوف به روابط خارجی کرد.
این اداره از دولت طالبان حمایت به عمل آورد با این باور که این کار عمق استراتژیک پاکستان را بالا میبرد. عناصر اداره اطلاعات از آن زمان تاکنون به اتحاد و همکاریشان با القاعده و طالبان ادامه دادهاند. حتی اگر این حمایتی جزماندیشانه و متعصبانه باشد، فرضیه افزایش عمق استراتژیک پاکستان از راه کمک به طالبان و القاعده فرضیه من و حزبم نیست. ما معتقدیم که این مساله ضروری و حیاتی است که از دموکراسی در افغانستان حمایت کند. ما به دموکراسی اعتقاد داریم.
من خیلی افتخار میکنم که از هر دو دانشگاه هاروارد و آکسفورد مدرک تحصیلی دارم. با وجود اینکه عمیقا مسلمان متعهدی هستم اما برای نکات زیبای آزادی در سنت غربی، برابری حقوق همه انسانها، دموکراسی، مطبوعات آزاد و توانایی همه زنان و مردان برای برخورداری از فرصت اقتصادی و امنیت فیزیکی احترام خاصی قائل هستم.
حزب من (حزب مردم پاکستان) بیشترین رای را در انتخابات پیشین پاکستان در اکتبر 2002 به دست آورد، بهرغم این واقعیت که من نتوانستم برگردم و به عنوان رهبر آن دست به مبارزه تبلیغاتی بزنم. در عین حال بر این نکته نیز واقفیم که حزب دیکتاتوری مشرف بسیاری از آرا را در آن انتخابات دزدید. من در انتخابات سال 2007 شرکت خواهم کرد. جای امیدواری است که آمریکا و دیگر کشورها بر دیکتاتوری رژیم پاکستان فشار میآورند تا انتخاباتی عادلانه و آزاد را برای همه احزاب و شخصیتها از جمله خودم و نوازشریف نخستوزیر سابق برگزار کنند.
من امیدوارم که به کشورم برگردم، بدون اینکه با پاپوش درست کردن رژیم به خاطر پایبندی و تعلق به حزب اپوزیسیون دستگیر شوم و بدینوسیله امتیازی ناعادلانه در اختیار رژیمی قرار گیرد که در زیر چتر حمایتش، طالبان، خود را احیا کرده است. صلح با هند بخشی از برنامه اصلی ما برای مردم پاکستان است. ما میتوانیم با دولت هند به توافق صلح برسیم. من بیش از 20 سال است که سونیا گاندی، رهبر حزب کنگره هند را میشناسم. من و شوهر فقید وی راجیو گاندی در اواخر دهه 1980 نخستوزیران پاکستان و هند بودیم و طی آن سالها با هم به تبادلنظر میپرداختیم. خانم گاندی و نخستوزیر کنونی هند (مانموهان سینگ) خواهان صلح با پاکستان هستند. من با نخستوزیر سابق هند اتال بیهارواجپایی و همچنین اعضای واجپایی دیدار داشتهام.
وقتی ما با هند صلح کنیم هر دو کشور به شکلی جدی مسوولیت مهم و حیاتی بهبود شرایط زندگی مردمانی که در دو سوی مرزهای آسیای جنوبی هستند را برعهده خواهند گرفت. جهان به ما آموخته است که راه افزیش رفاه و خوشبختی برقراری صلح با همسایگان است. من در 1972 در سیملا با پدرم ذوالفقارعلیبوتو، رئیسجمهور پاکستان بودم که تنها پیمان صلح هند و پاکستان را با ایندیرا گاندی امضا میکرد. من و سونیا میتوانیم بین دو کشور صلح برقرار کنیم و این کار را خواهیم کرد. بعد از صلح با افغانستان و هند احتیاج به سرمایهگذاری خارجی در پاکستان داریم. فرصتهای زیادی برای سرمایهگذاری سودآور در کشورمان بهویژه در بخش انرژی و صادرات کشاورزی وجود دارد.
با داشتن دولتی دموکراتیک و باثبات جهان راحتتر در صنایع و پروژههای کشورمان سرمایهگذاری خواهد کرد. این کار شغلهای زیادی را برای کشور فراهم میکند و اقتصادمان را قادر میسازد تا رشد کند.
پاکستان قادر است که دروازه منابع غنی کشورهای آسیای مرکزی شود. اگر ما بتوانیم صلح را در افغانستان برقرار سازیم کشورهای آسیای مرکزی مسیر کوتاه و امن اقتصادی را به بازارهای جهانی به دست خواهند آورد. پاکستان و هند هر دو از منابع نفت و گاز کشورهای مناطق شمال غربی (کشورهای آسیای میانه) استفاده میکنند. ما به راهها، راهآهن و دیگر ابزارهای آسان ارتباطات و حملونقل نیاز داریم تا به صادرات کالا به بازارهای جهانی و بالعکس از بازارهای جهانی به پاکستان کمک کنیم.
پاکستان باید در این زمینه پیشگام باشد چرا که از موقعیتی منحصربهفرد برخوردار است. بندر گواتر میتواند دروازه اصلی آسیای مرکزی به شمار آید. ما باید برای این پروژه به عنوان امری ملی، منطقهای و بینالمللی الویت قائل شویم. صلح در جنوب آسیا ضروری است. این امر به فعالیت مولد و رشد اقتصادی همه کشورهای درگیر در آن منجر خواهد شد و منابع جدیدی از انرژی را برایمان فراهم میآورد. ما باید کشورمان را از مخفیگاه تروریستها به جایی آزاد، آرام و سعادتمند بدل کنیم. انتخابات آزاد در پاکستان میتواند باعث وقوع چنین رویدادی شود.