بنیادگرایی دربستر تکامل
آرشیو
چکیده
متن
انتخابات پارلمانی ترکیه با همه شر و شور آن برگزار شد و حزب اسلامگرای عدالت و توسعه توانست 343 کرسی از مجمع 550 کرسی را به دست آورد تا رجب طیب اردوغان نخستوزیر این کشور بتواند برای بار دوم دولت غیرائتلافی را تشکیل دهد. در این میان حزب جمهوریخواه خلق به رهبری دنیزبایکال که مصطفی کمال آتاتورک پایهگذار آن بود و حمایت پنهان و آشکار محافل قدرتمند سکولار ترکیه به ویژه ارتش را با خود داشت تنها 9/20 درصد آرا را به دست آورد. دیگر حزب مطرح در این انتخابات حزب ملیگرا بود که با یک 3/14 درصد آرا شرایط ورود به پارلمان را احراز کرد.
اگر عدالت و توسعه تعداد کرسیهای خود را به عدد 365 میرساند میتوانست به تنهایی رئیسجمهور را هم تعیین کند. اما این تعداد کرسی برای انتخاب رئیسجمهور کفایت نمیکند تا بنبستی که در پی ناکامی اسلامگرایان در پارلمان گذشته برای تعیین رئیسجمهور پدید آمده و انتخابات زودهنگام را موجب شده بود، همچنان پابرجا بماند. ناتوانی اسلامگرایان در کسب دوسوم آرا عملا سیاست ترکیه را در مسیر نظام توازن و نظارت قرار میدهد که اگرچه نهادهای انتخابی در دستان اسلامگراها قرار میگیرد ولی آنها برای ایجاد تغییرات اساسیتر همچنان نیازمند همکاری دیگر گروههای پارلمانی و مستقلها و مهمتر از همه نهادهایی همچون ارتش و دادگاه قانون اساسی باشند که از پایگاههای عمده نظام لائیک در ترکیه هستند و به طور سنتی از به قدرت رسیدن مارکسیستها و اسلامگرایان بیمناک.
اما در همین حد هم اردوغان با این پیروزی خود را در کنار شخصیتهای تاریخساز معاصر ترکیه و به طور مشخص ژنرال مصطفی کمال آتاتورک و تورگوت اوزال قرار داده و این سه را به عنوان سه قله و سه برداشت از سکولاریسم ترک مطرح کرده است.پیش و بیش از هرکس دیگری در تاریخ ترکیه مدرن از مصطفی کمال ملقب به پدر ترکها نام برده میشود که در سال 1923 و پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی توانست از مرزهای کنونی ترکیه دفاع و مرزهای ترکیه نوین را در جنگ با یونان و ایتالیا تثبیت کند.
اما بیشتر اشتهار سیاسی آتاتورک به در انداختن نظام سیاسی جدیدی در ترکیه است که از ویژگیهای بارز آن میتوان به شرقیگریزی و تلاش برای پیوند زدن ترکیه به اروپا و رسیدن به ترقی در ترکیه اشاره کرد. آتاتورک مدارس سنتی را تعطیل کرد، تصوف را غیرقانونی خواند، خط عربی را منسوخ و خط لاتین را جایگزین آن کرد و آرمان خود را تاسیس کشوری مدرن، غربی و اروپایی معرفی کرد. تفکرات مصطفی کمال به حدی بر نظام سیاسی ترکیه سایه افکنده که حتی اسلامگرایان برای ادامه فعالیت سیاسی به اکراه یا رغبت خود را سکولارهای حقیقی و پیروان راستین آتاتورک میخوانند.
پس از آتاتورک سیاستمدار دیگری که بیش از دیگران بر نظام سیاسی این کشور تاثیر گذاشت و در پیشرفت اقتصادی تاثیرگذار بود، تورگوت اوزال، رئیسجمهور فقید این کشور در دهه 1980 بود. اوزال توانست با ارائه برداشت جدیدی از سکولاریسم، تحولی در نظام سیاسی این کشور پدید آورد و زمینهساز تشکیل و به قدرت رسیدن احزاب اسلامگرایی شود که امروزه حزب عدالت و توسعه از میراثداران آنهاست.
اوزال اعتقاد داشت که دینداری منافاتی با نظام ترکیه ندارد و یک فرد سکولار میتواند مومن هم باشد. او اگرچه خود را عمیقا پایبند به سکولاریسم میدانست ولی به زیارت حج هم میرفت و در شعائر و مناسک دینی شرکت میجست. اوزال در سایه جنگ ایران و عراق و روابط مناسبی که با دو کشور برقرار کرده بود و نیز با جلب اعتماد سرمایهگذاری بینالمللی توانست رفاه و رونق اقتصادیای در ترکیه پدید آورد و سیمایی مدرن و امروزی به کشوری فقیر و سنتی ببخشد. تحول در نظام لائیک در ترکیه از طریق تحولات در حوزه اقتصاد میسر شد. همانگونه که اوزال توانست با موفقیت اقتصادی نگرش سیاسی خود به جمع دینداری و سکولاریسم را عینیت بخشد، حزب اسلامگرای عدالت و توسعه هم توانست در سایه ایجاد چنین رونقی در عرصههای اقتصادی و به حداقل رساندن تورم سرسامآور محبوبیتی بیسابقه در میان جامعه ترک و حتی در میان سرمایهداران لائیک برای خود دست و پا کند.
اردوغان که سابقه زندانی شدن به خاطر اظهارات صریح اسلامگرایانه و نفی نظام لائیک را در سال 1998 داشت با موفقیت در حوزه اقتصادی و پیش بردن تز اسلام اجتماعی به جای اسلام سیاسی توانست زمینه قرار گرفتن اسلامگرایان در قله سیاست این کشور را فراهم آورد. چنین تحولی در سال 1996 که نجمالدین اربکان در ائتلاف با حزب لائیک راه راست نخستوزیر ترکیه شد، امکان بروز نداشت و دولت 11 ماهه اربکان با تهدید نظامیان به دخالت در سیاست سقوط کرد بدون آنکه بتواند از پشتوانه مردمی برای پیشبرد اهداف سیاسی خود استفاده کند.
چنین تحولی را در حوزههای فکری چه در بین اسلامگرایان و چه لائیکها میتوان دید. هر چه زمان پیش میرود قرائتی از سکولاریسم و اسلامگرایی به دست میدهد که امکان جمعشدن آنها در یک حزب و یک شخص را فراهم میکند، کما اینکه حزب عدالت و توسعه امروزه نه تنها حزبی اسلامگراست بلکه خود را حزبی کاملا پایبند به مرام لائیک در کشورش میداند. پایگاه حزبی و اجتماعی اسلامگراهای حزب عدالت و توسعه نه تنها در میان اسلامگرایان سنتی که در میان هواداران لائیک احزاب راستگرایی چون راه راست و مام میهن (دموکراسی) گسترده است و این دو حزب سیاسی که زمانی رهبران آن چون سلیمان دمیرل، تانسو چیلر، تورگوت اوزال و مسعود یلماز، رهبران ترکیه بودند، امروز جایگاهی در بین مردم این کشور ندارند.
تنها حزب قدیمی که هنوز در سیاست ترکیه فعالیت دارد حزب جمهوریخواه خلق است که بخش عمدهای از قدرت خود را به حمایتهای آشکار ارتش بدهکار است و البته همین حمایت و تهدید اینترنتی سال گذشته ارتش بود که بخشی از جامعه ترکیه را به سمت حزب عدالت و توسعه رهنمون ساخت و پیروزی هفته گذشته اردوغان را موجب شد. در واقع حزب عدالت و توسعه در انتخابات اخیر نماینده اسلامگرایان و سکولارهای میانهرو بود که هم توانست سکولارهای بنیادگرا و هم اسلامگرایان رادیکال را به حاشیه قدرت براند. چنانچه حزب فضیلت به رهبری رجایی کوتان در کنار عدالت و توسعه یکی از دو شاخه اصلی حزب اسلامگرای رفاه به رهبری اربکان بود، در این انتخابات از ملیگرایان حمایت و عدالت و توسعه را به استفاده ابزاری از اسلام و دوری از اسلام راستین متهم کرد تا اینچنین متحدان پیشین رودرروی همدیگر قرار گیرند و دشمنان پیشین (لائیکهای میانهرو و اسلامگرایان عدالت و توسعه) در کنار هم جبهه واحدی تشکیل دهند؛ جبههای که برداشت تازهای از نظام اجتماعیـسیاسی اسلام و نظام لائیک ارائه میدهد و میتوان آن را تکامل اجتماعی سکولاریسم و رفرم در بنیادگرایی اسلامی نامید.
ولی رضانصر معتقد است که تغییر رویکرد بنیادگرایان به اسلامگرایی میانهرو و پایبند به دموکراسی در عمل و در بستر کنش سیاسی صورت میگیرد. اگر چنین باشد این تحلیل را در مورد بنیادگرایی سکولارهم میتوان صادق دانست؛ تحول در مفهوم سکولاریسم و اسلامگرایی در ترکیه بیشتر محصول کنش آنها در صحنه سیاست بود تا تغییر از مبدا و منظر تئوریک. تغییر نگرش تئوریک در ترکیه از بستر کنش سیاسی به دست آمد و نه برعکس.
اگر عدالت و توسعه تعداد کرسیهای خود را به عدد 365 میرساند میتوانست به تنهایی رئیسجمهور را هم تعیین کند. اما این تعداد کرسی برای انتخاب رئیسجمهور کفایت نمیکند تا بنبستی که در پی ناکامی اسلامگرایان در پارلمان گذشته برای تعیین رئیسجمهور پدید آمده و انتخابات زودهنگام را موجب شده بود، همچنان پابرجا بماند. ناتوانی اسلامگرایان در کسب دوسوم آرا عملا سیاست ترکیه را در مسیر نظام توازن و نظارت قرار میدهد که اگرچه نهادهای انتخابی در دستان اسلامگراها قرار میگیرد ولی آنها برای ایجاد تغییرات اساسیتر همچنان نیازمند همکاری دیگر گروههای پارلمانی و مستقلها و مهمتر از همه نهادهایی همچون ارتش و دادگاه قانون اساسی باشند که از پایگاههای عمده نظام لائیک در ترکیه هستند و به طور سنتی از به قدرت رسیدن مارکسیستها و اسلامگرایان بیمناک.
اما در همین حد هم اردوغان با این پیروزی خود را در کنار شخصیتهای تاریخساز معاصر ترکیه و به طور مشخص ژنرال مصطفی کمال آتاتورک و تورگوت اوزال قرار داده و این سه را به عنوان سه قله و سه برداشت از سکولاریسم ترک مطرح کرده است.پیش و بیش از هرکس دیگری در تاریخ ترکیه مدرن از مصطفی کمال ملقب به پدر ترکها نام برده میشود که در سال 1923 و پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی توانست از مرزهای کنونی ترکیه دفاع و مرزهای ترکیه نوین را در جنگ با یونان و ایتالیا تثبیت کند.
اما بیشتر اشتهار سیاسی آتاتورک به در انداختن نظام سیاسی جدیدی در ترکیه است که از ویژگیهای بارز آن میتوان به شرقیگریزی و تلاش برای پیوند زدن ترکیه به اروپا و رسیدن به ترقی در ترکیه اشاره کرد. آتاتورک مدارس سنتی را تعطیل کرد، تصوف را غیرقانونی خواند، خط عربی را منسوخ و خط لاتین را جایگزین آن کرد و آرمان خود را تاسیس کشوری مدرن، غربی و اروپایی معرفی کرد. تفکرات مصطفی کمال به حدی بر نظام سیاسی ترکیه سایه افکنده که حتی اسلامگرایان برای ادامه فعالیت سیاسی به اکراه یا رغبت خود را سکولارهای حقیقی و پیروان راستین آتاتورک میخوانند.
پس از آتاتورک سیاستمدار دیگری که بیش از دیگران بر نظام سیاسی این کشور تاثیر گذاشت و در پیشرفت اقتصادی تاثیرگذار بود، تورگوت اوزال، رئیسجمهور فقید این کشور در دهه 1980 بود. اوزال توانست با ارائه برداشت جدیدی از سکولاریسم، تحولی در نظام سیاسی این کشور پدید آورد و زمینهساز تشکیل و به قدرت رسیدن احزاب اسلامگرایی شود که امروزه حزب عدالت و توسعه از میراثداران آنهاست.
اوزال اعتقاد داشت که دینداری منافاتی با نظام ترکیه ندارد و یک فرد سکولار میتواند مومن هم باشد. او اگرچه خود را عمیقا پایبند به سکولاریسم میدانست ولی به زیارت حج هم میرفت و در شعائر و مناسک دینی شرکت میجست. اوزال در سایه جنگ ایران و عراق و روابط مناسبی که با دو کشور برقرار کرده بود و نیز با جلب اعتماد سرمایهگذاری بینالمللی توانست رفاه و رونق اقتصادیای در ترکیه پدید آورد و سیمایی مدرن و امروزی به کشوری فقیر و سنتی ببخشد. تحول در نظام لائیک در ترکیه از طریق تحولات در حوزه اقتصاد میسر شد. همانگونه که اوزال توانست با موفقیت اقتصادی نگرش سیاسی خود به جمع دینداری و سکولاریسم را عینیت بخشد، حزب اسلامگرای عدالت و توسعه هم توانست در سایه ایجاد چنین رونقی در عرصههای اقتصادی و به حداقل رساندن تورم سرسامآور محبوبیتی بیسابقه در میان جامعه ترک و حتی در میان سرمایهداران لائیک برای خود دست و پا کند.
اردوغان که سابقه زندانی شدن به خاطر اظهارات صریح اسلامگرایانه و نفی نظام لائیک را در سال 1998 داشت با موفقیت در حوزه اقتصادی و پیش بردن تز اسلام اجتماعی به جای اسلام سیاسی توانست زمینه قرار گرفتن اسلامگرایان در قله سیاست این کشور را فراهم آورد. چنین تحولی در سال 1996 که نجمالدین اربکان در ائتلاف با حزب لائیک راه راست نخستوزیر ترکیه شد، امکان بروز نداشت و دولت 11 ماهه اربکان با تهدید نظامیان به دخالت در سیاست سقوط کرد بدون آنکه بتواند از پشتوانه مردمی برای پیشبرد اهداف سیاسی خود استفاده کند.
چنین تحولی را در حوزههای فکری چه در بین اسلامگرایان و چه لائیکها میتوان دید. هر چه زمان پیش میرود قرائتی از سکولاریسم و اسلامگرایی به دست میدهد که امکان جمعشدن آنها در یک حزب و یک شخص را فراهم میکند، کما اینکه حزب عدالت و توسعه امروزه نه تنها حزبی اسلامگراست بلکه خود را حزبی کاملا پایبند به مرام لائیک در کشورش میداند. پایگاه حزبی و اجتماعی اسلامگراهای حزب عدالت و توسعه نه تنها در میان اسلامگرایان سنتی که در میان هواداران لائیک احزاب راستگرایی چون راه راست و مام میهن (دموکراسی) گسترده است و این دو حزب سیاسی که زمانی رهبران آن چون سلیمان دمیرل، تانسو چیلر، تورگوت اوزال و مسعود یلماز، رهبران ترکیه بودند، امروز جایگاهی در بین مردم این کشور ندارند.
تنها حزب قدیمی که هنوز در سیاست ترکیه فعالیت دارد حزب جمهوریخواه خلق است که بخش عمدهای از قدرت خود را به حمایتهای آشکار ارتش بدهکار است و البته همین حمایت و تهدید اینترنتی سال گذشته ارتش بود که بخشی از جامعه ترکیه را به سمت حزب عدالت و توسعه رهنمون ساخت و پیروزی هفته گذشته اردوغان را موجب شد. در واقع حزب عدالت و توسعه در انتخابات اخیر نماینده اسلامگرایان و سکولارهای میانهرو بود که هم توانست سکولارهای بنیادگرا و هم اسلامگرایان رادیکال را به حاشیه قدرت براند. چنانچه حزب فضیلت به رهبری رجایی کوتان در کنار عدالت و توسعه یکی از دو شاخه اصلی حزب اسلامگرای رفاه به رهبری اربکان بود، در این انتخابات از ملیگرایان حمایت و عدالت و توسعه را به استفاده ابزاری از اسلام و دوری از اسلام راستین متهم کرد تا اینچنین متحدان پیشین رودرروی همدیگر قرار گیرند و دشمنان پیشین (لائیکهای میانهرو و اسلامگرایان عدالت و توسعه) در کنار هم جبهه واحدی تشکیل دهند؛ جبههای که برداشت تازهای از نظام اجتماعیـسیاسی اسلام و نظام لائیک ارائه میدهد و میتوان آن را تکامل اجتماعی سکولاریسم و رفرم در بنیادگرایی اسلامی نامید.
ولی رضانصر معتقد است که تغییر رویکرد بنیادگرایان به اسلامگرایی میانهرو و پایبند به دموکراسی در عمل و در بستر کنش سیاسی صورت میگیرد. اگر چنین باشد این تحلیل را در مورد بنیادگرایی سکولارهم میتوان صادق دانست؛ تحول در مفهوم سکولاریسم و اسلامگرایی در ترکیه بیشتر محصول کنش آنها در صحنه سیاست بود تا تغییر از مبدا و منظر تئوریک. تغییر نگرش تئوریک در ترکیه از بستر کنش سیاسی به دست آمد و نه برعکس.