نویسندگان: فرزانه سالمی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

نقل است که یکی از شوخی‌های مرسوم در اوکراین در زمان پس از فروپاشی شوروی سابق این بود که «انقلاب شده!» تصور وقوع انقلاب در اوکراین آنقدر دور از ذهن بود که مردم از چنین اصطلاحی برای توصیف یک واقعه کاملا غیرممکن استفاده می‌کردند. زندگی در اوکراین با روال عادی ادامه داشت و قرار بود دومین مرحله از چهارمین انتخابات مستقل ریاست‌جمهوری در این کشور، روز 21 نوامبر سال 2004 میلادی برگزار شود. رقابت انتخاباتی هم بیشتر بر سر دو موضوع بود؛ اینکه اصلاحات اروپایی در اوکراین انجام شود؛ یا همان سیاست قدیمی‌رفاقت با روسیه ادامه یابد.

تنها اتفاق عجیبی که در دوران قبل از انتخابات افتاد این بود که در سپتامبر همان سال ویکتور یوشچنکو- رقیب انتخاباتی سرسخت یک ویکتور دیگر(یعنی یانوکوویچ) - دچار مسمومیت دیوکسین شد. مدتی بعد وی با چهره‌ای که در اثر بیماری و تاثیر سم دگرگون شده بود به عرصه انتخابات بازگشت. شبهه دست داشتن گروه‌های حامی‌یانوکوویچ و حتی روسیه در این ماجرا در همان زمان مطرح شد؛ هرچند که راهی هم برای اثبات آن وجود نداشت. اما این بار آفتاب از طرف دیگری برای اوکراینی‌ها طلوع کرده بود. انتخابات برگزار شد و کمیسیون انتخاباتی هم اعلام کرد که ویکتور یانوکوویچ- کاندیدای مورد حمایت روسیه- آرای بیشتری نسبت به ویکتور یوشچنکو- کاندیدای مورد حمایت اروپا و آمریکا- به دست آورده.
 
خیلی زود صدای اعتراض حامیان یوشچنکو بلند شد؛ اما مقامات اوکراین خود را به ندیدن و نشنیدن زدند و در رادیو و تلویزیون این کشور هم خبری نبود. پنج ماه بود که در رسانه‌های رسمی ‌اوکراین برای یانوکوویچ تبلیغ می‌شد؛ پس دلیلی نداشت که اعتراضات گروه‌های حامی‌یوشچنکو نسبت به نتیجه انتخابات هم پوشش داده شود. برف و سرما بیداد می‌کرد. اما حامیان یوشچنکو هیجان‌زده بودند. زیرا ناگهان فهمیده بودند تقلب انتخاباتی زمینشان زده. همین شد که عده زیادی از آنها به نشانه اعتراض به «میدان استقلال» کی‌یف آمدند و طولی نکشید که پرچم‌ها و لباس‌های نارنجی به نشانه حمایت از حزب یوشچنکو-«اوکراین ما»- چهره این میدان را تغییر داد.

شش روز همین ماجرا ادامه داشت تا اینکه پارلمان اوکراین نتیجه انتخابات را مخدوش و ملغی اعلام کرد. حامیان یانوکوویچ دریافتند که قدرت به راحتی از چنگشان دررفته و به همین جهت حتی فریاد خودمختاری یا الحاق بخش شرقی اوکراین به روسیه را سر دادند! آنها خودشان را در این خصوص محق می‌دانستند؛ زیرا بخش شرقی و روس‌زبان اوکراین را مهمتر از بخش غربی قلمداد می‌کردند و می‌خواستند کاندیدای مورد حمایت روسیه- یعنی یانوکوویچ- این بازی را ببرد. کار به جایی کشیده بود که حامیان یوشچنکو، طرف مقابل را به پول گرفتن از عوامل دولت روسیه متهم می‌کردند و حامیان یانوکوویچ هم همین موضع را در مورد پول گرفتن حزب رقیب از آمریکا و کشورهای غربی داشتند. چیزی شبیه مناقشات جنگ سرد بود؛ البته در بعد داخلی.
 
اما حامیان این دو رقیب هم تمایلات خود را پنهان نمی‌کردند. ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه که دو بار هم برای نشان دادن حمایتش از یانوکوویچ به شرق اوکراین سفر کرده بود، در میانه آشوب و هرج و مرج در خصوص نتایج انتخابات، دو بار به ویکتور یانوکوویچ به عنوان رییس‌جمهور جدید اوکراین تبریک گفت! به گفته آندرس آسلاند، کارشناس امور اوکراین در موسسه کارنگی، روسیه میلیون‌ها دلار برای به پیروزی رساندن یانوکوویچ هم خرج کرده بود. اما طرف مقابل هم بیکار ننشسته بود. گروهی از جوانان حامی‌ویکتور یوشچنکو، با استقبال گرم گروه‌هایی مواجه شدند که در انقلاب‌های انتخاباتی پیشین در صربستان و گرجستان موفق ظاهر شده بودند و می‌دانستند برای نگه داشتن جوانان در جریان اعتراضات خیابانی باید چه برنامه‌ای را پیاده کنند.
 
همین شد که موسیقی راک و شعار «هیچ کس نمی‌تواند شکستمان دهد»، جوانان نارنجی‌پوش حامی‌یوشچنکو را به ادامه اعتراض خیابانی ترغیب کرد. روزنامه لس‌آنجلس تایمز در زمان پس از وقوع انقلاب نارنجی اوکراین در همین خصوص نوشت دولت آمریکا در فاصله سال‌های 2002 تا 2004 میلادی حدود 58 میلیون دلار برای برنامه پیشبرد دموکراسی در اوکراین خرج کرد و در انقلاب نارنجی هم نقش مهمی‌داشت.
در این میان، یانوکوویچ صحنه‌های اعتراض خیابانی را می‌دید اما با اتکا به حمایت روسیه، سعی داشت آنها را نادیده بگیرد و تظاهر کند که اتفاقی نیفتاده. بعد به مدت 24 ساعت به کلی از عرصه عمومی‌ناپدید شد و وقتی برگشت، در جمع 6 هزار کارگر معدنچی که از شرق اوکراین به کی‌یف آورده شده بودند اذعان کرد که «کودتایی در حال وقوع است».
 
با اعلام رای پارلمان اوکراین مبنی بر لغو نتیجه انتخابات، ظاهرا آن «کودتا» به پیروزی رسید و شاخ و شانه کشیدن حامیان دو رقیب- یعنی پوتین به عنوان حامی‌یانوکوویچ و بوش به عنوان حامی‌یوشچنکو- هم وارد مرحله جدیدی شد. چند روزی بیشتر از بحران انتخاباتی اوکراین نگذشته بود که کالین پاول، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، حمایت واشنگتن از یوشچنکو را به وضوح در قالب نگرانی از وقوع تقلب انتخاباتی در اوکراین مطرح کرد. فردای همان روز، ولادیمیر پوتین هم در نشست مشترک اتحادیه اروپا و روسیه در لاهه، هشدار داد که «هیچ» کشوری حق ندارد یک کشور اروپایی را به آشوب بکشاند. با وجود تمام این موضع‌گیری‌ها، نهایتا دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری مجددا در اوکراین برگزار شد و نتیجه‌اش هم این بود: 52 درصد آرا برای یوشچنکو و 44 درصد برای یانوکوویچ. انقلاب به هدفش رسیده بود. اما انقلاب نارنجی اوکراین شاید بیش از هر یک از انقلاب‌های مشابه خود با حرف و حدیث‌های زیادی مواجه شد.
 
یکی از سرسختانه‌ترین انتقادات نسبت به نقش غرب در این ماجرا از سوی روزنامه چپ‌گرا و انگلیسی گاردین ابراز شد که نسبت دادن اصطلاح «انقلاب» به حوادث اوکراین توسط روزنامه‌های مختلف خارجی را خنده‌دار نامیده بود: «پیشتر، چپ‌ها حامی‌انقلاب بودند و راست‌ها از به کار بردن آن پرهیز می‌کردند؛ اما حالا کار به جایی رسیده که ایندیپندنت چپ‌گرا و دیلی‌تلگراف راست‌گرا هر دو از «قدرت مردم» در جریان «انقلاب» سخن می‌گویند! چه اتفاقی افتاده است؟ چطور می‌شود که جوانان اوکراینی را که انگار در یک کنسرت راک خیابانی شرکت کرده‌اند انقلابی خواند و آنها را نماد قدرت مردم دانست؟!»
 
شاید هم حق با منتقدان این «انقلاب» بود؛ چون شش ماهی از انقلاب نارنجی نگذشته بود که اختلافات میان ویکتور یوشچنکوی رییس‌جمهور و یولیا تیموشنکوی نخست‌وزیر نمایان شد و بعدها حتی ویکتور یانوکوویچ هم به قدرت بازگشت! یوشچنکو خیلی زود حمایت‌های گسترده داخلی را از دست داد و بیشتر در کشورهای غربی مورد استقبال قرار می‌گرفت تا کشور خودش! حتی سران ارشد دولت یکدیگر را به فساد متهم کردند. به این ترتیب، اوکراین عملا به یک دموکراسی نصفه و نیمه تبدیل شد و تنها چیزی که از انقلاب نارنجی باقی ماند گمانه‌زنی در خصوص پول‌هایی بود که در آن زمان راهی جیب هر دو رقیب شد.

تبلیغات