نویسندگان: مهران کرمی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

  انقلاب‌های رنگی Color revolutions چه هدفی را دنبال می‌کنند؟ آیا جنبش‌‌ها و خیزش‌هایی درونی‌اند که ریشه در بسته بودن جوامع و نظام‌های سیاسی دارند. حرکت‌هایی هدایت شده از بیرون از مرزها و به‌طور مشخص ایالات متحده هستند یا آمیزه‌ای از این عوامل داخلی و خارجی؟ آیا کشورهایی چون گرجستان، اوکراین و قرقیزستان مقصد نهایی انقلاب‌های رنگارنگ هستند یا این انقلاب‌ها در صورت اثبات عوامل خارجی اهداف بزرگتری دارند؟ این اهداف چه کشورهایی است؟ ماهیت این انقلاب‌های خوش‌خط و خال چیست؟

جهان در آغاز دهه 1990 میلادی جنگ سرد ایدئولوژیک میان دو ابرقدرت وقت را با فروپاشی بلوک کمونیسم در شوروی و اروپای شرقی پشت سر گذاشت. ابرقدرت رقیب دیگر برای خود هماوردی نمی‌دید تا فرانسیس فوکویاما سرمستانه از پایان تاریخ و فرجام آخرین انسان که چیزی نبود جز لیبرال- دموکراسی خبر دهد، اما این خوش‌بینی دیری نپایید. بسیاری از این کشورها اگرچه از چاله کمونیسم به درآمدند ولی به زودی در چاه اقتدارگرایی گرفتار شدند. انقلاب‌های رنگی این دسته کشورها را هدف قرار داد. اما هدف اصلی کدام بود؟ بی‌گمان کشورهایی چون اوکراین، گرجستان و قرقیزستان یا... گذرگاه خوبی بودند اما ضمیر انقلاب‌های رنگی دنبال مرجع خود می‌گشت و کشورهای مرجع هم زود به این مهم پی بردند.

شاید در نگاه اول چنین به نظر رسد که کشورهایی چون کشورهای جهان اسلام و خاورمیانه هدف این انقلاب‌هاست. اینها هدف بودند ولی همه هدف و حتی هدف اصلی نبودند. هدف اصلی حذف دو مانع بزرگ هژمونی آمریکا بر جهان یعنی روسیه و چین است. هر چند که جورج بوش و نومحافظه‌کاران گرداگرد او چنین وانمود کنند که هدف اصلی کشورهایی در خاورمیانه است. در واقع این جورج بوش و نومحافظه‌کاران آمریکایی نیستند که در پی انقلاب‌های رنگی‌اند. آنها اهدافی چون جنگ پیشگیرانه و سپر دفاع موشکی را در سر می‌پرورانند و ذهنشان را کمتر معطوف تحولات نرم در مناطق مختلف جهان می‌کنند. به همین دلیل است که فرید زکریا در یکی از مقالات اخیر خود آمریکا را از تهدیدهای مهمتری بیم می‌دهد که جورج بوش آنها را فراموش کرده است. وی می‌گوید آمریکا نباید بنیادگرایی و کشورهای اسلامی را تهدید اصلی امنیتی برای خود ببیند، واشنگتن باید کمی دورتر را نگاه کند.
 
آنجا که چین با یک میلیارد و دویست میلیون نفر جمعیت و رشد اقتصادی درازمدت دورقمی در کمتر از 50 سال دیگر آمریکا را پشت سر می‌گذارد؛ اتحادی که این ابرقدرت آینده با روسیه در پیمان شانگهای در تدارک آن است تا رقیبی برای ناتو باشد و کشورهای آسیای مرکزی را نیز دربرگیرد. ضمیر مرجع خود را می‌شناسد و مرجع هم ضمیر را، به همین دلیل است که کشور چین سال 2005 پس از انقلاب‌های رنگی در اوکراین و گرجستان بنیاد سوروس را متهم به تلاش برای برپایی انقلاب رنگی کرد و هوجین‌تائو، رئیس‌جمهور چین از جنگ بدون دود تفنگ سخن گفت.
 
پکن بلافاصله اقدامات تهاجمی مقابله با انقلاب (Counter revolution) خود را از سر گرفت و عوامل بالقوه انقلاب رنگی را سرکوب کرد. سانسور حکومتی بالا گرفت. بسیاری از سایت‌های اینترنتی بسته و بسیاری دیگر از سایت‌ها و وبلاگ‌ها ناگزیر به کسب مجوز از دولت شدند. تعداد زیادی از NGOها غیرقانونی اعلام شدند زیرا چین معتقد است سازمان‌های بین‌المللی به ویژه NGOها دستان سیاه آمریکا در پشت انقلاب‌های رنگی اروپای مرکزی و آسیای مرکزی بوده‌اند... جنگ سرد ایدئولوژیک اگرچه در دهه 90 پایان یافت اما در آغاز هزاره سوم جنگ سرد غیرایدئولوژیک میان آمریکا و رقیبانش شروع شده است؛ جنگی که هنوز نتایج نهایی‌اش را نشان نداده است.

تبلیغات